از رواق چشم یاران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از رواق چشم یاران - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منظومه منوّر

غلامرضا گلي زواره

امام خميني ، شخصيت بزرگي بود كه تحولات عظيمي را در دنياي معاصر پديد آورد، آن عارف خُلد آشيان با گذر از مسيري كه عالمان شيعه هموار كرده بودند؛ طرحي نو در انداخت و بر مبناي اسلام ناب محمّدي(ص) معماري بنيان با شكوه و پرابّهت انقلاب اسلامي را عهده‏دار گشت و چراغ فروزان دين را بر زواياي زندگي فردي و اجتماعي آدميان تاباند و براي افزايش اين درخشندگي به نفيِ حاكميّت استبدادي و سلطه استعماري پرداخت و به نحو شايسته‏اي از تلفيق حكومت الهي و رأي مردم، نظام جمهوري اسلامي را پديد آورد كه بر نيروي معنوي تشيّع، اتّكاء داشت. از مهمترين امتيازات آن يگانه دوران، اين بود كه؛ ضمن رويكرد به سنّت‏هاي مذهبي و اصالتهاي ديني، متقتضيات زمان و مسايل روز را در نظر داشت و افكار و برنامه‏هايش، با نوآوري؛ ابتكار؛ خلاّقيت و نشاط آفريني و بهجت روحاني و شادماني ملكوتي، توأم بود.

او نسيم آرامش؛ كوه استوارِ اطمينان؛ چشمه اميد و چشم بيدار مظلومان و محرومان صالح بود، با وجود آن كه در وصف اين نامدار ميدان ديانت و تداوم بخش طريق خاندان عصمت و طهارت(ع)، سخن‏ها گفته، مقالات و كتبي نگاشته‏اند؛ هنوز ابعادي از فروزندگي اين خورشيد تابناك در هاله‏اي از گمنامي و ناشناخته بودن مي‏باشد و آنچه هم در وصفش گفته‏اند مصداق اين شعر مولوي است:




  • مادح خورشيد مدّاح خود است
    كه دو چشمم روشن و نامُرمِد است



  • كه دو چشمم روشن و نامُرمِد است
    كه دو چشمم روشن و نامُرمِد است



مقام معظّم رهبري، حضرت آية الله العظمي خامنه‏اي نوشته‏اند: «هنوز هيچ بياني نتوانسته عظمت امام و عظمت فقدان او را بازگويد و هنوز هيچ زبان گويايي نتوانسته مرثيه او را بسُرايد، پيش از اين در هر مصيبتي ما به او پناه مي‏برديم و او وزن و مقدار آن را در بيان خود به ما مي‏فهمانيد و، هم ما را تسلي مي‏داد... اما امروز كجاست آن ميزانِ عظيم كه وزن و مقدار اين مصيبت (فقدان امام راحل) را بسنجد و كيست آن دريا دلي كه جويبارهاي خروشان و آشفته ما را در سينه پرعمق خود به سكينه و اطمينان تبديل سازد؟...»2

محمد العاصي؛ امام جمعه واشنگتن، در مراسم شب هفت امام نيز گفت: امام عزيز ما بُرج و تكيه‏گاه عظيمي بود كه مانند او شايد هرچند صد سال يك بار پديدار شود. روزنامه السّفير در مقاله‏اي به مناسبت چهلمين روز عروج ملكوتي آن ميهمان قدسيان نوشت: انسان در فهم وجود چنين رادمردي عاجز است؛ زيرا امام خميني از جمله تاريخ‏سازان قرن حاضر بود كه طنين انقلابش، دنيا را به لرزه درآورد. وي نه تنها فرهنگ و ارزش‏هاي اسلامي را به ايران بازگرداند؛ بلكه اراده سردمداران كاخ سفيد را به پشت كيسه‏هاي شن و سنگرهاي بتوني كشاند و جنبش تغيير در نظام شوروي سابق را سرعت بخشيد.3

آقاي «آلواروماچوُرو دُوم كُومينز» شاعر؛ نويسنده؛ روزنامه‏نگار و محقق اسپانيايي ـ كه چندين بار به ايران آمده و مشغول تحقيق و بررسي، براي تحرير كتابي درباره امام خميني مي‏باشد ـ امام را مرد قرن بيستم ناميده وي مي‏افزايد: «آن بزرگوار، انساني برجسته؛ خردمند؛ زاده فرهنگِ غني و پرمحتواي اسلام است. او درياي معرفت؛ علم و ايمان بود و چون نوري بر من نمايان گرديد و تكانم داد، او دو هزار سال تاريخ را دگرگون ساخت. كسي را نمي‏توان با وي مقايسه نمود. من شديدا و عميقا اعتقاد دارم كه حتي مردم ايران، امام خميني را درك نكردند.»4 روزنامه تشرين ـ چاپ سوريه ـ چنين نگاشت: او (امام خميني) كاروان انقلاب اسلامي را با درايت و تدبير از ميان طوفان، شن زارها و صحراهاي مخوف جهان متلاطم امروز، به سوي نور، هدايت كرد. امروز، امام در ميان امّت خود نمي‏باشد؛ اما خطي را ترسيم كرد كه به عنوان

مقام معظم رهبري:

در تاريخ پُر ماجراي انقلاب، هيچ روزي مانند دوازدهم بهمن نبود كه در آن، مردي از دودمان پيامبران و بر شيوه‏ي آنان با دستي پر معجزه و دلي به عمق و وسعت دريا، در ميان مردمي شايسته و چشم به راه چون آيه رحمت فرود آمد و آنان رابر بال فرشتگان قدرت حق نشانيد و تا عرش عزّت و عظمت پَر كشيد.(همان، ص 237)

