فضیلت حج در روایات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فضیلت حج در روایات - نسخه متنی

محمدجواد حجتی کرمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فضيلت حج در روايات: (خاصه و عامه)

پديدآورنده:محمدجواد حجتي کرماني،

1 - در ذيل آيه مباركه «و اذن فى الناس بالحج يأتوك رجالاً و على كل ضامرٍ يأتين من كل فج عميق».

«(اى ابراهيم!) فرياد حج در ميان مردم برآور كه پيادگان و سوار بر شتران لاغر، از همه دره هاى ژرف به سويت آيند».

قتاده گويد: چون خداى تعالى - كه با عزّت و جلال باد - به ابراهيم - ع - دستور داد كه در ميان مردم اعلان حج دهد.

فرياد برآورد: «اى مردم! خداى را خانه اى است، پس آهنگ آن كنيد».

و خدا فرياد او را - تا روز رستاخيز - به گوش همه آنان كه از دودمان ابراهيمند رسانيد.

2 - خداوند مى فرمايد: «ليشهدوا منافع لهم»؛ «براى آنكه سودهايى كه دارد ببينند».

برخى گفته اند «(اين سود) تجارت در موسم حج و اجر در آخرت است» و پاره اى از گذشتگان چون اين را شنيدند گفتند: «سوگند به پرودگار كعبه كه آمرزيده شدند».

3 - و در تفسير آيه «لاقعدن لهم صراطك المستقيم» «من در برابر آنان، بر سر راه راست تو سخت خواهم نشست» گفته اند: مراد از «مستقيم» در اينجا راه مكه است كه شيطان بر آن مى نشيند تا مردم را از طى نمودن آن باز دارد.

1 4 - و پيغمبر - ص - فرمود: آنكه حج خانه كند، پليدى نكند و فسق بجا نياورد،قد لم يرفث و لم يفسق.

از گناهان خود بيرون رود مانند روزى كه مادرش زاده باشد.

2 5 - و باز آن حضرت - ص - فرمود: هيچ روزى، شيطان كوچك تر و خردتر و زبون ترد و خشمگين تر از روز ادحر.

«عرفه» ديده نشد.

3 و اين نيست مگر بدانجهت كه مهربانى، گذشت و آمرزيدن خدا گناهان بزرگ را مى بيند.

كه گفته اند: «پاره اى از گناهان است كه جز وقوف به عرفه كفاره آن نيست».

و جعفر بن محمد - ع - اين گفته رابه رسول خدا - ص - نسبت داده است.

در كتاب «من لايحضره الفقيه» چنين آمده است:

1 - ابراهيم - ع - چنين ندا در داد: «هُلَّم الى الحجّ به هَلُمَّ الى الحجّ».

و اگر چنين ندا در داده بود كه: «هَلُّموا الى الحجّ»، به جز همان انسانهايى كه آن روز، آفريده شده بودند، حجّ بجا نمى آوردند ولى چون ابراهيم ندا در داد كه: «هُلَّم الى الحج» مردمى كه در صلب مردان و رحم زنان بودند، به او چنين لبيك گفتند: «لَبّيك داعى اللَّه! لبيك داعى اللَّه!» يعنى «تو را پاسخگوييم، اى كه ما را به خدا مى خوانى! تو را پاسخگوييم اى كه ما را به خدا مى خوانى!».

هر كه پاسخ ابراهيم - ع - را يكبار گفت، يكبار حج كرده و آنكه ده بار گفت، ده بار حج كرد، و آنكه پاسخ نگفت، حج نكرد.

4 2 - قال اللَّه تعالى: «ففرّوا الى اللَّه» يعنى: «حجّوا الى اللَّه» من اتخذ محملاً للحج كان كم ارتبط فرساً فى سبيل اللَّه.

5 ترجمه: «ففِرّوا الى اللَّه»؛ به سوى خدا فرار كنيد؛ يعنى: به سوى خدا حج كنيد.

و هر كس مركبى براى سفر گيرد، چنان است كه اسب خود را در راه خدا آماده جنگ كرده باشد.

