محمد مهدی بن ابی ذر، منادی اخلاق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محمد مهدی بن ابی ذر، منادی اخلاق - نسخه متنی

عبدالرحیم اباذری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محمد مهدي بن ابي ذر

منادي اخلاق

عبدالرحيم اباذري

ستاره اي از دارالمومنين

شهر زيبا و تاريخي کاشان در طول تاريخ به ((دارالمومنين )) معروف بوده است . همواره عالمان بزرگ و نامي فراواني از آن ظهور کرده اند و جهان اسلام از وجود نوراني آنان بهره هاي چشمگيري برده است .(890)دانشمنداني که هر کدام با تاليفات خود در رشته هاي گوناگون چراغ هدايت شدند و يکي پس از ديگري در عرصه هاي علم و حکمت درخشيدند و بر زيباييهاي اين شهر جلوه ديگر بخشيدند.

در اين شهر با افول هر ستاره ، ستاره اي ديگر طلوع مي کند. در سال 1091 ق . هنگامي که دانشمند توانگر ملامحسن فيض کاشاني چشم از دنيا فرو مي بندد از آن پس فروغ و نشاط معنوي شهر کاشان رو به افول و خمودي مي نهد. اين شهر حدود چهل سال زانوي غم در بغل مي گيرد و به انتظار طلوع ستاره درخشان ديگر مي نشيند.(891)تا اينکه در سال 1128 ق . در نراق - يکي از روستاهاي اطراف کاشان - نوزادي از مادر متولد مي شود. پدر وي که ابوذر نام داشت و از کارگزاران ساده دولتي بود، به اميد اينکه فرزندش از ناشران حقيقي شريعت محمدي صلي الله عليه و آله و از منتظران واقعي حضرت مهدي (عج ) باشد نام او را ((محمد مهدي )) مي گذارد.(892)

ورود به حوزه کاشان

اين فرزند دوران کودکي و نوجواني را در روستاي نراق سپري مي کند. در همان اوان نوجواني علاقه شديدي نسبت به تحصيل علم و آگاهي از واقعيتهاي هستي در وجود خود احساس مي کند. پس فرصت را از دست نداده ، با ذوق و شوق فراوان آماده يادگيري علوم و معارف اسلامي مي شود. بدين سان محمد مهدي آواي هجرت سر مي دهد و براي ثبت نام در مدرسه علوم ديني کاشان به سوي آن ديار روانه مي گردد.

حوزه هاي علميه آن دوران ، از نظر پذيرش ، برنامه روشن و ثابتي نداشت . هر علاقه مندي تنها با مراجعه و معرفي آوردن از سوي روحاني محل مي توانست بآساني وارد مدرسه شود و از همان روز در پاي درس استاد، حق حضور داشته باشد. او نيز اين مرحله را پشت سر مي گذارد و يکي از حجره هاي مدرسه را براي مطالعه و اقامت شبانه روزي خود انتخاب مي کند.

البته به سادگي ورود عاشقان حقيقت به حوزه هاي علميه بدان معنا هم نبود که از هيچ نوع نظم و برنامه اي برخوردار نباشد، بلکه طلاب علاوه بر اينکه زيرنظر استادان دلسوز و پرتلاش راهنمايي شده ، پرورش مي يافتند، در طول دوران تحصيل خود، امتحانهاي سخت و گوناگوني از قبيل فقر، بيماري ، کمبود استاد و مشکلات خانوادگي و... را يکي پس از ديگري از سر مي گذراندند. به اين ترتيب تنها افرادي مي توانستند در اين مرحله حساس ‍ قبول شده ، نمره عالي به دست آورند که از روحيه قوي ، علاقه ، پشتکار و انگيزه الهي برخوردار باشند و تنها اين گروه بودند که تا آخر نيز در اين سنگر پر خطر مي ماندند و از کيان اسلام و مسلمانان دفاع مي کردند.

