بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
از وى ساقط نمىشود مگر اينكه عذر مانع از انجام جنگ گردد؛ مثل مريضى، نابينايى و عذرهاى ديگرى كه توان جنگ را از انسان ساقط مىكند1.نكته ديگر اينكه آيا دائن مىتواند از رفتن مديون به جهاد جلوگيرى كند؟ محقق در جواب اين سئوال دو فرض را مطرح كرده و به آنها پاسخ مىگويد: يكى در مورد دين مؤجل است كه دائن به هيچ وجه نمىتواند مانع شود گرچه علم دارد كه قبل از برگشتن وى از جنگ، دين حال مىشود، و مورد ديگر دين حال است، در اين مورد نيز محقق بر آن است كه دائن نمىتواند مانع شود، و قولى بر خلاف نظر خود بيان كرده و آن را بعيد مىشمرد2.نكته جالبى كه محقق مطرح مىكند كمكهاى نقدى افراد به مجاهدين است. از آنجا كه افراد از لحاظ اقتصادى در وضعيت متفاوتى بهسر مىبرند: برخى وضعيت معيشتى بالايى دارند، برخى به نان شب نيز محتاجاند به اعتقاد محقق، اگر ثروتمندى مايحتاج فقيرى را برآورده كند اولاً: جهاد بر فقير واجب مىشود و ثانياً: ثروتمند مبلغى را كه به فقير مىدهد در قبال اجرت عمل وى نيست، و اگر اجرت باشد بر فقير واجب نمىشود، يا اگر ثروتمندى خود بر رفتن به جهاد قادر نباشد و بتواند هزينه فرد ديگرى را تأمين كند كه او به جهاد برود بر او واجب است كه هزينه آن فرد را تأمين كند. البته محقق بعد از قول به وجوب، قول به استحباب را اشبه مىداند و يا اينكه اگر ثروتمندى بتواند به جهاد برود، ولى هزينه فقيرى را متكفل شد از وى وجوب جهاد ساقط مىشود مگر در صورتى كه بر او جهاد بهطور عينى واجب شود، مثل اينكه حاكم رفتن به جنگ را به وى متعين نمايد3.1. همان.2. همان.3. همان؛ چنانكه محقق مىگويد: «واذا بذل للمعسر مايحتاج اليه وجب ولو كان على سبيل الاجرة لم يجب ومن عجز عنه بنفسه وكان موسراً وجب اقامة غيره وقيل يستحبّ وهو اشبه ولو كان قادراً فجهّز غيره سقط عنه ما لم يتعين».