ميرزا صادق آقا تبريزي
در سال 1274 ه.ق(1) در شهر تبريز در خانوادهاي روحاني کودکي پا به عرصه وجود گذاشت و صادق نامپناه محرومان گرفت پدر وي ميرزا محمد آقا معروف به مجتهد کوچک خود صاحب کمال و عالمي فرزانه بود و در خطه آذربايجان نام آور و به علم و فضل شهرت داشت.(2)صادق در دامن چنين خانوادهاي سنين کودکيش سپري شد و روز به روز رشد کرد . وي در اوان نو جواني وارد مدرسه علوم ديني گرديد و تحصيلات ابتدايي را که شامل آشنايي با ادبيات، قرآن و سطح ابتدايي فقه و اصول بود فرا گرفت و 18 بهار از عمرش در اين سامان سپري شد. تا اينکه در سال 1288 ه.ق به حوزهعلميه نجف هجرت کرد و مدت اقامت او در نجف اشرف 24 سال طول کشيد.(3) و اين مدت پربارترين دوره زندگي اين عالم فرزانه بشمار ميرود . شخصيت علمي و معنوي آقا ميرزا صادق در اين دوره از تاريخ زندگي اش شکل ميگيرد و استعداد و روح تشنه او به دانش و معنويت به بار نشسته و سيراب ميگردد و به قله اجتهاد دست مييابد.اساتيدي که آيت الله ميرزا صادق تبريزي در دورههاي مختلف تحصيل از آنها تهره برده است عبارتند از:آياب بزرگوار 1- شيخ حسين اردکاني(متوفاي 1305 ه.ق ) 2- ملا محمد فاضل ايرواني(متوفاي 1 306 ه.ق ) 3- محمد فاضل شربياني(متوفاي 1322 ه.ق ) 4- محمد حسن مامقاني(متوفاي 1323ه.ق ) 5- شيخ هادي طهراني(متوفاي 1323 ه.ق ) منزلت علمي آقا ميرزا صادق
پس از فراقت از تحصيل هر چند آيت الله تبريزي در رأس امور ديني مردم و مرجعيت عملا اوقاتش صرف تبليغ و برويج احکام ديني اسلام سپري ميگشت لکن اشتغال به اين گونه امور وي رااز تدريس و تحقيق و تأليف باز تگشت و ايشان توانست در کنار اين فعاليت همچنان به کار علمي خويش ادامه دهد. کتب و آثاري ارزشمند از ايشان د ردسترس است از جمله : الف) آثار فقهي:
آثار آيت الله مجتهد تبريزي د رزمينه فقه عبارت است از : 1- شرح تبصره علامه حلي2- رساله شرايط عوضين
3-رساله در ربا
4- حاشيه بر وسيلة النجاة
5-رساله موسوم به فوايد در مسائل متفرقه فقه
6- واجبات احکام .
ب)آثار در اصول فقه:
دست آورد اصولي ايشان نيز عبارت است از1- رسالة الغرية در مباحث الفاظ
2- مباحث مشتقات(5). همچنين آيت الله مجتهد تبريزي در زمينه مسائل ديگر نيز آثاري داشته و نظرات بسيار عميق و قابل توجهي نيز در مسائل حقوق و داد و ستد ارائه کرده است در کتاب مباني حقوق آمده است آية الله مرحوم ميرزا صادق آقا تبريزي از دانشمندان معاصر اسلامي در ايران است(6 ). هم چنين صاحب الذريعه مينويسد: جمعي کثير، از حوزه درس او فارغ التحصيل شدهاند که در ميان آنان برخي امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمي هستند و اصولا آقا ميرزا صادق اقا خود را وقف سود رساني تدريس و نشر احکام اسلامي کرده است.(7 )
مکتب معنوي و اخلاقي
