پرورش مذهبي نوجوانان وجوانان
شهيدمظلوم آيت الله بهشتي براي من جاي خوشوقتي است كه فرصتي پيش آمدتاباعده اي ازدوستان عزيزمانوس شوم ,خصوصاكه اين جمعيت مسئوليت بسيارحساس وخطيري رابه عهده گرفته اند,مسئوليت ساختن و پرداختن گروهي ازانسانها,انسانهايي كه بايدآينده خودومحيط اجتماعيشان رابرپايه اي كه شمابه آنهامي دهيدبسازند. موضوع بحث <پرورش مذهبي جوانان ونوجوانان ومسائل مربوط به آن >است .حقيقت اين است كه پرورش مذهبي نوجوانان و جوانان ازديداسلام هدف ووظيفه اساسي هرانسان مسلمان ,متعهد ومومن به راه خداست .پس آنچه كه مابه نام اسلام ازآن سخن مي گوئيم به راستي براساس تشخيص مابه راه صحيح وراه مستقيم وراه راست زندگي است .دراين صورت كدام انسان باانصاف وبا وجداني است كه خودش راه زندگي راشناخته وانتخاب كرده باشدو احساس تعهدووظيفه نكندكه اين راه راست رابه ديگران هم بنماياندآن شوروعشق وايماني كه شمادرباره صاحبان وعاملان رسالت راه حق ازچهره هاي شناخته شده نام آوراين راه راه حق پرستي شنيده ايد,آن شوروعشق وعلاقه وحرارت وگرمي را كه شمادرسيماوسيماي عمل ودرچهره كارانسانهاي مومن زمان خودتان ديده ايدومي بينيد,ناشي ازاحساس همين حقيقت دردرون آنهاست كه آنهافكرمي كنندراه راست زندگي رايافته اندونسبت به اين يافتن احساس مسئوليت مي كنندكه بايدديگران راهم به اين راه دعوت كنندوبياورند.بنابراين مسئله پرورش مذهبي نسل بعد, نوجوان وجوان نه فقط براي شماكه مديران ومعلمان مدارس هستيد,بلكه ,براي شماومابه عنوان انسانهاي مومن به اسلام وراه حق وانسانهاي داراي احساس تعهدومسئوليت ,مطرح است ولذا كارمابراي مدرسه نيست بلكه براي همه ساعات زندگي وهمه ميدانهاي زندگي فردي وخانوادگي واجتماعي است . آنچه براي پرورش مذهبي جوانان ونوجوانان نقش خلاق , بنيادي واساسي دارد,درچندمطلب خلاصه كرده ام ,مامي خواهيم فهرست وارباتوضيحي مختصرآنهارابرشمريم تادرخاطره بماند. اصل اول :آنچه برنوجوان وجوان وبلكه برهرانسان عرضه مي كنيدحق باشد,حقيقت باشد,لااقل ازنظرخودتان به جوان و نوجوان به عنوان اسلام حقايق راعرضه كنيد.آن چه به عنوان مذهب به مردم عرضه مي شود,ممكن است حقايق سره ,خالص ,پيراسته از هرگونه پيرايش مصلحتي واضافي نباشد,ولي شماچنين نكنيد. شماومابه عنوان عاملان رسالت دين ,نخستين وظيفه مان اين است ببينيم آن چه كه برنوجوان عرضه مي كنيم به راستي لااقل درقلب خودمان به عنوان حق برايمان پذيرفته وشناخته شده است يانه اگر جزاين باشد,اگردين مصلحتي به جوان ونوجوان عرضه كنيم ,اگر چيزي راازجوان ونوجوان بخواهيم بپذيردوبعداحساس كندكه بخاطرنوعي مصلحت آن راپيش پايش مي گذاريم ,اوحق داردازما روبگرداند,حق داردبه جاي آنكه پرورش مذهبي پيداكنددچار شكي خراب كننده دراعماق دل وجانش بشود.چون آنچه كه مي تواندبراي ماانسان باايمان متعهدبسازدآن هم دراين زمان و دراين محيط فقط عشق به حق است .شمامي خواهيدجواني بسازيدكه بااين شعارزندگي كند<لاتستوحشوافي طريق الهدي لقل ± اهله > مي خواهيدكه :اگرتك هم است نهراسد,تنهاهم هست در راه خودش استواربماند.چه چيزجزعشق به حق مي توانداورادر اين راه نگاه دارد اصيل ترين عامل درپرورش مذهبي جوانان ونوجوانان اين است كه آنچه به عنوان حق وآنچه به عنوان مذهب وتربيت مذهبي برآنهاعرضه مي كنيم وازآنهامي خواهيم ,چيزي باشدكه ماآن را حق ثابت وحق روشن قبول كنيم .اين اصل اول . سخني ازمصلحت به ميان آمد,لازم مي دانم پيرامون مصلحت توضيح بدهم .