علاوه بر اين، اين آيه دليل است بر نظريه تكامل اسلامى كه دلالت دارد بر تأثير زمان در واقعيت اشياء، زيرا زمان جزئى از آن است. از آيات ديگر نيز اين معنى استنباط مىشود: «ما آسمانها و زمين را و آنچه را ميان آنهاست جز به حق نيافريدهايم و زمانى معين». يعنى به زمانى معين. چون خداوند مردم را بيافريد آنان را چنان كه يهوديان مىگويند به حال خود رها ننمود. يهود اين عقيده را از فلسفههاى ديرساله از ميان رفته گرفتهاند بلكه خدا هم چنان زمام تدبير جهان و جهانيان را به دست مشيت خود دارد. «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ- آن گاه بر عرش استيلا يافت.» اين تعبيرى است از قدرت و سلطه الهى. آرى كه جهان به اراده خدا خلق شده و به مشيت او تدبير مىشود. بايد به خدا روى آوريم و او را بپرستيم، زيرا هيچ كس بيرون از اراده او و خارج از دايره تقدير او نخواهد بود. «ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ- شما را جز او كارساز و شفيعى نيست. آيا پند نمىگيريد؟» اين حقيقت در فطرت انسان متمركز است و آيات الهى در آفريدگان پراكنده ولى بشر آن را از ياد مىبرد. بنا بر اين نياز به يادآورى دارد. [5] سپس آيات، قدرت و هيمنه خدا را بر خلق تأكيد مىكنند. و مىگويند كه او از مراكز امرش در آسمانها كار جهان را تدبير مىكند. «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ- كار را از آسمان تا زمين سامان مىدهد.» يعنى مشخص مىكند و كلمه تدبير از ريشه «الدبر» به معنى نهايت گرفته شده و تدبير امور يعنى شناخت عواقب آن. «ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ- سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال است- چنان كه مىشماريد.» وقتى كارها را تدبير مىكند به معنى آن نيست كه پايان مىيابد. بلكه يعنى هر عملى كه انسان انجام مىدهد خدا آن را مشخص و معين مىكند. سپس چون