منشور ابدي و جاودانه انقلاب باقي خواهد ماند.5

ذكر احوال شخصيتي چون امام، مصداق بيان لطيف حديث نبوي است كه مي‏فرمايند: «عند ذكر الصالحين تنزل الرحمة»6 و رحمت همان سعادت راستين و لقاي پروردگار است كه عين آن در هنگام سخن گفتن از بندگان وارسته و پرهيزگار و اولياي الهي نازل مي‏شود و رغبت و شوق در دل‏هاي مستعد و شايسته پديد مي‏آورد، خصوصا در نسل جوان، اثر ژرف‏تري دارد؛ چنانكه حضرت علي(ع) فرموده‏اند: «دل نوجوان همچون زمين بكر و تُهي است آنچه در آن مي‏پاشند؛ پذيرا مي‏شود و بخوبي قبول مي‏كند.»7

ولي پيچيدگي انساني چون امام خميني و وسعت و عظمت او كار بيان و بنان را دشوار مي‏كند و ترسيم سيماي چنين وجودي را مشكل مي‏نمايد؛ زيرا تفكر در آثار؛ احوال و ويژگي‏هاي چند جانبه او همچون شناوري در درياي مواجي است كه انديشه‏ها پياپي موج ايجاد مي‏كنند و بيان و قلمي كه بتواند به وصف او بپردازد نادر است؛ و قالب از معناي مقصود لبريز مي‏گردد؛ اما اين مشكلات، هيچگاه نخواهد توانست، وقفه‏اي در شناخت ابعادي از سيره عملي و نظري امام پديد آورد و ما را از انوار درخشان، جرعه‏هاي حيات‏بخش او محروم كند. البته بايد در هر زاويه‏اي از زندگيش با دقت و ديدي جامع نگريست تا بتوان او را چنان كه بوده؛ بشناسيم و به ديگران معرّفي كنيم.

امام خميني؛ به پيروي از سالار شهيدان، بر دشمنان، پيروز شد و فكر و راهش بعد از ارتحالش، تضمين گرديد و آن چه كه دشمنان مي‏خواستند، بر زبانش جاري نگرديد و اين برنامه، نشان از استقامتِ حسيني‏وار او دارد و به همين علت، خصم را از تهديد و فشار،

مأيوس نمود. خردمندان عالَم، اگر با نگرش منطقي و واقعي بر افكار و كردار امام بنگرند و تحليلي دقيق در اين زمينه داشته باشند؛ متوجه خواهند شد كه راه صحيح همان طريقي بود كه او پيمود و از اين حركت مقدّس با فتح و ظفر و سربلند بيرون آمد.

امام بانفوذترين رهبر سياسي بود، و شيوه‏اش در استماع سخنان گروه‏ها و افراد سياسي بر اين بود كه به گفته و سخن فردي در مسأله‏اي خاص، اكتفا نمي‏نمود؛ هرچند كه به آن فرد اطمينان داشت و چون به اظهارات او گوش مي‏داد نظرهاي مخالفش را هم مي‏شنيد و در اين زمينه، سخنان ديگران را نيز گوش مي‏كرد و از مجموع شنيده‏ها، با استنباط عالي و ذكاوت فوق العاده‏اي كه داشت به نتيجه مي‏رسيد. و اين كه برخي ادعا مي‏كنند؛ امام بر حسب برخي اوضاع و احوال و آگاهي‏هاي افراد، تصميماتي اتخاذ مي‏نمود؛ صحت ندارد. و دورانديشي، ژرف نگري و شناخت دقيق امام در مورد افراد و تصميم‏هاي حكيمانه ايشان، امروزه بخوبي براي طالبان حق و مشتاقان معرفت، روشن است.

امام خميني با وجود همه عظمت، ابّهت و مكارمي كه داشت؛ درباره خويشتن فرمود: «اگر به من خدمتگزار بگويند بهتر است كه رهبر بگويند.» و در كلامي ديگر فرموده‏اند: «طلبه‏اي خدمتگزارم كه زندگي‏ام خدمتي به اسلام نكرد، شايد مرگم باعث خدمتي شود».8

* ذخيره الهي

مرحوم آيت الله بروجردي، در مورد ايشان گفته‏اند: «چشم حوزه علميّه، به وجودشان روشن است و حوزه تدريس ايشان، سرآمدِ حوزه‏هاي ديگر و [جايِ [بس اميدواري هاست. و برخي از افاضل حوزه نجف اشرف، از مرحوم حاج شيخ محمد تقي بروجردي، نقل مي‏كنند كه مرحوم آيت الله بروجردي مي‏فرمود: «قصد دارم كه در موقعيت مناسبي زير بازوي جواني را بگيرم كه براي اسلام و مسلمين ثمربخش باشد (و اشاره به امام خميني كرده بود). آن مرجع عاليقدر، به ايشان اعتماد و اطمينان ويژه‏اي داشت و در مواقع حساس با وي ارتباط برقرار مي‏كرد و مشورت مي‏نمود.9

آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري، در مكتب خود، فرزانگان و خردمندان سترگ را پرورش داد كه در ميان آنان، امام خميني چون خورشيدي در آسمان معرفت و فقاهت مي‏درخشيد. او كه در دوران تدريس، عنايت ويژه‏اي به اين شاگرد خود داشت همواره او را تشويق و حمايت مي‏نمود و به آينده‏اش اميدوار بود. آيت الله حائري، نه تنها از نبوغ و استعداد ذاتي و شايستگي‏هاي امام خميني برخود مي‏باليد و در موجي از نشاط واقع مي‏شد، بلكه اراده قوي؛ شجاعت و شهامت امام در آن سالهاي جواني و واقف بودنش بر اوضاع جهان اسلام و آگاهي گسترده و كنجكاوانه در مورد نقشه‏هاي استعماري و ظلم و جور رضاخاني او را به شگفتي، وا مي‏داشت.10

