فرهنگی علمی، اجتماعی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگی علمی، اجتماعی - نسخه متنی

زهرا آشیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرهنگـي علمـي ، اجتماعـي شرح حال علامه آيت اللّه حسن حسن‏زاده آملي

زهرا آشيان

معـارف اسلامـي

در انديشه داشتم با فيضان جوهرم سخن از عارف و حكيمي فرزانه برانم و از مرد حق و عارفي دلسوخته سخن بگويم كه شوق مناجات و عطر معرفت از گل واژه‏هاي كلامش هويداست.

در انديشه داشتم سخناني در شأن مقام والاي استاد، به عنوان واسطه خير بيان كنم اما ايشان فراتر از آنند كه من در وصفشان سخن بگويم كه به گفته مولانا ستاينده آفتاب ستايشگر خويشتن است و از بينايي خود اوصاف مي‏راند. ؛ بزرگ مردي كه از وارثان دنياي انديشه است و از معدود كساني كه زبان تفكر ديرين را مي‏شناسد و آن را پاس مي‏دارد.

استاد، فخر حوزه‏هاست و اين را نه به بهاي شتاب كه به همت و رنج و تلاش، بدست آورده است. ساليان دراز، مشقات را بر جان خريد و زانوي تحصيل در جوار اساتيد گران بر زمين ساييد و از خوان علم، مائده‏ها گرفت.

و اينك از شاخسار اين شجره طيّبه بسيارند كه سود مي‏برند. آثار وجودي و كتبي فراوان استاد بسان فرزنداني روحاني در زمره صدقات جاريه آن بزرگوار، جاي دارند و تشنگان معارف را به كام مي‏رسانند.

در انديشه داشتم دفتري باز مي‏كردم از دل و آن را به همه شيفتگان دانش و طالبان معرفت تقديم مي‏كردم تا روزنه‏هاي نور را از گفته‏هاي ايشان در دهليزهاي تنگ و تاريك زندگي بجويند؛ چرا كه در زندگي ايشان اسوه‏هاي مطلوب حيات را مي‏توان يافت و در زندگي تحصيلي‏اشان ـ كه به اكراه در مصاحبه‏اي بيان داشتند ـ به نكاتي اساطيرگونه از همت و پشتكار و توفيق مي‏توان پي‏برد. حاصل همه انديشه هايم ره‏آوردي است از دل و برگرفته از سخنان استاد معظم كه تقديم همه جويندگان و شيفتگان علم و معرفت مي‏گردد.

نگاهي كوتاه به زندگي تحصيلي استاد

حضرت آيت‏الله علامه حسن بن عبدالله طبري آملي مشهور به حسن زاده آملي در اواخر سال 1307 هجري شمسي در ايرا از توابع لاريجان آمل ديده به جهان گشود و تحت مراقبت پدر و مادري مؤمن و متدين پرورش يافت.

ايشان براي فراگيري علوم و ادبيات به مكتبخانه رفت. پس از آن تحصيلات خود را تا كلاس ششم ابتدايي ادامه داد. سپس تحصيلات كتب ابتدايي حوزه از نصاب الصبيان، جامع المقدمات، شرح الفيه، سيوطي، حاشيه ملا عبدالله بر تهذيب منطق، شرح جامي بر كافيه نحو، شمسيه در منطق، شرح نظام در صدف، مطول، بيان، بديع، معالم در اصول، تبصره در فقه، مغني اللبيب در نحو، شرايع محقق در فقه و چندين كتب شرح لمعه در فقه و قوانين در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل فرا گرفت .