3 - در كتاب «من لايحضره الفقيه» روايت شده است كه خداى جبار - جل جلاله - فرمايد: آن بنده اى كه من به او نيكى و خوبى كرده ام و او هر 5 سال يكبار مرا در اين مكان زيارت نكند به حقيقت، محروم است.

6 4 - حضرت امام باقر - ع - فرمود: «آن بنده كه حاجت دنيائيش را بر حجّ مقدم دارد، پيش از آنكه حاجتش برآورده شود، به نظاره حاجيان سرتراشيده خواهد پرداخت!».

7 5 - حضرت صادق - ع - فرمود: «هيچكس جز به گناه، از حجّ تخلّف نكند و خدا بيش از اينها را عفو خواهد كرد!»8 6 - از امام صادق - ع - پرسيدند: «شخص وام داده، وام گيرد و حج كند؟ فرمود: آرى! قرضش زودتر ادا مى شود!».

9 7 - در حديث صحيح از حضرت صادق - ع - روايت شده است كه: يك اعرابى به حضرت رسيده گفت: اى پيامبر خدا! من به قصد حج، بيرون آمده ام ولى حجّ از كفم رفت! من مردى ثروتمندم، به من دستورى ده كه با داراييم كارى كنم كه به اجرى مانند اجر حج برسم.

امام - ع - مى گويد: پيامبر - ص - رو به او كرد و گفت: به «ابوقبيس» بنگر! اگر ابوقبيس طلاى سرخ شود، كه تو در راه خدايش انفاق كنى، به چيزى كه حاجى مى رسد، نمى رسى!».

سپس فرمود: «آنگاه كه حاجى بار سفر كرد، چيزى برندارد و نگذارد، مگر آنكه خدا برايش ده حسنه نويسد و ده سيّئه محو كند و ده درجه بالا برد».

و آنگاه كه سوار شترش شود، گامى بر ندارد و نگذارد، مگر آنكه همانند آن برايش نويسد.

و آنگاه كه به دور خانه طواف كند، از گناهانش بدر آيد.

و آنگاه كه سعى بين صفا و مروه كند، از گناهانش بدر آيد.

و آنگاه كه وقوف به عرفات كند، از گناهانش بدر آيد.

و آنگاه كه رمى جمرات كند، از گناهانش بدر آيد.

امام - ع - مى گويد: پيامبر اين موقف و آن موقف حج را شمرد كه وقتى حاجى بدان موقف رسد، از گناهانش بدر آيد و آنگاه بدان مرد فرمود: «تو كجا مى توانى به آنچه حاجى مى رسد، برسى؟» آنگاه امام صادق - ع - در پايان اين روايت فرمود: «تا چهار ماه، بر حاجى گناه ننويسند و برايش حسنات نويسند مگر آنكه گناه كبيره اى بجاى آورد».

10 8 - باز در روايت صحيح از معاوية بن عمار از امام صادق - ع - آمده است كه پيامبر - ص - فرمود: «حج و عمره بى چيزى را مى زدايد، همانگونه كه آتش تيرگى آهن را مى زدايد».

معويه گويد: به امام گفتم: «يك بار حج برتر است يا بنده آزاد كردن؟» فرمود: «حج افضل است».

گفتم: دوتا؟ گفت: حج.

و من هر چه بر شمار مى افزودم امام - ع - مى گفت: حج افضل است.

تا رسيدم به سى بنده، باز فرمود: حج افضل است!11 9 - باز در روايت صحيح آمده است كه: «حاجيان سه دسته اند: يك دسته اند كه از آتش آزاد گردند، دسته ديگر، از گناهانشان بدر آيند به گونه روزى كه از مادر زادند و دسته ديگر، خانواده و دارائيشان محفوظ ماند و اين كمترين چيزى است كه حاجيان به آن باز گردند.

12 10 - در «من لايحضره الفقيه» آورده است: اميرالمؤمنين - ع - فرمود: «كسى كه فرياد خود به تلبيه» (لبيك گفتن) بلند كند، همه چيزهايى كه در طرف راست اويند، تا آنجا كه خاك به پايان رسد و همه چيزهايى كه در طرف چپ اويند، تا آنجا كه خاك به پايان رسد، با او تلبيه گويند و دو فرشته - كه بر او مكّلند - به او گويند: «مژده باد ترا، اى بنده خدا! و خدا جز به بهشت بشارت ندهد!» و هر كه در احرام خود هفتاد بار با ايمان و احقاب «لبيك» گويد خداوند هزار فرشته شاهد گيرد كه از آتش و از نفاق بيزار است.

