علی احمدی میانجی، فقیه اخلاقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علی احمدی میانجی، فقیه اخلاقی - نسخه متنی

عبدالرحیم اباذری‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احمدي ميانجي‏، علي

فقيه اخلاقي

عبدالرحيم اباذري‏

اجداد

مرحوم آخوند ملاعلي، جد دوم آيت اللّه احمدي ميانجي به شمار مي‏آيد. او در روستاي جهندنير، از توابع شمالي شهرستان ميانه ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در همان جا سپري کرد. سپس جهت تحصيل علوم ديني، راهي حوزه علميه تبريز شد. با فقر و تنگدستي شديد به تحصيلات حوزوي پرداخت. چون خط خوشي داشت، به ناچار با خطاطي و استنساخ متون درسي حوزه، بخشي از نيازهاي مادي خود را تأمين مي‏ساخت. وي با وجود مشکلات مادي، تا حدودي توانست به مراتب خوبي از علوم اسلامي دست يابد؛ چنان که در رشته‏هايي مانند: ادبيات عرب، معاني و بيان، فقه و اصول زحمات زيادي کشيد و در بُعد اعتقادي به کتاب «عدة الداعي و نجاح الساعي» علامه حلي حاشيه زد و درباره امامت نيز جزوه‏هاي نوشت.

او مدتي بعد به زادگاه خود بازگشت و در منطقه گرمرود و روستاهاي آن، به تبليغ دين و خدمت به مردم پرداخت. تا اين که يک سال به دلايل نامعلومي به منطقه «اوچ تپه» از توابع غربي شهرستان ميانه به روستاي «پورسخلو» رفت. رفتار و کردار و فعاليت‏هاي وي، با استقبال و پسند مردم آن روستا مواجه شد و به درخواست آنان، مرحوم ملاعلي براي هميشه در آن روستا ماندگار گرديد و همت خود را در جهت رسيدگي به امور مذهبي و رفع مشکلات روزمره مردم معطوف ساخت.

او در رفتار و کردار و در عبادت و بندگي سرمشق بود؛ چنان که مردم منطقه به شدت تحت تأثير اين بُعد از شخصيت وي قرار گرفتند و پس از درگذشت آن عالم رباني، محل عبادت و سکونت او را مورد تبرک و نذر و نياز خود قرار دادند.

از وي دست نوشته‏هايي ارزشمند به صورت استنساخ از کتاب «شرح لمعه»، «شرايع الاسلام» و قسمتي از «تفسير صافي» به جاي مانده است.

مرحوم ملاعلي، دو فرزند پسر به نام‏هاي محمود و احمد داشت، که هر دو راه پدر را پيش گرفتند و به تحصيل علم و دانش روي آوردند و در تبليغ دين و هدايت مردم منطقه، نقش به سزايي داشتند.

حجة الاسلام و المسلمين شيخ احمد فرزند کوچک پدر (جدّ اول آيت اللّه احمدي ميانجي)، بيش از برادر بزرگش محمود به فراگيري علوم اسلامي علاقه نشان داد. لذا به آموخته‏هاي خود در خدمت پدر بسنده نکرد و به حوزه علميه تبريز هجرت نمود. با تلاش پي‏گير خود به مراتب بالايي از علوم و فضايل اخلاقي رسيد؛ به طوري که پس از بازگشت به روستاي خود، مردم ميانه از وي خواستندکه بدانجا هجرت کند؛ اما او به دلايلي منطقه و زادگاه خود را مقدم داشت و در آنجا، علاوه بر رسيدگي به امور مذهبي، سياسي و اجتماعي مردم، به کشاورزي نيز اشتغال داشت. او پس از سال‏ها تلاش و خدمت در سال 1336 ه . ق درگذشت.(1)

پدر و مادر

ثقة الاسلام ملاحسينعلي احمدي (فرزند حجة الاسلام شيخ احمد)، پدر آيت اللّه احمدي ميانجي است. او در همان روستاي پورسخلو به دنيا آمد. پس از دوران کودکي با تشويق و همت پدر در سال 1331 ق، رهسپار حوزه علميه تبريز شد. حدود پنج سال در آن مرکز علمي به تحصيل پرداخت و از محضرت اساتيدي مانند آيت اللّه آقا ميرزا خليل مجتهد تا سطح شرح لمعه فيض برد. همزمان با درگذشت پدر که مصادف با سال 1336 بود، به منطقه بازگشت و به جاي پدر مسؤوليت رهبري و هدايت مردم را بر دوش گرفت. چون از روحيه اجتماعي خوبي برخوردار بود، در مدت کوتاهي توانست به امور تبليغي، فرهنگي و مذهبي توسعه و کارايي بيشتر و بهتر بدهد. قدرت و نفوذ معنوي وي در منطقه به قدري چشمگير بود که افراد شرور و خوانين از برخوردهاي صريح و ظلم ستيز او در هراس و اضطراب بودند و هرگز نمي‏توانستند پاي خود را از گليم خويش بيشتر دراز کنند؛ چنان که نقش تاريخي وي در غائله آذربايجان در سال 1325 ش، در جهت هدايت مردم و مبارزه آنان با مسلک کمونيستي بر کسي پوشيده نيست.(2)

آيت اللّه احمدي ميانجي، در يادداشت‏هاي پراکنده خود ويژگي‏هاي اخلاقي و فعاليت‏هاي اجتماعي پدر را چنين بيان مي‏کند:

«... مادرم از فرزندان حضرت رسول (ص) و مرحوم پدرم طبق نوشته خودش، که در آخر جلد دوم «شرح لمعه» آمده، در سال 1335 ق «شرح لمعه » مي‏خوانده است و در سال 1336 ق. که قحطي بزرگ اتفاق افتاد و پدرم ترک تحصيل نموده و مشغول تبليغ و خدمت در محل شده است. پدرم خود زارع بود و کشاورزي داشت. خود در باغ‏ها در آبياري کردن و حفر چشمه‏ها و درختکاري، و وقت خرمن کوبيدن گندم، کار مي‏کرد و هر سال زکات و خمس مي‏داد.

در ايام ماه رمضان و محرم منبر مي‏رفت و در طول سال به کارهاي شرعي مردم، تبليغ احکام، رفع منازعات و اصلاح بين‏الناس مي‏پرداخت. به حضرت امام حسين (ع) علاقه خاصي داشت. گاهي تنها براي خودش روضه مي‏خواند و گريه مي‏کرد. حتي در صحرا و در باغ، هنگام کارکردن، و در مجالس مختلف که براي مردم صحبت مي‏نمود، در آخر روضه مي‏خواند.

من در ايشان حرص بر دنيا، و حسد به هم نوع نديدم؛ بلکه بر عکس، خدمت به هم نوع و احترام را لازم مي‏ديد و در رفع حوايج مردم کوشش مي‏کرد...»

او در اواخر عمر، به شهر ميانه رفته و در همانجا ماندگار شد. بعد از اندکي در سال 1351 ش، چشم از جهان فروبست. پيکر اين عالم پرتلاش به شهر قم انتقال داده شد و در قبرستان وادي السلام به خاک سپرده شد.

تولد و تحصيل‏

آيت اللّه علي احمدي ميانجي، چهارم محرم الحرام 1345 ه . ق (1306 ش) در روستاي پورسخلو ديده به جهان گشود. دوران کودکي و نوجواني را در چنين محيط خانوادگي، که سرشار از تلاش و کوشش، صفا و صميميت و عبوديت و معنويت بود، سپري کرد و در دامن مادري از سلاله رسول اکرم (ص) کاملاً تربيت اسلامي يافت. وي آموزش کتاب‏هاي «نصاب الصبيان»، «گلستان سعدي»، «منشأت امير نظام»، «ابواب الجنان»، «تاريخ نادر» و مقدمات عربي را نزد پدر گذرانيده و با پشتکار خود توانست حدود دويست بيت از «نصاب» را حفظ کند و تا حدودي به زبان فارسي مسلط شود.

