اندیشه سیاسی محقق حلی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اندیشه سیاسی محقق حلی - نسخه متنی

روح الله شریعتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حلّه و چند شهر ديگر امان مىخواهد، هولاكو مىپرسد كه چگونه جرأت كرديد و از خليفه بغداد در امان خواستنِ از من نترسيديد، اگر من مغلوب شوم و برگردم شما چه مىكنيد؟ سديدالدين در جواب مىگويد: امام ما اميرالمؤمنين على عليه السلام در جملاتى اوصاف سپاهيانى پيروزمند را ذكر مىكنند، آن اوصاف با اوصاف شما هم‏آهنگى دارد. سپس سديدالدين همه خطبه حضرت را مىخواند و در نهايت، هولاكو امان‏نامه‏اى به نام ايشان مىنويسد؛ بنابراين، اين عالِم مسلمان با وجود خطر كشته شدن به دست هولاكو، به خاطر مصلحتى بزرگ (جلوگيرى از يورش دشمنان) خطر را بر خود هموار كرده و براى امان نزد هولاكو مىشتابد.

4ـ ابن‏داود حلّى

تقىالدين حسن‏بن داود حلّى، رجالى مشهور قرن هفتم و ازشاگردان بنام محقق در فقه و اصول بوده است. در اجازات، وى را سلطان اديبان و تاج محدثين و فقها خوانده‏اند. وى علاوه بر اين‏كه در علم رجال از مشهورترين و آگاه‏ترين عالمان عصر خويش بوده در ادبيات، منطق، حديث، فقه و اصول نيز استادى ماهر به شمار مىرفته است. در شعر به حدى مهارت داشته كه كتاب تبصره علامه را به صورت شعر درآورده و نام اين اثر را «الجوهرة» گذاشته است. از معروف‏ترين اثر ايشان كتاب رجال است كه به «رجال ابن‏داود» شهرت دارد. ايشان در سال 647 هجرى متولد شد و سرانجام در سال 740 هجرى دار فانى را وداع گفت.

5 ـ فاضل آبى

عزالدين حسن‏بن ابىطالب يوسفى آبى معروف به فاضل آبى از شاگردان مشهور محقق و علامه حلّى بود1. علامه بحرالعلوم در كتاب رجالى خود وى را محققى با فقاهت بسيار قوى معرفى مىكند. وى كه اهل روستايى نزديك شهر ساوه به نام «آوه» بوده، بعد از اين‏كه از حوزه حلّه و عظمت آن مطلع گشت رنج سفر و غربت را بر خود هموار كرده و براى تحصيل علوم اسلامى به حلّه مىرود. ايشان در حلّه بعد از تحصيل علوم مقدماتى، توفيق

1. سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج4، ص631، و شيخ آقا بزرگ تهرانى، طبقات اعلام الشيعه، ج7، ص 38.

/ 348