بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 61 مىخواهم كه مرا پاك گردانى. پيغامبر (عليه السلام) وى را رد كرد. و روز ديگر بيامد و همان بازگفت: پيغامبر (عليه السلام) بار دوم و سوم رد فرمود. و آن گاه چون بار چهارم گفت، فرمود تا براى وى گوى بكاويدند و او را سنگسار كردند. پس چون مردمان در او دو فريق شدند، بعضى گفتند: ماعز هلاك شد، و گناه او بدو محيط گشت. و بعضى گفتند: هيچ توبهاى فاضلتر از توبه ماعز نيست. پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) فرمود: لقد تاب توبة لو قسّمت بين امّة لوسعتهم، اى، توبهاى كرد كه اگر در ميان امتى قسمت كرده شود هر آينه ايشان را بس كند. و زنى غامديه بيامد و گفت: يا رسول الله من زنا كردهام، مرا پاك گردان. و پيغامبر (عليه السلام) او را رد كرد. پس روز ديگر بيامد و گفت: يا رسول الله چرا مرا رد مىكنى؟ شايد كه مىخواهى كه مرا همچنان رد كنى كه ماعز را كردى، به خداى كه من آبستنم. پيغامبر فرمود كه بازگرد تا آن گاه كه ولادت حاصل آيد. چون بزاد، بچّه را در خرقهاى پيچيد و برد، گفت: اين را بزادم. پيغامبر (عليه السلام) فرمود كه برو و اين را شير ده تا آن گاه كه از شير باز كنى. و چون از شير باز كرد، كودك را بياورد و كسرهاى نان در دست و گفت: يا رسول الله او را از شير باز كردم و نان مىخورد. پس پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) آن كودك را به مردى از مسلمانان سپرد، و بفرمود تا براى وى گوى بكاويدند تا سينه، و سنگسار كردند. و خالد بن وليد به سنگى بر سر وى زد و از سر او خون بجست و به روى خالد رسيد، او را دشنام زد، پيغامبر بشنيد، گفت: مهلا يا خالد فو الّذي نفسى بيده لقد تابت توبة لو تابها صاحب مكس لغفر له، اى، آهسته باش اى خالد! چه بدان خدايى كه نفس من در قبضه قدرت اوست كه توبهاى كرد كه اگر باژوانى كند هر آينه آمرزيده شود. پس بفرمود تا بر وى نماز [44] گزاردند و دفن كردند. و اما قصاص و حد قذف، در آن از [تحليل] صاحب حق چاره نباشد. و اگر مالى گرفته باشد به غصب يا خيانت يا غبن بود در معاملت به نوع تلبيس، چون قلب را رايج كردن، يا عيب مبيع پوشيده داشتن، يا مزد مزدور كم دادن يا ندادن، و آن همه واجب باشد كه از آن تفتيش كند، نه از مدت بلوغ، بل از مدت وجود. چه آن چه در مال كودك واجب شود، اگر ولى در آن تقصير كرده باشد، دادن آن بر او پس از بلوغ واجب آيد، و اگر ندهد ظالم باشد و بدان مطالب. چه در حقهاى ماليه كودك و بالغ برابرند. و بايد كه به حبّهها و ذرهها بر نفس خود حساب كند از روز وجود تا روز توبه، پيش از آن كه در قيامت حساب او كرده شود. و بايد پيش از مناقشت قيامت با خود مناقشت كند، چه هر كه در دنيا حساب خود بكند حساب او در قيامت دراز نشود. و چون به ظن غالب و نوعى از اجتهاد كه ممكن باشد مجموعى بر وى حاصل شود،