مترجم: نقي سبحاني اين مقاله ادبيات موجود درباره كودكان خياباني را بازنگري مي كند و ناظر بر اين مسئله است كه چرا كودكان خياباني در فرهنگ هاي خاصي وجود دارد و در برخي ديگر از فرهنگ ها وجود ندارد؟ دلايل وجود اين مسئله، با فقر، سوء رفتار و عوامل نوساز كننده مرتبط است. كودكان خياباني متمايز از كودكان كار و كودكان آواره هستند. در اين مقاله توضيحاتي درباره ساختار خانواده كودكان خياباني ارائه مي شود و چگونگي سازگاري و سطح عملكرد روانشناختي كودكان خياباني مورد بحث قرار مي گيرد. همچنين اين مقاله، علل خشونت نسبت به كودكان را بررسي كرده و مسائل و مشكلات روش شناختي را كه متوجه تحقيق درباره كودكان خياباني است مطرح مي سازد. مسائلي از قبيل قدرت كودكان در تحريف اطلاعات، گرايش محقق به افراط و تفريط در برآورد شرايط عاطفي كودكان، تحريف واقعيات به وسيله مطبوعات و سازمان هاي بين المللي و مشكلات عام مربوط به تحقيق هاي بين فرهنگي. خانواده هايي در آمريكاي لاتين هستند كه كودكان خياباني را بوجود مي آورند. اين خانواده ها، از سه نسل از زناني كه اغلب با همديگر در يك خانه واحد زندگي مي كنند، تشكيل يافته است. در اين نوع خانواده ها، مادر، داراي همسري است كه بطور موقت و ناپايدار با او زندگي مي كند. مباحث اخير درباره زنان آمريكايي آفريقايي تباري كه وابسته به بهزيستي هستند، وضعيت مشابهي را در بين برخي از خانواده هايي فقير آمريكايي تبار نشان مي دهند. (شي هان 1993) همچنين خانواده هاي كارائيبي نيز داراي وضعيت مشابهي با وضعيت توصيف شده هستند (مين تز 1984). مطالعات معدودي كه در اين زمينه انجام گرفته است، اطلاعات و داده هاي جمعيت شناختي تأييد كننده اي را عرضه داشته اند. به عنوان مثال تنها 7 در صد از كودكان خياباني كه در جامائيكا مورد مطالعه قرار گرفته اند، داراي خانواده دو والد بوده اند (براون 1987) و 85 درصد از «پسران پارك خواب» نايروبي در خانواده هاي زن سرپرست به سر مي برند (وينانا 1981). تغيير پذيري ساختار خانواده سنتي در آفريقاي شرقي و ميزان مقاومت و پايداري سنت ها در مقابل فشارهاي ناشي از نوسازي، فرصتي را براي فهم روابط بين ساختار خانواده و منشأ كودكان خياباني فراهم مي كند بعنوان مثال، در نايروبي بخش عظيمي از كودكان خياباني را كي كيويوها تشكيل مي دهند (وينانا 1987) اين مسئله ممكن است ناشي از اين امر باشد كه، كي كيويوها، داراي قبايل متعددي هستند و يا اينكه آنها در اطراف نايروبي پراكنده هستند. لذا مي توان اين فرضيه را مطرح كرد كه، در جريان استقلال كنيا، خانواده هاي كي كيويوها، نسبت به خانواده هاي ساير قبايل، نغييرات بيشتري را تجربه كرده اند. اين مسئله به اين خاطر است كه، در جريان جنگ بر ضد استعمار، بسياري از مردان قبيله كي كيويوها، زنداني شدند (ادگارتن 1989) در اثر چنين وضعيتي، زنان وادار به بر عهده گرفتن نقش هايي شدند كه به طور متعارف متعلق به پدران و شوهران بود و همين عامل باعث تغييرات سريع در سنت هاي خانوادگي شد. (مك وي 1987) مي توان كودكان خياباني كي كيويوها را با كودكان خياباني برخاسته از ساير قبايلي كه تجربيات خانوادگي متفاوتي داشته اند مقايسه كرد. در برخي از قبايل آفريقاي شرقي، مايملك ـ و از جمله كودكان ـ به مرد و خانواده او به ارث مي رسد (ارني 1981) در ديگر قبايل و جوامع آفريقاي شرقي ارث به مادر و خانوادة او منتقل مي شود. بنابراين ميزان پول و دارايي زن و فرزندانش مي تواند انباشت نمايد (در هريك از قبايل و جوامع آفريقاي شرقي) متفاوت است (هاكان سون، 1988) اگر زنان بتوانند به لحاظ مالي استقلال داشته باشند، آنها احتياجي به ادامه زندگي زناشويي نخواهند داشت و آن