استاد دلسوز

سال 1358 ه . ق (بهار 1318) در سن دوازده سالگي، پدر او را به شهر ميانه آورد و فرزندش را به دست عالمي فداکار و دلسوز سپرد تا به صورتي که خود مصلحت مي‏داند، تعليم و تربيت کند.

اين روحاني ربّاني، مرحوم حضرت آيت اللّه آقا ميرزا ابومحمد حجتي، يکي از دوستان صميمي و قديمي پدر و از شاگردان حضرت آيت اللّه العظمي حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي در قم به شمار مي‏رفت که به تازگي از آن شهر به ميانه بازگشته و به جاي مرحوم پدرش آيت اللّه آقا ميرزا محمد حجتي، رهبري مذهبي مردم ميانه را بر عهده گرفته بود.(3) او با مشورت و هدايت آيت اللّه حائري، تصميم داشت، حوزه علميه ميانه را که از مدت‏ها پيش به تعطيلي گراييده بود، دوباره فعال کند. لذا ورود اين طلبه جوان و پرشور، به عملي کردن تصميم وي سرعت و عينيت بيشتر بخشيد و آيت اللّه احمدي اولين شاگرد حوزه درسي ايشان شد.

آيت اللّه احمدي ميانجي نخست آموزش نحو را به تنهايي پيش استاد آغاز کرد. بدين جهت او روزها و گاه شب‏ها در منزل استاد به سر مي‏برد. بعدها نيز چند نفر ديگر به شاگردان استاد، اضافه شدند و بدين ترتيب عملاً قسمتي از منزل آيت اللّه حجتي براي تعليم و تربيت طلاب اختصاص يافت.

استاد با مشاهده تلاش و استعداد و علاقه و خلوص اولين شاگردش، حتي بيش از فرزندان خود زمينه‏هاي رشد و شکوفايي او را فراهم آورد. آيت اللّه ميانجي با اشاره به همين زحمات استاد مي‏نويسد:

«... انصافاً ايشان در راه تحصيل حقير، بسيار زحمت کشيده‏اند. جزاه اللّه خيراً...»

بنا به نوشته آيت اللّه احمدي، استاد هر روز مقداري تلاوت قرآن توصيه مي‏کرد. بعد چند حديث ياد مي‏داد و سپس درس روز گذشته را مي‏پرسيد. اگر او خوب آموخته بود، آن گاه درس جديد را شروع مي‏کرد.

او علاوه بر کتب علم نحو، کتاب حاشيه در منطق، معالم در اصول، مطول در معاني و بيان و بخش‏هاي عمده شرح لمعه و قوانين الاصول را هم در خدمت آيت اللّه آقا ميرزا ابومحمد حجتي فرا گرفت. سپس قسمت باقيمانده از کتاب شرح لمعه و قوانين را نيز در محضر حضرت آيت اللّه حاج شيخ لطفعلي زنوزي که به تازگي به ميانه وارد شده بود و حجة الاسلام و المسلمين حاج ميرزا مهدي جديدي آموخت. در مجموع، تحصيلات و توقف وي در اين شهرستان، حدود پنج يا شش سال طول کشيد.

دومين راهنما

آيت اللّه حاج شيخ لطفعلي زنوزي دومين استاد وي در ميانه به شمار مي‏آيد. حاج شيخ لطفعلي، برادرزاده آيت اللّه ميرزا رضي زنوزي تبريزي است. در نجف اشرف از محضر آيات عظام: ناييني، ايرواني و کاشف الغطا استفاده شايان برد و با آيات عظام: ميلاني، خويي و مرعشي نجفي نيز هم‏بحث و هم‏درس شد. وي مجتهدي مسلم و از علماي بزرگ تبريز محسوب مي‏شد؛ اما به دليل آن که در شهر ميانه ساکن بود، قدر و منزلت وي در محافل علمي شناخته نشد. ضمناً ايشان در تعليم و تربيت طلاب و اداره حوزه ميانه، با مسؤولين آن همکاري مي‏کرد.(4)

به هر حال ايشان نيز با مشاهده استعداد و ضمير پاک آيت اللّه احمدي به گوهر وجودي او پي‏برد. لذا براي جلوگيري از ضايع شدن استعداد شاگردش، توقف بيش از پنج سال در حوزه ميانه را به صلاح وي ندانست. بدين جهت به آيت اللّه احمدي پيشنهاد کرد که هر چه زودتر به يکي از حوزه‏هاي قوي و مهم هجرت کند. آيت اللّه احمدي، اين پيشنهاد را چندان جدي نگرفت؛ ولي آيت اللّه زنوزي که موضوع را همچنان پي‏گيري مي‏کرد، با مساعدت آيت اللّه حجتي، وي را به اين مهم ملزم ساخت. نامه‏اي به علامه طباطبايي (صاحب تفسير الميزان)، که در تبريز بود، نوشت و از ايشان خواست تا مقدمات تحصيلات سطوح عالي را در آن شهر براي آيت اللّه احمدي فراهم کند. بدين ترتيب آيت اللّه احمدي ، در سال 1323 ه . ش بنا به اصرار آيت اللّه زنوزي، عازم حوزه تبريز شد و در مدرسه «حسن پاشا» ساکن گرديد. ايشان خود در اين باره نقل مي‏کرد:

«... بعد از استقرار در مدرسه، خواستم به خدمت علامه طباطبايي برسم و نامه را تقديم کنم. لذا از طلاب و اساتيد و ساير علماي شهر، آدرس منزل ايشان را خواستم؛ اما هيچ کس ايشان را نمي‏شناختند و مي‏گفتند ما تا به حال يک همچون اسمي و شخصي را نشنيده و نديده‏ايم. به مدارس ديگر مانند طالبيه رفتم، آنها هم چنين گفتند. چند روز به همين سبب معطل شدم تا اين که بالاخره پس از مدتي با مشقت بسيار آدرس منزل ايشان را به دست آوردم. فوري به خدمتشان رسيدم و نامه را تحويل دادم. ايشان مرا مورد لطف قرارداد و به آيت اللّه ميرزا رضي زنوزي که در آن ايام از مدرسين بزرگ حوزه تبريز بود، معرفي کرد...»(5)

آيت اللّه احمدي، درمدت کوتاهي که در حوزه تبريز بود، از محضر اساتيد بزرگ از جمله آيت اللّه ميرزا رضي زنوزي کسب فيض نمود؛ اما بنا به دلايلي در همان سال به ميانه برگشت و از آنجا به سوي شهر مقدس قم روانه شد.

تشرف به قم‏

آيت اللّه احمدي چون وارد شهر مقدس قم شد، نخست به زيارت کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (س) بار يافت. بعد در يکي از حجره‏هاي مدرسه دارالشفاء ساکن شد. او در اين شهر، سطوح عالي را نزد مرحوم آيت اللّه سيد حسين قاضي آموخت.(6) و بخش ديگري از آن را هم در محضر حضرت علامه طباطبايي (صاحب تفسير الميزان) که به تازگي از تبريز به قم مشرف شده بود، فرا گرفت.

آيت اللّه احمدي پس از اتمام سطوح عالي فقه و اصول، درس خارج اصول را در خدمت مرحوم آيت اللّه آقا ميرزا احمد کافي الملک ياد گرفت.(7) همزمان با اين درس، دروس خارج فقه را در ابواب مختلف، از محضر بزرگاني چون: بروجردي، گلپايگاني، محقق داماد(8) و علامه طباطبايي (ره) بهره مي‏جست و حتي در درس خصوصي مرحوم محقق داماد و علامه طباطبايي نيز شرکت مي‏کرد. البته با مرحوم علامه طباطبايي انس بيشتري داشت و به طور خصوصي در زمينه فقه، اصول و اخلاق بهره‏ها برد.

