منظومه منوّر
غلامرضا گلي زواره امام خميني ، شخصيت بزرگي بود كه تحولات عظيمي را در دنياي معاصر پديد آورد، آن عارف خُلد آشيان با گذر از مسيري كه عالمان شيعه هموار كرده بودند؛ طرحي نو در انداخت و بر مبناي اسلام ناب محمّدي(ص) معماري بنيان با شكوه و پرابّهت انقلاب اسلامي را عهدهدار گشت و چراغ فروزان دين را بر زواياي زندگي فردي و اجتماعي آدميان تاباند و براي افزايش اين درخشندگي به نفيِ حاكميّت استبدادي و سلطه استعماري پرداخت و به نحو شايستهاي از تلفيق حكومت الهي و رأي مردم، نظام جمهوري اسلامي را پديد آورد كه بر نيروي معنوي تشيّع، اتّكاء داشت. از مهمترين امتيازات آن يگانه دوران، اين بود كه؛ ضمن رويكرد به سنّتهاي مذهبي و اصالتهاي ديني، متقتضيات زمان و مسايل روز را در نظر داشت و افكار و برنامههايش، با نوآوري؛ ابتكار؛ خلاّقيت و نشاط آفريني و بهجت روحاني و شادماني ملكوتي، توأم بود.او نسيم آرامش؛ كوه استوارِ اطمينان؛ چشمه اميد و چشم بيدار مظلومان و محرومان صالح بود، با وجود آن كه در وصف اين نامدار ميدان ديانت و تداوم بخش طريق خاندان عصمت و طهارت(ع)، سخنها گفته، مقالات و كتبي نگاشتهاند؛ هنوز ابعادي از فروزندگي اين خورشيد تابناك در هالهاي از گمنامي و ناشناخته بودن ميباشد و آنچه هم در وصفش گفتهاند مصداق اين شعر مولوي است:
مادح خورشيد مدّاح خود است
كه دو چشمم روشن و نامُرمِد است
كه دو چشمم روشن و نامُرمِد است
كه دو چشمم روشن و نامُرمِد است
مقام معظم رهبري:
در تاريخ پُر ماجراي انقلاب، هيچ روزي مانند دوازدهم بهمن نبود كه در آن، مردي از دودمان پيامبران و بر شيوهي آنان با دستي پر معجزه و دلي به عمق و وسعت دريا، در ميان مردمي شايسته و چشم به راه چون آيه رحمت فرود آمد و آنان رابر بال فرشتگان قدرت حق نشانيد و تا عرش عزّت و عظمت پَر كشيد.(همان، ص 237)منشور ابدي و جاودانه انقلاب باقي خواهد ماند.5ذكر احوال شخصيتي چون امام، مصداق بيان لطيف حديث نبوي است كه ميفرمايند: «عند ذكر الصالحين تنزل الرحمة»6 و رحمت همان سعادت راستين و لقاي پروردگار است كه عين آن در هنگام سخن گفتن از بندگان وارسته و پرهيزگار و اولياي الهي نازل ميشود و رغبت و شوق در دلهاي مستعد و شايسته پديد ميآورد، خصوصا در نسل جوان، اثر ژرفتري دارد؛ چنانكه حضرت علي(ع) فرمودهاند: «دل نوجوان همچون زمين بكر و تُهي است آنچه در آن ميپاشند؛ پذيرا ميشود و بخوبي قبول ميكند.»7 ولي پيچيدگي انساني چون امام خميني و وسعت و عظمت او كار بيان و بنان را دشوار ميكند و ترسيم سيماي چنين وجودي را مشكل مينمايد؛ زيرا تفكر در آثار؛ احوال و ويژگيهاي چند جانبه او همچون شناوري در درياي مواجي است كه انديشهها پياپي موج ايجاد ميكنند و بيان و قلمي كه بتواند به وصف او بپردازد نادر است؛ و قالب از معناي مقصود لبريز ميگردد؛ اما اين مشكلات، هيچگاه نخواهد توانست، وقفهاي در شناخت ابعادي از سيره عملي و نظري امام پديد آورد و ما را از انوار درخشان، جرعههاي حياتبخش او محروم كند. البته بايد در هر زاويهاي از زندگيش با دقت و ديدي جامع نگريست تا بتوان او را چنان كه بوده؛ بشناسيم و به ديگران معرّفي كنيم.امام خميني؛ به پيروي از سالار شهيدان، بر دشمنان، پيروز شد و فكر و راهش بعد از ارتحالش، تضمين گرديد و آن چه كه دشمنان ميخواستند، بر زبانش جاري نگرديد و اين برنامه، نشان از استقامتِ حسينيوار او دارد و به همين علت، خصم را از تهديد و فشار، مأيوس نمود. خردمندان عالَم، اگر با نگرش منطقي و واقعي بر افكار و كردار امام بنگرند و تحليلي دقيق در اين زمينه داشته باشند؛ متوجه خواهند شد كه راه صحيح همان طريقي بود كه او پيمود و از اين حركت مقدّس با فتح و ظفر و سربلند بيرون آمد.