4 ـ 1 ـ بلوغ
قضاوت براى غيربالغ منعقد نمىشود و به اعتقاد محقق، براى نوجوانى كه نزديك بلوغ رسيده نيز انعقاد نمىيابد.4 ـ 2 ـ ايمان
ايمان در اينجا علاوه بر اسلام، شيعه بودن را نيز شامل مىشود، زيرا محقق با اين صفت دو گروه را از جرگه مؤمنان خارج كرده است. به اعتقاد وى، كافر نمىتواند قضاوت كند، زيرا اهل امانت نيست و همچنين مسلمان غيرشيعه كه به قول ايشان متصف به فسق است، نمىتواند به قضاوت بپردازد. وى درباره شهادت، يكى از شرايط شاهد را ايمان ذكر كرده و مىگويد:شهادت غيرمؤمن (غيرشيعه) گرچه متصف به اسلام است قبول نمىشود، چون متصف به فسق و ظلم است و فسق و ظلم مانع شهادتاند1.محقق در جاى ديگر تصريح مىدارد كه هركس شهادتش قبول نباشد حكمش نيز نافذ نيست2، با وجود اين بايد گفت كه به اعتقاد ايشان، قضاوت غير شيعه صحيح نيست گرچه از صفت ايمان نيز چنين برداشتى مىشود.4 ـ 3 ـ عدالت
يكى از شروط لازم براى قاضى عدالت او است. صفت عدالت را هر شخصى با هر تفكرى كه باشد براى شخص قاضى لازم مىداند، چون عقل سليم حكم مىكند كه كسى كه بخواهد احقاق حق نمايد بايد عادل باشد. البته برخى مفهوم عدالت را توسعه داده و برخى محدود كردهاند، همچنان كه ذكر شد، محقق صفت امانتدارى و مداومت و التفات بر انجام واجبات را نيز علاوه بر ترك گناه كبيره و عدم اصرار بر صغيره براى ايجاد صفت عدالت لازم مىداند3؛ بدين معنا كه به اعتقاد ايشان، قاضى عادل كسى است كه علاوه بر داشتن صفت عدالت به معناى عرفى، امانتدار بوده و برانجام واجبات مداومت كند.4 ـ 4 ـ كمال عقل
قاضى بايد داراى كمال عقل باشد؛ بنابراين، ديوانه و سفيه و1. همان، ص911.2. همان، ص864.3. همان، ص860؛ چنانكه محقق مىگويد: «ويدخل فى ضمن العدالة اشتراط الأمانة والمحافظة على فعل الواجبات».