به لشكرهايى كه آنها را نمىديدند يارى نمود. بعضى گويند آنها فرشتگان بودند و بعضى گويند بادى بود و زان كه بر آن احزاب گماشت و رعب در دل آنها افكند. از اين رو رسول اللَّه (ص) فرمود: «من به پايمردى رعب چهل روز راه رفتم». يا همه اينها بود. مهم اين است كه انسان گاه همه وسائل مادى را مهيا مىكند ولى عواملى بر سر راه او قرار مىگيرند كه او را طاقت ضبط آنها نيست. اين همان چيزى است كه آن را صدفه و يا اتفاق مىگويند. كفار كه براى پيكار با مسلمانان مىآمدند با ساز و برگ تمام بودند و مىپنداشتند مشكل را پايان خواهند داد ولى حسابش را نمىكردند كه ممكن است چيزى بر سر راه بيايد و آنان را از عزمشان باز دارد. چنين هم شد، آنان شكست خورده باز گشتند. سبب مادى و ظاهرى همان خندقى بود كه مسلمانان گرد مدينه كندند و نيز ساز و برگى كه رسول اللَّه مهيا كرده بود. ولى يك عامل ناديده هم وجود داشت و آن آمدن لشكرهايى بود كه مسلمانان آنان را به چشم نمىديدند. و اين خود عبرتى است براى همه رزمندگان در راه خدا كه بايد پس از مهيا كردن هر گونه ساز نبرد به يارى خداوند هم اعتماد داشته باشند. ب: چنان كه از آيات بر مىآيد مسائلى كه براى سربازان اسلام پيش مىآيد. بعضى از آنها چون كثرت دشمن و آمادگى رزمى آنها را بنگرند به ايمان و ثباتشان افزوده مىشود. بعضى مىترسند و در عزمشان تزلزل پديد مىآيد ولى عاقبت بر خود مسلط مىشوند و مسير خود را اصلاح مىكنند، بعضى به كلى فرو مىريزند. مؤمنى كه يك بار سقوط مىكند سپس بار ديگر به راه صواب باز مىگردد از ديگران تواناتر به استمرار است، زيرا او يك بار طعم سقوط را چشيده است و مىداند كه اگر ديگر بار سقوط كند چگونه بر پاى خيزد. چون جسمى كه به يك ميكرب معين مبتلى مىشود و آن گاه شفا مىيابد او در اين حال بدنش بهتر آمادگى دفاع پيدا كرده و اگر بار ديگر آن ميكرب به سراغش بيايد آسيبى به او