هنوز يک قرن از غيبت خورشيد پر فروغ آسمان امامت - حضرت مهدي (عج ) - نگذشته بود که ستاره اي از افق بغداد درخشيدن گرفت و نور اميدي بر دل عاشقان و منتظران نشاند. او به سال 395 ق .(72)در محله شيعه نشين کرخ بغداد، در خانه اي که از گلهاي عطر آگين ايمان و اخلاص و روشنايي علم و عمل آذين بندي شده بود، ديده به جهان گشود و نام زيباي ((محمد)) به خود گرفت . محمد که بعدها به ((شريف رضي )) و ((سيد رضي )) شهرت يافت از خانداني برخاست که همه از بزرگان دين و عالمان و عابدان و زاهدان و پرهيزکاران کم مانند و روزگار بودند. پدر و مادر سيد رضي هر دو از سادات علوي و از نوادگان سرور آزادگان حسين بن علي عليه السلام بودند. نسب وي از جانب پدر با پنج واسطه به امام هفتم مي رسد.(73)از اين رو گاهي شريف رضي را((رضوي )) مي خوانند. و از طرف مادر نسب وي با شش رابطه مي خوانند و از طرف مادر نسب وي با شش رابطه به امام زين العابدين عليه السلام مي رسد.(74) در جلالت و عظمت شاءن فاطمه مادر شاءن فاطمه مادر رسيد رضي همين بس که مي گويند: شيخ مفيد رحمة الله کتاب ((کتاب النساء)) را براي او نوشته و در مقدمه کتاب از او به بانويي محترم و فاطمه ياد کرده است .(75)
خواب سرنوشت ساز
قرن چهارم پنجم ق . براي بغداد دوران طلايي به حساب مي آيد. زيرا در آن موقع از نظر علم و ادب ، بغداد به اوج شهرت و عظمت خود رسيده بود و وجود ستارگان درخشان آسمان پرفروغ علم و معرفت ، تشنگان فضيلت را به ضيافت کوثر دعوت مي کرد. از جمله آنان دانشمندان فرزانه و فقيه يگانه محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شيخ مفيد بود که در آن ديار حوزه درسي برپا کرد و به پرورش استعداد پرداخت و روز به روز بر رونق آن افزوده مي شد. روزي همچون گذشته شيخ بزرگوار و عصاره تقوا، به منظور تدريس قدم بر ((مسجد براثا)) گذاشت و درس را شروع کرد. چند لحظه اي از شروع درس نگذشته بود که ناگهان نفسهاي گرم استاد در پشت قفس برخاست ...: سلام عليکم ، بفرمائيد! طلبه ها به پشت سر برگشتند و در مقابل ديدگان زده خود بانوي محترمي را ديدند که دست دو فرزند کوچک را گرفته بود. بانوي پاکدامن در کمال متانت رو به شيخ کرد و گفت : اي شيخ ! اينان دو فرزند ((سيد مرتضي )) و ((سيد رضي )) هستند، به خدمت شما آورده ام تا فقه به آنان بياموزي . با شنيدن اين کلام شيخ شروع به گريستن کرد و... حاضران در وادي حيرت پي علت مي گشتند تا اينکه کلمه ((شگفتا))ي استاد آنها را متوجه خود ساخت . شيخ با چشماني اشک آلود گفت : ((حالا حقيقت برايم آفتابي شد و رؤ ياي شگفتم تعبير گرديد.)) و بعد در دوران حيرت پي بحث به استراحت پرداخته بودم خواب ديدم در همين مسجد نشسته ام و مشغول تدريس هستم . در خواب بي بي دو عالم ، فاطمه زهرا عليه السلام را ديدم که دست دو فرزندش امام حسن و امام حسين عليه السلام را گرفته بود و رو به من فرمودند: اي شيخ ! دو فرزندم حسن و حسين را پيش آوردم تا فقه فقه شان بياموزي . هنوز حلاوت حضورشان رامي چشيدم که از عالم خواب بيدار شدم و در درياي تفکر فرو رفتم خدايا! من کجا و استادي دو امام معصوم کجا؟! با اين افکار به مسجد آمدم تا اينکه اين سلالهب ء زهراي اطهر عليه السلام با دو غنچه از گلستان محمدي از در مسجد وارد شدند و من به تعبير رؤ ياي خود رسيدم . از همه روز شيخ مفيد و تربيت سيد مرتضي و سيد رضي را به عهده گرفت و در پرورش آنان نهايت سعي و تلاش خود را به عمل آورد.(76)