علامه نستوه؛ آيت اله عبدالحسين اميني كه با مطرح نمودن ولايت و امامت و بحث‏هاي علمي و كاوشگرانه پيرامون آن، از نخستين متفكرانِ اسلامي بود كه به ولايت فقيه در عصر غيبت رسيد و حكومت را از آن ولي فقيه به حساب آورد و گفت: «ديگران غاصبند و اين مقام، حقِّ مسلّم آن فريادگر است11 و در جاي ديگر به صراحت هرچه تمام‏تر ندا برداشت: الامام الخميني ذخيرة الله للشيعة؛ يعني، امام خميني ذخيره خدا براي جهان تشيع است.»12 زيرا او از طلوع فجر صادق و رسالتي كه بر دوش آن مجدِّدِ قرن نهاده شده بود آگاهي داشت و شاگردي چون مقام معظم رهبري:

ما امروز در باره امام بزرگوارمان بايد عرض كنيم كه او اسلام انقلابي مجسّم، اسلام ناب مجسّم در زندگي و اخلاق و احساسات و تصميم‏گيري‏ها و نيز فاني براي خدا بود. خداي متعال هم به او پاداش داد. كاري كه به دست اين بزرگوار در اين دوران انجام گرفت ، كاري بي‏نظير بود.(حديث ولايت ، ج 4، ص 274)

نواب صفوي تربيت كرد تا حكومت علوي را فرياد زند و با ياران خويش، پايه‏هاي سلطه غاصبان را به لرزه درآورد. وي (نواب صفوي) طي رفت و آمدي كه به حوزه علميه قم داشت با امام خميني آشنا گرديد و ملاقات‏هايي با آن روح قدسي انجام داد13 و به سوي انديشه‏هاي والاي ايشان متمايل گرديد و در تاليف كتاب «جامعه و حكومت اسلامي» از پرتو انوار مشعشعِ امام برخوردار گشت.14

امام خميني در آن روزگار اختناق بر طبق تعاليم قرآن و عترت وظيفه خود را مبارزه مي‏دانست؛ اما از هر گونه حركت و عمل حساب نشده و صرفا احساساتي اجتناب مي‏كرد و با به كار بستن روش‏هاي انقلابي به گونه‏اي حركت مي‏كرد كه تا آغاز روز نهضت، حتّي نزديك‏ترين افراد و دوستانش به حقيقت، افكار و منويّاتش پي نبردند، اما گويا آيت الله كاشاني، تا حدّي مقصد ايشان را درك كرده بود و از برنامه هايش آگاهي داشت. چنانكه نقل كرده‏اند در مجلسي اظهار كرده بود: «تنها كسي كه بعد از من اميد است به درد ملّت ايران بخورد آقاي خميني [قدّس سرّه [است15 و ايشان را الخير الموجودين ياد مي‏كند.16

حضرت آيت الله ميلاني با تأسّي به برخورد شديداللّحن امام خميني با دولت عَلَم، در خصوص تصويب لايحه انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي، نامه‏اي به نخست وزير «شش كلاسه» وقت شاه نوشت و خواستار لغو آن گرديد و پس از حادثه روز سوم فروردين 1343هـ.ش مدرسه فيضيه ـ كه از دردناكترين صحنه‏ها در تاريخ نهضت اسلامي است ـ آيت الله ميلاني، ساكت ننشست و در نامه‏اي براي علماي حوزه علميه قم از حركت امام خميني حمايت كرد. حمله به اين مكان با شرافت را، يورش چنگيزانه ناميد. با وقوع قيام 15 خرداد 1342 و دستگيري حضرت امام خميني؛ آيت الله ميلاني طي حركتي اعتراض‏آميز، از مشهد عازم تهران گرديد و با صدور اعلاميه‏اي سركوبِ خونين مسلمانان را در اين ماجرا از سوي عوامل حكومتي تقبيح نمود و خطاب به امام خميني نوشت: «...خواستم به تهران آيم و از نزديك پشتيباني و هماهنگي خود را اعلام كنم و بگويم؛ آنچه شما گفته‏ايد، گفته همه روحانيون بلكه گفته اولياء خدا و ائمه اطهار(ع) است.»17

و چون امام به تركيه تبعيد گرديد طي تلگرافي در پنجم رجب 1364 هـ.ق با تأييد اقدامات و برنامه‏هاي سياسي ايشان خاطر نشان ساخت: خوشا به سعادت آن سرزميني كه حضرت عالي در آن تشريف داريد، قلوب همه مردمِ با ايمان متوجه شما است ـ فانه تعالي جعل افئدة من الناس تهوي اليك ـ و همگي براي نصرت و تأييد شما كه لسان ناطق همه مجامع روحاني و ديني هستيد و گفته شما كلام حق و حقيقت است دعا مي‏نمايند و در چهارم صفر 1383 در جواب اصناف بازار كه راجع به مقام امام پرسيده بودند، نوشت: «حضرت آيت الله حاج آقا روح الله خميني از مفاخر عالم اسلام و يكي از مراجع تقليد مي‏باشند، موقعيت ديني و شخصيت اسلامي ايشان بر كسي پوشيده نيست متعجّبم چرا چنين سؤال مي‏شود.»18 شهيد آيت الله سعيدي مي‏گويد: «هنگامي كه نام امام نزد آيت الله ميلاني برده مي‏شد، مي‏فرمودند: «سلام الله عليه» پس عدّه‏اي معترض بودند، فرمودند ساكت باشيد اي فلاني! اينجا مسأله تقليد در بين نيست كه گفته شود فلاني اعلم است يا من؟ بحث رهبري است و چنين نمي‏باشد كه هر مجتهدي لياقت رهبري داشته باشد، لياقت رهبري را تنها فقيه سياستمدار دارا است كه عالم به زمان خويش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراسي نداشته باشد و اكنون در اين مشخصات كسي جز آيت الله خميني نمي‏باشد.»19

