وصف «در آن ترديدى نيست» توصيف مىكند؟ جواب اين است كه شك بر دو قسم است: شكى كه منشأ آن عقل است به سبب عدم دلايل و براهين كافى. دوم شكى كه منشأ آن هواى نفسانى انسان است به سبب كبريا حجاب غفلت كه دلش را كور كرده است. از اين رو مىبينيم كه قرآن در يكى از آياتش درباره كفار مىگويد: «ايشان در شكشان در ترديد هستند» «1» پس شك را به كفار نسبت مىدهد. اما قرآن خود «در آن ترديدى نيست». زيرا چهره ديگرى از عقل محض انسانى است و مجرد از آثار سلبى. همان گونه كه عقل صورت باطنى قرآن است، زيرا وحى الهى انگيزاننده عقل بشر است و اين عقل حقيقت قرآن را تأييد مىكند، زيرا ميان آنچه قرآن مىآورد و عقل بشرى تطابق كامل است. از اين رو جمله «در آن ترديدى نيست» در ديگر آيات هم تكرار شده است. در سياق سخن، حكايت از قرآن است كه سخن افتراء نيست كه برخى آن را جعل كرده باشند، زيرا هدف قرآن هشدار به مردم است و هدايت آنهاست به سوى حق و ممكن نيست كه هدايت با دروغ تحقق يابد. هم چنان كه قرآن تنها ادله و براهين نيست تا موضع شك و ترديد تواند بود. از سوى ديگر دروغگو اگر دروغ بگويد براى مصلحت نفس خود است و حال آن كه آورنده قرآن يعنى پيغمبر (ص) هرگز مردم را به خود نخوانده، بلكه مردم را به خدا دعوت كرده است. و اين دليل صدق گفتار رسولان است. دعوتهاى اجتماعى كه روش پيامبران را در پيش مىگيرند، آنها كه بر محور عقل و پرستش خداوند مىچرخند صادقاند و پيروانشان هم صادق. ولى آنها كه هدفشان اشخاص است نه ارزشها و هدف غايتشان به غير خدا متكى است خطاكارند و پيروانشان هم دروغگو. پيامبران- از همان نظر اول- معلوم مىشود كه از سوى خدا آمدهاند. مردى كه جامه خشن مىپوشد و به غذاى اندك سر مىكند و هيچ چيز از حطام دنيا 1- التوبة/ 45.