احمد بن محمد بن عیسی بن قمی، راوی سه معصوم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

احمد بن محمد بن عیسی بن قمی، راوی سه معصوم - نسخه متنی

سید جعفر ربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احمد بن محمد بن عيسي بن قمي‏

سرزمين معطرراوي سه معصوم‏

سلام خدا بر مردم قم باد. سيد جعفر رباني‏

اين سخن امام صادق(ع) در مورد شيعيان و اشعرياني بود که به قم مهاجرت کردند.(1)

آنان پس از شهادت سائب بن مالک بن عامر و فرزندش محمد به دست حجاج خون آشام از کوفه به طرف قم تا خيمه آل محمد را در اين سرزمين برپا کنند. اين مهاجرين و فرزندانشان راوياني بودند که با وجود مشکلات طاقت فرسا سخنان نوراني ائمه را براي آيندگان به يادگار گذاشتند. از اين رو مطالعه زندگي آنها زوايايي از تلاش انسانها آسماني و حاملان روايات نوراني را آشکار مي‏سازد.

احمد بن محمد بن عيسي اشعري يکي از راويان نور است که رهبري شيعيان قم را به عهده داشت. فزوني رواياتي که از وي برجاي مانده پژوهش در زندگي وي را ضروري مي‏سازد

طلوع‏

ابوالعباس نجاشي وي را از اصحاب امام رضا(ع) مي‏داند(2) و چون در سال 2003 به شهادت رسيده است مي‏توان گفت: احمد در اين دوران در سني(حد اقل 10 سال) بود، که بتواند از اصحاب آن امام بشمار آيد. بنابراين احتمال دارد او متولد دهه اخير قرن دوم باشد.

با زلال ولايت‏

آسمان ولايت از سال 200 هجري قمري تا 250 به عطر پنح تن از معصومان عطرآگين بود. در همين سالها، چهار نفر از آن بزرگواران به عالم ملکوت بار سفر بستند. احمد بن محمد بن عيسي توانست به حضور امام رضا، جواد و هادي(ع) شرف ياب گردد.

هر چند دليلي بر ملاقات بين او و امام حسن عسکري وجود ندارد، با توجه به مسافرتهاي مکرر احمد به مدينه، ديدار با يازدهمين اختر تابناک آسمان ولايت بعيد به نظر نمي‏رسد. به هر رو از اصحاب امام حسن عسکري (ع) نيز به شمار مي‏آيد. او به دليل کحولت سن و محاصره امام حسن عسکري توسط دشمن به محضر آن حضرت شرف ياب نشد. اما با حضرت مکاتباتي در مورد مسائل ديني و اجتماعي داشت.

رابطه احمد با ائمه(ع) رابطه‏اي خاص بود و حکايت از ائمه(ع) به او داشت. خود نقل مي‏کند:

يکي از غلامان امام جواد(ع)، نامه‏اي از حضرت به من داد. آن را گشودم و خط مبارک امام را خواندم امام دستور داده بود تا به نزدش بروم. بار سفر به مدينه بستم و خود را به حضور امام جواد(ع) رساندم.

در آن جلسه درباره چند تن از شيعيان سخن به ميان آمد. با خود گفتم، نامي از زکريا بن آدم مي‏برم شايد حضرت ضمن دلجويي از زکريا برايش دعا کند. بي درنگ به خود آمدم و گفتم: من چه کسي هستم که چنين جسارتي نمايم. امام به آنچه مي‏کند آگاهتر است. غرق در افکار خويش بودم که امام جواد(ع) رو به من کرد و سفارشهايي در مورد زکريا بن آدم و ارسال اموالي که در اختيار داشت بيان فرمود.(3)

اين حديث موقعيت خاص احمد را نزد امام آشکار ميکند. به گونه‏اي که امام در موقع سفارش به ياران به دنبال او مي‏فرستاد و نظريات او در مورد ديگر شيعيان را جويا مي‏شد. همچنين ائمه(ع) اين گونه پيام‏ها را به هر کسي نمي‏گفتند و تنها اشخاصي را که مورد اعتماد کامل بودند، از اين امور مطلع مي‏کردند. چرا که وجود دشمنان شيعه و پيدايش بعضي انحرافات در قابل تشيع، جوي حساس و خطرناک به وجود آورده بود.

مبارزه با انجراف‏

احمد در زمان خود با دو جريان انحرافي عمده که با نقاب تشيع در صحنه ظاهر شدند، روبرو شد. اين دو جريان عبارت بودند از غلو و واقفيه.

