ملکي، محمدباقر
مفسّر قرآن و استاد معارف اهلبيت عبدالرحيم اباذري تولد
آيتاللّه محمدباقر ملکي در سال 1324 ه .ق، (برابر با 1285 ه . ش) همزمان با مرگ مظفرالدين شاه قاجار و اوجگيري نهضت مشروطه در ميان مردم شجاع آذربايجان، در يکي از قصبههاي اين خطه به نام «تَرْکْ» مرکز بخش کندوان (گرمرود) که يکي از بخشهاي مهمّ شهرستان ميانه است. ديده به جهان گشود. پدرش، مرحوم «حاج عبدالعظيم» که از ريشسفيدان و شخصيتهاي پرنفوذ و متديّن منطقه به شمار ميآمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شيرخوارگي و نونهالي را در دامن پرمهر مادر و با عاطفه و نوازش بيهمتاي وي پشت سر گذاشت و ايام کودکي و نوجوانيش مصادف با دوران ضعف و زبوني و انقراض پادشاهان قاجار سپري شد. در آن زمان بر اثر غلبه اشرار و حمله خوانين به شهرها و روستاهاي اطراف، غارت اموال و احشام و آزار و اذيت مردم، توسط ايادي و عوامل مزدور و از خدا بيخبر آنان به اوج نهايي خود رسيده بود. اين فقيه بزرگ در سن دوازده سالگي از نزديک شاهد و ناظر خشکسالي و قحطي هولناک سال 1336 ق. بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگي در هر کوي و برزن تلف ميشدند. او سختي جانکاه و تلخي طاقتفرساي آن روزها را به جان و دل خريد و طعم تلخ بيوفايي و بياعتباري ظواهر فريبنده دنيا را با تمام وجود لمس و تجربه کرد . همه اينها اگرچه در ظاهر براي وي بسيار ملالآور و شکننده بود ولي از سوي ديگر مشکلات و فراز و نشيبهاي زندگي از وي يک شخصيتي قوي و باصلابت و با اراده آهنين ساخت و او را در برابر دشواريها و ناملايمات، همواره مقاوم و استوار نگاه داشت و به اين ترتيب هرگز از تلاش و کوشش شبانهروزي، احساس خستگي و دلتنگي نکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگي را جزو برنامه روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجواني در کنار پدر گرانقدرش به کار دشوار کشاورزي و تأمين مخارج اقتصادي خانواده همت گمارد . تحصيلات
حضور علماي بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضاي مذهبي و فرهنگي مناسبي را در محيط خانواده به وجود آورده بود؛ از اين رو آيتاللّه ملکي ميانجي از دوران نوجواني علائق مذهبي و دينيِ ويژهاي يافت و به اين صفت در ميان مردم و همسالانش ممتاز و معروف شد و از طرفي هم بر اثر عنايت و تشويق پدر، علاقه وافري به تحصيل علم از خود نشان داد و در کنار فعاليتهاي کشاورزي، آموزش مقدمات علوم اسلامي و زبان ادبيّات فارسي را در زادگاه خود آغاز کرد. نخست خواندن و نوشتن را از کتب رايج آن زمان، نزد اساتيد فن آموخت و خط «مبيّنالملک گرمرودي» - حاکم فارس - را به عنوان سرمشق براي خود انتخاب کرد و داراي خطّي بسيار زيبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحوم آيتاللّه «سيدواسع کاظمي تَرکي» (متوفاي؛ 1353 ه . ق) که از شاگردان برجسته و اعضاي جلسه استفتاي مرحوم آخوند خراساني - صاحب کفايةالاصول - بود، ادبيات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانين و رياض) را فراگرفت. سپس براي تکميل آموختهها و سير در اعماق معارف و حقايق تشيع، در سال 1349 ق، به مشهد مقدس مشرّف شد. و در جوار آستان قدس رضوي براي خود مسکن گزيد. آنگاه سطوح عالي را در نزد آيتاللّه «شيخ هاشم قزويني»(متوفاي؛ 1380 ق) فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادي را نزد «آيتاللّه شيخ مجتبي قزويني»(متوفاي 1386 ق) فراگرفت. بخشي از