دلباخته علم و معرفت
سيد رضي از همان اوايل کودکي با اشتياق فراوان به تحصيل و فراگيري علوم رو آورد. وي علاوه بر جديت و پشتکاري برخوردار بود که پيشرفت علمي و ادبي او را سرعت مي بخشيد. در حقيقت در قرن چهارم تا حدودي از بين رفته بود. از اين رو در دو فرقه بزرگ و نيرومند تشيع و تسنن در جوي مسالمت آميز زندگي مي کردند و روح تفاهم و هبستگي باعث شده بود که دانشمندان هر دو فرقه به طور آزاد به ارائه افکار و اشاعه مذهب بپردازند. سيد رضي از اين فرصت استثنايي بهره هاي فراوان برد و علوم مختلف مانند قرائت قرآن ، صرف و نحو، حديث ، کلام ، بلاغت فقه ، اصول تفسير و فنون شعر و غيره را بياموخت تا اينکه در بيست سالگي از تحصيل بي نياز گشت و خود در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت . عدهاي از دانشمندان نام آوري که سيد رضي نزد آنان به کسب دانش پرداخته عبارت اند از: 1 - ابو اسحاق ابراهيم بن احمد طبري (متوفي 393 ق .) فقيه و اديب و نويسنده زبر دست که سيد رضي قرآن را در دوران کودکي نزد وي آموخت . 2 - ابوعلي فارسي (متوفي 377 ق .) نام آور دانش و ادب و پيشواي علم نحو در عصر خود. 3 - ابوسعيد سيرافي (متوفي 368 ق ) دانشمند بزرگ و نحوي که مسند قضاوت بغداد را به عهده داشت . 4 - قاضي عبدالجبار بغدادي ، متخصص علم حديث و ادبيات . 5 - عبد الرحيم بن نباته (متوفي 374 ق .) از خطباي بلند آوازه و نامدار شيعه ، مشهور به خطيب مصري . سيد رضي مقداري از فنون شعر را از وي آموخت . 6 - ابومحمد عبدالله بن محمد اسدي اکفافي (متوفاي 405 ق .) عالم فاضل و پرهيزکار و مسند نشين قضاوت در بغداد. 7 - ابوالفتح عثمان بن جني (متوفي 392 ق .) اديب ماهر در علم نحو و صرف . 8 - ابوالحسن علي بن عيسي (متوفاي 420 ق .) شعر شناس و پيشواي علم لغت و ادبيات . 9- ابوحفص عمر بن ابراهيم بن احمد الکناني ، محدث ثقه که سيد رضي از او حديث فرا گرفت . 10 - ابوالقاسم عيسي بن علي بن حديث بن داوود بن جراح (متوفي 350 ق .) لغت شناس و محدث بزرگ و مورد اعتماد. 11 - ابوعبدالله مرزباني (متوفاي 384 ق .) حديث و مورد اعتماد شيخ صدوق رحمة الله . 12 - ابوبکر محمد بن موسي خوارزمي (متوفي 403 ق .) فقيهي سترگ و استاد حديث که سيد رضي و ديگران از وي فقه آموختند. 13 - ابومحمد هارون تلعکبري (متوفاي 385 ق .) فقيهي جليل القدر و صاحب کتاب جوامع در علوم دين . 14 - ابو عبد الله محمد بن محمد نعمان مشهور به شيخ مفيد (متوفاي 413 ق .) از دانشمندان کم مانند عالم اسلام .(77)
شعر متعهد