امام بانفوذترين رهبر سياسي بود، و شيوهاش در استماع سخنان گروهها و افراد سياسي بر اين بود كه به گفته و سخن فردي در مسألهاي خاص، اكتفا نمينمود؛ هرچند كه به آن فرد اطمينان داشت و چون به اظهارات او گوش ميداد نظرهاي مخالفش را هم ميشنيد و در اين زمينه، سخنان ديگران را نيز گوش ميكرد و از مجموع شنيدهها، با استنباط عالي و ذكاوت فوق العادهاي كه داشت به نتيجه ميرسيد. و اين كه برخي ادعا ميكنند؛ امام بر حسب برخي اوضاع و احوال و آگاهيهاي افراد، تصميماتي اتخاذ مينمود؛ صحت ندارد. و دورانديشي، ژرف نگري و شناخت دقيق امام در مورد افراد و تصميمهاي حكيمانه ايشان، امروزه بخوبي براي طالبان حق و مشتاقان معرفت، روشن است. امام خميني با وجود همه عظمت، ابّهت و مكارمي كه داشت؛ درباره خويشتن فرمود: «اگر به من خدمتگزار بگويند بهتر است كه رهبر بگويند.» و در كلامي ديگر فرمودهاند: «طلبهاي خدمتگزارم كه زندگيام خدمتي به اسلام نكرد، شايد مرگم باعث خدمتي شود».8* ذخيره الهي
مرحوم آيت الله بروجردي، در مورد ايشان گفتهاند: «چشم حوزه علميّه، به وجودشان روشن است و حوزه تدريس ايشان، سرآمدِ حوزههاي ديگر و [جايِ [بس اميدواري هاست. و برخي از افاضل حوزه نجف اشرف، از مرحوم حاج شيخ محمد تقي بروجردي، نقل ميكنند كه مرحوم آيت الله بروجردي ميفرمود: «قصد دارم كه در موقعيت مناسبي زير بازوي جواني را بگيرم كه براي اسلام و مسلمين ثمربخش باشد (و اشاره به امام خميني كرده بود). آن مرجع عاليقدر، به ايشان اعتماد و اطمينان ويژهاي داشت و در مواقع حساس با وي ارتباط برقرار ميكرد و مشورت مينمود.9آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري، در مكتب خود، فرزانگان و خردمندان سترگ را پرورش داد كه در ميان آنان، امام خميني چون خورشيدي در آسمان معرفت و فقاهت ميدرخشيد. او كه در دوران تدريس، عنايت ويژهاي به اين شاگرد خود داشت همواره او را تشويق و حمايت مينمود و به آيندهاش اميدوار بود. آيت الله حائري، نه تنها از نبوغ و استعداد ذاتي و شايستگيهاي امام خميني برخود ميباليد و در موجي از نشاط واقع ميشد، بلكه اراده قوي؛ شجاعت و شهامت امام در آن سالهاي جواني و واقف بودنش بر اوضاع جهان اسلام و آگاهي گسترده و كنجكاوانه در مورد نقشههاي استعماري و ظلم و جور رضاخاني او را به شگفتي، وا ميداشت.10علامه نستوه؛ آيت اله عبدالحسين اميني كه با مطرح نمودن ولايت و امامت و بحثهاي علمي و كاوشگرانه پيرامون آن، از نخستين متفكرانِ اسلامي بود كه به ولايت فقيه در عصر غيبت رسيد و حكومت را از آن ولي فقيه به حساب آورد و گفت: «ديگران غاصبند و اين مقام، حقِّ مسلّم آن فريادگر است11 و در جاي ديگر به صراحت هرچه تمامتر ندا برداشت: الامام الخميني ذخيرة الله للشيعة؛ يعني، امام خميني ذخيره خدا براي جهان تشيع است.»12 زيرا او از طلوع فجر صادق و رسالتي كه بر دوش آن مجدِّدِ قرن نهاده شده بود آگاهي داشت و شاگردي چون مقام معظم رهبري:ما امروز در باره امام بزرگوارمان بايد عرض كنيم كه او اسلام انقلابي مجسّم، اسلام ناب مجسّم در زندگي و اخلاق و احساسات و تصميمگيريها و نيز فاني براي خدا بود. خداي متعال هم به او پاداش داد. كاري كه به دست اين بزرگوار در اين دوران انجام گرفت ، كاري بينظير بود.(حديث ولايت ، ج 4، ص 274)نواب صفوي تربيت كرد تا حكومت علوي را فرياد زند و با ياران خويش، پايههاي سلطه غاصبان را به لرزه درآورد. وي (نواب صفوي) طي رفت و آمدي كه به حوزه علميه قم داشت با امام خميني آشنا گرديد و ملاقاتهايي با آن روح قدسي انجام داد13 و به سوي انديشههاي والاي ايشان متمايل گرديد و در تاليف كتاب «جامعه و حكومت اسلامي» از پرتو انوار مشعشعِ امام برخوردار گشت.14امام خميني در آن روزگار اختناق بر طبق تعاليم قرآن و عترت وظيفه خود را مبارزه ميدانست؛ اما از هر گونه حركت و عمل حساب نشده و صرفا احساساتي اجتناب ميكرد و با به كار بستن روشهاي انقلابي به گونهاي حركت ميكرد