علم هيئت را نيز در کرسي درس مرحوم « آيتاللّه شيخ حسنعلي اصفهاني نخودکي» (م.136 1 ق) آموخت و همچنين در درس خارج فقه مرحوم آيتاللّه «ميرزامحمد آقا زاده خراساني» (متوفاي؛ 1356 ق) شرکت جست و در نهايت بخشي از مباحث فقه، يک دوره اصول فقه و يک دوره کامل علوم و مباحث معارفي خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم علامه آيتاللّهالعظمي «ميرزا مهدي غروي اصفهاني» (متوفاي؛ 1365 ق) آموخت و در حدود سال 1361 ه . ق از محضر ايشان به دريافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حديث مفتخر گشت که اين اجازهنامه بعدها توسط مرحوم حضرت آيتاللّهالعظمي «سيد محمد حجت کوهکمري تبريزي» (متوفاي؛ 1372 ه . ق) مورد تأييد و تأکيد قرار گرفت. در بخشي از اين اجازهنامه چنين آمده است : «... ايشان به مرتبه فقيهان رهشناس و مجتهدان دقيقالنظر نايل آمدند. بايد خداي سبحان را بر اين نعمت و کرامت شکر کنند، زيرا که طالبان بسيارند، ولي واصلان اندک . و من به ايشان اجازه دادم که از من روايت کنند هرچه را من اجازه روايت و نقل آنها را دارم...»(1 ) خاطرهاي از دوران تحصيل
هنگام تحصيل اين عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شديد مالي و گرسنگيِ مستمر، با بحرانهاي هولناک سياسي، اجتماعي از قبيل: توطئه کشف حجاب، متحدالشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانيت مواجه بود. اين جنايات تاريخي از سوي رضاخان در سرتاسر کشور بر مردم ايران تحميل ميشد تا اين که منجر به وقوع قيام مردم مشهد و به وقوع پيوستن واقعه مسجد گوهرشاد (يکشنبه 12 ربيعالثاني 1354) گرديد. به طوري که اکثر طلاب مشهد در اثر فشارهاي مزدوران رضاخاني پراکنده شدند، و برخي هم، کسوت مقدس روحانيت را براي هميشه کنار گذاشته و به کارهاي ديگر روي آوردند. در اين بين تنها عدهاي اندک که از ايمان قوي و اراده پولادين برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در اين راه استقامت کرده و از حريم دين و مذهب تشيع دفاع نمودند. مرحوم آيتاللّه ملکي ميانجي هم جزو اين راستقامتان هميشه سرافراز بود که در برابر تندبادهاي برخاسته از سوي سلطه استعمار خارجي و استبداد رضاخاني سر خم نکرد. در آن ايام به مدت طولاني همه دروس بر اثر شدت فشار و خفقان رژيم تعطيل گشته بود؛ ولي اين عالم تلاشگر همچنان با اميد، نشاط و پشتکار قوي به مطالعه و تحقيق خود ادامه داد و خلأ تعطيلي دروس را بدين وسيله جبران و پر ميکرد . معظمله در ضمن خاطراتش نقل ميکرد : « در همان ايام اختناق روزي مرحوم استاد (آيتاللّه ميرزا مهدي غروي اصفهاني) به بنده فرمود: البشارة! البشارة! رفقا را خبر کن ميخواهم درس شروع کنم. در اين هنگام من بلافاصله به دوستان که حدود هفت يا هشت نفر بوديم، از جمله: مرحوم آيتاللّه حاج ميرزا جوادآقا تهراني و آيتاللّه مرواريد اطلاع دادم، از همان روزها مدتي شبانه، به صورت مخفيانه و با احتياط کامل و توأم با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پيدا ميکرديم. روزي يکي از دوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پليس شد. مرحوم استاد ناراحت شد و دست به دعا و توسل زد و براي رهايي وي دعا نمود و الحمدللّه ايشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگيري براي طلاب و علما به اوج خود رسيده بود. بسياري از دوستان ديگر و اينجانب گرفتار آزار و اذيّت و توهين پليس شديم و خاطرههايي در اين مورد داريم .» بازگشت به منطقه
