رهبرى اطاعت كند اما تسليم و خضوع در برابر انسانى كه ظاهرا مانند خود اوست بر وى دشوار است.
در اين باب چند قول است: بعضى از مفسران مىگويند: امانت همان امانت معمول و متعارف است. مثل اين كه شخصى مالش را به دست تو بسپارد و بخواهد كه آن را حفظ كنى. مسلما اين كارى است بس دشوار. بعضى ديگر مىگويند كه آن عقل و علم است و اراده و حريت است. اينان مىگويند خدا به انسان عقل داده و به ديگر موجودات مثلا حيوانات نداده است. خدا به انسان اراده و اختيار داده و به ملائكه كه مجرد از شهوت و قوه دافعه در برابر شر و فساد است نداده. اينها درست است ولى تجربه حقيقى انسان به عقل و علم و اختيار او زمانى به نتيجه واقعى مىرسد كه به تمام معنى در اطاعت رسول اللَّه صرف شود و آن دشوارترين تجليات اختيار است در زندگى بشر. پس معارضهاى نيست اگر بگوييم امانت عقل است يا بگوييم كه امانت اطاعت از پيامبر است و اين اطاعت بر وفق سياق قرآنى هم هست.
شرح آيات:
[63] «يَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ- مردم تو را از قيامت مىپرسند.»
براى اين سؤال دو جواب است:
اول: انسان طبعا دلش مىخواهد قيامت بسيار دور باشد. جوانان- غالبا- مرگ را از خود دور مىبينند. و پيران نيز به طول امل دچار مىشوند و دوست دارند عمر درازتر كنند. چه بسا يكى از اينان يك لحظه پس از اين تصورات بميرد در اين حال قيامتش برپا شده است. حال كه چنين است و انسان لحظه مرگ خود را نمىداند پس بايد به خود مغرور نباشد و به مال و عشيره خويش غره نشود، زيرا اينان در روز قيامت او را يارى نتوانند كرد و در دنيا مرگ را از او دفع نخواهند كرد. «پس بنده بايد پرواى پروردگار داشته باشد خيرخواه خود باشد و پيش از رسيدن مرگ توبه آرد. بر شهوت چيره شود و رهايش نگذارد. چه مرگ او پوشيده است و آرزوى دراز