كه تا آغاز روز نهضت، حتّي نزديكترين افراد و دوستانش به حقيقت، افكار و منويّاتش پي نبردند، اما گويا آيت الله كاشاني، تا حدّي مقصد ايشان را درك كرده بود و از برنامه هايش آگاهي داشت. چنانكه نقل كردهاند در مجلسي اظهار كرده بود: «تنها كسي كه بعد از من اميد است به درد ملّت ايران بخورد آقاي خميني [قدّس سرّه [است15 و ايشان را الخير الموجودين ياد ميكند.16حضرت آيت الله ميلاني با تأسّي به برخورد شديداللّحن امام خميني با دولت عَلَم، در خصوص تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، نامهاي به نخست وزير «شش كلاسه» وقت شاه نوشت و خواستار لغو آن گرديد و پس از حادثه روز سوم فروردين 1343هـ.ش مدرسه فيضيه ـ كه از دردناكترين صحنهها در تاريخ نهضت اسلامي است ـ آيت الله ميلاني، ساكت ننشست و در نامهاي براي علماي حوزه علميه قم از حركت امام خميني حمايت كرد. حمله به اين مكان با شرافت را، يورش چنگيزانه ناميد. با وقوع قيام 15 خرداد 1342 و دستگيري حضرت امام خميني؛ آيت الله ميلاني طي حركتي اعتراضآميز، از مشهد عازم تهران گرديد و با صدور اعلاميهاي سركوبِ خونين مسلمانان را در اين ماجرا از سوي عوامل حكومتي تقبيح نمود و خطاب به امام خميني نوشت: «...خواستم به تهران آيم و از نزديك پشتيباني و هماهنگي خود را اعلام كنم و بگويم؛ آنچه شما گفتهايد، گفته همه روحانيون بلكه گفته اولياء خدا و ائمه اطهار(ع) است.»17 و چون امام به تركيه تبعيد گرديد طي تلگرافي در پنجم رجب 1364 هـ.ق با تأييد اقدامات و برنامههاي سياسي ايشان خاطر نشان ساخت: خوشا به سعادت آن سرزميني كه حضرت عالي در آن تشريف داريد، قلوب همه مردمِ با ايمان متوجه شما است ـ فانه تعالي جعل افئدة من الناس تهوي اليك ـ و همگي براي نصرت و تأييد شما كه لسان ناطق همه مجامع روحاني و ديني هستيد و گفته شما كلام حق و حقيقت است دعا مينمايند و در چهارم صفر 1383 در جواب اصناف بازار كه راجع به مقام امام پرسيده بودند، نوشت: «حضرت آيت الله حاج آقا روح الله خميني از مفاخر عالم اسلام و يكي از مراجع تقليد ميباشند، موقعيت ديني و شخصيت اسلامي ايشان بر كسي پوشيده نيست متعجّبم چرا چنين سؤال ميشود.»18 شهيد آيت الله سعيدي ميگويد: «هنگامي كه نام امام نزد آيت الله ميلاني برده ميشد، ميفرمودند: «سلام الله عليه» پس عدّهاي معترض بودند، فرمودند ساكت باشيد اي فلاني! اينجا مسأله تقليد در بين نيست كه گفته شود فلاني اعلم است يا من؟ بحث رهبري است و چنين نميباشد كه هر مجتهدي لياقت رهبري داشته باشد، لياقت رهبري را تنها فقيه سياستمدار دارا است كه عالم به زمان خويش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراسي نداشته باشد و اكنون در اين مشخصات كسي جز آيت الله خميني نميباشد.»19آيت الله سيد ابوالحسن رفيعي قزويني در تلگرام خود به سفارت تركيه ميگويد: «ميهمان عاليقدر كه در اين ايّام قدم به خاك تركيه نهاده يكي از مراجع بزرگ اسلام و نمونه كامل علم؛ فضيلت و تقواست. مرحوم آيت الله حاج شيخ محمّد تقي آملي ضمن اعلاميهاي در سال 1383 هـ.ق نوشت: «مقامات علمي و عملي حضرت آيت الله آقاي خميني (مدظلهالعالي) پوشيده نيست تا محتاج به بيان باشد. اين جانب جناب ايشان را به عنوان يك نفر از مجتهدين و مراجع تقليد طراز اوّل ميشناسم.20* خورشيد آسمان فضيلت
