بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آتشبس هنگامى كه متضمن مصلحتى براى مسلمين باشد، يا به علت كم بودن تعداد مسلمين در برابر دشمن، يا براى پشتگرمى آنان و يا به اميد اينكه برخى از دشمنان، دعوت به اسلام را قبول كنند جايز است.خلاصه اينكه جواز و يا عدم جواز آتشبس به وجود يا عدم وجود مصلحت بستگى دارد و وجود مصلحت نيز به دنبال هدف، تشخيص داده مىشود و از آنجا كه هدف از جنگ دعوت به اسلام، از هم پاشيدن اجتماع دشمنان، حفظ كيان اسلامى و برطرف كردن موانع دعوت به اسلام است، چنانكه توقف جنگ سبب رسيدن به يكى از اين اهداف باشد جايز است. همچنين اگر آتشبس سبب تقويت مسلمانان از نظر عِدّه و عُدّه شود تا با نيرو و تجهيزات بيشترى دشمن را مغلوب سازند جايز است؛ پس جواز آتشبس به وجود مصلحت بستگى دارد و به همين دليل مدت [و كيفيت [آن بسته به نظر حاكم است.نكتهاى كه تذكر آن لازم است اينكه مدت آتشبس بايد معلوم باشد و نامشخص يا مطلق گذاشتن آن صحيح نيست؛ بنابراين، امام مىتواند براى خود شرط نقض بگذارد. همچنين اگر آتش بس بر فعل حرامى واقع شده باشد وفاى به آن واجب نيست؛ براى مثال، اگر آتشبس بر اعاده زنان مهاجر يا تظاهر به منكر واقع شود وفاى بر آن واجب نيست و درغيراينصورت، وفاى برآن واجباست و هيچكس حق نقض آن را ندارد1 و اگر در حال آتشبس برخى به غارت اموال كفار پرداختند اموال به آنان بازگردانده مىشود2.
9ـ دفاع
دفاع از حقوق بديهى انسانها است و در هر مكتبى جايز دانسته شده است، زيرا حق زندگى و داشتن مال، جان و آبرو حق طبيعى هر انسانى است و براي1. همان.2. همان، ص840.