چنانچه زندگي علمي و دانش و فضل آية الله مجتهد تبريزي در اين فرصت نميگنجد پرداختن به ويژگيهاي روحي و اخلاقي وي نيز فرصت بيشتري ميطلبد و ابعاد گوناگون زندگي ايشان را نيز نميتوان در اين مختصر بيان کرد. رفتار و کردار اين مرد بزرگ در طول زندگي خويش به ويژه در دوران مرجعيت و زعامت در آذربايجان و نفس قدسي وي در تبليغ و ترويج احکام اسلام بسيار مؤثر بود و ايشان در ايجاد جامعه ديني و مذهبي در آن خطه نقش بسيار عمده داشت با وجود سپري شدن بيشتر نيم قرن از رحلت ايشان هنوز هم ياد آيةالله ميرزا صادق تبريزي در بين مردم خطه آذربايجان زنده است و از زندگي اين عالم وارسته که زندگي زاهدانه و سلوک عارفانه داشته با احترام و عظمت ياد ميشود . تبليغ و ترويج احکام اسلامي و هم چنين رهبري مردم در آن روزگار آشفته بازار فرقه گرايي و تفرقه افکني خود صحيفه بلندي از بزرگي و عظمت روحي يک انسان وارسته چون حضرت ايشان است که بايد خود جداگانه به عنوان الگوي حيات براي همه انسانهاي پيشرو در هدايت و رستگاري جوامع بشري نگاشته و ارائه گردد. يکي از ويژگيها اين انسان وارسته و عالم فرزانه اين است که وي در عين اينکه آيههاي عرفان و زهد را به تفسير مينشيند به جامعهاي نيز ميانديشد که زمينهاي تکاملي و رشد و تعالي را براي بشر فراهم ميآورد يعني مبناي پيوند دين و سياسست از نظر آية الله ميرزا صادق آقا تبريزي که به جهت همين هدف والاي خويش، نيز تن به مرارت و سختي ميدهد اين است که معرفت و سلوک را خدا و عمل به احکام الهي در سايه حاکميت نظام عدل و انصاف است که تحقق و شکوفايي پيدا ميکند و نتيجه بخش ميگردد و الا در غير اين صورت به دين بيش از حد شعار، ميدان فعاليت داده نخواهد شد و به مرور همه عرصهها بر روي آن تنگتر خواهد شد.در اين نوشتار به جاست ما سخن کوتاه کنيم و ابعاد شخصيتي وي را در زمينههاي گوناگون در نوشتههاي بزرگاني چون علامه اميني بخوانيم که مينويسد: او يکي از چهرههاي درخشان تشيع و از جمله دانشمندان متشخص اماميه است که در آذربايجان به مرجعيت تقليد رسيد و سالها صاحب رياست و زعامت ديني گرديد. زعيمي که در اداره امور حسن تدبير و در قضاء و داوري دادگري و در اظهار نظر ثبات و پايداري و استواري نشان ميداد و در اصلاح جامعه برنامه هايي پيشرفته ارائه مينمود او همواره با هوشياري و دور انديشي و تحمل مشتقات و مرارتها مردم را رهبري ميکرد و در مبارزه با کفر و الحاد از سختيها و تلخيها نميهراسيد و پيوسته با پند و اندرز و سخنان گيرا و نافذش باز مسئوليت را به دوش ميکشيد.(8 ) همچنين در احسن الوديعه آمده است : آقا ميرزا صادق يکي از علماي بزرگ ايران و از جمله مراجع تقليد شيعه اماميه در عصر حاضر است که صاحب رياست عامه و مرجعيت تام است و حکومت ايران به دنبال انقلابي که در شهر تبريز رخ داد وي را به برخي بلاد تبعيد نمود . سيد حسن امين نيز از او به بزرگي ياد کرده، مينويسد : او فقيهي بود مجتهد، مرجع تقليدي محبوب، انساني زيباروي و نيکو معاشرت بود، واعظ و سخنوري داراي صعه صدر و قريحه شعر بوده است ... .(10 )
مکتب اخلاقي و تربيتي
آية الله مجتهد تبريزي در عرصههاي مختلف زندگي پيشتاز بود و عمر خويش را در خدمت به جامعه ديني سپري ساخت. او همانگونه به سرنوشت جامعه ميانديشيد، دغدغه رشد و تعالي امت اسلامي را داشت و هم چنين سخت نگران اوضاع اسفبار اقتصادي و فقر و بدختي مردم زمان خويش بود. او يکه و تنها براي سامان دادن به وضع مردم در زمينههاي مختلف قامت قيام بست. در شهر تبريز معروف است که ميگويند خانه آقا ميرزا صادق به روي همه باز بود. پناهگاهي