و آنكه به حرم رسد و فرود آيد و غسل كند و دو كفش به دست گيرد، و پياده در حال تواضع در برابر خدا به حرم درآيد، خدا صدهزار «سيئه» از او محو كند و صدهزار حسنه برايش بنويسد و صد هزار درجه برايش بالا برد و صد هزار حاجت برايش برآورد.

و آنكه با آرامش به مكه درآيد - يعنى بدون تكبر و زورگويى بدان درآيد.

و آنكه پابرهنه، با آرامش و وقار و خضوع به مسجدالحرام درآيد، خدا او را بيامرزد.

و آنكه با معرفت، به كعبه نظر افكند، خدا گناهانش را بيامرزد و مهماتش را كفايت كند.

13 11 - امام على بن الحسين - ع - فرمود: «آنكه بين صفا و مروه سعى كند، فرشتگان شفيع او گردند و شفاعتشان مورد قبول قرار گيرد».

14 12 - امام باقر - ع - فرمود: «هيچ نيكوكارى و بدكارى براين كوهها نايستد مگر آنكه خدا دعايش را مستجاب كند، نيكوكار براى آخرتش مستجاب شود و بدكار براى دنيايش!»15 13 - امام صادق - ع - فرمود: «هر آبادى نشين مؤمنى كه در عرفه وقوف كند، خدا همه مؤمنان آن آبادى را بيامرزد، و هر شخص مؤمنى از يك خانواده در عرفه وقوف كند، خدا مؤمنان آن خانواده را بيامرزد».

16 14 - باز در «من لايحضره الفقيه» آورده است: «گناهكارترين مردم در عرفاتيان، آن كسى است كه از عرفات برگردد، با اين گمان كه خدايش نمى آمرزد؛ يعنى كسى كه نا اميد از رحمت خداست.

17 غزالى سند گفته بالا را به حديثى از اهل بيت - عليهم السلام - مى رساند، مى گويد: «گفته اند پاره اى از گناهان كه چيزى جز وقوف به عرفه، كفاره اش نيست و جعفر بن محمد - ع - سند اين گفته را به رسول خدا - ص - رسانده است».

18 15 - باز در «من لايحضره الفقيه» از امام صادق - ع - آورده است: آنكه يك حَجةالاسلام بجاى آورد، بندى از آتش از گردن خود گشوده است و آنكه دو حج كند پيوسته تا روزى كه بميرد در خير به سر برد و آنكه سه حج پى درپى بجا آورد، خواه پس از آن حج كند يا نكند، چون كسى است كه همه ساله حج بجا آورد.

19 16 - و روايت شده كه: «آنكه سه حج بجا آورد، هرگز بى چيز نخواهد شد، و هر شتر كه سه سال به حجّش برند، جاندار بهشتى اش سازند!» - هفت سال هم روايت شده است - .

20 17 - حضرت رضا - ع - فرمود: «هر مؤمنى كه سه بار حج كند، خود را به قيمت به خداى - عزّوجلّ - فروخته باشد و از او نپرسند كه مال را از حلال يا حرام به دست آورده است.

* * صدوق در عيون اخبارالرضا - ع - پس از نقل كامل خبر، مى فرمايد: «فقط در اين روايت اينست كه اگر شبهه اى در مالش باشد از او نپرسند و مُدّعيان او را با «عوض» راضى سازند.

فيض در وافى پس از نقل اين سخن گويد: احتمالاً اين، در صورتى است كه شخص توبه كرده باشد و صاحبان مال را بطور مشخص نشناسد كه آن را بديشان بازگرداند.

و هركس چهار حج بجاى آورد، فشار قبر به او نرسد و وقتى بميرد، خدا حجهايى را كه به جاى آورده در چهره اى زيبا و زيباترين چهره درآورد، كه در اندرون گور، نماز خواند تا خدا از گورش برانگيزد و ثواب نمازها از آن او باشد و بدانكه يك ركعت از اين نماز همآورد يك هزار ركعت از نماز آدميان است.

