تدبّر مىكنند.
خداى تعالى به لقمان حكمت عنايت كرد و آن در عبارت «شكر خداى به جاى آور» خلاصه نمود. معلوم مىشود كه شكر جامع جميع فضايل است و از جمله:
الف: اعتراف به اين كه ما خود هيچ نداريم و اگر فضل خداوند نبود ما خود آفريده نمىشديم و گوش و چشم و قلب نمىداشتيم. از اين اعتراف فضيلت تواضع در ما شكوفا مىشود و كبر و غرور و فخر و مباهات دور مىگردد و ما از روى خودخواهى همواره خود را با ديگر مردم مقايسه نمىكنيم.
ب: تصديق به فضل و احسان آن كه ما را نعمت داده و آن خداى تعالى است و تصديق كامل نمىشود مگر به تصديق به يكتايى او و كسى را كه فضل و احسانى در حق ما ندارد شريك او قرار ندهيم حتى اگر واسطه فضل به ما باشد و اين چيزى است كه آيات 13 و 15 بدان فرمان دادهاند.
ج: احترام گذاشتن به كسانى كه واسطه اين فضل هستند يعنى به وسيله آنها نعمت به ما مىرسد. بارزترين آنها پدر و مادر هستند. و اين چيزى است كه در آيات 14 و 15 بدان تصريح شده است.
د: سعى در نگه داشتن آن نعمت و مانع زوال آن شدن، به وسيله اقامه نماز كه مظهر شكر خداست و نيز دعوت به خير و نهى از شر و صبر در هنگام سختيها.
بدين گونه اعتراف مىكنيم كه شكرگزارى خداوند در واقع اساس حكمت الهى است.
شرح آيات:
لقمان حكيم الهى
[12] خداى تعالى با ذكر نصايح لقمان در كتاب خود او را جاويدان ساخت هر چند كه لقمان از پيامبران نبوده است. به راستى چگونه لقمان به اين درجه از حكمت رسيد؟