بود براي فقرا و نيازمندان، و پايگاهي براي دردمندان و انديشه وران که به دين و مصالح مسلمين مياديشيدند. همچنين ديواني براي حل مشکلات مردم. در زندگي آية الله تبريزي دو ويژگي بسيار برجسته وجود داشت، نخست اينکه ايشان بسيار سخت کوش و در اهداف ديني خويش استوار بودند. دوم عشق و علاقه ايشان به مردم، و به عباراتي وجهه مردمي ايشان بود. به نوشته محمد مجتهدي، ... حاج ميرزا صادق آقا پس از رحلت حاجي ميرزا حسن مجتهد، از حيث نفوذ و وجه در درجه اول واقع شد چنانچه در شب عيد فطر مردم از نصف شب به مسجد او ميرفتند و براي خود جا ميگرفتند و بعضي مردم جاي خود را به قيمت گران به اعيان و اشراف ميفروختند(11 ). ملا علي خياباني نيز که محضر اين بزرگوار را درک کرده است مينويسد: چنان صاحب حزم (هوشيار) بود که کسي نميتوانستدر امري به ايشان دخالت و قلبه بنمايد و نطق نميکرد مگر به چيزي که نفع ببخشد براي مردم در دين و دنياي ايشان ... .(12 ) همچنين آقا برگ تهراني مينويسد: او وجود خويش را وقف تدريس، نشر احکام و سود رساني و رفع نياز نيازمندان و مبارزه با بدعتها، بي دينيها و پاسداري از مقدسات دين و جهان اسلام کرد. و در اين راه با سختيها و مرارتهاي زيادي روبرو گرديد و تحمل کرد که کوه تحمل آن را نداشت . حوادث عصر مجتهد تبريزي
در زمان مرجعيت مجتهد تبريزي دين اسلام به طور کلي مشکلات بسياري داشت از يک سو توطئه همه جانبه دشمنان اسلام هر روز گستردهتر ميگرديد و پيکره جهان اسلام را تجزيه و پاره پاره ميکرد و از سوي ديگر تهاجم گسترده فرهنگي دشمن بر عليه دين بود که با همه توان تلاش در نابودي ارزشهاي ديني و اسلامي در جوامع اسلامي به خصوص در جامعه ديني ايران داشت. عالمان ديني روز را شب و شب را صبح ميکردند در حالي که درگير فرقهها و گروهک هاي ديني بودند که قارچ گونه از گوشه و کنار اين کشور سر بلند کرده و دامن دين را لکه دار ميساختند يک روز وهابيت بود که از دين تفسير غلط به جامعه عرضه ميکرد و موجب رويگرداندن قشر روشن فکر از دين ميگرديد، يک روز بهائي گري قد علم ميکرد و جوانان اين مرز و بوم را به دام فساد ميکشاند و يک روز غرب گرايي و غرب ستايي با هزاران حيله و نيرنگ به بي هويتي اين مردم ميانديشيد و اين مسائل براي عالم ديني چون آية الله مجتهد تبريزي سخت و طاقت فرسا بود . حوادث سياسي
در اوايل قرن سيزدهم هجري قمري ايران حوادث و وقايع تلخ و شيرين زيادي به خود ديده است. جريان مشروطيت که در نيمه اول اين قرن در ايران مطرح گرديده و به ظاهر نيز به پيروزي رسيد عامل جزيانات بسيار زياري گرديد. از همان دوره پيروزي مشروطيت به خلع فرزندان قاجار از حکومت انجاميد و زمينه براي به قدرت رسيدن عوامل بيريشهتر و نوکران گوش به فرمان استعمار گران در ايران فراهم شد. جريانات مهمي در اين سرزمين شکل گرفت. با شهادت شيخ فضل الله نوري به اتهام مخالفت با مشروطه آن هم با دهها حيله و نيرنگ آسيب زيادي متوجه حوزه هاي علميه و مراجع تقليد گرديد. دشمنان دين از يک سو تلاش کردند فرمان شهادت آية الله شيخ نوري را به علماء پيشرو مشروطه نسبت داده و موجب تفرقه در بين آيات و بزرگان مراجع گردند و از سوي ديگر قصه جدايي