گاه تصور ميكنيم نگرانيهاي اخلاقياي كه نسبت به فناوريهاي جديدي چون اينترنت داريم، مخصوص جوامع سنتي مثل ماست و در كشورهاي مدرن خبري از اين حرفها نيست، ولي معمولا اين تصور نادرست است و نگرانيهاي آنها نسبت به پيامدهاي منفي اين پديدها، گاه از ما هم بيشتر است. دليل آن هم بر ميگردد به شناخت بيشتر آنها از اين پديدهها و تاثيرات آنها. براي همين، وقتي در سرمقاله روزنامه معتبري مثل نيويورك تايمز، با مقالهاي با عنوان «نوجوانان ما چه چيزي را از دست ميدهند، وقتي به آنها اجازه ميدهيم در دنيا ساير رشد كنند؟» روبهرو ميشويم، نبايد زياد تعجب كنيم. نويسنده با مقايسه وضعيت گذشته و حال به مساله رشد اجتماعي نوجوانان پرداخته است كه فارغ از اختلاف و تفاوتهاي فرهنگي، ميتواند آگاهي بخش باشد. دوستي داشتم كه پدرش كارگر فولاد سازي بود و هيبتش در دل هر نوجوان 15 سالهاي چون من ترس وارد ميكرد كارش شده بود جواب دادن به تلفن. بنابر اين هميشه ميدانست كي دارد با فرزندش حرف ميزند. وقتي هم تماس طولاني ميشد. شروع مي كرد به غرغر كردن همه اين كارها باعث شده بود، دوست من بداند بايد دوستانش را به دم در خانه بياورد تا پدرش آنها را ببيند و آنها را تاييد يا رد كند. وقتي من به دم در خانه آنها رفتم، با پدرش دست داديم، چنان دست دادني كه دستم حسابي له و لورده شد. بعد از داخل شدن تمام وقت او فقط تو نخ اين بود كه بفهمد من از آن بسرهاي بدي هستم كه سيگار هم ميكشم يا نه، چند بار كه به خانه آنها رفتم احساس كردم بالاخره اجازه اين دوستي صادر شده است. البته بعد از پشت سرگذراندن مراحل زيادي تا بتوانم اطمينان او را جلب كنم و او مطمئن شود من پسر خوبي هستم. اين اولين برخورد من با يك بزرگسال خارج از خانوادهام بود كه ميبايست شخصيت خودم را به او اثبات ميكردم. اين البته مرحله بسيار مهمي در بزرگ شدن است. اتفاقي كه اگر امروز ميافتاد و با چنين پدري روبه رو ميشدم، احتمالا در همان اولين ملاقات رد ميشدم؛ رد شدني كه همهاش زير سر اينترنت است. امروز با وجود ايميل، چت رومها و SMS امكان گفتگو خصوصي و همزمان را فراهم ميسازد . نوجوانها توانستهاند زندگي اجتماعيشان را از نگاه موشكافانه و دخالتهاي بزرگترها حفظ كنند. ولي به چه قيمتي؟ اين روزها نوجوانها هم بيشتر با جهان ارتباط دارند و هم نسبت به گذشته بيشتر از برخوردهاي اجتماعي دور ماندهاند. برخوردهايي كه جوانها را براي وارد شدن به دنياي بزرگسالي آماده ميكند. تحقيقات نشان داده استفاده زياد از اينترنت باعث شده در استفاده كنندگان جوانتر ارتباطات آنلاين دنياي مجازي جايگزين ارتباطات رودرو با خانواده دوستان بشود خريد آنلاين، چك كردن ايميلها و وبگردي بيشتر از فعاليتهايي مثل تماشاي تلويزيون باعث كناره گيري فرد از اجتماع ميشود چون كاري مثل تماشاي تلويزيون اغلب به همراه خانواده يا دوستان صورت ميگيرد تحقيقات نشان داده است به ازاي هر ساعتي كه ما از اينترنت در خانه استفاده ميكنيم، نيم ساعت از ارتباط مستقيم با اعضاي خانواده كاسته ميشود. مطالعات نشان ميدهد. آدمهايي كه زياد در دنياي مجازي به سر ميبرند. بعد از فعاليتهايشان در اينترنت، اغلب دچار تنهايي و افسردگي ميشوند. مردمي كه با غريبههاي آنلاين كه نه جسم دارند و نه روح، ارتباط برقرار ميكنند، اين تجربهها را خالي و پوچ و بياثر معرفي ميكنند، ولي با وجود اين فريفته و تازگي اين رسانه جديد ميشوند. همان طور كه دكتر رابرت كرات، محقق موسسه Mellon Comeige اخيرا به من گفت چنين مردمي اجازه ميدهند روابط با كيفيت پايين دنياي مجازي جايگزين روابط دنياي واقعي شود هيچ گروهي از اين معاوضه و جايگزيني پر شورتر از نوجوانان استقبال نكرده است. خيلي از آنها، بيشتر وقتهاي آزادشان را در فضاهاي بسته در اينترنت ميگذارنند. چيزي كه باعث شده اين نوجوانان تجربهها و مهارتهاي اجتماعي نداشته باشد. نوجوانان به دلايلي، بيشتر از بزرگها جذب دنياي سايبر ميشوند. بچهها اينترنت را به عنوان يك پديده فريبنده تغيير شكل داده ميبينند. دنياي مجازي به آنها فرصت ميدهد تا خودشان را از هويت عاديشان جدا كنند. ماركوس آرنولد، يك نوجوان 15 ساله بود كه چند سال پيش با يك اسم مستعار و از طريق اينترنت توانست به عنوان يك متخصص 25 ساله در بخش اينترنت شركتي، استخدام شود وقتي راز آرنولد فاش و او متهم به كلاهبرداري شد. در دادگاه هيچ احساس گناهي نداشت و خودش را گناهكار نميدانست. وقتي از او پرسيدند تا به حال قانون را خوانده يا نه، جواب داد: «كسالت آور» است .او هر چه نياز داشته، از صفحه تلويزيون و اينترنت ياد گرفته است. او فرزند دنياي مجازي است؛ جايي كه هر كسي براي خودش نام مستعاري دارد. توانايي رفتن در يك قالب جديد دروغي و فرار از واقعيت، كاملا با دنياي نوجوانها جفت و جور است؛ دنياي كه چند تا جوش دوران بلوغ يا اضافه وزن ميتواند يك تراژدي غير قابل تحمل براي آنها به حساب آيد و براي فراي از اينها به دنياي مجازي پناه ببرند. نوجوانهايي كه ساعات زيادي از زندگيشان را روبه روي صفحههاي رايانه ميگذرانند. فرصت اجتماعي شدن را از دست ميدهند؛ تجربههاي دنياي واقعي كه آنها را ميها ميكند تا از دوران نوجواني گذر كنند و وارد دنياي بزرگسالي بشوند. اين تجربههاي حياتي در دنياي مجازي وجود ندارد.