هنوز نتيجه اين مرحله از آزمون در مورد محمد مهدي درست روشن نشده بود. معلوم نبود وي در جرگه کدام يک از اين دو گروه قرار خواهد گرفت . آيا به سرنوشت آن کساني دچار خواهد شد که با اندک گرفتاري و دشواري ، درس و بحث و مدرسه را رها کردند و رفتند يا اينکه آستين همت بالا زده ، طريق عشق و عرفان در پيش مي گيرد؟ در هر صورت او با توکل به خداوند يکتا و تکيه بر اراده آهنين ، تلاش مخلصانه خويش را پي مي گيرد و در حلقه درس انديشمند توانا مرحوم ((ملا جعفر بيگدلي )) حاضر مي شود. چندين سال از محضر پر فيض اين عالم فرزانه خوشه هاي علم و حکمت مي چيند و دوره مقدمات ، سطح و مقداري از دروس عالي را در شهر کاشان به پايان مي رساند.(893)

هجرت به اصفهان

چون درسهاي موجود در کاشان نمي توانست خواسته هاي علمي و مشکلات درسي او را پاسخ دهد بناچار براي تکميل اندوخته هاي علمي ، راهي حوزه علميه اصفهان مي شود. در آنجا پس از مدتي اقامت و جستجو در بين عالمان تراز اول ، حکيم پارسا مرحوم ((مولي اسماعيل خواجويي )) را به استادي انتخاب مي کند و در حدود سي سال توقف در آن شهر از کرسي درس وي از جمله : فقه ، اصول ، کلام ، فلسفه ، حساب ، هندسه و نجوم استفاده هاي شايان مي برد. همچنين از محضر استاد کل فلسفه مرحوم ((محمد زمان کاشاني )) و ((شيخ محمد مهدي هرندي )) نيز بهره هاي فراوان کسب مي کند.(894)

اين دوره از تحصيل ايشان در اصفهان نقش بسزايي در رشد و نبوغ علمي وي بر جاي مي نهد و استعدادهاي نهفته اش را بخوبي شکوفا کرده ، او را به مرحله باروري مي نشاند. ديري نمي يابد که در زمره عالمان و استادان بزرگ حوزه اصفهان قرار گرفته ، در ميان آنان همانند ستاره پر نور مي درخشد. ملا مهدي نراقي در آنجا علاوه بر تحصيل ، تدريس و تحقيق ، به تبليغ و ارشاد مردم نيز همت مي گمارد و حتي با يادگيري خط و زبان عبري و لاتين نزد عالمان يهودي ، با رهبران مذهبي اقليتها وارد بحث و مناظره مي شود و از متن کتب مذهبي آنان با خط عبري مطالبي را بر حقانيت رسالت پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله نقل و ترجمه مي کند.(895)

بازگشت به کاشان

نابغه نراق ، پس از سي سال تلاش بي امان در شهر اصفهان و استفاده از حضور استادان نامي آن سامان با يک دنيا علم و حکمت و با کوله باري از تجربه و عرفان براي خدمت به هموطنان خود عازم کاشان مي شود و اين در حالي است که اين شهر نفس هاي آخر حيات خود را مي کشد و به طور آشکارا از جنبش و نشاط باز مانده است . (896)

با ورود او مردم کاشان يوسف گمگشته خويش را - که چندين سال در فراقش يعقوب وار به انتظار نشسته بودن - باز مي يابند. مانند پروانه به دور شمع وجودش طواف مي کنند و ملا مهدي نراقي پرچم هدايت را به دوش ‍ مي گيرد. نخست در حوزه علميه کاشان ، کرسي درس و بحث بر پا مي دارد و نهر نور و معرفت بر سينه تشنگان حقيقت جاري مي سازد. سپس از مسجد، سنگر استواري پديد مي آورد که در محراب و منبر آن با اقامه نماز و ايراد خطبه هاي روح انگيز نشاط و اميد را در دل اهالي شهر و حومه زنده نگه داشته ، جنب و جوش روزگار ((فيض کاشاني )) را دوباره به فضاي شهر باز مي گرداند.(897)

در حريم ولايت

اين انديشمند فرزانه بعد از مدتي - که تاريخ دقيق آن روشن نيست - براي پيوستن به کبوتران حرم قدسي و علوي (نجف و کربلا) شهر کاشان را به سوي عراق ترک مي گويد.