دين از سياست را فراهم آوردند. رضاخان در سال 1299 هجري شمسي (مطابق 1339 قمري) با راهنمايي و فراهم ساختن زمينه توسط عوامل بيگانه به خصوص بريتانيا دست به کودتا زد و بسياري از عناصر روشن فکر ديني را دستگير و سر به نيست کرد و به زودي يعني در سال 1304 هجري شمسي با قانوني خواندن خود به عنوان شاه ايران دست به اجراي برنامه استعمار زد . وي که به فرمان اجانب، مأمور زمينه سازي براي ورود فرهنگ بيگانه به کشور بود از دين و حوزههاي علميه آغاز کرد. کشاندن طلاب علوم ديني از مدارس علمي به سربازخانهها و دستبرد به فرهنگ ديرينه اين ملت و تبديل لباسهاي سنتي ايران به لباسهاي مد روز غرب و به مرور زمان ظهور بانوان با کلاه و برهنه در خيابانها و جمع آوري چادر و حجابهاي زنان نيز در راستاي همين اهداف شوم قرار ميگرفت . داستان تبعيد
در جريان قلع و قمع حوزههاي علميه و دستگيري و کشاندن طلاب علوم ديني به پادگانها و از طرفي جريان کشف حجاب که عملا با حضور خانواده رضاخان در مجامع عمومي بدون حجاب از سال 1307 آغاز گرديد و بالاخره چند سال طول نکشيد که به طور رسمي در همه ايران اجرا گرديد. مراجع و عالمان بزرگ ديني به پاسداري از اين ارزش اسلامي برخاسته و مبارزهاي گسترده با دولت را آغاز کردند. علماء قم، علماي شيراز، علماي مشهد و اصفهان و علماي تهران و تبريز هر کدام با اجراي راهپيماييها و تجمعات مردم را از هجوم گسترده دشمن آگاه ساخته و دين ستيزي رضاخان را محکوم کردند. در اين وقايع آية الله ميرزا صادق آقا در تبريز به عنوان مجاهد پيشرو در مبارزه با دين ستيزي رضاخان مردم آذر بايجان را رهبري کرد. وي پس از شنيدن وقاع دردناک هجوم به مدارس علمي در حوزه علميه قم و دستگيري طلاب و با علني شدن تبليغات ضد اسلامي رضاخان در تبريز دولت رضاخاني را به باد انتقاد گرفت و از رفتار و عوامل حکومت، اظهار انزجار و اعلام خطر نمود و اين بود که رضاخان دستور داد آية الله ميرزا صادق آقا را گرفته و به تبعيد گاه روانه ساختند.(39) داستان تبعيد وي در خصوص مبارزات و تبعيد ايشان اشاره کرده مينويسد : او کسي بود که بر بالاي منبر رفته و آنچه که پهلوي با علماء و دين انجام ميداد براي مردم مطرح ميکرد و لذا عوامل پليس او را دستگير و نخست در همدان و سپس به قم تبعيد نمود ...(14 ). در برخي منابع چون کتاب علماء معاصرين اينگونه آمده است که وي بنا به موجبي به بلدي سنندج مقر حکومت کردستان مسافرت فرمود!!...(15) و سپس اضافه ميکند که اهالي آنجا با اين که از جماعات عامه و اهل سنت شافعيه هستند به زيارت او آمدند و تکريم و تجليل به جاي آوردند و علماي ايشان هر روز ميآمدند و به قدوم وي در بلدشان افتخار مينمودند حتي شيخ اجل شيخ شکر الله امام جمعه سنندج گفت: اگز ذبح ولد شرعي بود من يکي از اولادم را ذبح ميکردم.