انگيزه‏هاي ادامه تحصيل

به نقل از خودشان در ابتدا پس از چند ماه كه از مدرسه ابتدايي درآمده بود با بارقه‏اي الهي در مسير انبيا و سفراي الهي و طريق ارباب علم و معرفت قرار گرفت. در اين‏باره مي‏گويد: يك بنده خدايي بود كه خدا رحمتش كند قرائت قرآنش خوب بود و يك روز در صحرا زمين شخم مي‏زد. آن زمان هنوز آگاهي نداشتم و در قرآن مي‏ديدم كه نوشته ولم يكن له كفوا احد در حالي كه ما در نماز مي‏خوانديم ولم يكلّه كفوا احد به اين آقاي كشاورز گفتم قرآن دارد ولم‏يكن چرا در نماز مي‏خوانيم ولم‏يكل ؟ ايشان گفتند: حروف يرملون است. گفتم: يرملون يعني چه؟ پس قدري از آن فن صحبت كرد و گفت الان كه وقتش است چرا شما معطليد؟ برو دنبال تحصيل علوم و معارف! آن وقت به نجف اشاره كرد. حرف او بر دلم نشست و همين وضعيت مرا دگرگون كرد. نصف شب برخاستم و وضو گرفتم. همه اهل خانه در خواب بودند. نخواستم اظهار كنم كه آنها بدانند. در خانه ما يك ديوان حافظ بود. گفتم: آقاي حافظ من كه نمي‏دانم آنهايي كه با كتاب تو فال مي‏گيرند چه مي‏كنند و چه مي‏گويند؟ يك فاتحه براي شما مي‏خوانم شما هم بگوييد من چه كنم دنبال درس بروم يا نه؟ فاتحه را خواندم و ديوان را باز كردم. همه اشعارش را كه نمي‏فهميدم چون خردسال بودم و قوه تحصيلاتم تا ششم ابتدايي بود. غزلي بود كه كلمه مدرسه داشت و همين كلمه مدرسه در من خيلي اثر گذاشت و بي‏تاب شدم كه آن شب را به روز بياورم و صبح بروم سراغ مدرسه.

استاد، مقدمات علوم حوزوي را در مسجد جامع آمل آموخت و تحصيل معارف را در حالي آغاز كرد كه مردم از يادشان رفته بود مبدأ و معادي در پيش دارند و بدون استثنا مساجد شهر آمل را انبار پنبه و غلات و ... كرده بودند.

در آن زمان بزرگاني چون آيت‏الله ميرزا ابوالقاسم فرسيو، آيت‏الله غروي ، آقا شيخ احمد اعتمادي، شيخ ابوالقاسم رجايي ليتكوهــي، شيخ عزيزالله طبرسي و مرحوم عبدالله اشراقي در تعليم و تربيت و شكوفايي انديشه‏هاي ايشان نقش مهمي را ايفا نمودند . خط را نيز نزد مرحوم طبرسي ـ استاد ادبيات ـ آموخت. آن زمان با تحريض و تشويق اساتيد، شاگردان با وضو و طهارت بودند و بر اثر تأثيرات معنوي و رفتارهاي پسنديده معلمان، دانش‏آموزان به تهذيب و تزكيه نفس توجه داشتند. علامه مي‏فرمايد: در همان اوايل جواني نماز شب من ترك نمي‏شد. اساتيد به ما مرتب تأكيد مي‏كردند: شما بايد در رفتار و كردارتان مواظب باشيد و مراعات بكنيد! اساتيد ما خيلي مواظب اخلاقمان بودند. خودشان هم مردان وارسته‏اي بودند.

در اواخر آموزش دروس مقدماتي حوزوي ، استاد به دستور آيت‏الله غروي ملبّس به لباس مقدّس روحانيت گرديد. پس از خوشه چيني از محضر فرزانگان آمل، در سن 22 سالگي و در شهريور 1329 وطن مألوف را به قصد عزيمت به تهران و استفاضه از محضر انديشمندان اين بلد ترك نمود و در تهران از چشمه‏جوشان حكمت و انديشه اين بزرگان، آيات عظام ميرزا ابوالحسن شعراني، استاد حاج ميرزا مهدي الهي قمشه‏اي، حاج شيخ محمد تقي آملي، ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني، شيخ محمد حسين فاضل توني ، آقا ميرزا احمد آشتياني و سيد احمد لواساني سيراب گرديد.

پس از حدود چهارده سال اقامت در تهران و بهره‏مندي از محضر اين كوكب هاي منير به سال 1342 هجري شمسي تهران را ترك نمود و به شهر مقدس قم روانه شد تا در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه « عليها‏السلام » به خوشه چيني از خرمن معرفت نامداران حوزه اين شهر بپردازد.