دسته از زناني كه طلاق مي گيرند، بهتر مي توانند از كودكانشان مراقبت كنند. بعلاوه در جوامعي كه زنان مي توانند استقلال مالي داشته باشند، ميزان طلاق بيشتر از جوامعي است كه در آن زنان چنين امكاني ندارند. (كايونگوـ مايل و اويانگو 1991). امروزه در بين قبايل بوسوبا در شرق اوگاندا و نزديك مرز كنيا، ارث به زنان تعلق مي گيرد و به همين دليل تقريبا 45 درصد از ازدواج ها به طلاق منتهي مي شود (هلد 1989). مي توان فرض كرد كه در جوامعي كه، مالكيت ارث، خارج از ازدواج براي زنان مقرر نشده است، احتمال كمتري دارد كه ازدواج هايي كه، قرين موفقيت نبوده است به جدايي بيانجامد. اين پويش ها با كودك آزاري توأم است. لذا اگر كودك آزاري عامل مهمي در خياباني شدن كودكان باشد، اين امر بايد در مقايسه گروه هايي از خانواده ها كه در آن زنان از درجات متفاوتي از استقلال مالي برخوردار هستند، انعكاس يابد. يكي از مسائل مهمي كه بطور فزاينده اي نمود بيشتري مي يابد، پيدايش خانواده پست مدرن شهري است، اما درباره رابطه خانواده پست مدرن و پديده كودكان خياباني، مطالبي نوشته نشده است. خانواده پست مدرن شهري، خانواده اي است كه در آن فرزندان متعلق به مردان مختلف و از مادران مختلف، وجود دارد و مادر اين كودكان ارتباطي با همديگر ندارند. در اين گونه خانواده ها، زن و شوهر داراي فرزند، زن و شوهر طلاق گرفته، مرد با زني ديگر كه داراي فرزند است ازدواج كرده و زني كه با مردي كه از ديگر ازدواج هايش صاحب فرزند است، ازدواج كرده است، به چشم مي خورد. كودكان در اين گونه خانواده ها متعلق به سه خانواده هستند. يكي خانواده اي كه منشأ بيولوژيكي آنها را تشكيل مي دهد، ديگري خانواده مادري آنها كه مجددا ازدواج كرده است و ديگري خانواده پدري آنها كه مجددا ازدواج كرده است. چنين خانواده گسترده اي داراي پيوند هاي خويشاوندي مداوم و طولاني نسبت به اعضاي آن از يك تبار واحد تشكيل نشده اند و حتي اعضاي آن به يك اجتماع واحد نيز پيوند ندارند. شجره خويشاوندي در خانواده پست مدرن شهري ـ خيلي پيچيده است. اين امر مبتني بر احساس تعلق نداشتن به خانواده است. اين مسئله در اين گونه خانواده ها شايع و معمولي است و به احتمال زياد، سبب ترك خانه بوسيلة كودكان مي شود. براي روشن شدن اين مسئله، تحقيقات بيشتري بايد انجام گيرد.
عملكردهاي كودكان در خيابان ها
من هنگام بررسي شرايط زندگي كودكان خياباني، دريافتيم كه بيشتر اين كودكان از سلامت رواني مناسبي برخوردار هستند، اين امر مرا شگفت زده كرد. در حدود يك سوم كودكان به لحاظ سلامت رواني، در وضعيت كاملا مناسبي قرار داشتند و يك سوم ديگر از اين كودكان، وضعيت ناقصي داشتند و باقي مانده كودكان بسته به شرايطي كه در آن قرار داشتند و بر حسب عواملي مانند موفقيت كودكان در جلب كمك هاي نيكوكاران و انتظارهاي مراجع امور و مردم از آنها، در وضعيت بينابيني در نوسان بودند (اپتي كار 1988، 1989). يافته هاي مردم شناختي كه در مطالعه مورد كنيا بدست آمده است حاكي از آن است كه سطح عملكرد بسياري از كودكان خياباني مناسب است. اين يافته ها، نشان مي دهد كه سطح عملكرد بسياري از آنها، نسبت به كودكان فقيري كه وضعيت مشابهي با كودكان خياباني دارند و در خانه مانده اند، بهتر است (اپتي كار 1993). نتايج مشابهي در بررسي وضعيت سلامت رواني مورد كودكان خياباني در آفريقاي جنوبي، بدست آمده است (ريچتر 1989، 1991) نتايج مطالعه و مصاحبه ويل با 75 كودك خياباني در خارطوم (1992) حاكي از آن است كه شواهدي دال بر وجود مسئله نابهنجار و غير عادي در گفته ها و مصاحبه هاي اين كودكان، وجود نداشته باشد (ص 119). نتايج مطالعات بسياري از محققان و نويسندگان