آيت الله سيد ابوالحسن رفيعي قزويني در تلگرام خود به سفارت تركيه مي‏گويد: «ميهمان عاليقدر كه در اين ايّام قدم به خاك تركيه نهاده يكي از مراجع بزرگ اسلام و نمونه كامل علم؛ فضيلت و تقواست. مرحوم آيت الله حاج شيخ محمّد تقي آملي ضمن اعلاميه‏اي در سال 1383 هـ.ق نوشت: «مقامات علمي و عملي حضرت آيت الله آقاي خميني (مدظله‏العالي) پوشيده نيست تا محتاج به بيان باشد. اين جانب جناب ايشان را به عنوان يك نفر از مجتهدين و مراجع تقليد طراز اوّل مي‏شناسم.20

* خورشيد آسمان فضيلت

امام خميني به همراه علما و مراجع و فرزانگاني كه به دفاع از حريم تشيّع پرداختند و از ارزش‏هاي معنوي صيانت كردند و در صحنه‏هاي علمي و سياسي و فرهنگي براي محو استبداد و استكبار جديت داشتند، همچون منظومه نورافشاني هستند كه در آسمان فضيلت به درخشندگي پرداخته و ظلمت‏ها و جهالت‏ها را از بين برده و فضاي سرشار از معنويت را براي علاقه‏مندانِ به ديانت به ارمغان آورده‏اند.

بديهي است در اين مجموعه پرفروغ، امام، چون شمس مي‏درخشد و ديگران نيز به مثابه ستارگاني فروزان در هدايت مردمان به سوي طريق حق گام‏هاي مؤثر و مفيدي برداشته‏اند و وصف اين خورشيد پرصلابت از ديدگاه آن ستارگان فضيلت مي‏تواند ما را به سوي حقايق و مضاميني آموزنده و ارزنده سوق دهد.

حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني با رهبر كبير انقلاب ـ قدّس سرّهما ـ از ديرباز ارتباطي صميمي داشتند، بعد از تبعيد امام به مقام معظم رهبري:

امام خميني شخصيتي آن چنان بزرگوار بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ به جز انبياء و اولياء معصومين عليهم السلام به دشواري مي‏توان كسي را با اين ابعاد و اين خصوصيات تصور كرد. (18/ 3/68)

تركيه، اين مرجع عالي قدر بدون درنگ، فرزند برومندش حاج آقا مهدي را براي اطلاع از وضع روحي و جسماني امام خميني(ره) به اين كشور فرستاد و از احوال ايشان جويا گرديد و در تلگرامي كه مخابره نموده مراتب نگراني خويش را از اين وضع اسف بار اعلام كرد، در موقع ورود امام به تهران نامه‏اي حاكي از شادماني و شعف به امام نگاشت21 و در وقت ورود امام فقيد به قم آن مرجع بزرگوار تا مدخل ورودي شهر ـ مسجد امام حسن مجتبي(ع) ـ به استقبال شتافته و بدين وسيله اشتياق خود را نسبت به ايشان بروز داد.

شهيد رجايي پس از ملاقات با آيت الله گلپايگاني مي‏گويد در وهله اول پرسيدم كه چه فرمايشي داريد؟ مجموعه مطالبشان اين بود كه هر چه در توان داريد امام را تقويت نمائيد22 و چون امام رحلت فرمود آيت الله گلپايگاني طي پيامي نوشت: «شخصيّتي دعوت حق را لبيك اجابت گفت كه با مجاهدت بزرگ و فداكاريها و رهبري‏هاي قاطع و محكم خود اسلام را در عالم معاصر زنده كرد و نداي تكبير توحيد را به گوش جهانيان رسانيد و مجد و عظمت مسلمانان را به آنان بازگردانيد و فرياد كوبنده‏اش دلهاي مستكبران ابرقدرت را به لرزه درآورد. مردي دنياي فاني را وداع نمود... كه با اتكا به نصرت الهي و شجاعت ايماني انقلاب اسلامي ايران را به وجود آورد و بر جريان استبداد و استعماري كه به اين ملتِ استضعاف شده حكومت داشت، پايان داد و در همه جا مسلمانان و مستضعفان را عليه تباهي برانگيخت. فقيهي بزرگ و مرجعي مسلم... كه در زهد و عبادت و شب زنده داري و خوف از خدا و حق‏گويي و حقيقت‏طلبي و صفات ممتاز ديگر از آياتِ الهي بود.»23