وي پس از حدود سيزده سال تلاش شبانهروزي در حوزه علميه مشهد و تحقيق و تفحص در فروع، اصول، معارف اسلامي و تشيع و الهام از بارگاه عليبن موسيالرضا (ع) و نيل به مراتب والايي از علم و معرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «تَرک» بازگشت . و در راه تشکيل خانواده با يکي از خاندان محترم سادات حسيني آن ديار، عقد وصلت بست . سپس با استقرار کامل در وطن به تبليغ دين و ارشاد مردم توفيق يافت. او در مدت اندکي به طور طبيعي، رهبري مذهبي و سياسي بيش از صد پارچه آبادي و روستاهاي اطراف را در منطقه شمال و شمال شرق شهرستان ميانه بر عهده گرفت؛ البته بخشي از اين ايّام مصادف با جنگ جهاني دوم (1359 ق) بود که حضور فعّال اين فقيه فرزانه، در منطقه، مايه نشاط و دلگرمي براي توده مردم و منزل ساده و بيآلايش وي همواره پناهگاه مظلومان و محل امن و آسايش براي ستمديدگان به شمار ميرفت . او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهي نيز با استاد بزرگوارش، مرحوم آيتاللّه حاج شيخ مهدي غروي اصفهاني، ارتباط مکاتبهاي برقرار ميکرد و بدين ترتيب از راهنماييهاي استاد بهرههاي وافر ميبرد. يک مورد در سال 1364 ه.ق مرحوم آيتاللّه غروي اصفهانينامهاي به شاگردش مينويسد و در آن ضمن تکريم و تجليل از مقام علمي و تاکيد بر فقاهت و اجتهاد آيتاللّه ملکي ميانجي، يک سري دستورالعملهايي علمي، اخلاقي و... را به وي توصيه ميکند. از آنجمله تأکيد مينمايد: «با توجه به مقام علمي، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه براي ابلاغ رسالت خطير و انجام وظايف مهمّ ديني و نشر فرهنگ اهلبيت حتما در شهرهاي بزرگي مانند تبريز سکونت کن. سپس اين مهم را به آرامش اوضاع سياسي کشور و پايان يافتن جنگ جهاني دوم موکول ميکند . ايفاي نقش ماندگار
آيتاللّه ملکي ميانجي تصميم داشت در فرصت مناسب، به توصيه استادش جامه عمل بپوشاند؛ ولي حوادث ناگواري سرنوشت او را رقم ديگر زد . پايان جنگ جهاني دوم، منتهي به اشغال سرزمين آذربايجان؛ توسط حزب دمکرات و حزب توده (ايادي ارتش سرخ شوروي در ايران) شد و در اين هنگام وي هرگز حاضر نشد سنگر خويش را خالي و رها کند؛ بلکه به خاطر دفاع از دين و ناموس مردم و حفظ حراست از تماميت ارضي کشور، عَلَم مبارزه بر ضد عوامل حکومت کمونيستي شوروي را بر دوش گرفت. و همچنان اين پرچم مقدس کفرستيزي را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده از چهره خائنان کنار زد . در اين غائله اغلب عناصر مذهبي با جبهه مشترک (متشکل از مالکين، خوانين، سلطنت طلبان، دولتمردان و.. .) بر ضد دمکراتها و تودهايها فعاليت ميکردند ازجمله در اين راه تشکيلاتي هم بنام جمعيت خيريه را بنا نهادند ولي آيتا... ملکي به اين گروه و ديگر دستهها نپيوست و به عنوان يک روحاني آزادانديش و رهبر مذهبي، از موضعي مستقل و کاملا اسلامي بر عليه دشمنان دين و استقلال کشور شوريد. و در طول اين غائله تاريخي همچون پدري دردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دين مردم و حتي هدايت کساني که در دام اين فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر و بزرگوارانه کوشيد. پس از فرار کمونيستها و ختم غائله نيز در ادامه وظايف ديني، نسبت به جلوگيري از منکرات و ترويج فضائل اخلاقي، رسيدگي به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامّه مردم بويژه ستمديدگان و زنان و اجراي احکام و شعاير اسلامي، حساسيت ويژهاي از خود نشان داد . از اين رو حضور وي در منطقه براي برخي از مالکين و خوانين ستمگر، سخت گران آمد و لذا تصميم به اذيت و آزار و اهانت نسبت به وي گرفتند . آنان در يک ترفندي از پيش طراحي شده، دوستداران اين عالم مجاهد را بازداشت، شکنجه و زنداني کردند، فضاي رعب و وحشت عجيبي را ايجاد نمودند تا جايي که وي در 1378 ه .ق پس از 16 سال سکونت در وطن به قم مهاجرت کرد . هجرت به قم
