بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
علامه حلّى در كتاب «كشف اليقين فى فضائل اميرالمؤمنين» درباره اين قضيه چنين مىگويد:از جمله [اين اخبار غيبي] خبر دادن آن حضرت به آبادانى بغداد و [پادشاهي[حكومت بنىعباس و ذكر احوال آنها و اينكه مغول اين حكومت را از آنها مىگيرد: پدرم [سديدالدين يوسف بن المطهر [كه خدا او را رحمت كند ـ علت به سلامت بودن اهل حلّه و كوفه و نجف و كربلا و كشته نشدن آنها در هجوم هولاكو به بغداد را اينگونه نقل كرده است كه وقتى هولاكو به بغداد رسيد، قبل از اينكه آنجا را فتح نمايد، اكثر مردم شهر حلّه به بيابانها فرار كردند و تعداد معدودى در شهر ماندند و از جمله آن تعداد معدود، پدرم؛ و سيد مجدالدينبن طاووس و فقيه ابنابى العزّ. اين سه نفر اتفاقنظر داشتند بر اينكه با سلطان هولاكو مكاتبهاى داشته و در آن اطاعت (مردم حلّه) از سلطان و اينكه آنها داخل ايل (نسخه = امنيت) او باشند را متذكر شدند و نامه را توسط فارسى زبانى (اعجمي) براى سلطان فرستادند. سلطان فرمانى توسط دو نفر به نامهاى «تكلم» و «علاءالدين» فرستاد و به آن دو گفته بود كه اگر دلهاشان همچنان است كه در نامه نوشتهاند پس نزد ما بيايند. فرستادهها آمده بودند (كه اگر به رفتن حاضر باشند آنها را ببرند) ولى همه از رفتن ترسيدند، چون نمىدانستند كه اين سفر چه انجامى دارد. در اين حال بود كه پدرم به آن دو فرستاده گفت: اگر من به تنهايى بيايم كافى است؟ آن دو گفتند: آرى. سپس پدرم با آنها رفت. وقتى نزد هولاكو رسيد [و اين در حالى بود كه هنوز بغداد فتح نشده و خليفه به قتل نرسيده بود] هولاكو به او گفت: چگونه به مكاتبه با من پرداختيد و نزد من آمديد قبل از اينكه بدانيد سرانجام جنگ من با خليفه شما چه خواهد بود؟ چگونه جرأت پيدا كرديد كه با من مصالحه كنيد در حالىكه من از اينجا مىروم؟پدرم به هولاكو گفت: علت اينكه ما به اين كار اقدام نموديم اين بود كه از اماممان علىبن ابىطالب عليه السلام گفتهاى نقل شده كه ايشان در قسمتى از يكى از