حضرت آيت الله العظمي اراكي(ره) خاطر نشان نموده است: ايشان (امام خميني) مرد بسيار جليلي است و شناختم او را به جلالت، بسيار مرد پاكي است، پاكي نفس دارد، پاكي ذاتي و دروني دارد و اين بر همه خلق معلوم شده است، ما در مدت پنجاه سال كه با اين شخص بزرگ آشنايي پيدا كرده‏ايم جز تقوا، ديانت، سخاوت، شجاعت، شهامت، بزرگي نفس، بزرگي قلب، كثرت ديانت و جديت در علوم نقلي و عقلي و مقامات عالي در او نيافتيم و نديديم. مردي با تقوا به تمام معني و فداكار اسلام به تمام معني. اين مرد قدِ مردانگي علم كرد و در مقابل كفر ايستاد و يد غيبي هم با او همراهي كرد به طوري كه محيّر العقول بود و در هيچ خانه‏اي و زاويه‏اي از زواياي مملكت باقي نماند مگر كه گفته شد: مرگ بر شاه... او مانند جدش علي بن ابي‏طالب(ع) است، يك چنين كسي كه كمياب است و نظير ندارد...»24

آيت الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي، در اعلاميه‏اي به مناسبت رحلت امام نوشت: «با فاجعه دردناك و جانگداز رحلت حضرت آيت الله العظمي امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ ملت مسلمان را اندوهي عميق و

غمي جانكاه فراگرفت، شخصيت امام كه جامع علم و عمل و ايثار و مجاهده بود توانست با رهبري خالصانه خويش در دنيايي كه غرق در ماده‏پرستي، ظلم و جور بوده و هست كلمه اسلام و توحيد را بلند آوازه سازد. از خداوند متعال مي‏خواهم كه مساعي جميله و مجاهدات خستگي‏ناپذير معظم له را به رضوان و قرب خويش مأجور فرمايد.25

آيت الله العظمي مرعشي نجفي، در جواب جمعي از طلاب مي‏نويسد: «حضرت آيت الله آقاي خميني ـ دامت بركاته ـ كه يكي از مراجع عالم تشيع هستند، از اساطين روحانيت اسلام و مفاخر عالم تشيع (بوده و مي‏باشند). در غائله انتخابات انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي، آيت الله مرعشي همگام با امام خميني، شديدترين اعلاميه‏ها و تلگراف‏هاي اعتراض‏آميز را صادر نمود و همراه با اوج‏گيري مبارزات سياسي مردم ايران به رهبري امام خميني، به عنوان يكي از پايه‏هاي ثابت مبارزه و جهاد درآمد و دفاعيات ايشان از امام در حادثه پانزده خرداد و دستگيري آن قائد بزرگ معروف است و با بيانات آتشين و شديداللحن خواستار آزادي امام و ساير علما گرديد، مكاتبات آن فقيه فقيد با حضرت امام خميني نشان دهنده صميميت، همدلي و ارتباط تنگاتنگ بين نامبرده و امام بوده است.26

آيت الله العظمي حاج آقا رضا بهاءالديني، همواره با اخلاص و صفا از امام خميني ياد مي‏كرد و آمال و آرزوهاي آن فرزانه خودساخته را گوشزد مي‏نمود. ايشان طي بياناتي فرموده‏اند: «ما بيش از شصت سال امام را مي‏شناختيم. ايشان از ابتداي امر متعبّد بودند. در پنجاه سال قبل كه شايع بود استاد فلسفه‏اند، در عين حال همه مي‏گفتند ما چنين مرد حكيمي كه تا اين اندازه به مسائل، ائمه(ع) و اوضاع امور وارد باشد سراغ نداريم... از نظر اخلاق هم بي‏نظير بودند جلسات نشست او با شاگردانش كه تشكيل مي‏گرديد عاري از مسأله استاد و شاگردي بود، نمي‏گفت: اين‏ها شاگردان من هستند، اين حرف‏ها نبود، گاهي رياست جلسه به دست شاگردان مي‏افتاد، اما امام استاد جلسه بود خلاصه اين كه از ابتداي تأسيس حوزه علميه قم تاكنون ما براي امام نظير نيافتيم و همه به خاطر خودسازي و تهذيب ايشان بوده است... اعتقاد ما اين است كه مثل امام خميني در زمان فعلي نداريم... درك او فوق درك‏ها و شجاعت ايشان فوق شجاعت‏هاست... بايد انسان مؤيّد من عندالله باشد تا بگويد: امريكا هيچ غلطي نمي‏تواند بكند.»27

آيت الله العظمي فاضل لنكراني، از همان دوران كودكي با امام خميني انس پيدا كرد، زيرا آن بزرگوار از دوستان والدش بود و بين آنان رفت وآمد زيادي وجود داشت، از همان دوران اين معنا در ذهن آيت الله لنكراني مسلم گرديد كه امام با ساير رفقاي پدرش فرق دارد، خودشان مي‏گويند: «ديدم يك مقام معظم رهبري:

در حوادث دشوار، سخن امام توانست دلهاي افسرده را ـ نه فقط در محدوده ايران، بلكه در سرتاسر آفاق اسلامي ـ گرمي ببخشد و حركت را تضمين كند.(حديث ولايت ، ج 4، ص 296)

وضع خاصي در ايشان هست و از جهات اخلاقي حالت ويژه‏اي در وي مشاهده مي‏گرديد و يادم است از همان موقع كه اين تمييز در من به وجود آمد ايشان را با اين خصوصيات ويژه شناختم. يك ارادت بسيار قوي و محكمي نسبت به او پيدا كردم. كم كم رسيديم به مقامي كه مي‏توانستيم در درس ايشان حضور يابيم، ايشان همان طور كه در مسايل سياسي و رهبري از يك فكر صحيح و بينش كامل برخوردار بود و تحت تأثير ديگران قرار نمي‏گرفت، در خصوص مسايل علمي هم اين گونه بود.