علامه سيد محمد حسين طباطبايي و برادر ايشان سيد محمد حسن طباطبايي همچنين آقا سيد مهدي قاضي طباطبايي در اين بهشت كوير و مكتب اهل بيت« عليهم‏السلام »جرعه‏هايي از حكمت ناب را به كام استاد سرازير نمودند.

روان استاد از اوان جواني با حكمت و عرفان آشنايي يافت و از چشمه يؤتي الحكمة من يشاء كامروا و سيراب گرديد؛ آفتاب حكمت بر ذهنش تابيدن گرفت و از آموختن و تفكر و تعمّق در شاخه‏هاي ديگر علمي آني نياسود و به تفحّص در آثار دانشمندان در رشته‏هاي گوناگون علمي پرداخت.

قدرت كم نظير استاد در مباحثه و مناظره و تسلط عالي بر آثار فلسفي و عرفاني و احاطه بر انديشه‏هاي سلف به همراه فروتني و مهرباني، جلسه درسش را در حوزه علميه قم پرهيجان و پر ازدحام نمود و از سال 1342 ه··.ش كه به قم عزيمت كرد تا كنون به درس و بحث و تحقيق و پژوهش اشتغال دارد و صدها شاگرد از محضرش كسب فيض نموده‏اند كه برخي از آنان خود هم اكنون از اساتيد حوزه و يا نامداران عرصه انديشه اسلامي هستند.

حضرت آيت‏الله حسن زاده آملي از تبار حكمايي است كه در حد بسيار وسيع و عميق و به صورت صاحب نظري ژرف انديش در فنون مختلف مهارت دارد و در دانش هاي گوناگون غور كرده و تدريس و تحقيق داشته است. ابعاد گوناگون انديشه‏هاي علمي ايشان شخصيت‏هايي چون خواجه نصير طوسي و شيخ بهايي و ابو نصر فارابي را براي انسان تداعي مي‏كند.

ايشان فقيهي مسلّم، فيلسوفي صاحب نظر، عارفي متشرّع و حكيمي رياضيدان و اديبي تواناست. از جمله خصوصياتشان آن است كه جامع حكمت نظري و عملي بوده و در عمل و سير و سلوك ترجمان عرفان نظري مي‏باشد. ادب زايد الوصف و ساده زيستي اين فرزانه انديشمند كه حاكي از رفعت مقام و علو روح ايشان است، توجه هر انسان شيفته فضيلت را به سوي خود جلب مي‏كند. نگريستن به سيماي نوراني‏اش انسان را به ياد خدا مي‏اندازد و سيره صالحش تشنگان حكمت را از كرامت و معنويت سيراب مي‏كند. در گفتار نيز غالبا سكوت را برگزيده و كم‏گوي و گزيده‏گوي مي‏باشد و اين خود تجلي خردمندي ايشان است. يكي از جنبه‏هاي مهارت استاد تسلط بر ادبيات فارسي به عنوان صاحب نظري مسلّم است . ايشان نزديك به چهل سال قبل نه تنها به تصحيح و توضيح كليله و دمنه اقدام نمود بلكه دو باب آن را كه تا آن زمان به زبان فارسي ترجمه نشده بود، با ذوقي شگرف و قلمي شيوا و توانا به همان سياق متن اصلي و حفظ امانت با توضيحات و پانوشت‏هاي عميق و دقيق به فارسي برگرداند. از نوع نگارش و شيوه‏هاي ايشان در تدوين و تأليف آثار استنباط مي‏گردد كه بر متون ادبي اعم از منثور و منظوم در قلمرو فارسي احاطه كامل و نيز با مشاهير آشنايي كامل دارند.

در خصوص علوم رياضي نيز استاد حسن زاده تحقيقات عميق و آثار نفيسي دارد. همچنين معظم له به دليل تسلط بر زبان فرانسه در تحقيقات و پژوهش‏هاي خويش منابع غربي را مورد مطالعه و بررسي قرار داده است. مهم‏تر از همه، انس بسيار زياد ايشان با قرآن و فرهنگ اهل بيت« عليهم‏السلام » مي‏باشد كه از دوران كودكي با اين اقيانوس بيكران معنويت ارتباط داشته و خو گرفته است. در واقع قرآن سرچشمه مهم پژوهش‏هاي علمي اين عالم وارسته مي‏باشد.