آيت اللّه احمدي درباره آشنايي خود با علامه نقل مي‏کرد:

«اوائل، با اين که از طريق مرحوم آيت اللّه زنوزي به ايشان معرفي شده بودم، اما چندان توجهي به من نمي‏کردند تا اين که بعداً مأنوس شديم و رفت و آمدم به خدمت ايشان زياد شد و معظم له نيز به بنده لطف داشتند. ولي هميشه در ذهنم بود که چرا آقاي طباطبايي در اوايل اين طور برخورد مي‏کردند؟ يک روز که فرصتي پيش آمد، اين سؤال را با ايشان در ميان گذاشتم، فرمودند: اول تصورم اين بود که مي‏خواهيد بي‏جهت وقت مرا بگيريد و عمر خودتان را هم ضايع کنيد. اين بود که نمي‏خواستم اين طور بشود. اما بعد دريافتم اين طور نيست. لذا نظرم عوض شد...»(9)

آيت اللّه احمدي، در بُعد اخلاقي به شدت تحت تأثير شخصيت علامه طباطبايي بود و گاه از ايشان نکات اخلاقي ظريفي را نقل مي‏کرد و به متانت، وقار و ادب استاد عنايت خاص داشت. نمونه‏هايي را در اين رابطه بيان مي‏نمود که در بخش‏هاي آينده به بعضي از آنها اشاره خواهد شد.

تشکيل محفل تفسيري‏

او در کنار تحصيل، با همکاري و همفکري تني چند از دوستان فاضل خود، همچون آيات: سيد عبدالکريم موسوي اردبيلي، سيد مهدي روحاني و سيد ابوالفضل ميرمحمدي، اقدام به برگزاري بحث تفسير هفتگي کردند و پس از ايشان نيز آيات ديگري مثل: آقا موسي زنجاني، احمد آذري قمي، احمد پاياني، موسوي زنجاني و... به جمع آنان پيوستند. اين محفل علمي، به طور مرتب در هر هفته برگزار مي‏شد. اعضاي جلسه هر کدام به تفاسير مختلف مراجعه مي‏کردند و پيرامون آيات مباحث مفيدي را مطرح مي‏نمودند که اغلب ظريف و دقيق و پربار بود. چنان که اين اواخر آيت اللّه احمدي تأسف مي‏خورد که چرا مذاکرات اين جلسات از اول يادداشت و ضبط نشد و مي‏فرمود:

به خصوص آقاي سيد مهدي روحاني، پيرامون هر آيه‏اي از قران، يک برداشت و حرف جديدي داشت.

گاهي بحث و گفتگو در ميان اعضا به قدري طولاني مي‏شد و آقايان مباني همديگر را مورد مناقشه و نقض قرار مي‏دادند که در نهايت جمع‏بندي بحث‏ها را مشکل مي‏کرد. در اين مورد آيت اللّه احمدي نقل مي‏کرد:

«من هنگام جمع‏بندي جلسه به شوخي مي‏گفتم: يک فايده جلسه تفسير ما اين است که با اين اشکالات و مباحثات، آيات محکمه خداوند، متشابه مي‏شود؛ چون آقايان آن قدر دقت و موشکافي مي‏کردند که آن احتمال و نظري که انسان هنگام مطالعه داشت، از او گرفته مي‏شد.»

اگر چه برخي اعضاي اين محفل قرآني با گذشت زمان و به علت مسافرت به مناطق مختلف يا مسئوليت‏هاي اجرايي در تمام جلسات حضور نمي‏يافتند و شخصيت‏هاي ديگري مي‏آمدند، با اين حال اعضاي اصلي و بنيانگذار آن، از جمله آيت اللّه احمدي، همچنان با حضور قوي و فعال خود مانع از تعطيلي آن مي‏شدند. اين محفل تفسيري تا همين اواخر نيز ادامه يافت و نزديک به نيم قرن به فعاليت خود ادامه داد. از آيت اللّه احمدي، يادداشت‏هايي از اين جلسات به جاي مانده است.

مدّرس فقه و معلّم اخلاق‏

وي از همان دوران طلبگي ضمن تحصيل، به تدريس نيز اهتمام داشت و درس‏هاي پيشين را به طلاب و فضلاي پايين‏تر از خود مي‏آموخت. آيت اللّه احمدي در حوزه علميه قم جزو اساتيد شناخته شده در سطوح عالي به شمار مي‏رفت. به فقه و بخصوص به کتاب ارزشمند مکاسب شيخ انصاري، عنايت و علاقه خاصي داشت و هر سال آن را براي عده‏اي تدريس مي‏نمود. او در امر آموزش طلاب، با شهيد آيت اللّه قدّوسي در مدرسه حقّاني همکاري داشت و از اساتيد سرشناس اين مرکز علمي و انقلابي محسوب مي‏شد.

علاوه، درس اخلاق ايشان نيز در سطح حوزه علاقمندان زيادي داشت. لذا از مدارس مختلف، مانند مدرسه شهيدين، مدرسه معصوميه و مدرسه کرماني‏ها، دعوت مي‏شد و براي طلاب و فضلا در سطح‏هاي گوناگون درس اخلاق، که با جذابيت ويژه‏اي توأم بود، ارائه مي‏داد. او که يک عمر فقه را با اخلاق به هم آميخته بود، تبلور عيني يک «فقيه اخلاقي» بود.

در خدمت امام و انقلاب‏

سال 1341، که قيام مراجع معظم تقليد به رهبري حضرت امام خميني بر ضد لايحه «انجمن‏هاي ايالتي ولايتي» آغاز شد، آيت اللّه احمدي حضور متعهدانه خود را در اين نهضت بزرگ اسلامي به خوبي نشان داد. او در هر رخداد مهمي، در صورت لزوم، نخست به خدمت حاج آقا روح اللّه خميني و ساير مراجع معظم مي‏رسيد. بعد از کسب رهنمودهاي لازم عازم ميانه مي‏شد و پيام آنان را به روحانيت و مردم آن سامان مي‏رساند و با سازماندهي روحانيت و روشنگري مردم، در جهت آرمان‏هاي نهضت اسلامي گام‏هاي مؤثر و بلندي برداشت.

آيت اللّه احمدي، روش خاص خود را داشت: سعي مي‏کرد به دور از احساسات و افراط کاري‏ها، بيشتر با منطق و استدلال قوي، منشأ اختلاف ميان روحانيت و رژيم شاه را براي مردم بازگو کند و آنها را از ماهيت ضد اسلامي رژيم آگاه سازد. به همين علت جلسات سخنراني ايشان، در مراحل حساس و سرنوشت ساز آن دوران بسيار سودمند و پربار جلوه مي‏نمود.

عيد نوروز و خرداد سال 1342، که به فرمان حضرت امام خميني، در سرتاسر کشور عزاي عموي اعلام شد و روحانيت مأموريت يافت، مردم را در اين ايام روشنگري کرده به افشاي جنايت‏هاي رژيم بپردازد، آيت اللّه احمدي نيز به منظور اجراي امر مقتداي خود، وارد شهرستان ميانه شد و با ايجاد همانگي بين روحانيت آنجا، در مجالس و محافل متعدد به وجه مقتضي به ايفاي نقش پرداخت، چنانکه در يکي از گزارش‏هاي اسناد ساواک آمده است:

شهرباني کل اطلاعات‏

آقاي ميرزا علي احمدي - يکي از وعاظان مبرز و سخنور اين شهرستان شمار مي‏رود که به تازگي براي عزاداري از قم وارد شده بود، پيوسته اعمال و رفتار و مراوده وي زير نظر مأمورين مربوطه قرار و در نتيجه معلوم گرديد، نامبرده از طرفداران آيت اللّه خميني بوده که براي انجام مأموريت وارد شده تا اين که با تباني و تشريک مساعي آقايان امام جمعه و فرماندار، اخيراً از ميانه خارج، به قم يا به کرج عزيمت نموده است.

5 / 11 / 91342 / 3 / 20

سروان سميعي رئيس شهرباني ميانه(10)

پس از قيام 15 خرداد 1342، که منجر به دستگيري حضرت امام خميني شد و دولت، ايشان را به اصطلاح به اعدام محکوم کرد، مراجع بزرگ و علماي اعلام به عنوان اعتراض، از استان‏ها و شهرستان‏هاي مختلف کشور به سمت تهران سرازير شدند و به تحصن نشستند. به دنبال آن، آيت اللّه احمدي نيز از قم به تهران آمد و به جمع علماي مهاجر و متحصن پيوست. اين حرکت، در آن فضاي اختناق، نسبت به شخصيت‏هاي درجه دو و سه، کار بسيار خطرناکي به شمار مي‏رفت و شجاعت بيشتر مي‏طلبيد.