سيد رضي از بزرگترين صاحبان فصاحت و بلاغت بود که از درکي صحيح و ذوقي سليم برخوردار بود. وي اولين چکامه قصيده اش را در مدح و ستايش نياکانش (اهل بيت صلي الله عليه و آله هم آوازه با خروش دجله روان ساخت . او در آن هنگام بيش از 9سال نداشت اما چنان مهارتي از خود نشان داد که همگان ، را شگفت زده کرد. او در طول حيات شعر و شاعري گذاشت که لقب ((اشعر قريش )) و ((اشعر عرب )) (سرآمد شعراي قريش و عرب ) را به خود اختصاص داد و آثار گران بهايي از جمله ديوان اشعار که به گفته ثعالبي چهار مجلد مي باشد به يادگار گذاشت .(78) پدر بزرگوارش تا انقراض حکومت پر اقتدار عضدوالدوله ديلمي در قلعه شيراز زنداني بود و در طول اين هشت سال ، شريف رضي که دوران کودکي خود را مي گذراند در هاله اي از غم و اندوه به سر مي برد. در دوران زمامداري صمصام الدوله ، ابواحمد پدر سيد رضي از بند اسارت آزاد گشت و سيد رضي با سرودن اشعاري مقدم پدر از گرامي داشت .(79)
شيفته خدمت نه تشنه قدرت
سيد رضي دانشمندي متعهد، وظيفه شناس و عاشق خدمت بود. او تحصيل علم را براي روشنگري افکار و انديشه هاي جامعه مي خواست و از نفوذ اجتماعي و سياسي خود به منظور تشکل نيروهاي مخلص و ياري رساندن به همنوعان خود استفاده مي کرد. سيد رضي هيچگاه خود را در کنج کتابخانه و گوشه مسجد و مدرسه محبوس و محصور نساخت و هرگز در را روي محبوس نبست . جوانمردي همچون سيد رضي رسالت خود را فقط در بحث و تحقيق و تاءليف و شعر و شاعري نمي ديد بلکه با پيروي از جد بزرگوارش امير مؤ منان علي عليه السلام به دستگيري از محرومان و ستمديدگان مي شتافت و نصرت دين خدا را هدف نهايي خود حکومت مردان فرومايه و غاصبان خلافت قرار گيرد. او شيفته خدمت بود نه تشنه قدرت . از اين رو تنها مسئوليتهايي را به عهده گرفت که ويژگيهاي مردمي داشت ؛ مانند نقابت علويان ، امارت حاجيان و ديوان مظالم .(80)
ترفند سياسي
سيد رضي همه خلفاي بني عباس را غاصب مي دانست و از آنها متنفر بود، بخصوص از ((القادربالله )). الله مردي خود خواه و جاه طلب و متعصب و پرکينه و عقده اي بود و در پي بهانه اي مي گشت تا ابهت و شخصيت اجتماعي و وجهه علمي و روحاني سيد رضي را از بين ببرد. از طرفي ديگر سيد رضي در همان زمان تنفر و انزجار خود را طي اشعاري آشکار ساخت که همچون رعد در همه جا پيچيد و غوغايي به پا کرد... ((من لباس ذلت در ديار دشمنان بپوشم ، حال آنکه در مصر علوي (شيعي ) حکومت کند! هنگامي که اشعار آتشين سيد رضي به گوش خليفه رسيد سخت برآشفت . و بر مجلسي برپا کرد تا سيد دلتنگي و نفرت خود را از حکومت بني عباس و بغداد ( مرکز خلافت عباسيان ) دل آزرده کند در مصر - سرزمين علويان - به سر مي برد. سيد رضي با تمام شهامت و شجاعت دعوت خليفه را رد کرد و در مجلس وي حاضر نشد. از اين رو خليفه غضبناک شد. سيد رضي را از تمام مسئوليتهاي مهم اجتماعي برکنار کرد.(81) در مجلس خليفه صورت جلسه اي هم تدارک ديده بودند که مي خواستند از آن بر ضد حکومت علويان مصر کنند. وقتي صورت جلسه را براي امضا پيش سيد رضي آوردند از امضاي آن امتناع ورزيد.