و هركس پنج حج انجام دهد، خدا هيچگاه عذابش نكند.

و هركس ده حج بجاى آورد، خدا هيچگاه از او حساب نخواهد.

و هركس بيست حج انجام دهد، جهنم را نبيند و شيهه و زوزه اش را نشنود.

و هركس چهل حج انجام دهد به او گويند: از هركس دوست دارى شفاعت كن و درهاى بهشت را برويش بگشايند كه خود و آنها كه شفاعتشان كرده است به بهشت درآيند.

و هركس پنجاه حج انجام دهد، در بهشت «عدن» برايش شهرى بسازند كه در آن يك هزار قصر باشد و در هر قصرى يك هزار حورالعين و يك هزار همسر و او را از رفقاى حضرت محمد - ص - در بهشت كنند.

و هر كس بيش از پنجاه حج كند، همانند كسى باشد كه پنجاه حج با محمد - ص - و اوصياى او - صلوات اللَّه عليهم - به جا آورده باشد و از كسانى باشد كه خدا هر روز جمعه به ديدار او رود و از كسانى باشد كه به بهشت «عدن» كه خدايش به دست خود ساخته، و هيچ چشمى آن را نديده و هيچ آفريده اى بر آن اطلاع نيافته، اندر آيد.

و هيچكس نباشد كه حج بسيار بجاى آورد، مگر آنكه خدا براى او در برابر هر حجى، شهرى در بهشت سازد كه در هر غرفه اى از آن يك حورا از حورالعين بهشتى باشد كه با هر حوريه اى سيصد كنيز زيبا باشد كه مردمان به حُسن و زيبايى آنان نديده باشند.

21 18 - حضرت صادق - ع - فرمود: «هركس، يك سال در ميان حج كند، دائم الحج به شمار آيد».

22 19 - اسحق بن عمار گويد: «به امام صادق گفتم: من با خودم قرار گذاشته ام كه هر ساله، خودم، يا يكى از خاندانم با دارايى خودم حج كنم.

حضرت فرمود: بر اين كار، تصميم دارى؟ گفتم: آرى! فرمود: اگر چنين كرده اى، يقين داشته باش كه مالت زياد شود، يا فرمود: بشارت باد تو را به افزونى مال».

23 20 - و نيز روايت شده است كه: «هيچ بنده اى به خدا نزديك نشود به كارى كه از پياده رفتن به خانه خدا، محبوب تر باشد كه يك حج پياده، هماورد هفتاد حج است و هركس بر شتر خود رود، خدا ثواب ميان سواره و پياده را براى او بنويسد و آنگاه كه بند كفش حج گزار، بگسلد، خدا ثواب ميان پابرهنه و كفش بپا را به او بدهد و حجّ سواره، از حج پياده افضل است؛ زيرا كه رسول خدا - ص - سواره حج كرد.

24 * جمع بين اين دو خبر، در اين معنى، روايتى است كه ابوبصير از حضرت صادق - ع - روايت كرده است كه فرمود: «راه رفتن افضل است يا سواره؟ فرمود: اگر شخص توانگر است و بخواهد به خاطر خرج كمتر پياده رود، سواره افضل است».

25 و حسن بن على - ع - پياده مى رفت و محملها و توشه ها را همراه او راه مى بردند.

26 روايت شده است كه فضيلت حج، از نماز و روزه بيشتر است زيرا نمازگزار، تنها ساعتى از خانواده اش مشغول مى شود و روزه دار از سپيدى روز، مشغول مى شود؛ ولى حاجى، با تمام وجود، بيرون مى آيد و خودش را فدا مى كند و داراييش را خرج مى كند و مدت زيادى از خاندانش غايب مى شود در حالى كه نه اميد دريافت مال دارد و نه در پى تجارت است.

27 22 - از اسحاق بن عمار روايت شده است كه مى گويد: «به امام صادق - ع - گفتم: مردى ناتوان در مورد حج با من مشورت كرد و من به او اشاره كردم كه حج نكند، فرمود: سزد كه يكسال بيمار شوى؛ و من يكسال بيمار شدم!»28 23 - حضرت صادق - ع - فرمود: «مبادا احدى از شما برادرش را از حجّ باز دارد كه در دنيا به او فتنه خواهد رسيد، افزون برآنچه در آخرت برايش ذخيره شود».