وقتي نهضت پرشکوه اسلامي در آبان سال 1356، با شهادت حاج آقا مصطفي خميني به اوج خود رسيده بود، او نيز در اين مقطع به صحنه آمد و به مبارزات خود عمق بيشتري بخشيد. جامعه مدرسين حوزه علميه قم، همواره در مراحل مختلف انقلاب اسلامي، بخصوص با صدور اطلاعيه‏ها و بيانيه‏هاي روشنگرانه خود، در جهت بيداري افکار عمومي و پشتيباني از نهضت الهي امام خميني (ره) سهم به سزايي داشته است. در اين ميان از جمله اعلاميه تاريخي جامعه مدرسين در مورد خلع سلطنت از شاه بود که امضاي اين عالم مجاهد را نيز در آن مشاهده مي‏کنيم.(11)

ايشان که عرصه مبارزه را بسيار فراتر از حد صدور اعلاميه‏ها مي‏ديد، در شهر خود، «ميانه» نيز از ستيز با طاغوت غفلت نمي‏ورزيد و در سنگر انجمن دين و دانش، مدرسه علميه و مسجد آقا يارسلطان، به ايفاي نقش مي‏پرداخت؛ چنان که در بخشي از صورتجلسه «شوراي هماهنگي تأمين شهرستان ميانه» مورخه 1356 / 9 / 17 که با حضور فرماندار، رئيس شهرباني، فرماندهان پادگان و ژاندارمري، جهت زمينه سازي براي دستگيري ايشان و روحاني مبارز شهر حاج سيد سجاد حججي، تشکيل شده بود، چنين آمده است:

«... 2 - آقاي ميرزا علي احمدي که از قم آمده و در منزل برادرش سکونت دارد که نامبرده در دين و دانش و مساجد، تبليغات وسيعي را بر عليه رژيم و قانون اساسي و تخريب و آتش سوزي اماکن عمومي شروع و ادامه مي‏دهد و همه مردم را به عناوين مختلف جمع نموده؛ مخصوصاً دانش‏آموزان و جوانان را به تظاهرات و قيام مسلحانه ترغيب و تحريک مي‏نمايد و توسط همين اشخاص بارها وسايل موتوري نيروهاي انتظامي تخريب و مأمورين به وسيله پرتاب سنگ مجروح که نامبردگان دستگير و توسط مأمورين اعزامي بدرقه و معرفي مي‏شدند...»

در پي اين نشست، بلافاصله حکم دستگيري آيت اللّه احمدي به جرم (به اصطلاح) اخلال در نظم و امنيت و ايجاد اغتشاش در منطقه، صادر شد. ساعت 3 بامداد روز شنبه، هشتم محرم سال 1357 مزدوران ساواک مغول‏وار به منزل وي هجوم بردند، در حياط و پنجره‏ها را شکسته و وارد اتاق خواب شدند. ايشان را با لباس خواب و با اهانت و جسارت و ضرب و شتم به وسيله قنداق تفنگ به کوچه کشاندند و در سرماي آذر 57، با خودروي ارتش او را به پاسگاه ژاندارمري انتقال دادند. با فاصله اندکي، روحاني مبارز، حاج سيد سجاد حججي را نيز با همان وضع دستگير مي‏نمايند و هر دو را به صورت اهانت‏آميزي با خودروي روباز ارتشي روانه تبريز کردند که شرح و تفصيل آن در اين مختصر نمي‏گنجد.(12)

همچنان در صحنه‏

اين عالم فداکار پس از استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، با درک موقعيت حساس زماني، تمام وقت خود را وقف انقلاب، اسلام، رهبري و مردم کرد و با حضور خستگي‏ناپذير خود در عرصه‏هاي مختلف، به دفاع از حريم نهضت برخاست؛ چنان که حضرت امام خميني (ره) طي سه حکم جداگانه در تاريخ‏هاي: 19 فروردين، 7 تير و 7 شهريور 1358 وي را به عنوان قاضي شرع، مسؤول رسيدگي به امور دادگاه‏ها و ساماندهي اوضاع جاري مناطق و براي رفع مشکلات و ايجاد وحدت ميان اقشار مختلف به ترتيب در شهرهاي: «ملاير و حومه»، «ميانه و شهرهاي اطراف» و «مشکين شهر و حومه» منصوب کردند. به عنوان نمونه، متن يکي از اين احکام را در ذيل مي‏آوريم:

بسمه تعالي‏

جناب حجة الاسلام آقاي احمدي ميانجي دامت افاضاته‏

مقتضي است جنابعالي مسافرتي به شهر ملاير و شهرهاي ديگر آن ناحيه نموده و نسبت به کار کميته‏ها و اصلاح امور آنها و هم چنين اصلاح و تنظيم ساير امور اقدام لازم را بنماييد و چنانچه لازم بود متصدي مقام قضاوت شرعيه بشويد و ضمناً مردم آن ناحيه را به اتحاد و يگانگي دعوت نموده و از اختلاف و تفرقه بر حذر داريد. از خداي تعالي ادامه توفيقات آن جناب را خواستارم و السلام عليکم و رحمة اللّه‏

روح اللّه الموسوي الخميني(13)

علاوه بر آن، وي طي حکم‏هاي متعدد از سوي «دفتر عملياتي حضرت امام خميني (ره) » مستقر در قم، «دفتر جامعه مدرسين» و «دادسراي انقلاب کل کشور» به عنوان سرپرست هيأت‏هاي منتخب، جهت رسيدگي به وضع دادسراها و دادگاه‏هاي انقلاب و ساير امور جاري به استان‏هاي: خوزستان، لرستان و آذربايجان غربي عازم شد و به نحو مقتضي انجام وظيفه نمود.

آيت اللّه احمدي در رخدادهاي مهم کشور از جمله: انتخابات خبرگان قانون اساسي، غائله حزب جمهوري خلق مسلمان، ماجراهاي بني صدر و منافقين، به طور جانانه در دفاع از حريم انقلاب و ولايت فقيه وارد صحنه مي‏شد و با اقدامات سريع و به موقع خود جلوي بسياري از توطئه‏ها و ترفندهاي دشمن در منطقه ميانه و حومه را مي‏گرفت.

او درباره انقلاب و رهبري بسيار دقيق و ظريف عمل مي‏کرد. هر گاه حرکت يا حرفي را در جهت تضعيف نظام و رهبري تشخيص مي‏داد، از آن دوري مي‏جست و مصلحت آن دو را در هر شرايطي بر همه چيز و همه کس ترجيح مي‏داد. خاطره ذيل همين عملکرد ظريف و بسيار سنجيده ايشان درباره نظام و رهبري را نشان مي‏دهد.

ايشان يک باري از جانب بعثه حضرت امام خميني (ره) و بعد از آن از سوي بعثه مقام معظم رهبري به شرکت در مراسم حج دعوت شد؛ اما به سبب موانعي، از جمله پرستاري از مادر پير و تنهايي همسر، نتوانست اين دعوت را اجابت کند. چند سال بعد، از طرف بعثه يکي از مراجع تقليد نيز اين دعوت انجام پذيرفت؛ اما او با اين که اين بار مشکل چنداني نداشت، ولي اين دعوت را هم نپذيرفت و گفت:

چون نتوانستم در خدمت بعثه حضرت امام و آيت اللّه خامنه‏اي باشم، بنابراين در اين بعثه نيز نمي‏توانم حاضر شوم.