ايشان در سال 1378 ه . ق هنگام ورود به شهر مقدس قم مورد تکريم و احترام رئيس حوزه و مرجع تقليد جهان تشيع، حضرت آيتاللّهالعظمي بروجردي و ديگر مراجع و علماي اعلام قرار گرفت، و در جوار کريمه اهلبيت (ع) به تحقيق و تدريس خارج اصول، تفسير، کلام و معارف تشيع پرداخت و شاگرداني فاضل، دانا و کوشا تربيت نمود. آيتاللّه ملکي به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمي علاقهاي شديد داشت و آن را به همه چيز ترجيح ميداد. او تا سال 1371 ش. با اين که 88 سال سن داشت، روزي دوازده ساعت کار و تحقيق علمي ميکرد . مباني علمي
طريق تحقيقي و شيوه استنباطي آيتاللّه ملکي، همان سيره و اسلوب فقهاي اصولي شيعه در طول تاريخ بود. او در رشتههاي؛ فقه، تفسير و کلام، تبحر و تخصصي ويژه داشت، در هر کدام به همان شيوه فقاهتي و اجتهادي که از کتاب، سنت و عقل سرچشمه گرفته بود، عمل ميکرد؛ يعني علاوه بر فقه و اصول، در معارف، کلام و اصول دين نيز به اجتهاد و تفقّه، مبتني بر اين سه اصل، اعتقاد راسخ داشت و آن را «فقه اکبر» و بخش مهمي از فقاهت ميدانست . « مکتب معارفي» که مرحوم آيتاللّه ملکي ميانجي در پرتو آن بر دفاع از آرمانهاي اعتقادي اسلام و تشيع همت گماشت، تنها از راه صحيح (قرآن، نهجالبلاغه، صحيفه سجاديه، ديگر کلام معصومين و عقل) اسلام را ترسيم ميکند و به نظر اين عالم انديشمند، «مکتب تشيع» يک مکتب غني است و در ارائه آرمانهاي اعتقادي اسلام و ... وامدار مکاتب ديگر نميباشد، وي اگرچه نسبت به علم و عقل جايگاه ويژهاي در نظر داشت و حتي برخي اوقات به «علم» سوگند ياد ميکرد؛ ولي هرگز «اين همانيِ» بحثهاي عقلاني با فلسفه را قبول نداشت و ترويج ديدگاههاي فلسفي و عرفانيِ متأثر از انديشههاي دانشمندان بيگانه يوناني و... را که به هر حال ساخته و پرداخته بشر بوده يک نوع حرکت انفعالي، تضعيف اسلام و انحراف از صراط مستقيم تلقي ميکرد. او ميگفت : با توجه به«اِنّالدّين عنداللّه الاسلام»، مکتب راستين اسلام، برتر و بالاتر از آن است که در ارايه اصيلترين باورهاي اعتقادي خود عاجز شده، دست تَکدّي به سوي ساير مکاتب و تمدنها دراز بکند؛ بلکه دين اسلام داراي محتواي جديد و پويا بوده و همواره در مقابل انديشههاي کهن يوناني و ماقبل آن قرار داشته است و اسلام ارزش عقل را - چه از بُعد حقيقت آن که داراي عصمت ذاتي و پيامبر باطن قلمداد شده و چه در قلمرو اصول و احکام عقلي - بيش از ديگران مورد تأکيد قرار داده است. همچنين او بر اين باور بود که علاوه بر معارف ديني، مسلمانان در علوم و فنون ديگر مانند: تاريخ، جغرافيا، رياضيات، علوم تجربي و... با تمام گستردگياش - که محصول مشترک تمدّن بشري به شمار ميآيد. - بايد به گونهاي ابتکار، نوآوري و رشد از خود نشان بدهند که هيچ وقت نيازمند بيگانگان نباشند . آيتاللّه ملکي در دفاع از تفکر خود اگرچه با مسلک برخي از شخصيتهاي فلسفي و عرفاني مخالف بود و آراء آنها را زمينه «مسخ» قرآن و عقايد ديني ميپنداشت؛ امّا هيچ وقت گستاخي به ساحت بزرگان را نميپسنديد و خود را نيز از تقابل و خودنمايي به دور ميداشت. همواره نسبت به شخص آنها احترام قايل بود و ديگران را نيز به حفظ حريم و تکريم آنان توصيه مينمود و هنگام نقد و يا ردّ افکارشان به گونه غيرمستقيم و با کنايه از ايشان نام ميبرد.