علي بن حسکه و قاسم يقطيني سردمداران اصلي غلو در زمان احمد بودند. احمد در مقابل تبليغات آنان در ميان شيعه گزارشي به اين صورت به خدمت امام حسن عسکري فرستاد.

گروهي پيدا شده‏اند که براي مردم سخنراني مي‏کنند آنها سخناني از طرف شما و پدرانتان براي شيعيان مي‏گويند. اينان دو نفر به نامهاي علي بن حسکه و قاسم يقطيني هستند که مي‏گويند مقصود خدا از نماز، در ان صلوة تنها عن الفحشاء و المنکر(4) رکوع و سجود نيست بلکه مردي است که، مردم را از زشتي باز مي‏دارد. همين طور مقصود از زکات همان مرد است نه، تعدادي درهم که انفاق شود. آيا بقيه واجبات و محرمات را نيز به همين صورت تأويل کرده‏اند. برما شيعيان منت گذاشته راه سالم را به ما معرفي کنيد.

به محض اينکه امام حسن عسکري(ع) نامه احمد را دريافت کرد، چنين پاسخ داد:

اين دين ما نيست، از اين سخنان دوري بجوي(5)

در برخورد احمد با واقفيان همين بس که با ارسال نامه‏هاي براي ائمه، بعد از امام کاظم(ع) و پرسيدن مسائل فقهي و غير فقهي و ارجاع مردم به آن بزرگواران خط بطلاني بر مرام واقفي‏ها کشيد.

ويژگي‏ها

مقام علمي و کرامت نفس، منصب‏ها و فضائل زيادي براي احمد به ارمغان آورد. برخي از مناصب او عبارتند از:

الف: رهبري شيعيان قم؛

او به خاطر لياقتهايي که از خود بروز داد، توانست رهبري شيعيان قم را بر عهده گيرد. قدرت سياسي و اجتماعي وي بدان حد رسيد که وقتي بر اساس وظيفه شرعي عده‏اي را از قم اخراج کرد احدي را توان اظهار مخالفت نبود و بعضي که اجماع سکوتي(6) را قبول ندارند به همين واقعه استدلال کرده‏اند(7) حاکم قم نيز در امور مملکتي، به او رجوع ميکرد و احمد در اين امور در مصدر تصميم‏گيري بود.(8)

نجاشي درباره قدرت سياسي او مي‏نويسد:

احمد بن محمد بن عيسي چهره بدون رغيب قم بود و با حاکم قم رفت و آمد داشت.(9)

از اين رو است که براي او چهار عنوان وجه قم(چهره قم)، وجيه قم(چهره درخشان قم)، شيخ المقميين و فقيه المقميين در کتابهاي تاريخي و رجالي ذکر شده است.

ب: هوشياري و زيرکي:

احمد با هوشياري خود توانست شيعيان را از انحرافهاي سياسي و اعتقادي حفظ کند. او از يک سو با افکار انحرافي مقابله کرد و از سوي ديگر بهانه به دست دژخيماني چون متوکل و مأمون عباسي نداد.

ج: تواضع:

با همه مقام و جلال ابايي نداشت و از کسي که از نظر علمي پايين‏تر بود حديث نقل نمايد.

بر همين اساس از عبدالله بن صلت که در موقعيت علمي بالايي نبود حديث نقل مي‏کرد(10) و شيخ بزرگوار کشي مي‏گويد: اگر حديثي به احمد بن محمد بن عيسي نمي‏رسيد ولي به کسي که از او کوچک‏تر بود مي‏رسيد، احمد حريث را از او نقل مي‏کرد.(11)

د: عمل به وظيفه و تسليم در مقابل حقيقت؛

وقتي تشخيص ميداد وظيفه او اقدام به کاري يا نهي از آن است به تکليف خويش عمل مي‏کرد و اگر بعدها احساس مي‏کرد در تشخيص خود دچار اشتباه شده است دست از سخن اول برمي داشت و بدون ملاحظه مقام و موقعيت، پشيماني خود را به همگان اعلام ميکرد. وقتي تشخيص مي‏داد احمد بن محمد بن خالد در نقل حديث سهل انگار است و به روايات مرسل و ضعيف اعتماد مي‏کند( و اين به معني تزلزل احاديث شيعه است. تزلزلي که ممکن است اعتبار تشيع را در خطر قرار دهد)، او را از قم بيرون کرد و آنگاه که متوجه شد در روش خود اشتباه کرده است يا مبناي علمي وي تغيير کرده به دنبال وي رفت و با عظمت تمام او را به قم بازگرداند و زمانيکه برقي از دنيا رفت، براي جبران اشتباه خود با سر و پاي برهنه در تشييع جنازه او شرکت کرد.(12)