ايشان در کنار بارگاه حضرت علي و امام حسين عليهم السلام مدت زيادي توشه علم و عمل مي گيرد. او با شرکت در درسهاي فقه و اصول بزرگاني همچون آيات عظام وحيد بهبهاني ، شيخ يوسف بحراني و شيخ محمد مهدي فتوني رونق ديگري به محفل هر کدام داده ، خود نيز به قله هاي سر به فلک کشيده نور و معرفت مي رساند. (898)او هم اينک غواصي ماهر و تيز هوش مبدل گشته است که مي تواند با تجهيزات لازم و کافي که به همراه دارد به عمق اقيانوسهاي نور سفر کند و از اعماق آنها گوهرهاي هدايت و مرجانهاي زندگي براي امت مسلمان ارمغان آورد.

هفت ستاره

نراقي در ايام تحصيل خود در شهرهاي کاشان ، اصفهان ، نجف و کربلا از استادان بزرگوار خويش بهره هاي بي مانند مي جويد. وي در اجازه نامه هاي تفضيلي خود از اين سروران با احترام و عظمت ياد مي کند و از آنان به عنوان ((کواکب سبعه )) يعني هفت ستاره نام مي برد(899)که از آنان ياد کرديم .

بر ساحل فضايل و معارف

الف ) عزت نفس

ملا مهدي نراقي از همان آغاز طلبگي از عزت نفس والايي برخوردار بود. او در حوزه کاشان اکثر روزها را با فقر و تنگدستي سپري مي کرد ولي خم به ابرو نمي آورد و همچنان با نشاط و اميدوار، به تحصيل خود ادامه مي داد. روزي يکي از افراد نيکوکار کاشان وقتي از ماجرا آگاه مي گردد، يک دست لباس نو مي خرد تا به وي هديه نمايد. نخست نراقي از قبول آن امتناع مي ورزد ولي با پافشاري مرد نيکوکار لباس را برداشته ، به حجره اش ‍ مي آورد. فرداي آن روز ناگهان تصميم نراقي عوض مي شود. بدون اينکه فرصت را از دست بدهد روانه محل کسب و کار آن شخص مي گردد. بعد از اسلام و تشکر و قدرداني با احترام و ادب لباس را به وي بر مي گرداند. آن مرد هنگامي که نراقي را در تصميم خود استوار مي بيند از علت اين کار جويا مي شود. او در جواب مي فرمايد: زماني که اين لباس را به تن کردم در خود احساس کوچکي و پستي نمودم ، بويژه لحظه اي که از جلو مغازه شما عبور مي کنم بر اين حالت پستي و خواري ام افزوده مي شود و مرا به چاپلوسي و چرب زباني وا مي دارد. اين حالت براي من به هيچ وجه قابل تحمل نيست . (900)

با گذشت زمان اين خصلت محمدي صلي الله عليه و آله در وجود او به صورت سرشتي نيک جاي باز مي کند و در سرتا سر زندگي با وي همراه مي شود و از ميدانهاي بسيار دشوار او را پيروز و سرفراز بيرون مي آورد. نراقي به اين مقدار بسنده نمي کند بلکه در کتاب با ارزش خود ((جامع السعادات )) نيز داد سخن از عزت نفس برآورده ، اين ويژگي را در انسان بسيار مهم مي پندارد و آن را ضامن پاسداري از حريم شخصيت انسان مي شمارد. او در توصيه اخلاقي چنين مي نويسد:

((سزاوار است انسان فقير، فقر خويش را از ديگران بپوشاند و همواره روح پارسايي و بزرگواري را در خود زنده کرده و تربيت نمايد. در مقابل ثروتمندان به خاطر ثروتشان ، سر تعظيم فرو نياورد و بدين وسيله خود را در چشم آنان کوچک نشان ندهد. بلکه نسبت به زراندوزان در وجود خويش ‍ حالت بزرگي به وجود آورد و هيچ وقت چشم طمع و توقع به دست آنان ندوزد.))(901)

ب ) صبر و استقامت

او اگر چه دستش از مال دنيا خالي بود، با صبر و شکيبايي ، نيستي هاي فقر را به هستي هاي ثروت تبديل مي کند. ملا مهدي نراقي مدت طولاني از فراهم کردن يک شمع يا روغن چراغ براي استفاده از روشنايي در حجره تاريک خود در مي ماند ولي هرگز سستي به دل راه نمي دهد و تصميم به صبر مي گيرد. از حجره خارج شده ، به سوي انتهاي حياط مدرسه مي رود. در آنجا بساط مطالعه را پهن مي کند و با استفاده از روشنايي چراغهاي وضوخانه و دستشويي مدرسه به تحقيق و تلاش خويش يا پاسي از شب ادامه مي دهد. (902)تا اينکه بر مشکلات طاقت فرساي دوران طلبگي و امتحانات الهي چيره مي گردد و به اين ترتيب رمز موفقيت مردان بزرگ را به ثبت مي رساند.

