در امان مىماند. «مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ- از آنان مباشيد كه دين خود را پاره پاره كردند و فرقه فرقه شدند و هر فرقهاى به هر چه داشت دلخوش بود.» «دين خود را پاره پاره كردند» در راهى كه خدا مقرر داشته بود، اختلاف ورزيدند و از وحدتى كه دين ايجاد مىكند اعراض كردند. هر گاه خواستيد كه بدانيد آيا در راه شرك قدم مىزنيد و يا به راه توحيد خود را بيازماييد كه آيا دچار خلافهايى كه از هوا و هوس سرچشمه مىگيرد شدهايد يا نه؟ جامعهاى كه پيرو خداست ميان افرادش اختلافى نيست، زيرا همه از يك فرد پيروى مىكنند. كه او هم آنان را به سوى خدا راه مىنمايد. حال چرا خدا كسانى را كه در دين اختلاف مىكنند مشرك خوانده است؟ به دو احتمال: 1- آنها پيرو هواهاى خويشاند، چنان كه گويد: «بلكه آنان كه ستم كردند بدون هيچ دانشى از هواى نفس خود پيروى كردند». 2- يا اين كه از اشخاص معينى پيروى كردند كه آنان را از راه راست خداوند منحرف مىسازد. مسئله مهمتر اين است كه به تفرقه تنها راضى نشدهاند بلكه مغرور به دستاوردهاى خود هم هستند و هر گروه و دستهاى به آنچه حاصل كرده خشنود و راضى است. كسانى هم كه به اموال و ياران خود مغرور هستند همين حال را دارند. اين غرور آنها را از يكديگر جدا مىكند و از دين دور مىدارد و به مشركين ملحق مىسازد. مىپندارند كه دستاوردهاى دنيوى دليل راستى گفتارشان است در حالى كه مردمى هستند در عمل زيانكار. [33] بشر چه وقت در خواهد يافت كه بر حق است يا بر باطل؟ خداوند براى ما مقياسى وجدانى و درونى قرار داده، در حالات ضرر و اضطرار هر معبودى را