است كه انسان مىتواند عمل خود را به گردن ديگرى نهد. اين كار اگر در دنيا ممكن باشد در آخرت ممكن نخواهد بود. «قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ- بگو: اگر ما مرتكب جرمى شويم شما را بازخواست نمىكنند.» نامه عمل هر كس را به گردن خودش مىاندازند. [26] براى اين كه از اين گونه افكار خود را خلاص كنيم بايد به قيامت با چشم بصيرت نظرى افكنيم كه همه در برابر خداى ايستادهايم تا ميان ما حكم كند و سرنوشت ابدى ما را رقم زند. «قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ- بگو: پروردگار ما، و شما را گرد مىآورد، سپس ميان ما به حق داورى مىكند. زيرا اوست خداى حكم كننده و دانا.» پس بايد به روزى معتقد شويم كه در آن روز حق از باطل تميز داده مىشود و همه به حكم خداوند گردن مىنهند. اعتقاد به اين حقيقت انسان را وا مىدارد كه بر خود متكى شود و ميان حق و باطل تميز نهد. پس در چنين صورتى است كه نه تحت تأثير فشار قرار مىگيرد و نه تحت تأثير ترغيب و تشويق. براى مثال: اگر در دنيا مقياسها و پيمانههاى مشخص براى فروشندگان وجود نداشته باشد هر فروشندهاى سعى مىكند تراز و پيمانه خاصى براى خود مشخص كند و پيداست كه اين امر اقتصاد را بازيچه مىسازد. اما به وجود آوردن يك مقياس مشخص همگان (فروشنده و خريدار) را ملزم مىكند كه خود را با آن تطبيق دهند و آن را در ميان خود قرار دهند. همچنين علم و آگاهى از اين نكته كه نزد خداوند يك مقياس و سنجه مشخص وجود دارد و همه ما بايد مطابق آن رفتار كنيم مانع از آن مىشود كه هر كس مطابق ميل و دلخواه خود عمل كند. [27] «قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكاءَ- بگو آنهايى را كه شريك خدا پنداشتيد به من نشان بدهيد.» يعنى آنهايى را كه ادعا مىكنيد با خدا در كار جهان تصرف مىكنند يا در