ج ) ستيز با کج انديشان

زمان طلوع نراقي ، در شهرهاي کربلا و نجف تفکر اخباري گري به اوج خود رسيده بود. همچنان که در ايام تحصيل وي در اصفهان نيز روش گمراه کننده تصوف ، ميدان دار هر محفل و مجلسي بود. وي بدون اينکه تحت تاثير افکار نادرست آن گمراهان قرار بگيرد با ژرف نگري تحسين برانگيزي مبارزه حکيمانه اي را با هر دو تفکر آغاز مي کند.(903)هر چند که قبل از او استادش (وحيد بهبهاني ) پرچم مبارزه با اخباري گري را براي اولين بار بر دوش گرفته بود و در واقع حرکت نراقي ادامه جنبش استاد خويش بود.

او از سنگر تاليف ، تدريس و سخنراني استفاده کرده ، با بهره گيري از سرمايه علمي و قدرت ابتکار بي مانند، سستي و پوچي راه کج انديشان را بازگو مي کند و امت اسلامي را از انحرافها و لغزشها نجات مي دهد. اين عالم زمان شناس قلم به دست مي گيرد و کتاب با ارزش و اخلاق آموز ((جامع السعادات )) را در رد افراط و تفريطهاي صوفيان و ظاهرگرايان تاليف مي کند. وي در جاي جاي اين کتاب علاوه بر تکيه بر آيات و روايات فراوان ، با بيان فلسفي و عقلي بر درستي فرهنگ تعادل تاکيد مي ورزد.

د ) نشر فرهنگ تعادل

فرهنگ تعادل ، همان فرهنگ اسلام ناب و فرهنگ اهل بيت عليه السلام است . عالم نکته سنج ملا مهدي نراقي با الهام از سخنان گهربار معصومين عليه السلام در آغاز کتاب ((جامع السعادات )) خود بحث مبسوطي را در مورد اين فرهنگ ريشه دار دنبال مي کند. سپس اين گونه نتيجه مي گيرد:

((از گفته هاي پيشين روشن شد کمال نهايي هر انسان در اين است که در انتخاب روشهاي اخلاقي و در انجام کارهاي باطني و ظاهري ، راه متوسط و متعادل را به پيش گيرد که سعادت ابدي هر فردي در گرو همين امر اساسي است . رعايت اين اصل (تعادل ) اختصاص به اخلاق ندارد، بلکه در ابعاد ديگر مانند بحثهاي علمي ، فلسفي و اعتقادي نيز بايد همين روش ادامه يابد...))(904)

ه ‍) بيان سرچشمه انحرافات

نراقي در تشريح اين مساله اساسي تعادل تنها به تذکر بسنده نمي کند بلکه موضوع را جدي گرفته ، به ريشه اين کج روي ها مي پردازد. او با آگاهي کامل بر تاريخ ملتها و تمدنها، اساس بسياري از افراط و تفريطهاي امت اسلامي و در نهايت عقب ماندگي و تباهي آنان را تنها در انديشه و اعمال فاسد پادشاهان و رهبران منحرف آنان مي بيند. وي بر اين اعتقاد است هر حرکت اصلاحي که مي خواهد در جامعه انجام پذيرد، در مرحله اول بايد از سران حکومتها شروع بشود. اگر آنان راه درست و اعتدال را پيش گرفتند جامعه نيز خود به خود آن تفکر و کردار را دنبال خواهد کرد. در غير اين صورت آن حرکت يک کار مقطعي و بي فايده خواهد بود. ايشان وقتي بحث عدالت را - که يکي از صفتهاي متعادل اخلاقي هر انسان است - مطرح مي کند بي درنگ براي عدالت حاکمان و پادشاهان جايگاه ويژه اي در نظر مي گيرد و مي نويسد: ((در ميان عدالتها از همه حساس تر، عدالت پادشاهان و حاکمان هر جامعه است ، چرا که عدالت مردم عادي هميشه به عدالت حاکمان برگشته ، به آن بستگي دارد. اگر حاکمي عادل باشد و عدالت را در جامعه پياده کند براي مردم هم اجراي عدالت امکان پذير مي شود. در غير اين صورت اجراي آن در جامعه مشکل و بلکه محال خواهد شد. پس اين تنها حکومتها هستند که با پيشتازي در اجراي عدالت ، زمينه رشد فضايل اخلاقي ، اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي جامعه را مي توانند فراهم آورند.(905)))