امام خميني به همراه علما و مراجع و فرزانگاني كه به دفاع از حريم تشيّع پرداختند و از ارزشهاي معنوي صيانت كردند و در صحنههاي علمي و سياسي و فرهنگي براي محو استبداد و استكبار جديت داشتند، همچون منظومه نورافشاني هستند كه در آسمان فضيلت به درخشندگي پرداخته و ظلمتها و جهالتها را از بين برده و فضاي سرشار از معنويت را براي علاقهمندانِ به ديانت به ارمغان آوردهاند. بديهي است در اين مجموعه پرفروغ، امام، چون شمس ميدرخشد و ديگران نيز به مثابه ستارگاني فروزان در هدايت مردمان به سوي طريق حق گامهاي مؤثر و مفيدي برداشتهاند و وصف اين خورشيد پرصلابت از ديدگاه آن ستارگان فضيلت ميتواند ما را به سوي حقايق و مضاميني آموزنده و ارزنده سوق دهد.حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني با رهبر كبير انقلاب ـ قدّس سرّهما ـ از ديرباز ارتباطي صميمي داشتند، بعد از تبعيد امام به مقام معظم رهبري:امام خميني شخصيتي آن چنان بزرگوار بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ به جز انبياء و اولياء معصومين عليهم السلام به دشواري ميتوان كسي را با اين ابعاد و اين خصوصيات تصور كرد. (18/ 3/68)تركيه، اين مرجع عالي قدر بدون درنگ، فرزند برومندش حاج آقا مهدي را براي اطلاع از وضع روحي و جسماني امام خميني(ره) به اين كشور فرستاد و از احوال ايشان جويا گرديد و در تلگرامي كه مخابره نموده مراتب نگراني خويش را از اين وضع اسف بار اعلام كرد، در موقع ورود امام به تهران نامهاي حاكي از شادماني و شعف به امام نگاشت21 و در وقت ورود امام فقيد به قم آن مرجع بزرگوار تا مدخل ورودي شهر ـ مسجد امام حسن مجتبي(ع) ـ به استقبال شتافته و بدين وسيله اشتياق خود را نسبت به ايشان بروز داد. شهيد رجايي پس از ملاقات با آيت الله گلپايگاني ميگويد در وهله اول پرسيدم كه چه فرمايشي داريد؟ مجموعه مطالبشان اين بود كه هر چه در توان داريد امام را تقويت نمائيد22 و چون امام رحلت فرمود آيت الله گلپايگاني طي پيامي نوشت: «شخصيّتي دعوت حق را لبيك اجابت گفت كه با مجاهدت بزرگ و فداكاريها و رهبريهاي قاطع و محكم خود اسلام را در عالم معاصر زنده كرد و نداي تكبير توحيد را به گوش جهانيان رسانيد و مجد و عظمت مسلمانان را به آنان بازگردانيد و فرياد كوبندهاش دلهاي مستكبران ابرقدرت را به لرزه درآورد. مردي دنياي فاني را وداع نمود... كه با اتكا به نصرت الهي و شجاعت ايماني انقلاب اسلامي ايران را به وجود آورد و بر جريان استبداد و استعماري كه به اين ملتِ استضعاف شده حكومت داشت، پايان داد و در همه جا مسلمانان و مستضعفان را عليه تباهي برانگيخت. فقيهي بزرگ و مرجعي مسلم... كه در زهد و عبادت و شب زنده داري و خوف از خدا و حقگويي و حقيقتطلبي و صفات ممتاز ديگر از آياتِ الهي بود.»23حضرت آيت الله العظمي اراكي(ره) خاطر نشان نموده است: ايشان (امام خميني) مرد بسيار جليلي است و شناختم او را به جلالت، بسيار مرد پاكي است، پاكي نفس دارد، پاكي ذاتي و دروني دارد و اين بر همه خلق معلوم شده است، ما در مدت پنجاه سال كه با اين شخص بزرگ آشنايي پيدا كردهايم جز تقوا، ديانت، سخاوت، شجاعت، شهامت، بزرگي نفس، بزرگي قلب، كثرت ديانت و جديت در علوم نقلي و عقلي و مقامات عالي در او نيافتيم و نديديم. مردي با تقوا به تمام معني و فداكار اسلام به تمام معني. اين مرد قدِ مردانگي علم كرد و در مقابل كفر ايستاد و يد غيبي هم با او همراهي كرد به طوري كه محيّر العقول بود و در هيچ خانهاي و زاويهاي از زواياي مملكت باقي نماند مگر كه گفته شد: مرگ بر شاه... او مانند جدش علي بن ابيطالب(ع) است، يك چنين كسي كه كمياب است و نظير ندارد...»24آيت الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي، در اعلاميهاي به مناسبت رحلت امام نوشت: «با فاجعه دردناك و جانگداز رحلت حضرت آيت الله العظمي امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ ملت مسلمان را اندوهي عميق و غمي جانكاه فراگرفت، شخصيت امام كه جامع علم و عمل و ايثار و مجاهده بود توانست با رهبري خالصانه خويش در دنيايي كه غرق در مادهپرستي، ظلم و جور بوده و هست كلمه اسلام و توحيد را بلند آوازه سازد. از خداوند متعال ميخواهم كه مساعي جميله و مجاهدات خستگيناپذير معظم له را به رضوان و قرب خويش مأجور فرمايد.25آيت الله العظمي مرعشي نجفي، در جواب جمعي