29 24 - از امام صادق - ع - درباره كسى كه از جانب ديگرى حج مى كند سؤال شد كه هيچ اجر و ثوابى دارد؟ حضرت فرمود: «كسى كه از جانب ديگرى حج مى كند اجر و ثواب ده حج دارد و خودش، پدر، مادر، پسر، دختر، برادر، خواهر، عمو، عمه، دائى و خاله اش آمرزيده شوند كه خدا گشاده دست و با كرامت است».

30 25 - هر كس از سوى انسان ديگرى حج كند، آن دو شريك همند تا وقتى كه طواف واجب به پايان رسد، شركت هم منقطع مى شود و اعمالى كه بعد از طواف فريضه انجام مى دهد، ويژه حج گزار خواهد بود.

31 26 - حضرت صادق - ع - فرمود: «اگر هزار نفر را در حج خود شريك گيرى هر كدام آنان، (ثواب) حج خواهند داشت بى آنكه از حج خودت چيزى كم شود».

27- روايت شده است که خدا براي حج گزار و کساني که شريک حج خويش گرفته، حجّ خواهد نوشت و حج گزار اجر ديگري خواهد داشت؛ زيرا او آنان را به هم پيوند داده است.33

28- امام صادق - ع - فرمود: «هرکس يک درهم در حج خرج کند، برايش بهتر از يک هزار درهم است که به حق خرج کند».34

29- حضرت علي بن الحسين - ع - فرمود: «اي گروه حج ناکرده! شما را به حاجيان بشارت باد، آنگاه که از حج بازگشتند با آنان مصافحه کنيد و آنان را بزرگ شماريد که اين بر شما واجب است و شما شريک اجر آنان خواهيد بود...»35

30- باز آن حضرت فرمود: به سلام و دست دادن به حاجيان - پيش از آنکه گناهان با آنان درآميزد - پيشي جوئيد.36

گروهي از اهل مکاشفه و مقرّبان چنين آورده اند: ديو پليد - که نفرين خدا بر او باد - به صورت کسي لاغراندام با رنگ زرد و چشم گريان و پشت خميده نمودار شد، آن کس به شيطان گفت: چرا گريه مي کني؟ ديو پاسخ داد: شيهه اسب پيکارجويان در راه خدا به گريه ام انداخته است و اگر در راه من بود آن را دوست مي داشتم! گفت: چرا رنگت دگرگون شده؟ گفت: همکاري اين گروه بر فرمانبري از خدا که اگر بر نافرماني همکاري مي کردند، دوست مي داشتم. گفت: چرا پشتت خميده؟ پاسخ داد: اينکه بنده به خدا مي گويد: از تو پايان کار خوب درخواست مي کنم. مي گويم: واي من! به کجا اين مرد از کار خود به شگفت مي آيد، من مي ترسم که زيرک باشد.*37 * متي يعجب هذا بعمله اخاف ان يکون قد فطن، احياء، ج 1، ص 240.

7- و پيغمبر - ص - فرمود: هرکس به قصد حج يا عمره از خانه اش بيرون رود و بميرد، تا روز رستاخيز به او پاداش حج گزار و عمره گزار مي دهند و آنکه در مکه يا مدينه بميرد، او را به عرضه حساب نبرند و به حساب نکشند و به او گويند: به بهشت اندر آي!38

8- و پيغمبر - ص - فرمود: «يک حج نيکو، (مبرور) از دنيا و هر آنچه که در دنياست، بهتر است و چنين حجّي پاداشي، جز بهشت ندارد».39

9- و پيغمبر - ص - فرمود: حج گزاران وعمره گزاران مهمانان**؛ژ و ديدار کنندگان ** وفداللَّه و زواره. با خدايند، اگر از او درخواست کنند، به آنان خواهد داد و اگر آمرزش خواهند، آمرزيده خواهند شد و اگر خدا را بخواهند پاسخ خواهند يافت و اگر شفاعت برند، شفاعتشان پذيرفته خواهد شد.40