روح حماسي
سيد رضي سخنوري شجاع و بي باک اقيانوسي بيکران و روحش سراسر امواج خروشان حماسه بود که بر ساحل نظاره ها رخ مي نمود و از بيشه بي انتهاي دلش درختان پرصلابت شهامت به بلنداي مجاهدت ، قد بر مي افراشت . او از هيچ مقام و قدرت و صاحب منصبي واهمه به دل راه نمي داد. سيد والامقام همه خلفاي بني عباس را غاصبان خلافت و ولايت و حکومت اسلامي مي دانست و هر چند بنا به شرايط نامناسب زمان مجبور به مبارزه منفي بود، با اين حال لحظه اي از فکر براندازي نظام و ترسيم کربلا و تجديد عاشورا غافل نبود. او هميشه به انتظار ياري بخت و مساعدت زمان به سر مي برد تا بر ضد طاغوتيان و حاکمان ظلم و جور، خروشي بي امان از دل پر جوش حسنيان برآورد و با خشکاندن ريشه ظلم و فساد، زمامداري امت اسلامي را به دست گيرد و بار ديگر عدل علي عليه السلام را بگستراند. آن سيد مجاهد افکار انقلابي خود را در مجالس خصوصي ، ضمن اشعار حماسي به رفقاي صميمي و هم مرام خويش بازگو مي کرد.(82)و بنا به فکر بلند سياسي که داشت خود را برتر از خليفه مي دانست . سيد رضي روزي نزد ((الطايع بالله )) نشسته بود و بي اعتنا به جاه و جبروت خليفه محاسن خود را به دست گرفته ، به طرف محاسن خود را به دست گرفته ، به طرف بيني بالا مي برد.خليفه روباه صفت که خواست بر سيد طعنه بزند و قدرت پر زرق را به رخ او بکشد، رو به سيد گفت : گمان مي کنم بوي خلافت را استشمام مي کني ؟! سيد رضي با همان متانت و شجاعت هميشگي پاسخ داد: بلکه بوي نبوت را استشمام مي نمايم !(83)
بوستان معرفت
سيد رضي به سبک جالب و بي نظير حوزه هاي علميه ، در حين فراگيري و قبل از فارغ التحصيلي ، اقدام به پرورش طالبان علم و جويندگان معرفت کرد. وي در بوستان معرفتش به پرورش شاگرداني پرداخت که هر يک از آنان افتخار مي ورزيد. به طوري که هر يک از آنان مانند قمري در فلک علم و فرهنگ مي درخشند. نام آن واستگان به قرار زير است : 1 - سيد عبد الله جرجاني ، مشهور به ابوزيد کيابکي 2 - شيخ محمد حلواني 3 - شيخ جعفر دوريستي (متوفي حدود 473 ق .) 4 - شيخ طوسي (م 460 ق .) 5 - احمد بن علي بن قدامه مشهور به اين قدامه (م 486 ق .) 6 - ابوالحسن هاشمي 7 - مفيد نيشابوري (م 455 ق .) 8 - ابوبکر نيشابوري خزاعي (متوفي حدود 480 ق .) 9- قاضي ابوبکري عکبري (م 472 ق .) 10 - مهيار ديلمي .(84)
اولين دانشگاه
شريف رضي جوانمردي درد آشنا بود.او نيش حسادت و شماتت را بر عزلت و رهبانيت ترجيح مي داد و در ميدانهاي خدمت کمر همت مي بست و يک تنه مسئوليتهاي سنگين و دشوار اجتماعي را بر عهده مي گرفت . سيد بزرگوار در کنار کارهاي بس سنگين نقابت و ديوان مظالم و...همواره به فکر تحصيل طلاب بود.از اين رو در پي طرحي نو به منظور بالا بردن سطح معلومات شاگردان افتاد که نتيجه انديشه اش ايجاد دانشگاه شبانه روزي شد که تا آن زمان سابقه نداشت .(( او با اينکه از تمکن مالي کم بهره بود مع الوصف نداشت .وقتي ديد گروهي از طالبان علم و شاگردانش پيوسته در ملازمت او هستند خانه اي تهيه کرد و آن را به صورت مدرسه جهت شاگردان خود درآورد و نامش را (( دارالعلم )) نهاد و تمامي نيازمنديهاي طلاب را براي آنها فراهم کرد سيد رضي براي دارالعلم کتابخانه و خزانه اي با کليه وسايل و لوازم فراهم کرد.(85) بايد دانست که تاءسيس دارالعلم سيد رضي ده ها سال پيش از تاءسيس مدرسه نظاميه بغداد و با وجود هنگفت دولتي از سوي خواجه نظام الملک طوسي (سال 457 ق .) صورت گرفته است .او تقريبا حدود هشتاد سال بعد از سيد رضي به اين کار اقدام ورزيده است .(86)
جلوه هاي تربيتي
سيد رضي مردي خود ساخته و پيراسته بود و شخصيت و عظمت افراد را در ارزشهاي والاي انساني و معنويات مي ديد. از اين رو در تمام عمرش همواره ميانه روي را پيشه خود ساخت . چرا که با روح قناعت در غناي حقيقي به سر مي برد.وي هيچ گاه دست طمع به سوي ديگران دراز نکرد. به همين سبب ،علو همت و مناعت طبع شريف رضي ، زبانزد عام و خاص گشته بود.