از طلاب مينويسد: «حضرت آيت الله آقاي خميني ـ دامت بركاته ـ كه يكي از مراجع عالم تشيع هستند، از اساطين روحانيت اسلام و مفاخر عالم تشيع (بوده و ميباشند). در غائله انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي، آيت الله مرعشي همگام با امام خميني، شديدترين اعلاميهها و تلگرافهاي اعتراضآميز را صادر نمود و همراه با اوجگيري مبارزات سياسي مردم ايران به رهبري امام خميني، به عنوان يكي از پايههاي ثابت مبارزه و جهاد درآمد و دفاعيات ايشان از امام در حادثه پانزده خرداد و دستگيري آن قائد بزرگ معروف است و با بيانات آتشين و شديداللحن خواستار آزادي امام و ساير علما گرديد، مكاتبات آن فقيه فقيد با حضرت امام خميني نشان دهنده صميميت، همدلي و ارتباط تنگاتنگ بين نامبرده و امام بوده است.26آيت الله العظمي حاج آقا رضا بهاءالديني، همواره با اخلاص و صفا از امام خميني ياد ميكرد و آمال و آرزوهاي آن فرزانه خودساخته را گوشزد مينمود. ايشان طي بياناتي فرمودهاند: «ما بيش از شصت سال امام را ميشناختيم. ايشان از ابتداي امر متعبّد بودند. در پنجاه سال قبل كه شايع بود استاد فلسفهاند، در عين حال همه ميگفتند ما چنين مرد حكيمي كه تا اين اندازه به مسائل، ائمه(ع) و اوضاع امور وارد باشد سراغ نداريم... از نظر اخلاق هم بينظير بودند جلسات نشست او با شاگردانش كه تشكيل ميگرديد عاري از مسأله استاد و شاگردي بود، نميگفت: اينها شاگردان من هستند، اين حرفها نبود، گاهي رياست جلسه به دست شاگردان ميافتاد، اما امام استاد جلسه بود خلاصه اين كه از ابتداي تأسيس حوزه علميه قم تاكنون ما براي امام نظير نيافتيم و همه به خاطر خودسازي و تهذيب ايشان بوده است... اعتقاد ما اين است كه مثل امام خميني در زمان فعلي نداريم... درك او فوق دركها و شجاعت ايشان فوق شجاعتهاست... بايد انسان مؤيّد من عندالله باشد تا بگويد: امريكا هيچ غلطي نميتواند بكند.»27آيت الله العظمي فاضل لنكراني، از همان دوران كودكي با امام خميني انس پيدا كرد، زيرا آن بزرگوار از دوستان والدش بود و بين آنان رفت وآمد زيادي وجود داشت، از همان دوران اين معنا در ذهن آيت الله لنكراني مسلم گرديد كه امام با ساير رفقاي پدرش فرق دارد، خودشان ميگويند: «ديدم يك مقام معظم رهبري:در حوادث دشوار، سخن امام توانست دلهاي افسرده را ـ نه فقط در محدوده ايران، بلكه در سرتاسر آفاق اسلامي ـ گرمي ببخشد و حركت را تضمين كند.(حديث ولايت ، ج 4، ص 296)وضع خاصي در ايشان هست و از جهات اخلاقي حالت ويژهاي در وي مشاهده ميگرديد و يادم است از همان موقع كه اين تمييز در من به وجود آمد ايشان را با اين خصوصيات ويژه شناختم. يك ارادت بسيار قوي و محكمي نسبت به او پيدا كردم. كم كم رسيديم به مقامي كه ميتوانستيم در درس ايشان حضور يابيم، ايشان همان طور كه در مسايل سياسي و رهبري از يك فكر صحيح و بينش كامل برخوردار بود و تحت تأثير ديگران قرار نميگرفت، در خصوص مسايل علمي هم اين گونه بود.شهامت ايشان از حد و حصر بيرون است و دستگاه جبّار طاغوت هم به اين معنا پي برده بود كه آن چه فشار، تهديد و زندان و تبعيد در مورد امام به عمل آورد كمترين اثري در روحيه ايشان نخواهد داشت و بلكه روز به روز بر اثر اين مسايل مقاومتر و مصممتر ميشود.»28ايشان در جاي ديگر اظهار داشتهاند، تحولي را كه امام در جامعه ايران پديد آورد شبيه همان دگرگوني است كه رسول اكرم(ص) در مردم جاهليت به وجود آورد. او در پرتو اسلام نه تنها قوانين اين آيين را پياده كرد بلكه به مردم ايران و جهان بينش داد و به مردم ايران به تمام معنا آزادي و استقلال اعطا نمود.»29آيت الله العظمي مكارم شيرازي، درباره شخصيت امام خميني(ره) ميگويد: «چگونه ميتوان باور كرد مردي كه مايه آن همه شور و حركت و صاحب آن همه قدرت و عظمت بود اكنون در ميان ما نيست. ما به هر جا قدم