شهامت ايشان از حد و حصر بيرون است و دستگاه جبّار طاغوت هم به اين معنا پي برده بود كه آن چه فشار، تهديد و زندان و تبعيد در مورد امام به عمل آورد كمترين اثري در روحيه ايشان نخواهد داشت و بلكه روز به روز بر اثر اين مسايل مقاوم‏تر و مصمم‏تر مي‏شود.»28

ايشان در جاي ديگر اظهار داشته‏اند، تحولي را كه امام در جامعه ايران پديد آورد شبيه همان دگرگوني است كه رسول اكرم(ص) در مردم جاهليت به وجود آورد. او در پرتو اسلام نه تنها قوانين اين آيين را پياده كرد بلكه به مردم ايران و جهان بينش داد و به مردم ايران به تمام معنا آزادي و استقلال اعطا نمود.»29

آيت الله العظمي مكارم شيرازي، درباره شخصيت امام خميني(ره) مي‏گويد: «چگونه مي‏توان باور كرد مردي كه مايه آن همه شور و حركت و صاحب آن همه قدرت و عظمت بود اكنون در ميان ما نيست. ما به هر جا قدم مي‏گذاريم به هر ارگاني مراجعه مي‏كنيم در هر اجتماعي وارد مي‏شويم و به هر نمازجمعه‏اي سر مي‏زنيم، حضور او را لمس مي‏كنيم... چگونه مي‏توان كسي را كه آثار وجودي‏اش صحنه اجتماع را پر كرده و در هر جا گام مي‏نهيم با اثر تازه‏اي از او روبرو مي‏شويم و كران تا كران عالم هنوز از او سخن مي‏گويند در صف مُردگان دانست.»30

آيت الله العظمي حسين نوري همداني، طي مصاحبه‏اي به گوشه هايي از ابعاد زندگي امام اشاره كرده و گفته‏اند: «امام به كار خودشان صددرصد مطمئن بودند و به پيروزي و پيشرفت كار خود يقين داشتند، در بلند نظري، كرم، بزرگواري و رعايت موقعيت اشخاص براستي ممتاز بودند، براي ساختن افراد و مهيا كردن آنان جهت حركت و انقلاب خيلي تلاش مي‏كردند، بيانات ايشان در پيشرفت انقلاب و پيدا كردن افكار و بسيج كردن مردم نيز خيلي موثر بود، هرچند در بيان و قلم نبوغ داشتند ولي قلمشان قوي‏تر بود.»31

آيت الله مشكيني، ضمن تشريح جوانب معنوي و زواياي سيره ملكوتي امام خميني، به اين حقيقت اشاره دارند كه: امام امت با توكل به خدا قيام كرد و مردم را به نهضت دعوت كرد و پيروز شد. اگر ما مي‏خواهيم بر شيطان بزرگ پيروز شويم بايد با اتكا به الله به فرامين امام عمل كنيم.32

آيت الله سيد محمود طالقاني، با شناخت ديرينه‏اي كه از امام داشت وي را يگانه شخصيتي لايق براي به دست گرفتن پرچم رهبري انقلاب اسلامي مي‏دانست و در اين ارتباط گفت: «من از دوران طلبگي از نزديك با ايشان بوده‏ام و افكار و نظريات و حسن سوابق ايشان براي همه روشن است حضرت

آيت الله العظمي خميني از همان آغاز داراي تقدّس خاص و از هر جهت ممتاز بوده و هستند.»33 و در سخنراني روز سي‏ام تير در ميدان بهارستان تهران گفت: «رهبري... به قدري قاطع به قدري داراي ايمان و حسن نيّت است كه شما كمتر مي‏توانيد مثل او پيدا كنيد.»34 و در جاي ديگر اظهار داشت: «من اخيرا مي‏بينم كه امام مطالبي را مطرح مي‏كنند كه براي من دارد ثابت مي‏شود كه حتما از جايي الهام مي‏گيرند... .»35

و در بياناتي جالب اظهار داشت: «من هر وقت احساس ضعف مي‏كنم گاهي يأس برايم پيش مي‏آيد (به قم) مي‏روم پيش چنين رهبري قاطع و از توكل و ايمان و خلوص او الهام مي‏گيرم.»36

علامه حسن زاده آملي، قبل از 15 خرداد 1342 در تهران مشغول تحصيل و تدريس بود و چون شنيد امام خميني(ره) مبلغيني را كه براي ايام محرم به نقاط گوناگون براي تبليغ مي‏روند موظف نموده كه مسايل سياسي اجتماعي جهان اسلام را به گوش مردم برسانند و آنان را از مصائب مسلمين آگاه كنند، از تهران به قم عزيمت نمود و به محضر امام شرفياب گرديد و به ايشان عرض كرد بنده هم مانند ديگران در خدمتم و شما نيز ان شاء الله در اهدافتان موفق خواهيد شد و همه با هم دست به دست هم مي‏دهيم و ان شاء الله تعالي كشور را از دست فاسقان و فاجران نجات داده و دين خدا را پياده مي‏نمائيم.»37

و در سمينار تعليم و تربيت در اسلام كه در دانشگاه كرمان برگزار گرديد، چنين دعا كرد: خدايا از پيشگاه والاي تو خواهانيم كه اين كشتي انقلاب عظيم اسلامي ما را و اين ملت به حق قيام كرده و رهبر گرامي (امام خميني) را... در كنف عنايات خود... محفوظ فرما.»38