ژرفاي دانش‏

احمد بن محمد بن عيسي با اينکه مسئوليتهاي مهم اجتماعي را بر عهده داشت در راه کسب دانش و معارف اهل بيت و نشر آن نيز همت فراواني به خرج ميداد. او خود مي‏گويد:

براي تحصيل و فراگيري حديث به کوفه آمدم و با حسين بن علي وشاء ديدار نمودم و از او خواستم کتاب علاء بن رزين و عبان بن عثمان احمر را براي من بياورد. وي آن دو کتاب را آورد. به او گفتم: دوست دارم اجازه نقل حديث از اين دو کتاب را به من بدهيد. گفت: چه عجله‏اي داري؟ برو و از اين دو کتاب بنويس و سپس از من استماع کن. گفتم: از حوادث روزگار در امان نيستم. گفت: اگر مي‏دانستم احاديث اينگونه مشتاقاني دارد، بيشتر حديث نقل مي‏کردم زيرا من در اين مسجد (مسجد کوفه) 900 نفر از اساتيد حديث را ديدم که مي‏گفتند: حدثني جعفر بن محمد.(13)(امام صادق(ع) چنين گفت)

او کتابهاي زيادي از خود به جاي نگذاشت و شايد علت آن، دقت بسيار زياد اين عالم بزرگ در نقل حديث بود به گونه‏اي که بسياري از روايات از نظر سند و متن در نظر او مخدوش به نظر مي‏رسيد. اين احتمال نيز وجود دارد که او صاحب آثار زيادي باشد که به ما نرسيده است. آنچه از سخنان شيخ طوسي، نجاشي و ديگران استفاده مي‏شود گوياي اين حقيقت است که شمار تأليفات وي به 15 عدد مي‏رسيد. اين کتابها عبارتند ار :

1- التوحيد

2- فضل النبي(ص)

3- المتعه

4- النوادر

5- الناسخ و المنسوخ

6- الي ظله

7- المسوخ

8- الحج

9-المبود (احتمال مي‏رود با کتاب نوادر يکي باشد)

10- الملاحم

11- الطب الکبير

12- الطب الصغير

13- المکاسب

14- مسائل الامام الهادي(ع)

15- فضائل العرب.

تنها کتابي که از باقي مانده نوادر است. روايايت که احمد بدون واسطه از امامان معصوم(ع‏9 نقل کرده است بسيار اندک است و او بيش‏تر از طريق راويان ديگر روايات کرده است. مجموع احاديث احمد(با واسطه و مستقيم) تا 2290 حديث مي‏رسد.(14)

استاداني که احمد بن محمد بن عيسي موفق به ديدار آنها شده است نزديک به 150 نفر هستند، از جمله آنان:

حسين بن سعيد،عبدالعزيز بن مهتدي، عبدالله مسکان و ... مي‏باشند. اما شاگردانش در حدود 14 نفر از جمله محمد بن حسن سفار(صاحب بصائر الدرجات) محمد بن علي بن محجوب و محمد بن يحيي عطار هستند.

از نگاه فرزانگان‏

فرزند محمد بن عيسي در نظر علماء شيعه شخصيتي با نفوذ به شمار مي‏آيد و همه وي را دانشمندي صاحب موقعيت و توانايي علمي و اجتماعي مي‏دانند. قديمي‏ترين اظهار نظر که در مورد او صورت گرفته، توسط احمد بن علي بن نوح سيرافي، استاد نجاشي است؛ که در جواب نامه نجاشي نوشت:

از سند من به کتابهاي حسن بن سعيد اهوازي(رضي الله عنه) سئوال کردي؟ در جواب بايد بگويم آنچه مورد اعتماد اصحاب ما است همان است که احمد بن محمد بن عيسي نقل نموده است.(15)

نجاشي(متوفاي 450) در مورد احمد مي‏گويد: احمد بن محمد بن عيسي که رحمت خدا بر او باد از بزرگان اهل قم است. او رئيس و فقيه بدون رقيب بود و با حاکمان قم رفت و آمد داشت و به خدمت سه امام (علي بن موسي الرضا(ع) و امام جواد(ع) و حضرت هادي(ع)) رسيد. و در ادامه سخن، نه کتاب براي او مي‏شمارد.(16)

علامه حلي(متوفاي 726) نام احمد بن محمد بن عيسي را در قسمت اول کتاب خود(يعني کساني که به آنها اعتماد دارد) ذکر مي‏کند و همانند نجاشي از او به بزرگي ياد مي‏کند.(17)

