بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
چند بيت متذكر شده و مىگويد: مدت زمانى از پرداختن به شعر دور ماندم. شعر از من راضى نيست، چون او را مدت زمانى ناراحت كردم. به خود بيدارى افكار شاعرانهام را وعده دادم در حالىكه هنگام جوانى در خواب بود [كنايه از اينكه در جوانى شعر نگفتم، ولى حال كه سنينى از من گذشته مىخواهم شعر بگويم]، پس مثل بادى كه از غرب مىوزد آن (شعر) را با شدت دگرگون ساختم [شعر را در سنين بعد از جوانى به باد غربى تشبيه كرده است]. ذهنها چون چشمههايى هستند كه اگر از آنها آب برداشته شود پاك و طاهر مىشود، ولى اگر آب در آنها باقى بماند متعفن مىشوند.اى شعر، مرا عفو كن. از هرگونه كمكى كه ايادى تو در گذشته به من كردهاند، تشكر مىكنم و عيب مكتوم و پوشيده را ظاهر نمىكنم.محقق با اين ابيات، ناراحتى خود را از اينكه مىتوانسته در سنين جوانى از چشمهسار سرايندگى خود استفاده كند ولى به دليل نهى پدر استفاده ننموده، ابراز مىدارد و معتقد است كه اگر به سرايندگى خود ادامه مىداد چون چشمهاى كه هر قدر از آب آن بيشتر بردارند آبش تازهتر و پاكتر مىشود، مىتوانست شعرهاى زيباترى بسرايد، ولى دستور پدر را بر خواسته درونى خويش مقدم داشت و محققى دانشمند و فقيه گرديد، نه شاعرى معروف.با اين حال سرودههايى از ايشان به يادگار مانده و اين خود دليل بر اين است كه چون يكى از فوايد شعر بر غيرشعر، عدم فراموشى و تأثير عميق آن است و چه بسا نكات اخلاقى اگر به صورت شعر بيان شود اثر بيشترى دارد تا غيرشعر، محقق خواسته است با اشعار اخلاقى و دينى افكار اسلامى را در جامعه رواج دهد و از طرف ديگر، به خواسته پدر (عدم شهرت به سرايندگي) جامه عمل بپوشاند و همچنين اين سُرايش ناچيز او را از درس و تحقيق باز نمىداشت.