بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در بغداد فعال بماند1. البته ناگفته نماند كه نويسنده مذكور مهاجرت شيخ طوسى به نجف و رفتار حكام عباسى با شيعيان را از نظر دور نداشته است.ثانياً: اين عقيده با تاريخ حوزه حلّه سازگار و همآهنگ نيست، زيرا همانگونه كه در بخش قبل گفتيم، حوزه حلّه از زمان ابنادريس، يعنى حدود يكصد سال قبل از حمله مغول تأسيس شد و سپس شاگردان آن فقيه بزرگ، مانند فخاربن معد، حسنبن يحيى (پدر محقق) و ابننما در ترويج و گسترش حوزه علميه حلّه نقش بهسزايى داشتند. در زمان محقق و سپس علامه هجوم دانشپژوهان به حوزه حلّه بيشتر از قبل شده و علماى زيادى در حوزه حلّه به تدريس مىپردازند، ولى اين را نمىتوان عوامل تأسيس حوزه دانست، بلكه مىتوان آن را گسترش حوزهاى كه يادگار ابنادريس در اين شهر بوده، به شمار آورد.بهطور خلاصه مىتوان گفت كه پديدههاى زمانى نيز مانند مكان تأثيرى بسيار در ايجاد حوزههاى علميه داشتهاند و وقايع زمانى را نمىتوان در ايجاد يا گسترش حوزههاى علميه بىتأثير دانست.
3ـ شخصيت عالمان
مهمترين عاملى كه در ايجاد مدارس فقه و حوزههاى علميه نقش بهسزايى دارد، شخصيت عالمان است. علماى فِرَق اسلامى با الهام از وحى و سنت پيامبر، در پى ترويج شريعت اسلام به تربيت دانشپژوهان علوم اسلامى پرداخته و بدون هيچ چشمداشتى حوزههاى علميه را تأسيس كرده و به راههاى مختلف، احكام اسلام را گسترش مىدهند. برخى از علمايى كه بعد از غيبت كبرى مدتى مرجعيت شيعه را به عهده داشته و در پى آن به تأسيس مدارس فقه و ديگر علوم اسلامى همت گماشتهاند و به اصطلاح شهيد مطهرى حلقه استاد و شاگردىشان تا به حال متصل است، عبارتاند از:1. شايد بتوان گفت كه طى اين دو قرن، حوزه علميه تشيّع در بغداد به صورت ضعيف بوده به گونهاى كه با خشونت حكام عباسى منافاتى نداشته است.