حضرت آيت الله جوادي آملي، كه از پرورش يافتگان مكتب امام خميني است در بيان و بنان به تشريح سيره عملي و نظري استاد خويش پرداخته، در اظهارات خويش مي‏گويد: حضرت امام خميني ـ قدّس سرّه ـ نوآوري‏هاي فرهنگي و فكري فراواني داشت كه در سايه آن‏ها رهبري را تصاحب نموده و قافله دل‏ها را تسخير كرد. امام راحل از فكري بلند برخوردار بود كه احيانا در لابه‏لاي كتب و آثار علمي سلف صالح به چشم مي‏خورد اما آن‏ها آن توان را نداشتند كه اين انديشه را از علم به عين آورند، اما او اين انديشه‏هاي بلند را كاملاً ترسيم كرده، عملاً پياده نموده و به همگان فهمانيد كه مي‏توان آن را عينيت بخشيد... امام راحل ـ قدّس سرّه ـ در نهان و مقام معظم رهبري:

او براي خدا حرف مي‏زد، براي خدا احترام مي‏كرد، براي خدا قهر مي‏كرد، براي خدا حمايت مي‏كرد و حاضر بود نپسنديدن آحاد مردمي را براي خدا تحمل كند و تنها بماند و حركت كند. (همان، ص 296)

نهاد خود دو كار را انجام داد؛ يعني همه خواسته‏ها را بر قرآن دروني عرضه كرد آن گاه عاقل شد و از نظر كارهاي بيروني نيز سعي كرد كه فرشته خوي شود.39 عالم محقق حضرت آيت الله سبحاني، كه در جلسات درس امام حضور داشته و از پرتو افكار آن بزرگوار محفوظ بوده در سخناني گفته است: (امام) در تدريس و سخنراني استاد بزرگي بود و سخت‏ترين مسايل را به روشن‏ترين بيان براي ما مي‏گفت و در سخنراني‏هايي ك براي جامعه مي‏كرد انديشه‏هاي عرفاني و اجتماعي را درست روشن مي‏كرد و داراي قلم بود، هم فارسي و هم عربي، مسايل علمي و انديشه‏هاي خود را از همان دوران جواني مي‏نوشت و ضبط مي‏كرد و آن چه از ايشان منتشر شده روشن است بنابراين امام در ميان علما ذو رياستين است هم رياست بيان را دارد و هم رياست قلم را و البته در حوزه هم معروف بودند.40 و طي مصاحبه‏اي مي‏گويد: امام خميني، در روحيه عميق و گسترده خود عناصر دور از هم را جاي داده بود، او مظهر عاطفه و در عين حال قهرمان خرد بود، در برابر ناملايمات سخت متأثر و در برابر گردن كشان مقاوم و سرسخت بود، عارف و سالكي بود كه متجاوز از شصت سال نماز شبش ترك نشد و با معبود خود راز و نيازي داشت و احيانا مناجات‏هاي خود را در قالب شعر عرفاني ريخته است، غرق در تفكر بود ولي در عين حال سياست‏مدار عادل، مدبّر و رشيدي بود كه با دست آهنين خود سكّان كشتي كشور (ايران) را به ساحل نجات رسانيد، فيلسوف موشكافي بود كه به حق الهيّات را خوب درك كرده و بلكه چشيده بود، ولي در مجال و قلمرو فقه انساني عرفي بود كه انديشه خود را به حد يك پرسشگر عادي كه مسأله را از امام مي‏پرسيد تنزل مي‏داد.41

آية الله سيد عزالدين زنجاني، كه محضر پرفيض امام را در حكمت و فلسفه درك كرد، اظهار داشته است:

«از ابتداي آشنايي‏ام با امام خميني ـ قدّس سرّه ـ يك خلوص نيت عجيبي را در ايشان مشاهده كردم... يكي از عمده‏ترين موجبات محبوبيت ايشان در بين مردم نوع هدايت و رهبري آن بزرگوار بود، حضرت امام پيش از هر كس ديگر مردم را شناخته بود و به آنان اطمينان كامل داشت، از جمله مسائل مهمي كه در پيروزي انقلاب موءثر بود، بعد از توكل به خدا همين اطمينان ايشان به مردم بود. امام در مقصد خود كه همان اسلام خواهي بود، راست مي‏گفت و هيچ گونه شائبه ديگري دخالت نداشت، كاملاً خالص بود و اين حقيقت را در سرتاسر زندگي نوراني و آكنده از خير و بركت خود ثابت كرد و امتحان‏هاي سخت و توانفرسايي را پشت سر گذاشت» 42

حضرت آية‏الله محمد هادي معرفت، فقه و اصول را از محضر امام خميني (ره) استفاده نموده و از همان دوران طلبگي با انديشه‏ها و حالات اخلاقي امام آشنا بود. وي در فرازي از اظهارات خود در خصوص ويژگي‏هاي آن روح قدسي مي‏گويد:

امام رأيي (فكري) را كه انتخاب مي‏كرد، جوانبش را بررسي مي‏نمود و با اين سابقه اين تفكر برايش چون كوه صلابت داشت و بر همين اساس براي مخاطبين قاطعيت مي‏آورد، چون با تعمّق و انديشه به آن رأي دست يافته از آن برنمي‏گشت، براي ساختن انسان‏ها مهارت فوق العاده‏اي داشت و جامعه را براي پذيرش حرف‏هاي خودش مهيا مي‏كرد. در بحث‏ها سكوت مي‏كردند و گوش مي‏دادند و وارد بحث نمي‏شدند مگر اين كه بگوئيم آقا چه مي‏فرماييد آن وقت به طور جدي وارد مي‏شدند نه اين كه بخواهد ما را اقناع كند يا مثلاً از بحث دربرود، اين روش هايي كه ايشان داشت برايمان كاملاً افتخارآميز، حيات بخش و آموزنده بود.»43

10) شيخ عبدالكريم حائري نگهبان بيدار، سعيد عباس زاده، ص83.