و ) اصالت نفس

جاودانگي روح انسان يکي از بحثهاي زيربنايي در علم اخلاق به شمار مي آيد. مسائل اخلاقي با قطع نظر از اين اصل مهم هيچ ثمره اي نمي تواند داشته باشد. زيرا مخاطب دستورالعملهاي اخلاقي همانا نفس و روح انسان است و در واقع موضوع بحث در علم اخلاق ، روح است و بس . بنابراين اهميت مساله سبب مي شود که قبل از ورود به بحثها و توصيه ها، معناي نفس و حقيقت آن روشن گردد، که آيا نفس انسان از اشيا مجرد است تا هيچ گونه تاثير پذيري (از نظر نابود شدن ) نسبت به زمان و مکان و حوادث روزگار نداشته باشد؟ يا از امور مادي بوده و فناپذير است که در اين صورت توصيه ها محدود به اين دنيا خواهد شد و انسان در اين چند سال عمر محدود خود چون احتياج به آرامش و آسايش دارد بايد به اين تذکرات عمل بکند تا زندگي وي به پايان خود برسد. ولي اگر مجرد و جاودانه شد. علم اخلاق از اهميت خاصي برخوردار شده ، ريشه در جهان ابدي و الهي خواهد داشت .

در ميان دانشمندان علم اخلاق ، نراقي نخستين شخصيتي است که به اين موضوع اساسي توجه خاصي نشان داده و ديگران نيز از وي الگو گرفته اند. او در بخشي از اين بحث مهم چنين مي نويسد:

((براستي بدن انسان مادي و فناپذير، ولي روح او جاوداني است به همين خاطر اگر اين روح با اخلاق خوب آراسته گردد. در سعادت ابدي از نعمتهاي الهي بهره مند مي شود و اگر خود را آلوده به پليديها کرد در عذاب هميشگي غوطه ور خواهد شد.(906)

ز ) تجسم اعمال

پس از آنکه اين عالم فرزانه ((تجرد نفس )) را با دلايل شش گانه به اثبات مي رساند آنگاه موضوع تجسم اعمال و پايداري روح و آميختگي رفتار خوب و بد انسان با روح ، معني مي يابد. بر اساس روح آدمي در روز قيامت همراه با وي محشور گشته ، تجسم اعمال در وجود انسان عينيت مي يابد. نراقي اين بحث اساسي را هم - که از ارکان علم و اخلاق به حساب مي آيد - با ژرف نگري تمام دنبال مي کند و در بخشي از آن مي نويسد: ((واقعيت و حقيقت انسانها در روز قيامت همان تصويرهاي باطني و نيتهاي قلبي و عملهاي آنان است که در نفس انسان به صورت خوي ثابت درآمده است . وقتي روز قيامت ادراک انسان به حد بالا رسيده و چشم بصيرت باز کرد همه آنها را به طور واضح در وجود خود حاضر مي بيند. (907)))

وي مطالب پاره اي از احاديث را که مي فرمايند: ((در روز قيامت انسانهاي گناهکار با مار و عقرب و انسانهاي نيکوکار با حور و غلمان همراه هستند، نوعي تجسم اعمال ياد مي کند و مي نويسد: ((در واقع حور و غلامان و مار و عقرب با ملک و شيطان جز اعمال خود انسان چيز ديگري نمي توانند باشند. (908)))

