كه فخر فروشى كرد و خدا او و خانهاش را در زمين فرو برد. هر كه فخر فروشى كند با خدا در جبروت دم برابرى زده است. «17» «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ- زيرا خدا هيچ به ناز خرامنده فخرفروشى را دوست ندارد.» يعنى كسى كه به مالش مىنازد و به خودش مىنازد. اين نازش نوعى شرك است در حديث قدسى آمده است: «عظمت شولاى من است و كبريا ازار من و هر كس در اين دو با من منازعه كند، نابودش مىكنم». [19] «وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ- در رفتارت راه ميانه را برگزين.» بعضى گويند مراد اين است كه بدون هدف راه مرو. مسلما كسى كه از روى بصيرت گام بردارد و رفتارش براى هدفى مشخص باشد نيرويش بيهوده به هدر نمىرود. تصور كنيد، اتوموبيلى كه براى مقصد مشخصى به راه مىافتد مصرف بنزين آن كمتر از اتوموبيلى است كه نداند به كجا مىرود و همه روز در كوچهها و خيابانها بچرخد و به جايى نرسد. «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ- و آوازت را فرود آور.» زيرا آرامش دليل عقل است و فريادهاى بىجا كشيدن نشانه بىخردى. بسيارى از مردم پندارند كه اگر صداى خود را بلند كنند حرفشان زودتر به كرسى مىنشيند و حال آن كه اگر فكر بهتر و استدلال درستتر باشد نتيجه بيشتر عايد گردد. «إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ- زيرا ناخوشترين بانگها بانگ خر است،» زيرا همگان را از اطراف او مىرهاند. و از امام صادق (ع) در تفسير اين آيه روايت شده: 17- همان منبع.