بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
است و آن، مثل موردى است كه فرد تمام صفات لازمه را براى قضاوت دارد و جز او كسى كه داراى تمام شرايط و صفات باشد وجود نداشته باشد1؛ بدين معنا كه در عصر غيبت قضاوت براى مجتهد جامعالشرائطى كه از ضرر سلطان ايمن است واجب عينى است، در صورتى كه جز او كسى با آن صفات نباشد.نكته ديگر اينكه به نظر ايشان، كمك و مساعدت مردم به فقيه جامعالشرائطى كه در عصر غيبت قضاوت و اقامه حدود مىكند واجب است2. مىتوان چنين گفت كه چون استعانت افراد به قاضى، در قضاوت و اجراى حكم مؤثر است بر آنها واجب شده است؛ بنابراين، نقش مردم در اقامه حدود و قضاوت كه از وظايف حاكم يا نماينده او است به وضوح ديده مىشود. به اعتقاد محقق، علاوه بر اينكه بر فقيه جامعالشرائط واجب است كه خود را در معرض مراجعه مردم براى قضاوت قرار دهد بر مردم نيز رجوع به مجتهد عادل و جامعالشرائط لازم، و رجوع به حكام جور حرام است. ايشان بر آن است اگر يكى از طرفين دعوى از ديگرى خواست كه براى قضاوت نزد فقيه جامعالشرائطى بروند بر وى لازم است قبول كند3 و اگر امتناع وى سبب شود كه به قاضى جور رجوع كند، مرتكب معصيت شده است.
3ـ قضاوت از طرف حاكم جائر
چنانكه گفته شد قضاوت در صورتى براى قاضى مشروع است كه به اذن امام معصوم يا نماينده ايشان باشد و يا در عصر غيبت قضاوت فقهاى جامعالشرائط كه از نواب عام امام عصر به شمار مىروند مشروع و جايز است، بدين جهت1. همان، ص861 ؛ محقق مىگويد: «تولّى القضاء مستحب لمن يثق من نفسه بالقيام بشرائطه وربّما وجب ووجوبه على الكفاية».2. همان، ص260؛ چنانكه محقق مىگويد: «ويجب على الناس مساعدتهم على ذلك».3. همان؛ چنانكه محقق مىگويد: «ويجب على الخصم اجابة خصمه اذا دعاه للتحاكم عنده (فقيه عارف بالاحكام)».