ميگذاريم به هر ارگاني مراجعه ميكنيم در هر اجتماعي وارد ميشويم و به هر نمازجمعهاي سر ميزنيم، حضور او را لمس ميكنيم... چگونه ميتوان كسي را كه آثار وجودياش صحنه اجتماع را پر كرده و در هر جا گام مينهيم با اثر تازهاي از او روبرو ميشويم و كران تا كران عالم هنوز از او سخن ميگويند در صف مُردگان دانست.»30آيت الله العظمي حسين نوري همداني، طي مصاحبهاي به گوشه هايي از ابعاد زندگي امام اشاره كرده و گفتهاند: «امام به كار خودشان صددرصد مطمئن بودند و به پيروزي و پيشرفت كار خود يقين داشتند، در بلند نظري، كرم، بزرگواري و رعايت موقعيت اشخاص براستي ممتاز بودند، براي ساختن افراد و مهيا كردن آنان جهت حركت و انقلاب خيلي تلاش ميكردند، بيانات ايشان در پيشرفت انقلاب و پيدا كردن افكار و بسيج كردن مردم نيز خيلي موثر بود، هرچند در بيان و قلم نبوغ داشتند ولي قلمشان قويتر بود.»31آيت الله مشكيني، ضمن تشريح جوانب معنوي و زواياي سيره ملكوتي امام خميني، به اين حقيقت اشاره دارند كه: امام امت با توكل به خدا قيام كرد و مردم را به نهضت دعوت كرد و پيروز شد. اگر ما ميخواهيم بر شيطان بزرگ پيروز شويم بايد با اتكا به الله به فرامين امام عمل كنيم.32آيت الله سيد محمود طالقاني، با شناخت ديرينهاي كه از امام داشت وي را يگانه شخصيتي لايق براي به دست گرفتن پرچم رهبري انقلاب اسلامي ميدانست و در اين ارتباط گفت: «من از دوران طلبگي از نزديك با ايشان بودهام و افكار و نظريات و حسن سوابق ايشان براي همه روشن است حضرت آيت الله العظمي خميني از همان آغاز داراي تقدّس خاص و از هر جهت ممتاز بوده و هستند.»33 و در سخنراني روز سيام تير در ميدان بهارستان تهران گفت: «رهبري... به قدري قاطع به قدري داراي ايمان و حسن نيّت است كه شما كمتر ميتوانيد مثل او پيدا كنيد.»34 و در جاي ديگر اظهار داشت: «من اخيرا ميبينم كه امام مطالبي را مطرح ميكنند كه براي من دارد ثابت ميشود كه حتما از جايي الهام ميگيرند... .»35و در بياناتي جالب اظهار داشت: «من هر وقت احساس ضعف ميكنم گاهي يأس برايم پيش ميآيد (به قم) ميروم پيش چنين رهبري قاطع و از توكل و ايمان و خلوص او الهام ميگيرم.»36علامه حسن زاده آملي، قبل از 15 خرداد 1342 در تهران مشغول تحصيل و تدريس بود و چون شنيد امام خميني(ره) مبلغيني را كه براي ايام محرم به نقاط گوناگون براي تبليغ ميروند موظف نموده كه مسايل سياسي اجتماعي جهان اسلام را به گوش مردم برسانند و آنان را از مصائب مسلمين آگاه كنند، از تهران به قم عزيمت نمود و به محضر امام شرفياب گرديد و به ايشان عرض كرد بنده هم مانند ديگران در خدمتم و شما نيز ان شاء الله در اهدافتان موفق خواهيد شد و همه با هم دست به دست هم ميدهيم و ان شاء الله تعالي كشور را از دست فاسقان و فاجران نجات داده و دين خدا را پياده مينمائيم.»37و در سمينار تعليم و تربيت در اسلام كه در دانشگاه كرمان برگزار گرديد، چنين دعا كرد: خدايا از پيشگاه والاي تو خواهانيم كه اين كشتي انقلاب عظيم اسلامي ما را و اين ملت به حق قيام كرده و رهبر گرامي (امام خميني) را... در كنف عنايات خود... محفوظ فرما.»38حضرت آيت الله جوادي آملي، كه از پرورش يافتگان مكتب امام خميني است در بيان و بنان به تشريح سيره عملي و نظري استاد خويش پرداخته، در اظهارات خويش ميگويد: حضرت امام خميني ـ قدّس سرّه ـ نوآوريهاي فرهنگي و فكري فراواني داشت كه در سايه آنها رهبري را تصاحب نموده و قافله دلها را تسخير كرد. امام راحل از فكري بلند برخوردار بود كه احيانا در لابهلاي كتب و آثار علمي سلف صالح به چشم ميخورد اما آنها آن توان را نداشتند كه اين انديشه را از علم به عين آورند، اما او اين انديشههاي بلند را كاملاً ترسيم كرده، عملاً پياده نموده و به همگان فهمانيد كه ميتوان آن را عينيت بخشيد... امام راحل ـ قدّس سرّه ـ در