فعاليت‏هاي فرهنگي - اجتماعي‏

عمده خدمات فرهنگي - اجتماعي مرحوم آيت اللّه احمدي ميانجي در دو شهر ميانه و قم بوده است:

الف) ميانه:

در اواسط دهه سي که نهضت «مدارس ملي» با ابتکار شخصيت‏هاي روحاني مانند آيت اللّه شهيد دکتر بهشتي و امام موسي صدر در شهر قم آغاز شد، آن دو بزرگوار در اين شهر اقدام به تأسيس مدارسي به نام‏هاي «مدرسه ملي صدر» و «دين و دانش» کردند. در شهر ميانه نيز آيت اللّه احمدي، با پيروي از اين دو شهيد، اوايل دهه چهل، با همکاري چند تن از افراد نيکوکار «مدرسه رضوي» را راه اندازي کرد. اين مرکز آموزشي، در تربيت ديني و مذهبي کودکان و نوجوانان ميانه بسيار مؤثر بود.

در سال 1348 آيت اللّه احمدي در يک اقدام ديگر، مرکز فرهنگي - مذهبي مهمي را تحت عنوان «انجمن دين و دانش» بنا نهاد که در آن مقطع در رشد و تعالي فکري، عقيدتي و اخلاقي جوانانِ دبيرستاني و دانشگاهي نقش اساسي و تاريخي داشت به طوري که اغلب تربيت يافتگان اين مرکز، به نيروهاي بالقوه انقلاب اسلامي تبديل شدند و هنگامي که انقلاب در سال 1356 به مرحله بحراني خود رسيد، همه در خدمت آن قرار گرفتند و از جان خود براي پيشبرد نهضت اسلامي مايه گذاشتند.

مؤسسه قاليبافي و صندوق قرض الحسنه مهديه، دو خدمت ديگري بود که تقريباً همزمان با تأسيس انجمن دين و دانش، به همّت آيت اللّه احمدي و با همياري تني چند از معتمدين ميانه انجام پذيرفت.

مؤسسه قاليبافي اگر چه بعد از چند سالي به علت مشکلات و موانعي به تعطيلي گراييد، امّا صندوق قرض الحسنه هنوز هم فعال است و بيش از 30 سال است که بخشي از نيازهاي قشر محروم را آبرومندانه تأمين مي‏کند.

ب) قم:

صندوق ذخيره علوي، مؤسسه خيريه الزهراء (س) و جامعه ناصحين قم از جمله مراکز مهم و مؤثر در قم به شمار مي‏آيند که آيت اللّه احمدي جزء مؤسسين پرتلاش آن بود. اهميت هر کدام در جهت رفع مشکل مادي و معنوي مردم و احياي امر به معروف و نهي از منکر در سطح شهرستان قم بر کسي پوشيده نيست.

اشتياق آيت اللّه احمدي براي خدمت به مردم، بدان حد بودکه محل اقامه نماز جماعت ايشان (مسجد عبداللهي واقع در سه راه بازار قم)، به عنوان محلي جهت رفع نياز نيازمندان شناخته شده بود و در طول سال‏ها امامت ايشان در آن مسجد، گره از مشکل صدها انسان آبرومند و حاجتمند گشوده مي‏شد.

غمخوار درماندگان‏

نوع فعاليت‏هاي اجتماعي آيت اللّه احمدي به خوبي نشان مي‏دهد که وي در طول زندگي، هميشه به فکر قشر محروم و مستضعف جامعه بود. کساني که از نزديک با وي ارتباط و همکاري داشتند اين اخلاق پيامبرگونه، برايشان ملموس و عيان بود. او همواره اين شعر پروين اعتصامي را بر لب زمزمه مي‏کرد که:




  • شنيده‏ايد که آسايش بزرگان چيست‏
    براي خاطر بيچارگان نياسودن



  • براي خاطر بيچارگان نياسودن
    براي خاطر بيچارگان نياسودن



او بحق آسايش خود را تنها در شادي و راحتي محرومان مي‏ديد. حاج محمد ولي طيبي از معتمدين بازار و اعضاي هيأت رئيسه صندوق قرض الحسنه مهديه در ميانه مي‏گفت:

«... پيش از انقلاب، ايامي که حاج ميرزا علي آقا احمدي از قم به ميانه تشريف مي‏آوردند، جلسات هفتگي صندوق مهديه با حضور ايشان برگزار مي‏شد. در يکي از همين روزها قرار شد يک جلسه در مغازه مرحوم حاج ميربابا سيدي، يکي ديگر از اعضا و از ريش سفيدان بازار تشکيل بشود. من سر ساعت مقرر رفتم. ديدم هنوز کسي از اعضاي صندوق نيامده است تنها، شاگرد مغازه بود. وقتي داخل مغازه شدم، ديدم که حاج ميرزا علي آقا هم تشريف آورده و بر صندلي نشسته و مشغول نوشتن چيزي بر روي يک کاغذ هستند. جلو رفتم. پس از سلام و احوالپرسي، نشستم. حاج آقا کاغذ را جلويم گذاشتند. ديدم همان يک بيت شعر پروين اعتصامي را با خط درست بر روي آن نوشته‏اند. سپس اعضاي محترم صندوق يکي پس از ديگري آمدند و حاج آقا موضوع صحبت خويش را همان يک بيت شعر قرار دادند و اداره جلسه را بر عهده گرفتند.

ايشان در اغلب توصيه‏هاي خود، بر اخلاص تأکيد بيشتر داشتند وهمواره مي‏فرمودند: هر چه در بازار و جاي ديگر، اعتبار و آبرو داريد، بياوريد، براي خدا در اين صندوق خرج کنيد، بعد اضافه مي‏کردند: مبادا بر عکس عمل کنيد و از اعتبار و نام و نشان صندوق براي خود اعتبار و حيثيت کسب کنيد.»

آثار ماندگار

آيت اللّه احمدي ميانجي، در وادي قلم و تحقيق نيز به حق نبوغ، نوآوري، استعداد و تلاش طاقت‏فرساي خود را به وضوح در معرض ديد و قضاوت تاريخ گذاشته است. آثار اين دانشمند فرزانه از جهات مختلف قابل توجه و تأمل مي‏باشد.

1. با توجه به فضاي رايج در حوزه، که اغلب فضلا و محققان را به تحقيق پيرامون فقه و اصول سوق مي‏دهد و بيشتر محققين در اين موضوعات تحقيق و تدريس مي‏کنند؛ اما آيت اللّه احمدي از نادر شخصيت‏هايي است که هرگز تحت تأثير اين فضا قرار نگرفت و بر خلاف آن، نيروي تحقيقي خود را با ژرف‏نگري خاصي در موضوع اهم ديگر مثل آثار مکتوب و نامه‏هاي پيامبر متمرکز ساخت؛ موضوع با ارزشي که در طول چهارده قرن گذشته به ورطه فراموشي سپرده شده و چندان عميق بدان پرداخته نشده بود.

کتاب ارزشمند «مکاتيب الرسول» که بار نخست در سال 1339 شمسي به چاپ رسيد و تحقيق آن از سال 1328 آغاز شده بود که در آن ايام، مؤلف تلاشگر حدود 23 سال سن داشت. تشخيص و انتخاب موضوع در آن سن، با توجه به فضاي آن روز حوزه، به خوبي حکايت گر استعداد و ژرف انديشي آيت اللّه احمدي است.

2. در آثار اين عالم سختکوش، موضوعات و مسائل تکراري کمتر به چشم مي‏خورد. اغلب به موضوعاتي ناب پرداخت شده که تا به امروز يا اصلاً مطرح نبوده و يا اگر هم بوده، چندان مورد توجه لازم و کافي قرار نگرفته است.

3. اغلب اين آثار تا حدودي مي‏تواند برخي از خلأهاي موجود در حوزه و جامعه اسلامي را پر کند و به نحوي پاسخگوي برخي اشکالات و رفع برخي ابهامات باشدکه انتخاب و تحقيق عميق در اين گونه موارد، حکايت از ذوق سرشار، تعهد و اهداف بلند و والاي مؤلف دارد.