رعايت مصلحت كاردومعني دارد:يكي ازآنهاواجب ودرست ,وديگري حرام وخراب كننده است .آنچه واجب ودرست است مصلحت خودمطلب است ,يعني انسان مي خواهدحقي را بگويدوعرضه كندوانسانهايي رابه حق دعوت كند,شك نيست كه شمامعلم ومربي هستيد,مي دانيدكه حقايق رايكجاويك كاسه درهيچ ظرفي نمي شودخالي كردچون ظرفيت انسانهادرحال گسترش است بايدبه موازات رشدفهم واستعدادوظرفيت مرباو مدعوباشد. همچنان كه خودپيغمبركرد.همچنان كه علي (ع )وائمه طاهرين وپيشوايان حق وهمه انبياوراهنمايان حق چنين كردند.دراينجا هيچكس ناراضي نمي شود,چون مي دانداگرمطلبي راامروزبه او نگفتند,نخواستندحقيقتي رابه خاطرسودي ازاوبپوشانند,بلكه خواسته اندآرام آرام براي معرفت بيشتروبه دنبال آن ايمان وقبول بيشترآماده شود. اين بحث حق گرائي ومصلحت شناسي ورعايت مصلحت واجب وسودمنداست .روايتي هست دركافي ازامام صادق (ع )درباب درجات ايمان ازابواب كتاب كفروايمان جلددوم .درآن روايت امام توصيه مي كندكه دردعوت به تشيع واسلام ,شماظرفيتهارارعايت كنيد,آن كس كه داراي ايمان مرتبه دوم است ,ايمانش رابه كسي كه دردرجه نخستين قرارداردتحميل نكند,وآن كس كه ايمان سه درجه اي دارد,ايمان ومعرفت وشناختش رابرآن كس كه هنوزدر مرحله دوم قرارداردوهمچنين ...هيچكس هم تقبيح نمي تواندبكند, چون مي داندمصلحت حق ومصلحت اورارعايت كرده اند. اماآن نوع دوم مصلحت كه متاسفانه درجامعه هاي دنيابطور كلي ,جامعه اي مسلكي وجامعه هاي مذهبي رواج دارد,وبه همان اندازه كه رواج دارد,مخرب وفاسدكننده وتباه كننده تلاشهاست , رعايت مصلحت غيرحق است ,مصلحتهاي ديگر,سودومنافع من , شخص من ,گروه من ,قشرمن ,من پدر,من مادر,من معلم ,من عالم ديني ,من نويسنده ,اين مصلحت خواهي هاضدحق پرستي است .واي برزماني كه نوجوانان ازمااين نوع مصلحت خواهي هارااستشمام كنند,مطمئن باشيدكه ايمانشان بايدنسبت به ماودعوت مامتزلزل بشود. اگرمعلم مطلبي رامطرح كردوحق مطلب رانگفت و دانش آموزاحساس كردعلت خودداري معلم ازگفتن حق اين بودكه مي ترسيدكه به گوشه اي ازمصالح ومنافع شخصي اوياگروه و موسسه اولطمه اي واردبيايد,نه آنكه به اصل دعوت حق ضربتي واردشود.دراينجاست كه دانش آموزنوجوان مي رنجدومي گريزد. چراچون عشق به حق دراوجريحه دارشده وآسيب ديده است . مي گويدچطورمعلم من عاشق حق نيست ومعلوم مي شودبه آنچه كه به عنوان حق مي گويدمومن نيست .معلوم مي شودمن دانش آموز نوجوان ازمعلم ومربي وعالم حتي يك پاجلوترم .چون حاضرم در راه عشق به حق روي خواسته هاوآرزوهاوهوسهاي خودپابگذارم . حاضرم روي منافع شخصيتم پابگذارم .امامعلمم ,مربيم ,حاضر نيست اين كاررابكند,چگونه آنهارابه عنوان رهبروراهنماقبول بكنم وتازه اگراين حدازپختگي نرسيده باشد,آن اصلادرراه حق پرستي متزلزل مي شود.سخني كه گفتم خدادرفطرت انسان حق پرستي راگذاشته .انسان فطرت يگانه ندارد,فطرتش چندگانه و حداقل دوگانه است .چون درآفرينش مامتاسفانه دم شيطان به كار رفته ,اهريمن گرايي هم هست .ومن انسان همان طوركه خداگرا هستم همينطورهم راهي به سوي اهريمن گرايي دارم .تاآنجاكه آدم ابوالبشرراهم مي بينم كه بازيچه اهريمن قرارگرفت ,يعني در فطرتش چنين زمينه اي يقيناقرارداشت ,آن وقت مي ترسم مثل حافظ بشويم مي گويد:
پدرم روضه رضوان به دوگندم بفروخت
ناخلف باشم اگرمن به جوي نفروشم
ناخلف باشم اگرمن به جوي نفروشم
ناخلف باشم اگرمن به جوي نفروشم