10- در حديث مُسندي از طريق اهل بيت - عليهم السلام - آمده است: «گناهکارترين مردم آن کسي است که در عرفه وقوف کند و گمان برد خداي متعال او را نخواهد آمرزيد».41

11- و ابن عباس - رضي اللَّه عنه - از پيامبر - ص - روايت کرده است که فرمود: «هر روز، يکصد و بيست رحمت بر اين خانه فرود مي آيد: شصت رحمت براي طواف گران، چهل رحمت براي نمازگزاران و بيست رحمت براي نگاه کنندگان به خانه».42

12- و در خبر آمده است: «بسيار طواف خانه کنيد که مجلل ترين چيز و مورد غبطه ترين کاري است که روز رستاخيز در کارنامه هاتان (نامه عملتان) خواهيد يافت و از اينروست که طواف ابتدايي بي حج و بي عمره مستحب است».43

13- و در خبر آمده است که: «هرکس يک هفته و سربرهنه ژ طواف کند، حاسراً. پاداشي چون پاداش يک بنده آزاد کردن دارد. و هر کس يک هفته در بار طواف کند گناهان گذشته اش آمرزيده شود».44

14- و گفته اند: «خدا، آنگاه که گناهي را براي بنده اي در «موقف عرفه» بيامرزد، هر چيزي هم که در «موقف» به او برسد، خواهد آمرزيد».45

15- گروهي از پيشينيان گفته اند: «هنگامي که عرفه با جمعه يکي شود، خداوند همه اهل عرفه را خواهد آمرزيد و آن برترين روز در گيتي است. و در اين روز بود که پيامبر - ص - حجةالوداع را انجام داد. او در حال وقوف به عرفه بود که اين آيه بر او نازل شد: «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دنياً». که اهل کتاب گفتند:46 اگر اين آيه بر ما فرود آمده بود، آن روز را عيد مي گرفتيم و عمر در پاسخ گفت: من گواهي مي دهم که اين آيه در دو عيد روز عرفه و روز جمعه بر پيغمبر - درود خدا بر او باد - فرود آمد در هنگامي که وقوف به عرفه داشت.47

16- و پيغمبر - ص - فرمود: «خدايا! حج گزار و هر که حج گزار برايش آمرزش خواهد، بيامرز.48

17- و روايت کرده اند که: علي بن موفق، از سوي پيامبر - ص - چند حج گزارد. مي گويد پيامبر خدا - ص - را در خواب ديدم، به من گفت: اي ابن موفق از سوي من حج گزاردي؟ گفتم: آري! گفت: از سوي من «لبيک» گفتي؟ گفتم! آري! گفت: من روز رستاخير پاداشت مي دهم. * اکافئک. دستت را در «موقف قيامت» مي گيرم و در حالي که مردمان در گرفتاري «حساب»اند به بهشت اندر مي آورم.49

18- مجاهد و علماي ديگر گفته اند: هنگامي که حاجيان به مکه در آيند. فرشتگان با آنان ديدار مي کنند و بر شتر سواران سلام مي کنند و با درازگوش سواران دست مي دهند و با پيادگان گردن به گردن مي نهند (معانقه مي کنند).50

19- و حسن جبصري ج گفته است: هر که پس از رمضان يا پس از جنگ يا پس از حج بميرد، «شهيد» مرده است.51

20- و عمر گفته است: «حج گزار آمرزيده است و هرکس که حج گزار در ذي الحجه و محرم و صفر و بيست روز اول ربيع الاول براي او آمرزش بخواهد، آمرزيده خواهد شد».52 و رويه پيشينيان - رضي اللَّه عنهم - اين بود که جنگ آوران را بدرقه مي کردند و به پيشواز حاجيان مي رفتند و ميان چشمهايشان را مي بوسيدند و از آنان درخواست دعا مي کردند و به اين کار پيشي مي جستند پيش از آنکه به گناهان آلوده شوند».53