در تهران كل تفسير مجمع البيان را در محضر علامه شعراني از نظر گذرانيد و از حوزه پر فيض علامه طباطبايي معارفي را در خصوص تفسير قرآن كسب كرد. از كارهاي تفسيري ايشان كه بطور مستقل انجام داده، تصحيح شرح خلاصه المنهج مرحوم ملا فتح‏الله كاشاني مي‏باشد كه به زيور طبع آراسته شده است.

يكي از تلاش‏هاي محققانه ايشان شناسايي اسناد و مدارك نهج‏البلاغه است. اين پژوهش از آن جهت صورت گرفت كه استاد در كتاب تاريخ تمدن اسلام نوشته جرجي زيدان خوانده بود كه خطبه‏هاي نهج‏البلاغه از اميرالمؤمنين« عليه‏السلام » نيست و اينها را سيد رضي خودش انشا كرده و به ايشان نسبت داده است! اين سخن سخيف جرجي زيدان موجب آن گرديد كه ايشان مأخذ خطبه‏هاي نهج‏البلاغه را كه قبل از سيد رضي تأليف شده يافته و استخراج نمايد كه از جوامع روايي گوناگون تاكنون بيش از دو سوم مدارك نهج‏البلاغه را جمع آوري نموده‏است. كار ارزشمند ديگر استاد در خصوص نهج‏البلاغه آن است كه اين كتاب شريف را از اول تا آخر از روي نسخه‏هايي كه در اختيار داشته در مقايسه با نسخه‏اي كه به يك واسطه از خط سيد رضي نوشته شده، تصحيح نموده است.

استاد تأليفات بسياري دارد و در اين‏باره مي‏فرمايد: براي اينكه نفس را مشغول بايد داشت كه حكما فرموده‏اند نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را مشغول مي‏كند، حواشي و تعليقاتي بر كتب درسي از معقول و منقول و رسائل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته‏ام:

1ـ شرح نهج البلاغه به نام تكملة منهاج البراعه به عربي در پنج جلد

2ـ رساله‏اي در ولايت و امامت

3ـ رساله‏اي در رؤيت و عدم آن بر مشرب حكمت و كلام

4ـ رساله‏اي در لقاءالله بر منهل عرفان

5ـ رساله فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب رب الارباب

6ـ رساله‏اي در صبح و شفق و تحقيق در صبح صادق و كاذب و بيان دسته‏اي از آيات و روايات در اين موضوع

7ـ تصحيح و اعراب اصول كافي ثقة الاسلام كليني

8ـ رساله اضبط المقال في ضبط اسماء الرجال در ضبط اسم راويان احاديث

9ـ تصحيح خلاصه منهج الصادقين در تفسير قرآن

10ـ تصحيح خزائن مرحوم نراقي با مقدمه و حواشي و تعليقات استاد به عربي و فارسي

11ـ تصحيح كليله و دمنه فارسي

12ـ انسان كامل از ديدگاه‏نهج‏البلاغه

13ـ تصحيح نصاب الصبيان با مقدمه و تحشيه آن

14ـ كتاب معرفة الوقت و القبله به عربي

15ـ شرح زيج بهادري به فارسي

16ـ تعليقات بر اسفار صدرالمتالّهين

17ـ تعليقات بر شرح خواجه طوسي بر حكمت اشارات ابن سينا

18ـ تعليقات بر دوره منطق منظومه متألّه سبزواري

19ـ دروس‏معرفت‏نفس درسه‏جلد

20ـ هزار و يك نكته

21ـ الهي نامه

22ـ هزار و يك كلمه

23ـ دروس اتحاد عاقل به معقول

24ـ نهج‏الولاية

25ـ وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

26ـ قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

27ـ تعليقات بر هشت باب معاني شرح مطول تفتازاني

28ـ شرح فصوص فارابي (يك دوره كامل آن به فارسي )

29ـ رساله‏اي در تجرد نفس ناطقه

30ـ رساله‏اي در توقيفيّت اسماء

31ـ رساله‏اي در ردّ جبر و تفويض و اثبات امر بين الامرين بر مبناي حكمت متعاليه

32ـ رساله‏اي در مراتب و درجات قرآن مجيد

33ـ ديوان اشعار كه ابتداي آن مزين به تقريظ استاد حكيم ميرزا مهدي الهي قمشه‏اي به خط خود آن جناب است.