(2) از اين رو، وقتي کسي در بين م ردم و در حضور اين عالم بزرگوار به يکي از بزرگان معاصر که مخالف مسلک علمي ايشان بود، اسائه ادب کرد، آيتاللّه ملکي به اظهارات وي اعتراض نمود و از آن پس رابطه خود را با او قطع کرد . مناظرات و مباحثات علمي
آيتاللّه ملکي، علاوه بر تبحر در فقاهت و تفسير، به عنوان يکي از اساتيد «مکتب معارفي خراسان»(3) در حوزه علميه قم به تدريس و تأليف اشتغال داشت، افزون بر اين، بخشي از حيات علمي اين عالم تلاشگر را مناظره و مباحثههاي علمي تشکيل ميداد. او بارها با علماي فِرَق و مذاهب اسلاميِ غير شيعي به مناظره نشسته بود. اما بيشترين مباحثات او در حوزه انديشههاي جهان تشيع قرار داشت. گفتمانهاي علمي متعدد وي با بسياري از اهل فکر با انديشههاي مختلف، مدتهاي مديدي ادامه پيدا کرد و برخي از چهرههاي طرف گفتگو هم اکنون از انديشمندان و شخصيتهاي بزرگ معاصر محسوب ميشوند . بيشتر بحثهاي وي پيرامون موضوعات معارفي و کلامي دور ميزد؛ ولي او در بُعدِ « فروع دين» هم مناظرات قابل توجهي با اشخاص داشت از جمله در سالهاي پيش، که يکي از اخباريهاي مقدس و بسيار قوي (از پيروان تفکّر مرحوم محمد امين استرآبادي) ساکن جنوب غرب استان اردبيل، به روستاهاي پيرامون بخش «گرمرود» نفوذ کرده و دست به فعاليت عليه مسلک «تفقه و اجتهاد» زده بود، يک بار هم براي مناظره با آيتاللّه ملکي به مرکز بخش گرمرود (ترک) آمده بود؛ اما در مباحثه با ايشان شکست سختي خورد و فورا با ناراحتي منطقه را ترک کرد . تربيت شاگردان فاضل
اين فقيه پرتلاش افزون بر فعاليهاي تحقيقي، تفسيري و معارفي، به تربيت شاگرداني چند همت گماشت. از آن جمله، حضرات آيات و حجج اسلام: 1- شيخ محمدعلي حقي(ره) 2- شيخ اسداللّه رباني سرابي(ره) 3- شيخ حسين رباني(ره) 4- محمد عبايي خراساني 5- ميرزا ابراهيم عليزاده اروموي 6- ميرزا احمد ارجمند مشکيني 7- سيدعلياکبر تقوي قزويني 8 - ميرزا ايوب گرمرودي 9- سيدهادي عظيمي ترکي 10- سيدبهلول سجادي مرندي 11 - سيدبهاءالدين علوي هشترودي 12- سيدمحمد علي جليلي 13- شيخ حسن احمد ترکي 14- ميرزا عيناللّه حسني 15- رضا برنجکار 16- محمد بياباني اسکويي 17- سيد رضا حسيني مرندي 18- محمد هادي ابراهيم نژاد قوچاني 19- محمد مهدي ابراهيم نژاد قوچاني 20- ميرزا رفعت اللّه حامدي 21- علي ملکي ميانجي و ... ويژگيهاي اخلاقي
1 - رعايت حال مردم
وي احترام خاصي براي عامه مردم قائل بود و رعايت حال آنها را برخود لازم ميدانست. خيلي حساس و مقيد بود که صداي بلندگوي مساجد جز در اوقات اذان، بلند نباشد، اصلا اجازه نميداد صداي سخنراني وي به بيرون از مسجد پخش شود و آن را موجب مزاحمت براي مردم و سبک شمردن شعائر مذهبي ميشمرد . 2 - مبارزه با عوامزدگي