نهان و مقام معظم رهبري:او براي خدا حرف ميزد، براي خدا احترام ميكرد، براي خدا قهر ميكرد، براي خدا حمايت ميكرد و حاضر بود نپسنديدن آحاد مردمي را براي خدا تحمل كند و تنها بماند و حركت كند. (همان، ص 296)نهاد خود دو كار را انجام داد؛ يعني همه خواستهها را بر قرآن دروني عرضه كرد آن گاه عاقل شد و از نظر كارهاي بيروني نيز سعي كرد كه فرشته خوي شود.39 عالم محقق حضرت آيت الله سبحاني، كه در جلسات درس امام حضور داشته و از پرتو افكار آن بزرگوار محفوظ بوده در سخناني گفته است: (امام) در تدريس و سخنراني استاد بزرگي بود و سختترين مسايل را به روشنترين بيان براي ما ميگفت و در سخنرانيهايي ك براي جامعه ميكرد انديشههاي عرفاني و اجتماعي را درست روشن ميكرد و داراي قلم بود، هم فارسي و هم عربي، مسايل علمي و انديشههاي خود را از همان دوران جواني مينوشت و ضبط ميكرد و آن چه از ايشان منتشر شده روشن است بنابراين امام در ميان علما ذو رياستين است هم رياست بيان را دارد و هم رياست قلم را و البته در حوزه هم معروف بودند.40 و طي مصاحبهاي ميگويد: امام خميني، در روحيه عميق و گسترده خود عناصر دور از هم را جاي داده بود، او مظهر عاطفه و در عين حال قهرمان خرد بود، در برابر ناملايمات سخت متأثر و در برابر گردن كشان مقاوم و سرسخت بود، عارف و سالكي بود كه متجاوز از شصت سال نماز شبش ترك نشد و با معبود خود راز و نيازي داشت و احيانا مناجاتهاي خود را در قالب شعر عرفاني ريخته است، غرق در تفكر بود ولي در عين حال سياستمدار عادل، مدبّر و رشيدي بود كه با دست آهنين خود سكّان كشتي كشور (ايران) را به ساحل نجات رسانيد، فيلسوف موشكافي بود كه به حق الهيّات را خوب درك كرده و بلكه چشيده بود، ولي در مجال و قلمرو فقه انساني عرفي بود كه انديشه خود را به حد يك پرسشگر عادي كه مسأله را از امام ميپرسيد تنزل ميداد.41آية الله سيد عزالدين زنجاني، كه محضر پرفيض امام را در حكمت و فلسفه درك كرد، اظهار داشته است: «از ابتداي آشناييام با امام خميني ـ قدّس سرّه ـ يك خلوص نيت عجيبي را در ايشان مشاهده كردم... يكي از عمدهترين موجبات محبوبيت ايشان در بين مردم نوع هدايت و رهبري آن بزرگوار بود، حضرت امام پيش از هر كس ديگر مردم را شناخته بود و به آنان اطمينان كامل داشت، از جمله مسائل مهمي كه در پيروزي انقلاب موءثر بود، بعد از توكل به خدا همين اطمينان ايشان به مردم بود. امام در مقصد خود كه همان اسلام خواهي بود، راست ميگفت و هيچ گونه شائبه ديگري دخالت نداشت، كاملاً خالص بود و اين حقيقت را در سرتاسر زندگي نوراني و آكنده از خير و بركت خود ثابت كرد و امتحانهاي سخت و توانفرسايي را پشت سر گذاشت» 42 حضرت آيةالله محمد هادي معرفت، فقه و اصول را از محضر امام خميني (ره) استفاده نموده و از همان دوران طلبگي با انديشهها و حالات اخلاقي امام آشنا بود. وي در فرازي از اظهارات خود در خصوص ويژگيهاي آن روح قدسي ميگويد:امام رأيي (فكري) را كه انتخاب ميكرد، جوانبش را بررسي مينمود و با اين سابقه اين تفكر برايش چون كوه صلابت داشت و بر همين اساس براي مخاطبين قاطعيت ميآورد، چون با تعمّق و انديشه به آن رأي دست يافته از آن برنميگشت، براي ساختن انسانها مهارت فوق العادهاي داشت و جامعه را براي پذيرش حرفهاي خودش مهيا ميكرد. در بحثها سكوت ميكردند و گوش ميدادند و وارد بحث نميشدند مگر اين كه بگوئيم آقا چه ميفرماييد آن وقت به طور جدي وارد ميشدند نه اين كه بخواهد ما را اقناع كند يا مثلاً از بحث دربرود، اين روش هايي كه ايشان داشت برايمان كاملاً افتخارآميز، حيات بخش و آموزنده بود.»43 10) شيخ عبدالكريم حائري نگهبان بيدار، سعيد عباس زاده، ص83. 11) فرياد روزها، محمد رضا حكيمي، ص 24. 12) علامه اميني مصلح نستوه، سيدعليرضا سيدكُباري، ص118. 13) مجله 15 خرداد، شماره 10 ،ص 62. 