34ـ تعليقات و حواشي بر دوره اصول اقليدس و شرح صدور آن به تحرير خواجه نصير طوسي

35ـ تعليقــات و حواشـي بر اكرمانا لاؤوس به تحرير خواجه طوسي. (اين كتاب در مثلثات كروي و بخصوص در شكل قطاع كرّي شكل مانالاوس بحث كرده است.)

36ـ تعليقات بر اكرثاوذوسيوس

37ـ تعليقات بر مساكن

38ـ رساله‏اي در مثل كلي و مسائل متعدد هندسي و نجومي كه در اقبال و ادبار معدل النهار و منطقه البروج در بيان بعضي از آيات قرآني بحث كرده‏ام.

39ـ رساله‏اي در علم اوفاق

40ـ رساله‏اي در ظل (تانژانت)

41ـ رساله‏اي در تفسير بسم‏الله الرحمن الرحيم

42ـ رساله‏اي در سير و سلوك

43ـ رساله‏اي در تكسير دايره و بيان نسبت محيط به قطر دايره يعني بحث از پي( )

44ـ رساله‏اي در تحصيل بعد بين المركزين كه شرح مقاله‏اي از مجسطي بطلميوس است.

45ـ رساله‏اي در مثل افلاطوني و عالم مثال و مثل معلقه

46ـ وجيزه‏اي در تجدد امثال عارف و حركت جوهري حكيم

47ـ تعليقات بر آغاز تا انجام تحفة‏الاجلّة في معرفة القبله مرحوم سردار كابلي

48ـ رساله‏اي در تضاد

49ـ رساله‏اي در علم

50ـ رساله‏اي در جعل

51ـ تعليقات بر شرح قيصري بر فصوص محي الدين عربي

52ـ تعليقات بر قبله ملاّ مظفّر

53ـ مأخذ و مصادر نهج‏البلاغه و استدراكات بر آن

54ـ تعليقات بر شرح علامه حلّي بر تجريد خواجه طوسي

55ـ رساله مفاتيح المخازن

56ـ رساله انه الحق

57ـ نهج‏الولايه

58ـ سي فصل در معرفت وقت و قبله

59ـ شرح باب توحيد حديقه سنايي غزنوي

60ـ نامه‏ها بر نامه‏ها

استاد در ادامه مي‏فرمايد: و همچنين به شرح غزلياتي از خواجه حافظ و حواشي بر شرح نيشابوري به مجسطي و رسائل و جزوات و تعليقات ديگر پرداختم كه حاجت به ذكر آنها نيست چنانكه حاجت به ذكر آنچه هم گفته‏ايم نبود.

و ما تيمّنا به ذكر پاره‏اي از كتاب الهي نامه مي‏پردازيم:

الهي ! خوشا آنان كه در جواني شكسته شدند كه پيري خود شكستگي است.

الهي ! آنكه سحر ندارد از خود خبر ندارد.

الهي ! استغفـــار خواستن، غفــــران توست با خاطره گنــــاه چـــه كنيم؟

الهي ! خدا خدا گفتن مجازي ما كه اين همه بركت دارد اگر به حقيقت گوييم، چون خواهد بود؟

الهي ! توفيق شب خيزي و اشك ريزي به حسن ده!

الهي ! تا تو لبيك نگويي، كجا من الهي گويم!

الهي ! همنشين از همنشين رنگ مي‏گيرد؛ خوشا آنكه با تو همنشين است «صبغة الله و من احسن من الله صبغة.»

الهي! واي بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم، حجابم.

الهي! ناتوانم و در راهم گردنه‏هاي سخت در پيش است و رهزن‏هاي بسيار در كمين و بار گران بر دوش يا هادي اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين.

الهي! عقل گويد الحذر الحذر، عشق گويد العجل العجل آن گويد دور باش و اين گويد زود باش!

الهي! ظاهر ما اگر عنوان باطن ما نباشد در يــوم تبلــــي السرائــر چــــه كنيم؟

الهي! شكرت كه پيرنا شده استغفار كردم كه استغفار پير استهزا را ماند!

الهي! از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بيشتر!

/ 1