احترام به عامه مردم غير از عوامزدگي است، اين تمايز در وجود آيتاللّه ملکي ظهور چشمگير داشت. از نقل روايات مجعول و وقايع تاريخي مشکوک در محافل و مجالس که اغلب افراد به خاطر خوشايند مردم در منابر و محافل ذکر ميکردند، شديدا مخالفت و جلوگيري ميکرد. يک وقت (قبل از سال 1340) شخص ناشناسي با ريشي بلند که به منطقه رفت و آمد داشت، ادعا کرد در هشت کيلومتري مرکز بخش در روستائي به نام «دِيْزَجْ » امامزادهاي کشف کرده است، سپس اظهار کرد: امامزاده در خواب از وي خواسته تا آيتاللّه ملکي هم قبر او را آشکار و بازسازي نمايد. او با اين ترفند خواست اين عالم تيزبين را هم در کار خود شريک کرده و از وجودش بهرهبرداري کند؛ ولي آيتاللّه ملکي چون ظن قوي به خلاف آن داشت، تن به اين کار نداد و دستور داد او را تنبيه کنند. و از منطقه خارج نمايند. امّا مردم هم بدون توجه به واقعيت امر، تحت تأثير قرار گرفته، دسته دسته از روستاهاي اطراف به زيارت امامزاده تازه کشف شده ميآمدند و گاو و گوسفند نذر و قرباني ميکردند، حتي در همين ايام صاعقهاي به منزل يکي از بستگان آيتاللّه ملکي اصابت کرد. بلافاصله شايعه شد که امامزاده غضب کرده است. و برخي از ايشان خواهش کردند تا دست از مخالفت بردارد، امّا آيتاللّه ملکي طبق وظيفه شرعي خود هرگز اعتنايي به اين شايعات و تبليغات نداشت و بدون هيچ ترسي به مخالفت خود ادامه داد. سرانجام بعد از مدتي معلوم شد آن شخص ميخواست دختري را بدون عقد شرعي تصاحب کند و اصلا مسلمان نبود؛ بلکه ظاهرا فردي يهودي بوده است و براي استخراج اشياء عتيقه به منطقه ميآيد و برخي آثار باستاني گرانقيمت را هم که نورافشاني ميکرده استخراج نموده و از منطقه خارج کرده است. و از آن به بعد، ديگر به منطقه بازنگشت . 3 - ظلم ستيزي
او نسبت به توده مردم، خيلي متواضع بود، ولي در برابر افراد ثروتاندوز، خوانين و دولتمردانِ رژيم ستمشاهي کاملا از موضع قدرت و تکبّر برخورد ميکرد. روزي در يکي از روستاهاي بخش، شخصي فوت کرده بود که وارث ذکور نداشت. خان مامور خود را ميفرستد تا اموال ميت را به نفع خود مصادره کند. پيش از ورود مامور، آيتاللّه ملکي با عجله و طي طريق يک راه طولاني، خود را به آن روستا رسانده و اموال را ميان وارثان آن مرحوم تقسيم ميکند. وقتي مأمور خان از راه ميرسد، خود را در مقابل عمل انجام شده، ميبيند. لذا کاري نميتواند بکند. ولي زيرلب، اعتراضهايي را زمزمه ميکند. در اين هنگام آيتاللّه ملکي استکان چاي را از جلوي وي برداشته به بيرون از اتاق پرت ميکند. آنگاه يک سيلي محکمي هم به بيخ گوشش مينوازد. خبر آن مانند انفجار بمب در سرتاسر منطقه طنين انداخت . چنانکه يک وقت رسم بر اين شده بود که وقتي کسي از دنيا ميرفت و وارث ذکور نداشت، اموالش به نفع خوانين و مالکين مصادره ميشد؛ ولي آيتاللّه ملکي در چند مورد با شجاعت و صلابت ستودني جلوي خانهاي منطقه ايستاد و مانع از اجراي اين سنّت شيطاني شد، به طوري که وي خود قبل از اين که ايادي خانها برسند، در منزل ميت حاضر ميشد و اموال را ميان وارثان تقسيم و براي هر کدام سند و قباله تنظيم ميکرد . همچنين در سالهاي قبل از اجراي قانون طاغوتي «اصلاحات ارضي رژيم شاه»، اراضي مسکوني مرکز بخش (ترک) محل سکونت هزار خانواده (شش هزار جمعيت)، به يک مالک تبريزي تعلق داشت، برخي از ملّاکين ستمگر ناحيه در سر ميپروراندند تا زمينهاي او را با حيله و فريب به چنگ بياورند ولي قبل از اقدام آنان با درايت و تدبير آيتاللّه ملکي اين اراضي توسط مالک قانوني آن به مردم ساکن منطقه بخشيده شد و به اين وسيله دست تجاوز ظالمان از آن قطع گرديد و آنان در راه نيل به اهداف پليدشان ناکام ماندند . آيتاللّه ملکي، محمدرضا شاه را نيز همانند پدرش؛ رضاخان، قلدر، ظالم و غاصب ميدانست و از طرق مختلف اين احساس و اعتقاد را از خود بروز ميداد. وقتي محمدرضا در اوائل سلطنت خود به آذربايجان و شهر ميانه آمد، وي هرگز به استقبال از او حاضر نشد و در جمله معروفي، شاه را به «مار خفته در زمستان» تشبيه کرد و گفت: «فردا اگر تابستان فرا رسد و هوا گرم شود، هيچ کس از نيش زهرآلود و کشنده او در امان نخواهد بود .» 4 - ساده زيستي