نشان دهنده آن ا ست كه كودكان خياباني، انعطاف پذير هستند. (اپتي كار 1988، 1989، فلس من 1989، هيك سون و گايدون 1989، لاسك 1992، اسوارت 1990، تايلور 1987، تايلور ، تاماسلو 1992) اوليورا، بيرزمن و پلات (1992) سلامت رواني 71 كودك خياباني برزيل، بين سنين 8 تا 18 ساله را ارزيابي كردند. آنها در مطالعه خود چندين مورد از ويژگي هاي مربوط به انعطاف پذيري كودكان خياباني را ذكر كرده اند، مانند سطح هوش بالا، پيوستگي و ارتباط نزديك با يكديگر، فقدان اعتبار و خودپندارنده مثبت. اين محققان معتقدند رايج شدن اين عقيده كليشه اي مبني بر اينكه كودكان خياباني مجرم و معتاد هستند، بيشتر براي سرزنش كردن اين كودكان به مثابه قربانيان است و توصيف درست و واقع بينانه اي از اين كودكان نمي باشد. تايلور (1991) (و تايلور و ديگران 1987) 145 كودك خياباني در بوگوتا را مطالعه نموده اند. آنها از طريق انجام مصاحبه هاي منظم 2 ساعت با اين كودكان و استفاده از مقياس استعداد رواني آنها، داده هايي را درباره خودپنداره، اعتماد پذيري و نظم پذيري و برنامه دار بودن فعاليت اين كودكان جمع آوري كرده اند. يافته هاي آنها نشان مي دهد كه اين كودكان داراي درجه بالايي از استقلال و خوداتكايي هستند و بطور فعالانه اي، زندگي شان را بر اساس اسلوب و بيانات خاص خود تعبير و تعريف مي كنند. خلاقيت اين كودكان در سطح بالايي قرار دارد و آنها در شبكه اي از روابط دوستانه، به حمايت و پشتيباني از يكديگر اقدام مي كنند. تايلور و همكارانش معتقدند كه اقدام به ترك خانه و روي آوردن به خيابان، امكاناتي را در اختيار كودكان قرار مي دهد. يافته هاي مشابهي از مطالعه درباره 300 نفر كودك شبانه روزي در ژوهانسبورگ بدست آمده است (ميك سون و گايدن 1989) يافته هاي اين مطالعه نشان مي دهد عاملي كه كودكان را براي ترك منزل تحريك مي كند جستجوي آزادي است اقدام به ترك خانه و جستجوي آزادي، يك توانايي احتمالي و از قبل ناشناخته را به كودكان مي دهد تا زندگي شان را تحت كنترل خود در آورند و اين كودكان با اقدام به ترك منزل و جستجوي آزادي، اين توانايي ناآزموده را مي آزمايند. به دشواري مي توان ادعا كرد كه كودكان خياباني داراي سلامت رواني مناسبي هستند. به ويژه از آن جهت كه ادراك عامه مردم از اين كودكان، با آنچه كه مطبوعات از اين كودكان نشان مي دهند، متفاوت است. كودكان خياباني مواد مخدر مصرف مي كنند و ميزاني از خشونت و درگيري در بين آنها وجود دارد و خشونت در مورد آنها نيز اعمال مي گردد و به ميزاني در معرض سوء استفاده جنسي هستند. به همين دليل ميزاني از ابتلاء به ايدز بين آنها وجود دارد، تمام اين مسائل، در موارد خاص حقيقت دارند (باند 1992، مونا تو ريترم. بوروس 1992). بسياري از ادعاهايي كه درباره آمار بالاي اعتياد به مواد مخدر در بين كودكان خياباني، وجود دارد مبتني بر تحقيقات تجربي نيستند. يكي از موارد استثنايي در اين زمينه، مطالعه گردانادوس است كه در سال 1976 انجام شده است او با اجراي پرسشنامه اي در مورد كودكان خياباني كلمبيايي، دريافت كه نه دهم اين كودكان، سيگاري هستند يا مواد مخدر مصرف مي كنند. با اين حال آنچنان كه ذكر شد نتايج حاصل از اين پرسشنامه ها را بايد با ديده ترديد نگريست مخصوصا در مواردي كه محقق آشنايي كافي با اين كودكان نداشته باشد. ممكن است بسياري از كودكان خياباني از مخدرها - آنچنان كه در جامعه معمول است استفاده كنند، اما تعداد كمي از آنها، معتاد به مواد مخدر هستند. اين نتيجه گيري، به احتمال زياد با يافته هاي تايلور و ديگران (1991) مطابقت داشته باشد. نتايج مطالعه تايلور و ديگران نشان مي دهد كه نيمي از كودكان خياباني كلمبيايي مورد