مترجم: نرگس بيگوند بچه ها خويشتنداري را از ما ياد مي گيرند. آيا فرزند شما مشق و تكليف مدرسه اش را انجام مي دهد؟ آيا در كلاس با ديگران همكاري مي كند؟ آيا سعي مي كند خويشتندار باشد و آن را نشان دهد؟ خويشتنداري فرزند شما، مقياس خوبي براي اندازه گيري (تخمين زدن) ميزان موفقيت او در آينده است. اين كه او چطور مي تواند استرس را كنترل كند و مسووليت پذير باشد، بستگي دارد به ميزان سازگاري او با يكي از والدين (يكي از بزرگترها). كودكان چگونه خويشتنداري را كه باعث موفقيت در مدرسه و زندگي مي شود، مي آموزند؟ شايد پاسخ تكاندهنده باشد. آنها خويشتنداري را از ما مي آموزند. كارشناسان معتقدند تربيت مؤثر خيلي ساده انجام مي شود و آن هنگامي است كه والدين نقش معلم يا الگو را ايفا مي كنند. كودكان ما با سرمشق قرار دادن والدين و تقليد از آنها، تربيت مي شوند. بچه ها با مشاهده رفتار والدينشان و نسخه برداري از آن مي توانند اعتماد به نفس، قضاوت مناسب، همدلي با ديگران و خود نظمي (خويشتنداري) را ياد بگيرند و در خود رشد دهند (در خود دروني سازند). افراط و تفريط در تربيت جواب نمي دهد و كارايي ندارد. نه تنبيه سخت و نه رها ساختن فرزندان، در آموزش عزت نفس يا خويشتنداري، به آنها كمك نمي كند. هنگامي كه ما فرزندان را تربيت مي كنيم، هدف، آموزش خويشتنداري است؛ نه فقط متوقف كردن موقتي رفتار نامناسب. گرچه تنبيه شديد و فرياد و تهديد، شايد براي لحظه اي رفتاري را متوقف كند؛ اما اين اقدام ها سرانجام اين پيام را به كودكان مي رساند كه آنها بد هستند و شايد آنها را در آينده به رفتار بدتر سوق دهد. اگر داد و فرياد و رودست زدن، ابزار مناسبي براي كنترل كردن بچه ها بود، پس به نظر مي رسيد يك بار استفاده از آن بايد مؤثر باشد؛ در حالي كه اغلب والدين كه از اين روش استفاده مي كنند، نتيجه نمي گيرند حتي اگر آن را ادامه دهند.
مراحل رشد
والدين بايد به سن كودك توجه داشته باشند و سطح توقعشان را با سن كودك هماهنگ كنند. به عبارتي، آنها مي توانند از سن كودك به عنوان راهنماي سطح توقع خود استفاده كنند. يك كودك نوپا در سن پر خطر دو سالگي، تلاش مي كند راهي را پيدا كند تا بتواند سلامت آن را طي كند. يك نوجوان، جوياي هويت و استقلال است . نوجوانان به راهي نياز دارند كه در آن، هويت يابي و طغيان را به سلامت طي كنند؛ وگرنه ممكن است بچه هاي خياباني و خرابكار را انتخاب كنند.
تكنيك هاك تربيت (انتظام)
يك انجمن روان شناسي امريكايي اين پيشنهادها را ارائه مي دهد. والدين ناموفق، كودك را بدني يا زباني مورد آزار قرار مي دهند و به او ضربه مي زنند؛ اما اين برخوردها مؤثر نيست و آنها شديدا بهداشت رواني كودك و رشد بزرگسال را به خطر مي اندازند. شرمنده كردن، تحقير كردن و زدن كودك، نه تنها مفيد نيست؛ زيان آور هم هست. فرياد و داد و بيداد بيش از حد، معمولا فقط ميزان تعارض را افزايش مي دهد و پذيرش و حرف شنوي كودك را از ميان مي برد. بدنام كردن كودك، براي او و خانواده مضر است؛ چرا كه او باور مي كند بد است و در نتيجه بدرفتاري مي كند. تهديد بيش از حد ممكن است به اعتبار شما لطمه بزند و فورا كودك ياد مي گيرد براي شما ارزشي قائل نشود و به آنچه مي گوييد، اهميتي ندهد. در تكنيكهاي تربيت صحيح، از يك الگو استفاده مي شود، اين كه شما چطور با ناكامي و استرس و مشاجره برخورد مي كنيد، بر فرزندتان تأثير مي گذارد. معين كردن محدوديت هايي كه به وضوح تعريف شود، بسيار مهم است. كودك بايد بداند چه چيزي پسنديده و چه چيزي غير قابل قبول است. تنبيهي مؤثر است كه درست مطابق تقصير كودك باشد؛ نه كمتر، نه بيشتر. فرستادن كودك به رختخواب قبل از شام، به دليل انجام ندادن تكاليف، مفيد نيست؛ اما محدود كردن و يا حذف كردن برنامه تلويزيون براي چند شب، مناسبتر خواهد بود. پذيرفتن و بخشيدن اشتباهات، ويژگي اي است كه خيلي خوب به درد ما مي خورد و براي ما كارايي دارد. وقتي كودكان سعي مي كنند خيلي كارها را خودشان انجام دهند، بعضي از اشتباهات و خسارت هاي مالي را مي توان پيش بيني كرد. به طور مثال، وقتي كودك سعي مي كند ظرف بشويد، ظرفهاي زيادي ممكن است بشكند. در مراحل مختلف رشد كودك داشتن انتظارات قابل قبول از توانايي هاي او، بسيار مهم است. مثلا از بچه هاي نوپا نمي توان توقع داشت از خودشان پذيرايي كنند يا مدت طولاني يك گوشه ساكت بنشينند. در آخر بايد گفت: پدر و مادر براي نفوذ بر فرزندشان بايد در شرايط مختلف، هم انعطاف پذير و هم ثابت قدم باشند. كودكان بايد محدود شوند؛ اما محدوديت هايي كه موجب رشد شخصيت و خلاقيت آنها شود.