زندگي ساده و بيآلايش و در عين حال پرتلاش و جنب و جوش او مورد توجه و زبانزد همگان بود. خانه گلياش در آذربايجان با اين که محل آمد و شد بود، با چند گليم پوشيده شده بود. بعد از مهاجرت به قم هم با توسل به حضرت معصومه3 که خود داستاني دارد، توانست خانهاي معمولي براي خود تهيه کند و با اينکه چندينبار از سوي افراد نيکوکار به وي پيشنهاد شد خانه مجللي برايش تهيه کنند ولي عزت نفس وي اجازه نداد که اين پيشنهاد را بپذيرد . 5 - اهتمام به دعا و عبادت
به نماز اول وقت سخت مقيد بود. از دوران جواني به واسطه نذر، نمازهاي مستحبي روزانه «نوافل يوميه» را به خود واجب کرده بود و تا آخر عمر آن را بجا ميآورد . ادعيه و مناجات و قرائت قرآن همراه با تأمّل و حال معنوي به ويژه سحرگاهان از کارهاي روزانهاش به شمار ميرفت و اين عمل را به صورت دستورالعمل اخلاقي به ديگران نيز توصيه ميکرد. آن را دستورالعمل استادش مرحوم آيتاللّه شيخ مجتبي قزويني به ديگران هم ميدانست . خدمات مذهبي، فرهنگي و عمراني
آيتاللّه ملکي در طول اقامت در منطقه؛ علاوه بر فعاليتهاي معمول و ترويج شعاير ديني، اقامه نماز جماعت، تشکيل جلسات سخنراني در مناسبتهاي گوناگون مانند: ماه مبارک رمضان، ماه محرم، دهه آخر صفر، عيد فطر، قربان و غدير و نشر فرهنگ تشيع در منطقه، به يک سري فعاليتهاي عمراني و فرهنگي ديگر نيز اقدام کرد که به نوبه خود تأثير بسزائي در عمران و آبادي و رشد شعور و آگاهي مردم گذاشت. در اينجا به مواردي از آن اشاره ميشود : 1 - رسيدگي به فقرا و محرومان
بخش عمدهاي از اوقات خود را صرف خدمت و رسيدگي به وضع فقرا و مستمندان منطقه ميکرد. در سال 1327 ش که خشکسالي و قحطي ميرفت تا مردم منطقه را از پاي درآورد اين فقيه دردآشنا، تدبيري اتخاذ کرد و با جيرهبندي آرد و نان، مردم آن ديار را از پيامدهاي ناگوار اين پديده خطرناک درامان نگاه داشت. وي جمعي متشکل از افراد نيکوکار در منطقه را تعيين کرده بود که اينها شناسايي خانوادههاي نيازمند را به عهده داشتند و پس از شناسايي به صورت مخفيانه و آبرومندانه به آنها کمک ميشد . 2 - احياء چند رشته قنات و چشمه
که هر کدام در تأمين آب آشاميدني و کشاورزي مردم بخش، نقش حياتي داشته و دارد . 3 - تعمير اساسي مسجد ترک
اين مسجد که يکي از آثار ارزشمند اسلامي و باستاني کشور به شمار ميآيد، در چندين مرحله توسط آيتاللّه ملکي به تعميرات آن اقدام شده است . 4 - تأسيس کتابخانه
اين مرکز تحت عنوان «کتابخانه امام جعفر صادق (ع) » در سال 1356ش. به همت آيتاللّه ملکي تأسيس گرديد و زير نظر فرزند ايشان شروع به فعاليت کرد. اين کتابخانه مهم اکنون در روستاي ترک قرار دارد و کتابهاي آن به صورت امانت در اختيار علاقمندان و جوانان روستا و حومه قرار ميگيرد، و در زمستانها کلاسهاي تعليم قرآن در محل کتابخانه برقرار است . 5 - احداث دانشسرا
اين مرکز آموزشي درپي تلاشهاي بيدريغ معظمله، اخيرا در زادگاه ايشان به مساحت 65/000 متر مربع تأسيس شده که در رشد و شکوفايي استعدادهاي سرشار جوانان و نوجوانان منطقه بسيار نقش آفرين بوده است . 6 - کمک و اقدام به تمامي کارهاي خير و عامالمنفعه
همانند: برقکشي، لولهکشي، جادهسازي و تاسيس مراکز و دواير اداري که هماکنون در خدمت مردم قرار دارد . تأليفات و آثار علمي
