كه باران مىشود و باز به زمين برمىگردد. [28] خداى تعالى معارضات كفار و معاندان را هر وقت كه آنها بخواهند اجابت نمىكند، بلكه زمانى اجابت مىكند كه خود بخواهد و مقتضى حكمت او باشد. «وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ- مىگويند: اگر راست مىگوييد اين پيروزى چه وقت خواهد بود؟» اين يك معارضه با مؤمنان و تكذيب رسالت رسول اللَّه است. مؤمنان بر خط خود ثابتاند و شك و ترديد به دل راه نمىدهند. حتى اگر زمانى هم به تأخير افتد. در حالى كه طرف مقابل شتاب مىورزد و تأخير او را به شك مىاندازد و بر سر راه فكر او مانع ايجاد مىنمايد. [29] اينان نمىدانند كه به تأخير افتادن به معنى فراموش كردن نيست. بلكه به دو معنى است: اول: خداى تعالى برايشان فرصتى قرار داده، كه به حق بازگردند. ثانيا: اگر از اين فرصت استفاده نكنند، تأخير و مهلت وبال گردن آنها خواهد شد، زيرا در اين مدت عذابشان بيشتر خواهد شد زيرا زيستنشان در عصيان افزونتر گردد. «كافران پندارند كه در مهلتى كه به ايشان مىدهيم خير آنهاست به آنها مهلت مىدهيم تا بيشتر به گناهانشان بيفزايند. براى آنهاست عذابى خوار كننده». «11» خداى تعالى اين دو معنى را تأكيد مىكند، آن گاه كه رسول خود را مخاطب مىسازد: «قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ- بگو در روز پيروزى ايمان آوردن كافران سودشان ندهد.» زيرا ايمانى كه به صاحبش سود مىرساند، ايمانى است كه از آگاهى به 11- آل عمران/ 178.