و افكار باطل او را به فراموشى مىاندازد. از اين رو امروز براى آخرت مهيا نمىشود بلكه هم چنان در انحراف و عصيان مىماند تا مستحق عذاب خدا شود. «فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسِيناكُمْ- به كيفر آن كه ديدار چنين روزى را فراموش كرده بوديد، اكنون بچشيد، ما نيز شما را از ياد بردهايم.» خدا نه آنها را يارى مىكند و نه بر آنها رحمت مىآورد. نسيان در اين جا به معنى عدم علم نيست بلكه به معنى عدم عمل به چيزى است كه علم اقتضاى آن مىكند. بر خلاف معنى نسيان در نزد بشر. ديگر كلمات نيز چنين حالتى دارند. مثلا غضب نسبت به انسان يعنى وجود حالتى از جوشش در نفس در حالى كه نسبت به خدا نتيجه مترتب بر غضب است يعنى عذاب. به عبارت ديگر آنچه به خدا منسوب است غايات است نه مبادى. شايد فراموش كردن خدا بندهاش را سختترين عذابها باشد. چنان كه مىفرمايد: «كسانى كه عهد خدا و سوگندهاى خود را به بهايى اندك مىفروشند در آخرت نصيبى ندارند و خدا در روز قيامت نه با آنان سخن مىگويد نه به آنان مىنگرد و نه آنان را پاكيزه مىسازد. و بر ايشان عذابى دردآور است». «7» و در دعاى كميل است: اى سرور و مولاى من گرفتم كه بر عذاب تو صبر كردم چگونه بر فراق تو صبر كنم؟ گرفتم كه بر گرمى آتش تو صبر كردم، چگونه بر نظر كردن در كرامت تو صبر كنم؟ يا چگونه در آتش جاى كنم در حالى كه اميد من به عفو تو است»؟ از اين آيه دو گونه عذاب استنباط مىشود. اول عذاب روحى كه در فراموش كردن خدا بنده را متمثل مىشود و قسمت اول آيه بدان اشارت دارد و آن كيفر فراموش كردن انسان است خدا را. دوم: عذاب مادى كه در آخر آيه از آن سخن رفته است: 7- آل عمران/ 77.