(16 ) امام خميني(ره) نيز در خصوص وجود اختناق آن زمان و منکرهاي رضاخاني اشاره ميکند و در ارتباط با تبعيد مجتهد مجاهد تبريز ميگويد : ... با دست رضاخان شروع کردند به کوبيدن روحانيون. عمامهها را برداشتند و مدرسهها را جلويش را گرفتند، لباسها را تغيير دادند با آن شدتي که انسان شرم ميکند که چه کردند با اين طائفه و اين هم به اسم اينکه ميخواهيم اصلاح بکنيم با اسم اينکه همه ايران يکرنگ باشند ملت ما کذا باشد و با اين حرفهاي ناروا اين قدرت را هم ميخواستند بشکنند و شکستند در آن وقت و سخت هم شکستند و چند قيامي که در ايران از جانب روحانيون شد که يکي از آنها از اصفهان بود ... اين را هم با حيله و قدرت شکستند چنانچه قيام آذربايجان و علماي آذربايجان و قيام خراسان اينها را هم با قدرت شکستند ... و علماي تبريز را دو نفر شخصي که در رأس بود در آنجا گرفتند و بردند گمانم اين است که در سقز آنجا مدتي تبعيد بودند و بعد هم که اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج ميرزا صادق آقا که شخص اول آنوقت روحانيت تبريز بود آمد و در قم ماند و در همين جا هم ماندگار شد و ديگر نرفت. آنجا ميرفت هم کاري نميتوانست بکند . غروب در غربت
آيت الله مجتهد تبريزي اين مرد بزرگ که از جريان مشروطه تا عصر ديکتاتوري رضاخان که زندگي اش به ناآرامي و تلاش در راه آگاهي و دميدن روح مقاومت مردم در مقابل تهاجم دشمنان عرصههاي مختلف سپري گرديد. بالاخره در ششم ذي القعده سال 1315 هجري قمري مطابق 1331 هجري شمسي چراغ عمرش خاموش گرديد و جامعه اسلامي را در غم و اندوه فروبرد. نماز بر وي را آية الله شيخ ابوالقاسم کبير خواند و انبوه جمعيت که دلداده راه و مرام ايشان بودند وي را تشييع نموده و در جوار حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپردند. به نوشته صاحب علماء معاصرين مراسم تشييع در روز جمعه انجام گرفت و مردم زيادي در آن حضور يافتند و آية الله حائري يزدي در قم و ساير بزرگان در شهرهاي ديگر نيز براي او مجلس ختم برگزار کردند وي همچنين به ازدحام جمعيت و خوف حکومت از اين ازدحام که منتهي به تعطيلي برخي مجالس شده است اشاره ميکنند.(18 ) 1- علماي معاصرين، ملاعلي واعظ خياباني، ص153 . 2- اعيان الشيعه تاريخ ولادت او در سال 1269 ه.ق نوشته شده است، ج7، ص367 . 3- نسبت شريف ايشان به حجة الاسلام ميرزا محمد فرزند عالم مجتهد مولا محمد علي قراجه داغي صاحب شرح تبصره علامه حلي ميرسد. علماي معاصرين، ص153 . 4- علماي معاصرين، ملاعلي واعظ خياباني، ص.153 صاحب کتاب طبقات اعلام الشيعه تاريخ هجرت به نجف را سال 1291 نوشته است، ج8، ص873 . 5- طبقات اعلام الشيعه، ج2، ص873 . 6- اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج7، ص367 . 7- کيهان انديشه، ش16، ص80 به نقل مباني حقوق، موسي جوان، ج2، ص138 . 8- شهداء الفضيلت، علامه اميني، ص392 - شهيدان را فضيلت (ترجمه اين کتاب، ص553 ). 9- کيهان انديشه، ش16، به نقل از احسن الوديعه، ص262، سيد مهدي کاظمي اصفهاني . 10- کيهان انديشه، ش16، به نقل از اعيان الشيعه، ج7، ص367 . 11- رجال آذربايجان دوره مشروطيت، مهدي مجتهدي، ص103 . 12- علماي معاصرين، ص154 . 13- طبقات اعلام الشيعه، آقا بزرگ تهراني، ج2، ص874 . 14- معارف الرجال، محمد حرزالدين، ج2، ص374 . 15- علماي معاصرين، ملاعلي واعظ خياباني، ص154 . 16- همان . 17- صحيفه نور، ج8، ص.28 البته در جلدهاي ديگر صحيفه اين جمله امام مکرر آمده است، ج1، ص261؛ ج2، ص238 و ج6، ص245 . 18- علماي معاصرين، ملاعلي واعظ خياباني، ص156 .