در مورد خصوصيات اخلاقي سيد رضي قضاياي زيادي نقل شده است که به يکي از آنها اکتفا مي کنيم : از ابي محمد مهلبي ، وزير بهاءالدوله نقل کرده اند که مي گفت : روزي به من خبر رسيد خداوند به سيد رضي پسري عنايت کرده است . فرصت را غنيمت شمردم و خواستم به بهانه اين مولود صله اي به سيد رضي بدهم . به غلامان دستور دادم طبقي حاضر کردند و دوهزار دينار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشني و هديه برايش فرستادم . سيد قبول نکرده و پيغام داده بود که : لابد وزير مي دانند و اگر مطلع نيستند، بدانند که من از کسي صله قبول نمي کنم . به اميد اينکه اصرارم ثمر بخشد دوباره طبق پر سيم و زر را فرستادم گفتم : اين هديه ناچيز را قبول بفرماييد و به قابله ها بدهيد. او آنها را دوباره پس فرستاد و جواب داد:قابله ها غريبه نيستند و رسم ما بر اين نيست که بيگانگان به خانه ما رفت و آمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان مي باشند و چيزي هم نمي پذيرند. براي بار سوم طبق را فرستادم و گفتم :حال که خود قبول نمي کنيد بين طلبه هايي که پيش شما درس مي خوانند تقسيم کنيد.چون طبق را آوردند استاد در حضور طبله ها فرمود:طلبه ها خودشان حاضرند!بعد رو کرد به شاگردان و گفت :هر کس به اين پولها محتاج است بردارد. در اين هنگام يکي از آنان برخاست ديناري (طلا)برداشت و قسمتي از آن را قيچي کرد و بقيه را سر جايش گذاشت .ديگر طلبه ها هم چيزي را برنداشتند. شريف رضي از آن طلبه پرسيده : براي چه اين مقدار برداشتي ؟! وي گفت : شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد، خادم نبود که از انبار مدرسه روغن بدهد،از فلان بقال مقداري روغن چراغ نسيه کرده ام . حالا اين قطعه طلا را برداشتم تا قرض خود را اداء کنم ! سيد رضي تا اين سخن بشنيد دستور داد عدد طلاب کليد ساختند تا هر کس چيزي لازم داشت کليد انبار را همراه داشته باشد.(87)
قطره اي از درياي بيکران
سيد رضي در دوران جواني به تفسير و توضيح آيات الهي روي آورد. عشق و علاقه وي به قرآن از همان اوايل کودکي آغاز شده بود.چنانکه بعد از يادگيري ، انس دايم و رابطه هميشگي با قرآن برقرار کرد.او همواره با زمزمه کلام الهي آينه دل را جلا مي بخشيد. بعد از گذراندن علوم مختلف قرآني علاوه بر شيريني قرائت دوران کودکي ، خود را با دنيايي از زيباييهاي روح بخش همراه مي يافت که وسعتش بي انتها و غايتش بي منتها بود.سيد رضي محو در جمال تابناک آيات الهي دست به قلم برد تا قطره اي از درياي بيکران تعاليمش را بر صفحه روزگار جاري سازد.ثمره اين تلاش با اخلاص سه گنجينه گران سنگي است که براي نسلهاي آينده به يادگار گذاشت : 1 - تلخيص البيان عن مجازات القرآن 2 - حقايق التاءويل في متشابه التنزيل 3 - معاني القرآن ديگر تاءليفات سيد رضي عبارتند از: خصايص الائمه ، نهج البلاغه ، الزيادات في شعر ابي تمام ، تعليق خلاف الفقهاء، کتاب مجازات آثار النبويه ، تعليقه بر ايضاح ابي علي ، الجيد الحجاج ، مختار شعر ابي اسحق الصابي ، کتاب ((ما دار بينه و بين ابي اسحق من الرسائل )) و ديوان اشعار.(88) ديگر تاليفات سيد رضي عبارتند از: خصايص الائمه ، نهج البلاغه ، الزيادات في شعر ابي تمام ، تعليق خلاف فقهاء، کتاب مجازات آثار النبويه ، تعليقه بر ايضاح ابي علي ، الجيد من شعر ابي الحجاج ، مختار شعرابي اسحق الصابي ، کتاب ((ما دار بينه و بين ابي اسحق من الرسائل )) و ديوان اشعار.(89)
رسالت بزرگ
هر روز که سپري مي شد برگ زريني به دست تواناي سيد رضي بر تاريخ تابناک اسلام افزوده مي گشت . او با قلمي روان و علمي فراوان خدمات ارزنده اي ارائه کرد. براي کتاب وحي تفسير نوشت ، احکام فقهي تدوين کرد، با اشعار نغز و قصيده هاي بلند خود سيل معارف روان ساخت و مسئوليت هاي طاقت فرساي ديني ، سياسي ، اجتماعي را بر عهده گرفت ، و... با همه اينها خلاء و کمبود مي کرد که گويي براي رسالتي بس بزرگ . وي مي بايست از فضاي آزاد به وجود آمده کمال استفاده را مي برد و با شناساندن اصالت شيعه ، اسلام واقعي را به جهانيان معرفي مي کرد. سيد رضي به خوبي مي دانست که رسالت بدون امامت ناقص است و شهر علم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بدون وجود علي عليه السلام شهري بي دروازه مي ماند و بدون معصوم قرآن بدون مفسر خواهد بود. مي بايست قدم به ميدان گذاشت و اقدامي کرد و کاري را که انجام آن براي گذشتگان ميسر نگشته است به سر منزل مقصود رساند. شريف رضي با اين تفکر الهي کار بزرگي را آغازيد. همان کاري که ثمره شيرينش در کلام بلند مولا علي عليه السلام به بار نشست و کتاب هميشه جاودان نهج البلاغه را به ارمغان آورده ، نام و ياد سيد رضي را براي هميشه زنده نگه داشت . در حقيقت او اولين عالمي است که کلمات و خطبه هاي سراسر بلاغت اميرالمومنان علي عليه السلام را گردآوري و تدوين کرد.