احمد اشعري از نگاهي ديگر

اهل سنت نيز از او به عظمت ياد کرده‏اند: ابن نديم (متوفاي‏375): ابوجعفر، احمدبن محمد بن عيسي از جمله دانشمندان است و اين کتابها از اوست: طب کبير، کتاب طب صغير و کتاب مکاسب.(18)

ابن حجر عسقلاني(متوفاي 852) مي‏نويسد: احمد بن محمد بن عيسي اشعري قمي علامه است از استاد شيعيان قم و فردي مشهور بوده و کتابهايي نيز دارد.(19)

اخراج راويان‏

همه ارباب رجال و تاريخ به استخراج بعضي از محدثين توسط احمد اشاره کرده‏اند از يک سو، داشتن موقعيت سياسي و صاحب قدرت در قم و از سوي ديگر سخت‏گيري او در نقل حديث و نقد عقيده دليل عمده اخراج افراد بود.

علامه، وحيد بهبهاني، در اين زمينه مي‏نويسد: در موارد متعددي احمد بن محمد بن عيسي و ابن غضائري، راويي را متهم را به غلو و کذب مي‏کردند زيرا او روايتي را نقل مي‏کرد که مضمون آن روايت در نظر آنان مطلب غلوي داشت.(20)

برخي از راويان که احمد آنان را از قم اخراج کرد عبارتند از:

1- احمد بن محمد بن خالد برقي به جرم سهل انگاري در نقل حديث.(21)

2- سهل بن زياد آدمي رازي.(22)

3- ابوسمينه محمد بن علي بن ابراهيم قريشي، معروف به صيرفي،.(23)

4- حسين بن عبيدالله محرر قمي سعدي، هر سه به اتهام غلو.(24)

ار اين چند نفر، تنها برقي به قم بازگردانده شد.

فصل غروب‏

به شهادت همه صاحبان رجال، احمد بن عيسي در تشييع جنازه برقي شرکت کرد. در مورد سال وفات برقي دو نظريه وجود دارد؛ ابن غضائري در سال 274 و نوه برقي سال 280 (25) ذکر مي‏کنند و چون نوه برقي نزديک به زمان وي و جزء خاندان او بود نظريه‏اش تقويت مي‏شود. بنابراين احمد بن محمد بن عيسي تا يان زمان (سال 280) زنده بود. اما اينکه پس از اين تا چه مدتي در قيد حيات بود معلوم نيست. احتمال مي‏رود فوت او در دهه اخير قرن سوم يا مقداري قبل از آن واقع شده باشد. در اين صورت، عمر او به حدود 90 سال خواهد رسيد. از محل دفن اين عالم بزرگ نيز اصلاع دقيق در دست نيست. با اين حال چون قم محل اقتدار ديني و علمي او بود، احتمال مي‏رود ارامگاه وي در همين شهر باشد.

رحمت خدا بر روانش‏

1- سفينة البحار؛ شيخ عباس قمي، ج‏2، ص‏446.

2- رجال النجاشي، ص‏82.

3- رجال الکشي، ج‏2، ص‏858 تا851.

غلو آن است که براي پيامبر(ص) يا ائمه(ع) به مقامي پيش از چه هستند معتقد شويم‏

واقفيه، گروهي بودند که اعتقاد داشتند آخرين امام، امام کاظم(ع) مي‏باشد.

4- نماز انسان را از زشتي باز مي‏دارد؛ عنکبوت/45.

5- رجال الکشي؛ ج‏2، ص‏802،803

اتفاقي که از سوکوت علما به دست مي‏آيد.

7- رک: تنقيح المقال/ علامه ما مقاني، ج‏1،ص‏92.

8- مجالس المؤمنين/ قاضي نورالله شوشتري،ج‏1،ص‏430.

9- رجال النجاشي، ص‏82

10- کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ص‏3.

11- رجال الکشي،ج‏2،ص‏799.

12- جامع الرواة؛ محمد ابن علي اردبيلي، ج‏1،ص‏63.

13- رجال النجاشي، ص‏39،40.

14- معجم الرجال الحديث، آية الله خويي، ج‏2،ص‏309، چاپ اول.

15- رجتل النجاشي، ص‏59

16- همان،ص‏82.

17- رجال العلامة حلي، ص‏13،14.

18- الفهرست؛ محمد ابن اسحاق نديم،ص‏278.

19- لسان الميزان؛ احمد ابن علن بن حجر عسقلاني، ص‏26.

20- فوائد الوحيد؛ وحيد بهبهاني،ص‏38،39.

21- جامع الرواة؛ ج‏1،ص‏63.

22- همان، ص‏393.

23- رجال النجاشي، ص‏332.

24- رجال الکشي،ج‏2، ص‏799.


/ 1