21- و از علي بن موفق روايت شده است که گفت: «سالي، حج گزاردم و چون شب عرفه شد در مني در مسجد خيف خوابيدم در خواب ديدم گويي دو فرشته که جامه سبز بر تن داشتند، از آسمان فرود آمدند، يکي ديگري را فرياد زد: اي بنده خدا! و ديگري گفت: «لبيک» اي بنده خدا! فرشته نخست گفت: مي داني امسال چند کس حجّ خانه پروردگار، - که بلند مرتبه و والا باد - گزاردند؟ فرشته دوم گفت: نمي دانم. فرشته نخست گفت: شصت هزار کس حج خانه پروردگار گزاردند، آيا مي داني حج چند تن پذيرفته شده است؟ فرشته دوم گفت: نه. فرشته نخست گفت: شش کس! مي گويد: آن دو فرشته، به هوا برخاستند و از ديد من پنهان شدند و من سراسيمه از خواب بيدار شدم و به سختي اندوهگين گشتم و در کار خود به انديشه فرو رفتم و گفتم: اگر تنها حج شش کس پذيرفته شده باشد من کجا در ميان اين شش کس باشم؟ و چون از عرفه کوچ کردم و در «مشعرالحرام» وقوف کردم همچنان در انديشه بسيار بودن آفريدگان و اندک بودن کساني که حجشان پذيرفته شده است بودم که خواب بر من چيره شد و آن دو فرشته را ديدم با همان شکل فرود آمدند و يکي ديگري را فرياد زد و همان سخن را دوباره گفت. و آنگاه گفت: مي داني پروردگار امشب چه فرماني داده است؟ ديگري گفت: نه. فرشته نخست گفت: به هر يک تن، صد هزار کس بخشيد!. مي گويد: از خواب بيدار شدم و چنان شاد بودم که به توصيف درنمي آيد».54

22- باز علي از بن موفق رسيده است که مي گويد: «به سالي حج گزاردم و چون مناسک حجم رابه پايان رساندم درباره کساني که حجّشان پذيرفته نشده است در انديشه رفتم و گفتم: خدايا! من حجم را بخشيدم و پاداش آن را به کساني دادم که حجشان پذيرفته نشده است. مي گويد: خداي را - که والا و بلند مرتبه باد - در خواب ديدم که به من گفت: اي علي! تو بر من، گشاده دستي مي کني در حالي که من گشاده دستي و گشاده دستان را آفريده ام! و من از همه بخشندگان بخشنده ترم و از همه بزرگواران بزرگوارترم و از همه جهانيان به بخشندگي و بزرگواري شايسته ترم من حج همه کساني را که حجشان را نپذيرفته ام به کساني که حجشان پذيرفته شده است، بخشيدم».55 * مرحوم فيض کاشاني، با آنکه حج را - از قول غزالي - تمام اسلام و کمال دين معرفي کرده است، اما آيه کريمه اي را که غزالي در اين مورد آورده، ذکر نکرده است. اين آيه، آيه معروف «اليوم اکملت لکم دينکم...» است که در روايات شيعه، مربوط به جريان غدير خم و نصب حضرت علي - ع - بر خلافت دانسته شده است. براي تفصيل اين بحث رجوع بفرمائيد تفسير الميزان ج 5، ص 178 تا 194 (بحث تفسيري) و نيز ص 205 تا 214 (بحث روايي). استاد فقيد علامه طباطبائي رضوان اللَّه عليه، بحثي مستوفي و مستدل با ذکر اقوال مفسرين عامه و بيان موارد ايراد و اشکال، ثابت کرده اند که آيه مورد بحث (که بخشي ازآيه 4 سوره مائده است) در مورد ولايت حضرت علي - ع - نازل شده است.

* آنچه از علي بن موفق در مورد خواب ديدن خدا آمده است، با مذاق «مُجسّمه» سازگار است که نه تنها با مذاق اهل بيت - ع - و شيعه اهل بيت - ع - سازگار نيست، بلکه درست انديشان اهل سنت نيز چنين گفته هايي را نادرست مي دانند. مگر آنکه کسي بگويد خواب ديدن خدا به معني شنيدن صداي محض است بدون ديدن کسي که آن هم از شأن امثال علي بن موفق بسي بالاتر است.