ح ) امر به معروف و نهي از منکر

عالم بزرگوار ملا مهدي نراقي ، در اين باب نيز گفتنيهاي ناب دارد. او معتقد است که هر نهاد و سازمان و کساني که مسئوليت امر به معروف و نهي از منکر را به عهده مي گيرند، علاوه بر سعه صدر، بزرگواري ، خوشرفتاري با مردم ، (909) بايستي داراي بينش عميق و شناخت کافي از موضوعات و مصاديق اين امر مهم باشند تا در وقت اقدام ، معروف را با منکر يا منکر را با معروف خلط نکنند. (910) همچنين قدرت طبقه بندي آنها را داشته باشند تا معروف و منکرهايي که در يک مقطع چندان اهميت و اولويتي ندارند ناخواسته بر معروف و منکرهاي اساسي و مادر مقدم نشوند، که در تاريخ ملتهاي مسلمان شواهد بسياري در اين مورد به چشم مي خورد.

خدمت به مردم

نراقي پس از سالها تلاش و تحقيق در نجف و کربلا، دوباره به وطن خود کاشان باز مي گردد تا جان در بدن دارد در خدمت مردم قرار گيرد. او در حل مشکلات آنان لحظه اي درنگ نمي کند و منزل ساده وي در پناهگاه هر دردمند و مظلوم قرار گرفته ، گره هاي کور و نزاعهاي ريشه دار در خانه باصفاي وي بازگشته ، به صلح و محبت تبديل مي شوند و اين بدان سبب است که او هميشه در تلخيها و خوشيهاي زندگي در کنار آنان قرار مي گرفت .

در ميدان قلم

از اين عالم توانمند تاليفات گرانبهايي در رشته هاي گوناگون به يادگار مانده که هر کدام آنها از اهميت ويژه اي برخوردار است . فهرست اجمالي آن به شرح زير است :

الف - فقه :

1. لوامع الاحکام

2. معتمد الشيعه

3. انيس النجار

4. انيس الحجاج

5. المناسک المکيه

6. صلاه الجمعه

7. تحفه رضويه

ب - اصول فقه :

1. تجريد الاصول

2. جامعه الاصول

3. رساله الاجماع

4. انيس المجتهدين

ج - فلسفه و حکمت :

1. جامع الافکار و فاقد الانظار

2. اللمعه الالهيه في الحکمه المتعاليه

3. شرح الالهيات من کتاب الشفاء

4. قره العيون في الوجود و الماهيه

5. لمعات العرشيه

6. الکلمات الوجيزه

7. انيس الحکماء

8. انيس الموحدين

ح - رياضيات و هيئت :

1. توضيح الاشکال (هندسه اقليدسي )

2. رساله تحرير اکرثاذر سينوس

3. رساله عقود انامل

4. المستقصي (هيئت )

5. المحصل (هيئت )

6. معراج السماء (هيئت )

س - اخلاق :

1. جامع السعادات

2. جامع المواعظ

ش - متفرقات :

1. محرق القلوب (مقتل )

2. مشکلات العلوم (کشکول )

3. نخبه البيان (تشبيه ، استعاره و محسنات بديعه )

4. طائر قدسي (ديوان اشعار)

5. حواشي و تعليقات بر آثار علماي پيشين

بيشتر اين کتابهاي گران سنگ به صورت نسخه هاي خطي در کتابخانه هاي مختلف نگهداري مي شود و تنها حدود 10 مورد از آن به مرحله چاپ و نشر رسيده (911) و بعضي از آنها نيز مانند ((انيس التجار)) چندين بار چاپ شده و از سوي مراجع بزرگ همچون آيات عظام سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي ، سيد اسماعيل صدر و شيخ عبدالکريم حائري يزدي حاشيه هايي بر آن زده شده است . (912)

در عرصه شعر

از ميان اشعار سروده شده ملا محمد مهدي نراقي تعداد زيادي از آن از بين رفته و تنها بخش کوچکي از آن از ماخذ گوناگون به دست آمده است که بيشتر جنبه عرفاني داشته و به شيوه مثنوي و ساقي نامه گفته شده است . حال از ميان اشعار فارسي و عربي او، چند شعر فارسي را مي آوريم :