از ديدگاه دانشمندان اهل تسنن
سيد رضي از نظر مقامات بلند علمي و فضيلتهاي ارزشمند اخلاقي خود را به مرحله اي رساند که گوي سبقت از ديگران ربود تا بدان حد که خاص و عام ، دوست و دشمن و عالم و عامي به ديده احترامش مي نگريستند و زبان به تعريف و تمجيدش مي گشودند. دانشمندان و بزرگان اهل سنت درباره عظمت هميشه درخشان سيد رضي سخنان جالب توجهي دارند. که در ذيل به پاره اي از آنها اشاره مي کنيم . عبدالملک ثعالبي ، شاعر معاصر سيد رضي در کتاب تحقيقي و ادبي خويش ((يتيمة الدهر)) در وصف سيد مي نويسد: ((تازه وارد ده سالگي شده بود که به سرودن شعر پرداخت . او امروز سرآمد شعراي عصر ما و نجيب ترين سروران عراق و داراي شرافت نسب و افتخار حسب ، و ادبي ظاهر و فضلي باهر و خود داراي همه خوبي هاست .))(90) خطيب بغدادي در کتابش موسوم به ((تاريخ بغداد)) مي گويد: ((... رضي کتابهايي در معاني قرآن نگاشته است که مانند آن کمتر يافته مي شود.))(91) جمال الدين ابي المحاسن يوسف بن تغري بردي اتابکي در کتاب ((النجوم الزاهره في ملوک مصر و القاهره )) مي نويسد: ((سيد رضي موسوي ، عارف به لغت و احکام و فقه و نحو و شاعري فصيح بود. او و پدرش و برادرش پيشواي شيعيان بودند.))(92)
غروبي نابهنگام
آن روز شهر بغداد در تب و تاب و هيجان بود. نگاههاي نگران و معنا دار مردم حاکي از اضطرابي بود که کسي نمي خواست و نمي توانست باور کند. هرگز به ذهن کسي نمي رسيد که به اين زودي شاهد چنين حادثه غم انگيز و جانسوزي خواهد شد... اما هرچه بود تمام شده بود و ديگر گريزي جز پذيرفتن آن نبود. هرکس به ديگري مي گفت : شريف رضي درگذشت . ((انالله و انا اليه راجعون )). سيد رضي در ماه محرم سال 406 ق . در سن 47 سالگي چشم از جهان فرو بست و جهان علم و عالم تشيع را در غم و ماتم فرو برد... نوشته اند سيد رضي استوانه علم و تقوا و سياست ، از در گذشت مرموز و ناگهاني برادرش چنان متاثر و متاسف شد که در تاب ديدن جنازه او را نياورد و از شدت حزن و اندوه به حرم مقدس کاظمين عليه السلام پناه برد. از انبوه مردم جنازه سيد رضي را تشييع کردند و فخرالملک وزير بر جنازه وي نماز خواند پيکر پاکش را در خانه خود به امانت دفن و بعدها به حرم امام حسين عليه السلام منتقل کردند. غم فراق برادر بر سيد مرتضي بس سنگين بود. تنها و داغديده سر به زانوي غم نهاده ، آه جانسوز از دل آتشين بر مي کشيد و مرثيه فراق مي سرود: اي ياران ! داد از اين فاجعه ناگوار که بازوي مرا شکست ! کاش جان مرا هم مي گرفت !