* روايات فراواني که ثوابهاي بسيار با رقمهاي هزار و ده هزار و صدهزار و بيش و کم از اينها نقل مي کند، جز آنکه از خزانه بيکرانه رحمت الهي، هر چه بگويي، برمي آيد، شايد به مراتب مختلف روحي و اوج و فرود حالات عبادي حاجيان نيز نظر داشته باشد. و به هر حال نبايد از بسياري عطاياي الهي چه معنوي چه مادي چه بهشتي و چه دنيايي در شگفت شد... کرم خدا، بي نهايت است و اينها، تازه، قطراتي ناچيز از کرم الهي است...

1. درالمنثور، ج 3، ص

426. (طبع جديد)

2. مسند احمد، ج 2، ص 484 و صحيح مسلم کتاب الحج، ح 438 و صحيح البخاري کتاب الحج، باب

4.

3. احياء علوم، ج 1، ص

240.

4. فقيه ج 2، ص 150، ضمن ح

658.

5. فقيه ج 2، ص

130.

6. فقيه ج 2، ص 136 ح

581.

7. فقيه ج 2، ص 260، ح

1261.

8. فقيه ج 2، ص 259، ح

1260.

9. فقيه ج 2، ص 267، ح

1303.

10. تهذيب ج 5، ص 19، ح

56.

11. تهذيب ج 5، ص 21، ح

60.

12. تهذيب ج 5، ص 21، ح 59 و کافي ج 4 ص 253، ح 6 و ثواب الاعمال ص 72، ح

9.

13. فقيه ج 2، ص 132، ح

553.

14. فقيه ج 2، ص 135، ح

577.

15. فقيه ج 2، ص 136، ح

583.

16. فقيه ج 2، ص 136، ح

584.

17. فقيه ج 2، ص 137، ذيل ح

587.

18. احياء علوم ج 1، ص 240 و در آخر صفحه اوّل گذشت.

19. فقيه ج 2، ص 139، ح

603.

20. فقيه ج 2، ص 139، ح 604 و

605.

21. فقيه ج 2، ص 139، ح

606.

22. فقيه ج 2، ص 140، ح

607.

23. فقيه ج 2، ص 140، ح

608.

24. فقيه ج 2، ص 140، ح

609.

25. فقيه ج 2، ص 141، ح

610.

26. فقيه ج 2، ص 141، ح

611.

27. فقيه ج 2، ص 143، ح

726.

28. فقيه ج 2، ص 143، ح

74.

29. فقيه ج 2، ص 143، ح

625.

30. فقيه ج 2، ص 144، ح

629.

31. فقيه ج 2، ص 144، ح

630.

32. فقيه ج 2، ص 144، ح

632.

33. فقيه ج 2، ص 144، ح

630.

34. فقيه ج 2، ص 145، ح

637.

35. فقيه ج 2، ص 147، ح

647.

36. فقيه ج 2، ص 147، ح

648.

37. احياءعلوم، ج 1، ص

240.

38. احياء علوم ج 1، ص 240، کامل ابن عدي ج 5، ص 1992 مختصراً.

39. احياءعلوم، ج 1، ص 240، ذيله في کامل ابن عدي ج 3 ص 1288 و ج 6، ص

2146.

40. احياءعلوم، ج 1، ص 240، کامل ابن عدي ج 6، ص

2204.

41. احياءعلوم، ج 1، ص

240.

42. احياءعلوم، ج 1، ص

240.

43. احياءعلوم، ج 1، ص

240.

44. احياءعلوم، ج 1، ص

240.

45. احياءعلوم، ج 1، ص

240.

46. صحيح بخاري ج 1، ص 31، ح 44، کتاب الايمان و صحيح مسلم ج 5، 517 تا 518 ح 3 تا 5 و مصادر آخر لاتعدّ ولاتحصي.

47. احياءعلوم، ج 1، ص 240 و

241.

48. احياءعلوم، ج 1، ص 241، مستدرک الحاکم ج 1، ص 441، کامل ابن عدي، ج 4، ص

1326.

49. احياءعلوم، ج 1، ص

241.

50. احياءعلوم، ج 1، ص

241.

51. احياءعلوم، ج 1، ص

241.

52. احياءعلوم، ج 1، ص

241.

53. احياءعلوم، ج 1، ص

241.

54. احياءعلوم، ج 1، ص

241.

55. احياءعلوم، ج 1، ص

241.

/ 1