  • اي خوش آن صبحدمي که آيت بشري رسدم
    ارمغان آوردم پير مغان راحت روح
    بشکند مرغ سماوي قفس ناسوتي
    برقع طبع به دور افکنم از چهره عقل
    روح قدسي گسلد بند طبيعت از پاي
    عقل بگذارم و در دامن عشق آويزم
    جلوه گر يار در آمد ز رخ افکنده حجاب
    به وصالش رسم و جمله تمنا رسدم (913)



  • نفخه روح قدس از دم عيسي رسدم
    آنچه در عقل تو نايد به هويدا رسدم
    اذن پرواز سوي عالم بالا رسدم
    در فضاي جبروت اذن تماشا رسدم
    رخصت سير بدين گنبد خضراء رسدم
    قاصدي گر به سر از منزل سلمي رسدم
    به وصالش رسم و جمله تمنا رسدم (913)
    به وصالش رسم و جمله تمنا رسدم (913)



کلام بزرگان

1 - علامه بزرگ آيت الله سيد محمد حسين طباطبايي :

((نراقيان (ملامهدي و پسرش ملااحمد) از علماي بزرگ اسلام و ناشناخته اند (914)

2 - آيت الله استاد حسن زاده آملي :

((بي شک آن جناب در تبحر و تمهر به جميع علوم و فنون عقلي و نقلي ، حتي در ادبيات و رياضيات عاليه در عداد طراز اول از اکابر علماي اسلام و در اتصاف به فضايل اخلاقي و ملکات ملکوتي از نوادر روزگار است حضرتش صاحب تصانيف فائقه و تاليفات لائقه در علوم گوناگون است (915)))

3 - دانشمند گرامي سيد جلال الدين آشتياني :

((علامه نراقي از مجتهدين بزرگ عصر خود و از مراجع و زعماي دين و داراي محضر ترافع و قضا بود مولفين کتب فقهي به آثار او توجه نموده اند با اين وصف در حکمت و فلسفه الهي نيز داراي مقام شامخي است و در فنون رياضي نيز آثار نفيس دارد عالي ترين کتب رياضي را تدريس مي نمود. بعضي از او به افضل المهندسين تعبير نموده اند (916)))

غروب آفتاب نراق

اين عالم خدمتگزار پس از سالها فداکاري و خدمت روز شنبه 18 شعبان 1209 در هشتاد و يک سالگي در شهر کاشان به ديار ابدي مي شتابد و با پرواز جاوداني خويش ملت مسلمان عصر خود را به عزا و ماتم مي نشاند در آن حال پيکر پاک و مطهر نراقي با شکوه و عظمت فراوان در اين شهر تشييع مي شود و سپس به نجف اشرف منتقل گشته ، در کنار حرم اميرالمومنين علي عليه السلام سر بر آستان علوي مي گذارد (917) و براي هميشه در آن مکان مقدس آرام مي گيرد رضوان خدا بر روان او باد.

فرزندان و نوادگان

پس از رحلت ملا محمد مهدي نراقي چهار فرزند برومند به نامهاي : ملا احمد، ملا ابوالحسن ، ملا اباذر و ملا مهدي از وي به يادگار ماندند و هر کدام از آنها با تحصيل علم و حکمت راه پدر را در پيش گرفتند. بزرگترين و دانشمندترين آنان ملا احمد نراقي ، صاحب کتابهاي ارزشمند: ((مستندالشيعه و معراج السعاده )) است که که هنوز مطالب آنها مورد استفاده و اعتماد علماي شيعه مي باشد.

همچنين بيشتر نوادگان و فرزنداني که از نسل اين عالم فرزانه به دنيا آمدند همه از عالمان و دانشمندان بارز عصر خود شمرده مي شوند (918) و هر کدام در ابعاد گوناگون داراي نقش قابل توجهي در جامعه اسلامي بوده اند از جمله آنها روحاني مبارز و شهيد: آقا علي نراقي است که به طرفداري از محرومان منطقه ، بر ضد خانها و سر سپرده هاي حکومت قيام مي کند و در نهايت در راه همين هدف مقدس مظلومانه به درجه رفيع شهادت نائل مي آيد. (919)

/ 1