اکنون با توجه به امتيازات مذکور که در آثار مکتوب آيت اللّه احمدي مشهود است، به معرفي اجمالي اين آثار مي‏پردازيم:

1 - مکاتيب الرسول: اين کتاب نفيس در پانزده فصل مهم، تنظيم و تدوين يافته است که در آن موضوعاتي از قبيل نامه‏هاي پيامبر به پادشاهان، کارگزاران و رهبران ساير اديان، قراردادهاي آن حضرت، نوشته‏هاي پيامبر در نزد امامان معصوم (ع) ، مکتوبات آن حضرت در موضوعات متفرق، مکتوبات منسوب به آن حضرت، کاتبان وحي، ويژگي‏هاي آنها از حيث فصاحت و بلاغت، غرائب موجود در آنها، چگونگي آغاز و انجام آنها و ساير موضوعات تحقيقي و علمي مفيد که به مناسبت‏هايي در لابه‏لاي فصول مطرح شده است.

استفاده از منابع و مآخذ مهم اهل سنت از حيث کمي و کيفي از امتيازات بارز اين اثر کم‏نظير مي‏باشد.

اين کتاب به جهت اهميت ويژه‏اي که دارد، بي‏درنگ مورد استقبال کم نظير انديشمندان اسلامي و غيراسلامي قرار گرفت و تا کنون چندين بار با مجلدات و اندازه‏هاي مختلف در بيروت، تهران و قم به چاپ رسيده است. اولين چاپ آن در سال 1339، با همکاري حجج الاسلام و المسلمين: محمد مهدي حجتي و ميرزا قدرت اسکندري از طريق چاپخانه علميه قم انجام پذيرفت و آخرين آن را که همراه با تصحيح، تنقيح و اضافات مؤلف بود، در سال 1377 ش، انتشارات دارالحديث در چهار جلد با کيفيت مطلوب چاپ کرد و در اختيار علاقمندان قرار داد.

در ارزش و اهميت اين کتاب همين بس که وقتي آيت اللّه موسوي اردبيلي، در سال‏هاي پيش از انقلاب در قاهره از يک کتاب فروشي معتبر درخواست کتاب باارزشي کرد، فروشنده کتاب بلافاصله «مکاتيب الرسول» را نشان مي‏دهد و خريد و مطالعه آن را به ايشان توصيه مي‏کند؛ و يا شخصيت بزرگي چون امام موسي صدر، «مکاتيب» را از مؤلفش به عنوان هديه نمي‏گيرد؛ بلکه آن را از بازار تهيه مي‏کند تا در ترويج آن سهيم باشد. اين کتاب با همه دقت‏هايي که در چاپ آن از سوي انتشارات دارالحديث انجام گرفته است اما در عين حال به طور پراکنده، اغلاط املائي و چاپي در آن مشاهده مي‏شود، که اميد است در چاپ‏هاي آينده برطرف گردد.

2 - مواقف الشيعه: اين کتاب، شامل نزديک به يک هزار مناظره و احتجاج از صحابه پيامبر (ص) ، اصحاب امامان معصوم (ع) ، راويان، محدثان، عالمان و شخصيت‏هاي بزرگ شيعه در طول تاريخ مي‏باشد و از منابع معتبر شيعه و اهل سنت جمع‏آوري شده و در سه مجلد، تدوين يافته است. مؤلف فرزانه در مقدمه اين کتاب، ضمن توضيح درباره جدال و اقسام آن، انگيزه نگارش خود را به طور اجمال اين چنين بيان مي‏دارد:

«هر کس در محتواي مناظرات اين کتاب دقت و تأمل کند، به وضوح قدرت تفکر، رشد عقلي و دقت نظر علماي شيعه را مشاهده مي‏کند و اهتمام آنان را به امور ديني به خوبي درمي‏يابد و برايش روشن مي‏شود که دانشمندان شيعي در طول تاريخ، اهل منطق و برهان بوده و هرگز به نيرنگ پناه نبرده‏اند. علاوه بر مباني خود، به کتب و عقايد مخالفان خويش آگاهي کامل داشتند و در بحث و مناظره جانب انصاف و متانت را کاملاً مراعات مي‏کردند و همه اين امتيازات را هم از اهل‏بيت (ع) گرفته‏اند. نيز مي‏فهمد، به خلاف شيعه، آنهايي که با شيعه به مقابله و مخالفت برخاستند، هيچ يک اين مزايا را نداشتند، بلکه حتي فاقد آن بودند و...»

اين کتاب اگر چه از ترتيب منطقي خاصي برخوردار نيست - به همين سبب بعضاً پراکندگي و تکرار در آن به چشم مي‏خورد و اميد است در چاپ‏هاي بعدي توسط ناشر برطرف گردد، اما از حيث محتوا در نوع خود کم‏نظير و بديع مي‏باشد. براي اولين بار سال 1375 ش توسط مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم به زيور چاپ مزين شده ويک سال بعد نيز به عنوان کتاب سال اعلام گرديد.

3 - التبرک: در سال‏هاي پيش از انقلاب با توجه به شبهاتي که ايادي وهابيت در جامعه اسلامي و اذهان مسلمانان ايجاد مي‏کردند و هر روز دامنه آن در سطح عميقي گسترش مي‏يافت، آيت اللّه احمدي با درک ضرورت موضوع به نگارش اين اثر مفيد پرداخت و بدين ترتيب به مقابله با اين تهاجم فرهنگي برخاست. او دراين اثر گرانسنگ، اولاً در مقدمه کتاب، بيشتر اختلاف موجود در ميان فرق اسلامي را غير واقعي و نتيجه سوء تفاهم‏ها و دسيسه‏هاي دشمنان قلمداد مي‏کند. سپس در فصل اول، موضوع تبرک را در موارد متعدد، از ديدگاه احاديث پيامبر و تاريخ و سيره صحابه مورد بررسي و موشکافي قرار مي‏دهد. در فصل دوم نيز به همان شيوه، موضوع بوسيدن را بررسي مي‏کند. استناد او به روايات و شواهد تاريخي به صورتي است که هيچ يک از فرق اسلامي قادر بر انکار و ايجاد شبهه در آن نيستند.

اين کتاب در سال 1356 ش به زيور چاپ مزين گرديد و هم اکنون نيز از طريق حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت تنظيم و تدوين يافته به صورت مطلوبي چاپ شده و در دست علاقمندان قرار گرفته است.

4 - الاسير في الاسلام: مؤلف در اين کتاب ارزشمند نخست در مقدمه، ضمن ارائه مباحثي از قبيل مفهوم قيام، جهاد و دفاع، آداب و احکام جنگ، توصيه‏هاي امام علي (ع) در جنگ، حقوق حيوانات در اسلام و چگونگي رفتار با اسيران در جنگ‏هاي صليبي، مغول، دولت عثماني، جنگ جهاني دوم، جنگ کره شمالي و ويتنام با آمريکا، جنگ اسرائيل و جنگ عراق، به چگونگي رفتار ايران با اسيران عراقي در مقايسه با کشورهاي ديگر مي‏پردازد، سپس مباحث اصلي کتاب را با موضوعاتي همچون: بحث لغوي جنگ، انگيزه‏هاي جنگ، جنگ در تورات و انجيل، وجود دعوت به اسلام، رفتار امام علي (ع) با اسيران، اسير در عصر جاهليت و اسير در اسلام مطرح مي‏سازد. آن گاه موضوع اخير را در دو مقامِ «گرفتن اسير از طوائف مختلف کفار» و «احکام اسيران بُغاة» دنبال مي‏کند و در نهايت، کتاب با مباحثي درباره «حقوق اسير» به پايان مي‏رسد. آيت اللّه احمدي در هر بخش اين کتاب، موضوعات مربوطه را، با آيات، روايات و شواهد تاريخي از سيره امامان معصوم (ع) به هم آميخته و اضافه بر آن، از منابع اهل سنت نيز بيشترين بهره را برده است.

اين کتاب را مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم در سال 1369 به چاپ رساند و اخيراً نيز آقاي محمد احمدي فرزند ايشان آن را ترجمه کرده است که در آينده به چاپ خواهد رسيد.