مطالعه، مواد مخدر مصرف مي كردند اما تنها عده كمي از آنها معتاد به مواد مخدر بودند. مطالعه ديگر درباره كودكان خياباني در برزيل حكايت از فقدان اعتياد در بين اين كودكان دارد (اولبويرا و ديگران 1992) اين محققان خاطرنشان كرده اند كه «نكته آموزنده اي كه در اين باره وجود دارد كه اين است كه نوجوانان، بيشتر از كودكان خياباني كه كار عرضه مواد مخدر را بر عهده دارند، در معرض اعتياد به مواد مخدر هستند» (صفحه 170). در حدود يك چهارم از كودكان خياباني در ژوهانسبورگ - كه به ميزان زيادي مشابه كودكان فقير در گروه كنترل بودند - داراي اعتياد مزمن بودند. (جانسون، ريچتر و گرايدل 1992) در مطالعه رندال درباره كودكان خياباني لندن نيز كمتر از 5 درصد از اين كودكان نيازمند به مراقبت در برابر آسيب اعتياد و يا الكليسم بودند (1988) با اين حال، ميزان تأثير مصرف مواد مخدر بر سلامت رواني كودك مشخص نيست. عموما اين تصور وجود دارد كه مصرف مواد مخدر علت حتمي اختلالات و تأخيرهاي شناختي كودكان يا كاهش توان شناختي آنها است، اما يك مطالعه تجربي كه اخيرا درباره 44 كودك خياباني در آفريقاي جنوبي انجام گرفته است، نشان مي دهد كه تأثيرهاي ذاتا فرار و كنترل نشدني مواد مخدر بر عملكرد شناختي و شخصيتي را نمي توان به روشني اثبات كرد (جانسن و ديگران 1992ص 29) براي سنجش عملكرد و رفتار كودكان از ابزارهايي مانند مقياس هوش ويكسلر براي كودكان و مكعب هاي رنگي ريون استفاده شده بود. همچنين درباره اين كه اين كودكان تا چه حد پرخاشگر و خشن هستند نيز ادراك نادرستي وجود دارد. برخي خشونت ها و پرخاشگري هايي كه در بين كودكان خياباني وجود دارد، امري طبيعي و قابل انتظار است، چرا كه كودكان خياباني، در وضعيت هاي خشونت باري به سر مي برند و در كشورهايي زندگي مي كنند كه داراي تاريخ خشونت باري هستند بعلاوه اسنادي وجود دارد كه نشان مي دهد در هند پسران بزرگتر، از كودكان خياباني كم سن و سال تر باج مي گيرند (سوبارهما نيام و سانديه 1990) در آفريقاي جنوبي (هيك سون و گايدون 1989) در آمريكاي لاتين (موتر و پاچون 1980، موتر و پالاسيوس 1980، تلز 1976). از طرف ديگر مطالعه اسكارف، پاول و توماس (986) درباره كودكان خياباني در ژوهانسبورگ نشان مي دهد كه تنها 7 درصد از اين كودكان به دسته هاي بزهكار وابسته بودند. ريچتر(1989) در مطالعه خود در باره 100 كودك خياباني در آفريقاي جنوبي، دريافت كه درجه رواج انحرافات در بين آنها محدود است. دريافت من اين است كه علت اين امر اين است كه كودكان كم سن و سال تر امكانات و دورنماي اقتصادي بهتري نسبت به كودكان مسن تر دارند و به همين دليل كودكان كم سن وسال تر قادر به رهانيدن خود از خشونت كودكان مسن تر هستند (اپتي كار 1988). هر چند كه كودكان خياباني نسبت به يكديگر خشونت مي ورزند اما واضح است كه آنها از عكس العمل هاي خشونت بار جامعه و عامه مردم بيمناك هستند. در واقع نتايج بيشتر مطالعاتي كه در كشورهاي مختلف آمريكاي لاتين درباره كودكان خياباني انجام گرفته است، نشان مي دهد كه بزرگترين نگراني و وحشت كودكان خياباني، ترس از گرسنه ماندن يا فقدان حمايت و پشتيباني خانوادگي از آنها نيست، بلكه ترس از خشونت و بي رحمي پليس است (دي پيندا و ديگران 1978، فال 1986، فلس من 1981، لاسك 1989، پريرا 1985) يافته هاي مشابهي در تأييد اين نكته در ساير نقاط جهان بدست آمده اند. مطالعه اي كه درباره هزار كودك خياباني در بمبئي انجام گرفته است نشان داد، بدترين شكل نگراني و وحشت كودكان، مواجه شدن با پليس است (پاتل 1990) نتايج مشابهي از مطالعات انجام شده در آفريقاي جنوبي بدست آمده است. (راندل 1988، ريچتر 1989، اسورات 1988).