11) فرياد روزها، محمد رضا حكيمي، ص 24.

12) علامه اميني مصلح نستوه، سيدعليرضا سيدكُباري، ص118.

13) مجله 15 خرداد، شماره 10 ،ص 62.

14) نواب صفوي سفير سحر، سيدعلي رضا سيد كُباري، ص100ـ101.

15) بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني ،ص 96.

16) مجله 15 خرداد، شماره 8ـ9،ص 100.

17) آية‏الله ميلاني مرجع بيدار، سعيد عباس زاده، ص128.q

18) مجله نور علم، دوره سوم، شماره 31، ص134.

19) آية‏الله ميلاني مرجع بيدار، ص 134 پاورقي.

1) ابياتي از قصيده حجة‏الاسلام والمسلمين علي رباني گلپايگاني كه در تاريخ 26/3/1368 سروده است.

2) فصلنامه علمي ـ پژوهشي انقلاب اسلامي، سال اول، پيش شماره دوم، بهار 1378 ،ص 7.

20) مجله نور علم، همان، ص 134.q

21) روزنامه اطلاعات، پنج شنبه 19 بهمن 1357.

22) فرزند ملت در آيينه انقلاب اسلامي، ص222ـ 224.

23) آية‏الله گلپايگاني فروغ فقاهت، ناصرالدين انصاري قمي، ص92.

24) سرگذشت‏هاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني، به روايت جمعي از فضلا، ج 6، ص14ـ 15 .

25)مجله نور علم، همان، ص136.

26) بر ستيغ نور، علي رفيعي، ص54 ـ 55.

27) حاج آقا رضا بهاءالديني آيت بصيرت، سيد حسن شفيعي ـ احمد لقماني، ص79 و 141، و نيز مجله حوزه شماره32، ص63.

28) سرگذشت‏هاي ويژه از زندگي امام خميني، ج 6، ص113ـ114.

29) مصاحبه با حضرت آية‏الله محمد فاضل لنكراني، مجله حوزه، شماره 32، ص132ـ 133.

30) پرتوي از خورشيد( ويژه نامه روزنامه رسالت) چهارشنبه 12 خرداد 1378، ص5.

31) مصاحبه با حضرت آيت الله ميرزا حسين نوري، مجله حوزه، شماره32، ص90 و نيز 109 ـ 110.

32) ياد يار (ويژه اولين سالگرد رحلت امام خميني)، روزنامه جمهوري اسلامي، 13 خرداد 1369، ص 63.

33) مجله پيام انقلاب، شماره 40،ص 26.

34) مجله اعتصام، ش 5، ص 29.

35) آية‏الله طالقاني ابوذر امام، علي محمدي، ص86.

36) مجله نور علم، مقاله نجوم امت، ناصر باقري بيدهندي، دوره سوم، شماره مسلسل 31، ص 109.

37) جرعه‏هاي جانبخش، از نگارنده، ص158.

38) مجموعه مقالات، علامه حسن زاده آملي، ص86.

39) بنيان مرصوص امام خميني در بيان و بنان حضرت آية‏الله جوادي آملي، ص37 و ص107.

3) همان.

4) فصلنامه حضور، بهار 1376، شماره 19.ص 31ـ 32.

40) رئيس قلم و بيان (سخنراني حضرت آية‏الله سبحاني در باره امام خميني)، مجله حضور، بهار 76، ش 19، ص42ـ43.

41) مصاحبه با حضرت آية‏الله سبحاني، مجله حوزه، سال ششم، شماره 32، ص122ـ123.

42) همان مجله، مصاحبه با حضرت آية‏الله سيد عزالدين زنجاني، ص72، 81، 85 ـ86.

43) همان مجله، مأخوذ از مصاحبه با حضرت آية‏الله محمد هادي معرفت.

5) فصلنامه انقلاب اسلامي، همان ،ص 8.

6) سفينة‏البحار، ج1، ص 447.

7) شرح نهج البلاغه عبده، ج3، ص 42.

8) خورشيد بي غروب، محمد سپهري، مقدمه .

9) بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، سيد حميد روحاني، ص101.

منابع:

فصلنامه علمي ـ پژوهشي انقلاب اسلامي، سال اول، پيش شماره دوم، بهار 1378 ،ص 7.

فصلنامه حضور، بهار 1376، شماره 19.ص 31ـ 32.

فصلنامه انقلاب اسلامي، همان ،ص 8.

بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، سيد حميد روحاني، ص101.

شيخ عبدالكريم حائري نگهبان بيدار، سعيد عباس زاده، ص83.

علامه اميني مصلح نستوه، سيدعليرضا سيدكُباري، ص118.

نواب صفوي سفير سحر، سيدعلي رضا سيد كُباري، ص100ـ101.

مجله نور علم، دوره سوم، شماره 31، ص134.

سرگذشت‏هاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني، به روايت جمعي از فضلا، ج 6، ص14ـ 15 .

حاج آقا رضا بهاءالديني آيت بصيرت، سيد حسن شفيعي ـ احمد لقماني، ص79 و 141، و نيز مجله حوزه شماره32، ص63.

مجله نور علم، مقاله نجوم امت، ناصر باقري بيدهندي، دوره سوم، شماره مسلسل 31، ص 109.

رئيس قلم و بيان (سخنراني حضرت آية‏الله سبحاني در باره امام خميني)، مجله حضور، بهار 76، ش 19، ص42ـ43.

مصاحبه با حضرت آية‏الله سبحاني، مجله حوزه، سال ششم، شماره 32، ص122ـ123.


/ 1