5 - السجود علي الارض: در اين اثر نفيس که شامل بحث‏هاي قرآني، حديثي، فقهي، اصولي و تاريخي پيرامون موضوع «سجده» مي‏باشد، مؤلف، قدرت اجتهادي و فقاهتي خويش را به روشني به اثبات مي‏رساند. وي در اين کتاب ابتدا، سير تاريخي سجده را به چهار دوره متفاوت تقسيم مي‏کند. سپس هر کدام آنها را همراه با اقوال، آرا و اجتهادات صحابه، تابعين و تابعين آنان، مورد بحث و بررسي قرار مي‏دهد و در بخش آخر، بحث مبسوطي را درباره فضيلت سجده بر تربت امام حسين (ع) با استناد به احاديث مطرح مي‏نمايد.

اولين چاپ اين کتاب، پيش از انقلاب از سوي مؤسسه در راه حق در چند نوبت و در هر بار با تيراژ پنج هزار به چاپ رسيد. بعد از آن نيز يک بار در بيروت چاپ شد. همچنين به طور متفرقه از طريق ناشران مختلف به چاپ رسيد که نام و مشخصات ناشر در آن منعکس نشده است.

6 - مالکيت خصوصي: در اوايل انقلاب، از سوي برخي گروهک‏ها شبهاتي در جامعه ترويج و القا مي‏شد مبني بر اين که: در اسلام مالکيت خصوصي وجود ندارد و اگر هم باشد، بسيار محدود است؛ يا در اسلام سرمايه و ثروت جايگاهي ندارد و اجاره يک نوع استثمار و بهره کشي از ضعيفان است و... . آيت اللّه احمدي جهت پاسخ به اين شبهات، سلسله مباحثي را پيراموي مالکيت خصوصي در رمضان سال 1359، در انجمن دين و دانش ميانه آغاز مي‏کند و با استفاده از آيات و روايات در صدد رفع شبهه برمي‏آيد و نظر اسلام را در اين خصوص روشن مي‏سازد. يادداشت‏هاي اين مباحث، با تصحيح و اضافاتي به صورت کتاب مذکور، در پاييز سال 1361 از سوي مؤسسه نشر اسلامي به چاپ رسيد و تا کنون چندين نوبت تجديد چاپ شده است.

7 - احاديث اهل البيت عن طرق اهل السنة: اين کتاب ارزشمند اثر مشترک آيت اللّه احمدي و مرحوم آيت اللّه حاج سيد مهدي روحاني است. همان طوري که از نام آن پيداست، در اين مجموعه، احاديث و روايات اهل‏بيت (ع) در موضوعات مختلف که از طريق اهل سنت نقل شده و در کتاب‏هاي روايي و تاريخي معتبر آنان موجود است، گردآوري شده است و در نوع خود يک تحقيق بديع و ابتکاري به شمار مي‏آيد.

اين مجموعه نفيس در ابواب و موضوعات گوناگون مانند: تفسير، عقايد، فضايل، تاريخ اهل بيت (ع) و تاريخ صحابه پيامبر و... به بحث پرداخته است و البته غالب مباحث آن در موضوعات فقهي و احکام عملي است. تعداد کتاب‏ها و منابعي که اين احاديث و روايات از آنها جمع آوري شده، نزديک به دويست عنوان واثر معتبر مي‏باشد. جلد اول اين اثر، بيست جلدي در سال 1379 ش، زيور طبع پوشيد و به موضوع طهارت و جنائز مي‏پردازد. مجلدات بعدي را نيز مؤسسه نشر اسلامي به تدريج چاپ و منتشر خواهد کرد.

8 - لزوم وزارت اطلاعات در حکومت اسلامي: در اين کتاب، مؤلف فرزانه نخست با استناد به ادله عقلي و نقلي به ضرورت وجود تشکيلات اطلاعاتي در حکومت اسلامي مي‏پردازد و بحث مبسوطي در اين زمينه ارائه مي‏دهد. سپس مباحث متنوعي را نيز در موضوعات مختلف؛ از جمله: معناي نصيحت، بحث عريف و نقيب، معناي تجسس و سوء ظن و موارد جواز اين دو و وجوب حسن ظن را از ديدگاه قرآن و احاديث مطرح مي‏سازد.

چاپ اول اين کتاب را دفتر نشر برگزيده در قم، در سال 1374 به چاپ رسانده است.

9 و 10 - حاشيه و تعليقه بر کتاب‏هاي «معادن الحکمه» مرحوم فيض کاشاني و «شيعه در اسلام» مرحوم علامه طباطبايي، از ديگر آثار به چاپ رسيده آيت اللّه احمدي به شمار مي‏آيد که اثر اول را مؤسسه نشر اسلامي در سال 1365 به چاپ رساند و يک سال بعد نيز تجديد چاپ شد و اثر دوم هم تا کنون از طريق مراکز انتشارات مختلف در چند نوبت به چاپ رسيده است.

اضافه بر آثار ياد شده، از اين عالم فرزانه مقالات و دست نوشته‏هاي متنوعي هم در موضوعات مختلف به يادگار مانده است. اميد است به همت فرزندان برومند و علاقه‏مندان ايشان در آينده نزديک، تنظيم و تدوين شده به مرحله چاپ و نشر راه يابند و در اختيار محققان و پژوهشگران قرار گيرند.

حکومت از ديدگاه آيت اللّه احمدي‏

يکي از ويژگي‏هاي بارز آيت اللّه احمدي، اين بود که مسائل اسلامي را از ديدگاه حکومتي ارزيابي مي‏کرد و اعتقاد داشت که فقه اسلامي و شيعي براي اداره بشر از گهواره تا گور است و مي‏تواند جوامع بشري را به خوبي اداره کند.

او با اين بينش و تفکر وارد ميدان تحقيق و پژوهش شد و از آيات، احاديث و رواياتي که تا ديروز تنها در ابعاد فردي استفاده مي‏شد، در ابعاد حکومتي از آنها بهره برداري کرد و کتابي را تحت عنوان «اطلاعات و امنيت در حکومت اسلامي» به رشته تأليف درآورد که از اين نظر در نوع خود، کم نظير و بديع مي‏باشد. بر اساس همين بينش، ايشان به «احکام حکومتي» که زير نظر ولايت ولي‏فقيه جامع الشرايط اداره شود، به جدّ اعتقاد داشت و از اين رو، حتي مقررات و قوانين معمولي را هم لازم‏الاجراء مي‏دانست؛ به طوري که اظهار مي‏داشت: اگر کسي در نيمه شب مقررات راهنمايي و رانندگي را رعايت نکرد و پليس هم حضور نداشت، واجب است خود، جريمه خلافش را به صندوق حکومت واريز کند؛ در غير اين صورت ذمه‏اش مشغول خواهد شد.

ايشان در باب اخذ وجوه شرعيه (خمس، زکات و...) نيز نظر خاصي داشت که از همان نظريه حکومتي ايشان نشأت مي‏گرفت. او اخذ وجوه شرعي و مصرف آن را، ابتدائاً يکي از شئون اساسي ولي فقيه مي‏دانست. به همين سبب با اين که ايشان مجتهد مسلم بودند؛ اما در اين باب خود را ملزم کرده بودند تا از مقام معظم رهبري اجازه بگيرند.

با توجه به نگرش پوياي آيت اللّه احمدي در فقه و ساير مسائل اسلامي، حضرت آيت اللّه خامنه‏اي، رهبر معظم انقلاب، طي حکمي ايشان را همراه با حضرات آيات سيد مهدي روحاني، شيخ محمد ابراهيم جنّاتي، سيد محمود هاشمي شاهرودي و... جهت بررسي موضوعات جديد و پاسخگويي به مسائل روز جهان اسلام منصوب کردند.(14)

توصيه‏هاي ناب به طلاب‏

آيت اللّه احمدي ميانجي در بُعد اخلاقي و عرفاني به سطح بسيار والايي نايل گرديده بود. او به عنوان يکي از اساتيد بزرگ اخلاق در حوزه علميه، سير و سلوک ويژه و منحصر به فردي داشت که البته از قرآن و سيره امامان معصوم (ع) سرچشمه مي‏گرفت. وي هرگز اين بُعد از شخصيت ممتاز خويش را بروز نمي‏داد و در مجالس و محافل عمومي به خصوص هنگام اقامه نماز جماعت، عبادات واجب و مستحب خود را به صورت خيلي ساده و در عين حال دقيق انجام مي‏داد. در طول شصت سال زندگي در قم کوچک‏ترين تظاهري از اين عالم عامل ديده نشد. رابطه عاشقانه و جانسوز خود با خدا را در حد بسيار عميق همواره در خلوت و به دور از چشم مردم و حتي نزديکان انجام مي‏داد.

