شده كه مردم كه مىميرند چرا برخى را چشم بسته است و برخى را باز. امام فرمود: وقتى كه ملك الموت نزد كسى مىآيد كه جانش را بستاند گاه آن كس چشمش بسته است به او مىگويد: به من اجازه ده تا چشم باز كنم يا اگر چشمش باز باشد مىگويد به من اجازه ده تا چشم بربندم و ملك الموت اجازت نمىدهد. پس چرا بايد عمر را بيهوده صرف كنيم و چرا مسافتى را كه ميان ما و مرگ افتاده است به لهو و لعب و معصيت طى كنيم. در حالى كه نمىدانيم كه زمان مرگ ما چه وقت خواهد بود؟ [31] از موانع ايمان به پيامبران حالت عنادى است كه قرآن به بيان نتايج بد آن مىپردازد. و درباره كفار مىگويد كه آنان به قرآن و كتب پيشين ايمان نمىآورند. گويى مقرر كردهاند كه به رسالتهاى پروردگارشان ايمان بياورند. «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ- و كافران گفتند: ما نه به اين قرآن ايمان مىآوريم و نه به كتابهاى پيش از آن.» خداى تعالى مشكل اين عناد و كينهتوزى را از طريق تصوير صحنههاى هولانگيز قيامت حل مىكند. يكى از اين صحنهها ايستاده ظالمين است در پيشگاه پروردگارشان، در حالى كه يكديگر را ملامت مىكنند. از اين تعبير بر مىآيد كه انسان اولا بر يك نيروى زمينى كه مىپندارد او را در برابر قدرت پروردگارش حفظ خواهد كرد و او را از كيفر كفرش مىرهاند، اعتقاد دارد. از اين رو ملاحظه مىكنيم كه سياق عبارت با اين پندار مخالف است. و براى ما صحنهاى از اين گفتگو را ميان كافران و كسانى كه در دنيا معتمد و پناهگاهشان بودند مىشنويم: «وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ- اگر ببينى آن روز كه ستمكاران را به پيشگاه پروردگارشان نگه دارند.» بعضى مسئوليت را به گردن بعض ديگر اندازند به طمع آن كه از خوارى و عذاب رها شوند. «يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ- هر كس گناه خود را به گردن