14) نواب صفوي سفير سحر، سيدعلي رضا سيد كُباري، ص100ـ101. 15) بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني ،ص 96. 16) مجله 15 خرداد، شماره 8ـ9،ص 100. 17) آيةالله ميلاني مرجع بيدار، سعيد عباس زاده، ص128.q 18) مجله نور علم، دوره سوم، شماره 31، ص134. 19) آيةالله ميلاني مرجع بيدار، ص 134 پاورقي. 1) ابياتي از قصيده حجةالاسلام والمسلمين علي رباني گلپايگاني كه در تاريخ 26/3/1368 سروده است. 2) فصلنامه علمي ـ پژوهشي انقلاب اسلامي، سال اول، پيش شماره دوم، بهار 1378 ،ص 7. 20) مجله نور علم، همان، ص 134.q 21) روزنامه اطلاعات، پنج شنبه 19 بهمن 1357. 22) فرزند ملت در آيينه انقلاب اسلامي، ص222ـ 224. 23) آيةالله گلپايگاني فروغ فقاهت، ناصرالدين انصاري قمي، ص92. 24) سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني، به روايت جمعي از فضلا، ج 6، ص14ـ 15 . 25)مجله نور علم، همان، ص136. 26) بر ستيغ نور، علي رفيعي، ص54 ـ 55. 27) حاج آقا رضا بهاءالديني آيت بصيرت، سيد حسن شفيعي ـ احمد لقماني، ص79 و 141، و نيز مجله حوزه شماره32، ص63. 28) سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني، ج 6، ص113ـ114. 29) مصاحبه با حضرت آيةالله محمد فاضل لنكراني، مجله حوزه، شماره 32، ص132ـ 133. 30) پرتوي از خورشيد( ويژه نامه روزنامه رسالت) چهارشنبه 12 خرداد 1378، ص5. 31) مصاحبه با حضرت آيت الله ميرزا حسين نوري، مجله حوزه، شماره32، ص90 و نيز 109 ـ 110. 32) ياد يار (ويژه اولين سالگرد رحلت امام خميني)، روزنامه جمهوري اسلامي، 13 خرداد 1369، ص 63. 33) مجله پيام انقلاب، شماره 40،ص 26. 34) مجله اعتصام، ش 5، ص 29. 35) آيةالله طالقاني ابوذر امام، علي محمدي، ص86. 36) مجله نور علم، مقاله نجوم امت، ناصر باقري بيدهندي، دوره سوم، شماره مسلسل 31، ص 109. 37) جرعههاي جانبخش، از نگارنده، ص158. 38) مجموعه مقالات، علامه حسن زاده آملي، ص86. 39) بنيان مرصوص امام خميني در بيان و بنان حضرت آيةالله جوادي آملي، ص37 و ص107. 3) همان. 4) فصلنامه حضور، بهار 1376، شماره 19.ص 31ـ 32. 40) رئيس قلم و بيان (سخنراني حضرت آيةالله سبحاني در باره امام خميني)، مجله حضور، بهار 76، ش 19، ص42ـ43. 41) مصاحبه با حضرت آيةالله سبحاني، مجله حوزه، سال ششم، شماره 32، ص122ـ123. 42) همان مجله، مصاحبه با حضرت آيةالله سيد عزالدين زنجاني، ص72، 81، 85 ـ86. 43) همان مجله، مأخوذ از مصاحبه با حضرت آيةالله محمد هادي معرفت. 5) فصلنامه انقلاب اسلامي، همان ،ص 8. 6) سفينةالبحار، ج1، ص 447. 7) شرح نهج البلاغه عبده، ج3، ص 42. 8) خورشيد بي غروب، محمد سپهري، مقدمه . 9) بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، سيد حميد روحاني، ص101. منابع: فصلنامه علمي ـ پژوهشي انقلاب اسلامي، سال اول، پيش شماره دوم، بهار 1378 ،ص 7. فصلنامه حضور، بهار 1376، شماره 19.ص 31ـ 32. فصلنامه انقلاب اسلامي، همان ،ص 8. بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، سيد حميد روحاني، ص101. شيخ عبدالكريم حائري نگهبان بيدار، سعيد عباس زاده، ص83. علامه اميني مصلح نستوه، سيدعليرضا سيدكُباري، ص118. نواب صفوي سفير سحر، سيدعلي رضا سيد كُباري، ص100ـ101. مجله نور علم، دوره سوم، شماره 31، ص134. سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام خميني، به روايت جمعي از فضلا، ج 6، ص14ـ 15 . حاج آقا رضا بهاءالديني آيت بصيرت، سيد حسن شفيعي ـ احمد لقماني، ص79 و 141، و نيز مجله حوزه شماره32، ص63. مجله نور علم، مقاله نجوم امت، ناصر باقري بيدهندي، دوره سوم، شماره مسلسل 31، ص 109. رئيس قلم و بيان (سخنراني حضرت آيةالله سبحاني در باره امام خميني)، مجله حضور، بهار 76، ش 19، ص42ـ43. مصاحبه با حضرت آيةالله سبحاني، مجله حوزه، سال ششم، شماره 32، ص122ـ123.