«وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ- چون بر آدميان زيانى برسد پروردگارشان را بخوانند و به درگاه او توبه كنند.»
ولى:
«ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ- و چون رحمت خويش را به آنها بچشاند گروهى را مىبينى كه به پروردگارشان شرك مىآورند.»
مسئله اين است كه انسان ساعاتى را كه در تنگنا افتاده است فراموش كند انسان معذور نيست كه بگويد: خدا را نشناختهام. بلى. در هنگام نياز خدا را شناخته و در آن لحظات به او پناه برده است.
در اين آيه تعبيرات «مسّ» و «اذاقهم» به كار رفته كه نشانگر كمترين احساس هستند و نتيجه بازگو كننده طبيعت و سرشت بيتاب و نالان آدمى مىباشند و اين كه چگونه به محض برخورد با يك زيان و گزند به خدايش پناه مىبرد و سپس همين كه طعم رحمت خود را به او مىچشاند از خداوند روى بر مىتابد و به او شرك مىورزد.
از آيه چنان بر مىآيد كه همه مردم هنگامى كه احساس خطر كنند يا زيانى به آنها برسد به خدا پناه مىبرند، سپس به مجرد اين كه طعم رحمت او را چشيدند بازهم به او شرك مىآورند.
همچنين در اين آيه علاج حالت تفرقه و پراكندگى است. آنها كه دستخوش چنين تفرقهاى در دين خود شدهاند از كارى كه كردهاند خوشحالاند. و به ثروت و مالى كه از اين راه به دست آوردهاند مغرور. نعمت خدا را فراموش كردهاند. و چرا چنين كردهاند، در حالى خداى تعالى آخرين پناهگاه آنها بوده است به هنگامى كه همه راهها به رويشان بسته شده. در آنجا كشاكشهاى حزبى را فراموش كردهاند و رشتههاى وابستگيهاى مختلف را بريدهاند و به پروردگار مقتدر خود گراييدهاند.