مسئوليت نعمتها و حقوقى است كه نسبت به آنها بر ما فرض است. «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ- بگو آيا وقتى كه در زمين ناپديد شويم.» يعنى جسم ما از هم متلاشى شود و اعضايمان از هم بريزد، «أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ- آفرينش تازهاى خواهيم يافت.» اين يك اعتراض ظاهرى است به دعوت پيامبران ولى واقع ترديدى است كه گوينده در قدرت خداى متعال دارد و اين كه به ديدار او اعتقاد ندارد. «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ- آرى، ايشان به ديدار پروردگارشان ايمان ندارند.» گويا آيه اشارت است به اين كه كافران اين اعتراض جدل آميز را كه مىكنند، تصميم گرفتهاند كه به ديدار پروردگارشان، يعنى روز رستاخيز كافر شوند تا از زير بار مسئوليت در دنيا برهند. پس براى توجيه اعمال و عقايد خود از اين گونه دلايل اقامه مىكنند. [11] ولى تأكيد بر اين است كه خداست كه كارهاى زندگى را تدبير مىكند. و اين امرى تصادفى نيست. تا زمانى كه زندگى بر تدبير الهى قيام دارد چرا بايد در روز قيامت ترديد كرد و حال آن كه معاد چيزى است كه حكمت اقتضا مىكند. چرا انسان رستاخيز را امرى عجيب تلقى مىكند و حال آن كه خدا او را آفريد و او هيچ نبود. و اوست كه مىميراندش به مشيت خود و اين همه امرى تصادفى نيست. «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ- بگو: فرشته مرگ كه موكل بر شماست شما را مىميراند. سپس به سوى پروردگارتان باز گردانده مىشويد.» خداوند ملائكه را مأمور انجام فرمانهاى خود نموده است. بر بنى آدم فرشته مرگ را بر گماشته تا جانشان را بستاند.