قضاوت از امورى است كه به زمان يا مكانى خاص و دين و مسلكى بهخصوص اختصاص ندارد، بلكه در همه زمانها و مكانها آنگاه كه اجتماعات بشرى شكل مىگيرد چه افراد آن جامعه معتقد به دين و مسلكى باشند و چه دين و مسلكى را نپذيرفته باشند ضرورت افرادى كه با ايجاد دستگاهى مستقل بتوانند فرصتطلبان را به عدالت سپرده و حقوق تضييع شده افراد را به آنان برگردانند به وضوح ديده مىشود.خداوند براى هدايت انسانها دين و آيينى مىفرستد و در آن آيين بشر را به حقخواهى و عدالت مسلكى توصيه مىكند و با هدف برقرارى حق و عدالت قوانين و مجازاتهايى را تشريع مىكند تا بشر در سايه عمل به اين قوانين، و مجازات متخلفين به سرمنزل كمال رهنمون گردد. دين اسلام در زمينههاى قضايى دستورها و قوانين متقنى دارد كه عمل به آن فقط با ايجاد حكومتى ـ گرچه كوچك ـ ميسّر است. اسلام براى اجراى اين دستورها، حتى در جامعه كوچك وجود امام معصوم يا نماينده ايشان و در غياب آنان فقيهى عادل را لازم دانسته است. البته چگونگى انجام اين امور در جوامعى كه حاكم ظالمى در رأس آنها قرار دارد نيز قابل بررسى است و از آنجا كه براى برخورد با عدالت ستيزان و متعديان به حقوق جامعه و افراد وجود حكومتى لازم است كه با قوه قاهره خود ظالمين را به كام عدالت بسپارد اسلامْ پيامبر يا امام معصوم و در غياب ايشان فقهاى جامع الشرائط را بر اين امر گمارده است و از طرف ديگر، بر مردم هم مساعدت و همكارى با آنان را واجب دانسته است. چنانكه در ادامه مطالب روشن مىگردد در اسلام وجود دستگاه قضايى از ضرورتهاى حكومت به شمار مىرود و يكى از وظايف اوليه حاكم، نصب قاضى و رسيدگى به امور