آيةاللّه ملکي در کنار فعاليتهاي اجتماعي و عبادي، کار پژوهش و تدريس را ادامه داد و کتب ذيل، يادگار تحقيقات علمي اوست . 1 - بدائعالکلام في تفسير آياتالاحکام
اين کتاب در تفسير آيات مربوط به طهارت و نماز بوده و در آن پيرامون تفسير آيات مربوط به موضوع «شفاعت» بحث ميکند. بار اول سال 1400 ه . ق در قم و در دومين بار در سال 1402 ه . ق در بيروت به چاپ رسيده است . 2 - تفسير فاتحةالکتاب
کتاب فوق پيرامون تفسير سوره مبارک حمد است که از سوي انتشارات « دارالقرآنالکريم» قم در سال 1413 ه . ق چاپ شده است . 3 - توحيدالاماميه
در اين کتاب ارزشمند موضوعات مهمي مانند: اهميت و جايگاه علم و عقل، شناخت خداوند متعال و توحيد، علم و قدرت، معناي عرش، کرسي، مشيّت، اراده، قضاء و قدر، جبر، اختيار، حدوث عالم، بداء و... از ديدگاه «مکتب معارفي خراسان» مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. کتاب از سوي انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» در سال 1415 ق. به چاپ رسيده است . 4 - تفسير مناهجالبيان، (6 جلد )
شامل جزءهاي 1 و 2 و 3 و 4 و 29 و 30 از قرآن کريم است که هر کدام از اجزاء در يک مجلد قرار گرفته است. مسئوليت چاپ اين تفسير گرانسنگ را انتشارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» بر عهده گرفته و به طرز مطلوبي آن را به چاپ رسانده است . 5 - نگاهي به علوم قرآني
اين کتاب نيز يکي ديگر از آثار آيتاللّه ملکي ميانجي است که توسط آقاي علي نقي خداياري به فارسي ترجمه شده و به اهتمام آقاي علي ملکي ميانجي، توسط نشر «خرّم » ، بهار 1377 در قم به چاپ رسيده است . 6 - الرشاد فيالمعاد؛ مخطوط 7 - تقريرات کامل درس اصول آيتاللّه ميرزا مهدي غروي اصفهاني؛ مخطوط 8 - رسالهاي در حبط و تکفير؛ مخطوط 9 - رسالهاي در خمس؛ مخطوط 10 - رسالهاي در احکام ميت؛ مخطوط 11 - نوشتاري در احکام صلاه، نکاح، طلاق، مواريث و ابحاثي پيرامون مسائل متفرقه تفسير و معارف که در حال حاضر مراحل تنظيم، تصحيح، تنقيح را طي ميکند تا در آينده نزديک آماده چاپ شود . رحلت
اين فقيه، مفسر و متکلم تلاشگر، پس از 95 سال زندگي افتخارآميز همراه با تلاش و کوشش بيوقفه، سرانجام در شب جمعه پانزدهم خرداد 1377 ه . ش (برابر با دهم صفر 1419 ه . ق) دعوت حق را لبيک گفت و به سراي باقي شتافت و علاقمندان خود را به سوگ و ماتم نشاند. پيکر پاک اين فقيه بزرگ با شکوه خاص و با شرکت آيات عظام و علماي اعلام و جمع کثيري از طلاب و فضلاي حوزه علميه قم، در اين شهر تشييع و در قبرستان شيخان در جوار حرم حضرت معصومه3، به خاک سپرده شد . عاش سعيدا و مات سعيدا
اين مقاله با همکاري فرزند فاضل معظمله جناب آقاي «علي ملکي ميانجي»، که حدود بيست سال شبانه روز ملازم با پدر بزرگوارش بود و اشراف کامل به شرح حال و مباني فقهي، تفسيري و کلامي ايشان داشته و در واقع يکي از شاگردان و پيروان مکتب آن مرحوم به شمار ميآيد، تأليف و تنظيم شده است لذا بدين وسيله از ايشان تشکر و قدرداني ميشود . والسلام علي مناتّبعالهدي 1 - مکتب تفکيک، ترجمه از استاد محمد رضا حکيمي، ص 311 . 2 - مناهج البيان، محمد باقر ملکي، جزء 1، 2، 3، 4، 29 و 30 . 3 - در باره سير تکوين و تاريخ شخصيتهاي مکتب معارفي خراسان، توسط فرزند برومند معظم له جناب آقاي علي ملکي ميانجي، تحقيقات جامعي انجام گرفته است که در فرصت مناسب در اختيار محققان و علاقمندان قرار خواهد گرفت .