[34] كسانى كه تا احساس نعمت كنند شرك مىآورند و از نعم ظاهرى خوشحال مىشوند و از بتان پيروى مىكنند باز هم به دنبال تفرقه در دين مىروند اينان نعمت خدا را كفران مىكنند. خداوند به سبب اين كفران نعمت آنان را زيان ديدگان در دنيا و خسران كشيدگان در آخرت مىخواند. «لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ- پس نعمتى را كه به آنان دادهايم كفران كنند. اكنون متمتع شويد. زودا كه خواهيد دانست.» از اين آيه چند حقيقت را در مىيابيم. اولا: حالت گروهگرايى كه بر اساس فخر و مباهات استوار باشد و صاحب آن مدعى مال و نعمت باشد. سبب كفران ديگر نعمتها شود. كسى كه به فرزندان خود زياد مباهات كند برايش ميسر نيست كه ديگر جوانان جامعه را به حساب بياورد. يا كسى كه به دانش و معلومات حزب خويش بسيار ببالد مسلم است كه از علوم و معارف ديگر گروهها بى نصيب مىماند. به عبارت ديگر گروهگرايان از مردم ديگر مىبرند و بنا بر اين خود را از نعمت بزرگى محروم مىسازند. ثانيا: شكر نعمت فقط اين نيست كه بر او بيفزايى يا خوب از آن نگهدارى كنى بلكه بايد از آن لذت ببرى كه خود غذاى دل و لذت روح است. در حالى كه كسانى كه به نعمتهاى خدا كفران مىورزند تنها به بخشى از آن نعمتها متمتع مىشوند، همان گونه كه ستوران از نعمتها متمتع مىشوند ولى همانند بشر لذت نمىبرند. زيرا تمام توجهشان به جنبه مادى آن است و ابعاد معنوى را فراموش مىكنند. ثالثا: كفران نعمتهاى خدا سبب زوال آن مىشود. بلكه نعمت را به نقمت بدل مىسازد. به عبارت ديگر كسى كه تنها هدفش تمتع از نعمت باشد بسا حدودى براى خود قايل نباشد و خود را بيمار سازد.