او با توجه به شصت سال تجربه علمي و عملي در حوزه علميه قم، به نقاط ضعف و قوت و جنبه‏هاي افراط و تفريط در بعد اخلاق و عرفان آشنايي کامل داشت. لذا توصيه‏هايي که در اين رابطه به طلاب و فضلاي جوان مي‏کرد، نشأت گرفته از همين تجارب شصت ساله ايشان بود. از اين رو، آيت اللّه احمدي هنگامي که مي‏ديد بعضي طلاب جوان و مقدمات خوان، خيلي زود و بدون فراهم ساختن زمينه لازم، وارد برخي مسائل عميق اخلاقي و عرفاني مي‏شوند و به قول معروف، مي‏خواستند ره صد ساله را يک روزه طي کنند و در مدتي کوتاه همانند حضرت امام خميني (ره) و آيت اللّه بهاء الديني و يا آيت اللّه بهجت گردند، سخت نگران مي‏شد و تأسف مي‏خورد و با تذکرات و توصيه‏هاي کارشناسانه و دقيق خود، در صدد اصلاح چنين افرادي بر مي‏آمد. لذا چنانچه اين قبيل طلاب جوان به حضور ايشان مي‏رسيدند و با يک دنيا توقع از ايشان مي‏خواستند تا آنها را ارشاد و نصيحت بکند و ذکري و وردي بر ايشان بياموزد، آيت اللّه احمدي همچون پدري مهربان و طبيبي حاذق اينان را به اشتباه و بيراهگي خود آگاه مي‏ساخت و با توصيه‏هايي به ظاهر ساده، اما در واقع دقيق و ظريف به رعايت اين امور سفارش مي‏کرد:

1 - سعي کنيد واجبات خود را خوب انجام دهيد؛

2 - از محرّمات دوري کنيد و خود را به گناه آلوده نسازيد؛

3 - از خوراک خود کم نگذاريد، به قدر لازم و کافي غذا بخوريد؛

4 - خوابتان هم به قدر کافي باشد؛

5 - خوب درس بخوانيد و بعد درس‏هايتان را خوب بحث کنيد؛

6 - در مرحله آخر اگر وقت اضافي آورديد، مي‏توانيد به برخي از مستحبات هم بپردازيد.

آيت اللّه احمدي وظيفه اصلي طلاب جوان را تحصيل علوم اسلامي به نحو احسن مي‏دانست و همواره اظهار مي‏داشت که طلاب بايد خوب درس بخوانند و مباني اسلام و تشيّع را خوب بفهمند. تا بتوانند در برابر انواع و اقسام شبهات بااستدلال و برهان از حريم اسلام و تشيّع دفاع کنند.

و نيز همواره تأکيد مي‏کرد:

«طلبه بايد اهل مطالعه باشد و بيکار ننشيند؛ حتي اگر مطالعه کتاب «موش و گربه» و يا «نان و حلوا» باشد.»

به همين علّت، خود ايشان در شب‏هاي قدر ماه مبارک رمضان بعد از اين که مقداري از شب را به عبادات و انجام مستحبات مي‏پرداخت، باقيمانده زمان را تا سحرگاه به بحث علمي و مطالعه مي‏گذراند و به طلبه‏ها هم اجازه نمي‏داد که در شب‏هاي چهارشنبه به مسجد جمکران مشرّف شوند؛ چون شبِ درسي بود؛ در عوض توصيه مي‏کرد که اين کار در شب پنج‏شنبه يا شب جمعه انجام پذيرد تا خلل و صدمه‏اي به درس و بحثشان وارد نشود و در آينده عالمي فاضل و مايه افتخار براي حضرت حجت - عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف - باشند.

البته بر صاحبان بصيرت پوشيده نيست که اين شيوه آيت اللّه احمدي ميانجي بدان رو بود که ايشان مشاهده مي‏کردند که نه تنها طلاب، بلکه بسياري از مردم، از سويي امور مادي و معنوي خود را با افراط و تفريط انجام مي‏دهند و از سوي ديگر گاه امر مهم و لازمي را فداي امر فرعي و غيرضروري مي‏نمايند.

چنان که در جوامع اسلامي مشاهده مي‏شود که يک عمل مستحب يا واجب مهم نسبت به يک واجب اهم بيشتر مورد توجه قرار مي‏گيرد يا يک عمل مستحب غيرمؤکد، بيش از يک واجب عيني مهم، رواج و رونق مي‏يابد. به قول شهيد مطهري براي انجام يک عمل مستحبي، مثل زيارت کربلا، ده‏ها حرام و گناه کبيره، مانند دروغ و عدم رعايت نوبت و مراعات حقوق ديگران انجام مي‏گيرد،(15) که تشخيص اين موارد از عمل به وظيفه شرعي نياز به شناخت صحيح از اسلام و روشن بيني و درايت در امور دارد.

آيت اللّه احمدي ميانجي، از شخصيت‏هاي نادري بود که به اين موضوع مهم توجه داشت و خود نيز بدان عمل مي‏نمود. چنان که وقتي به سفر حج دعوت شدند، نمي‏پذيرند و چون فرزندانش اصرار مي‏کنند در جواب اظهار مي‏دارد:

«من راضي نيستم به خاطر يک عمل مستحبي، همسرم مجبور شود به خاطر فرار از تنهايي به خانه فرزندانش برود.»

پرواز تا بي نهايت‏

اين عالم فرزانه پس از هفتاد و سه سال زندگي توأم با تلاش، تحقيق و پژوهش، بامداد روز دوشنبه، بيست و يکم شهريور 1379 چشم از جهان فرو بست و روح بلندش به سوي معبود متعال پرواز کرد. پيکر اين فقيه خستگي‏ناپذير، با حضور مراجع معظّم تقليد، علماي اعلام، طلاب و فضلا و انبوهي از مردم قم، ميانه، تهران و... از مسجد امامِ قم به حرم حضرت معصومه (س) تشييع شد و با تجليل فراوان، در جوار کريمه‏اهل‏بيت (ع) جنب مرقد علامه طباطبايي و شهيد مرتضي مطهري به خاک سپرده شد. با درگذشت اين عالم ربّاني، از سوي برخي از حضرات آيات عظام و علماي اعلام، پيام‏ها و بيانيه‏هاي تسليتي صادر شد که در اينجا به ذکر بيانيه آيت اللّه خامنه‏اي - مدّ ظلّه العالي - اکتفا مي‏کنيم.

متن پيام تسليت حضرت آيت اللّه خامنه‏اي

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

با تأسّف فراوان اطلاع يافتم که عالم جليل القدر و فقيه اخلاقي و پارسا و پرهيزکار آيت اللّه آقاي حاج ميرزا علي احمدي ميانجي دنيا را بدرود گفته و حوزه‏ي علميه‏ي قم به فقدان اين استاد وارسته و با فضيلت، دچار گشته است. ايشان در شمار عالمان و برگزيدگان بودند که علم را با عمل، و تقوا را با جهاد، و فقاهت را با تبليغ دين، و برجستگي رتبه دانش و تحقيق را با کمال فروتني و زهد و کم توقعي در هم آميخته و در عرصه‏ي دين و معنويت همچون ميدان حضور و نشاط انقلابي، از پيشروان و گوي سبقت ربودگان بودند. آزمون شهادت فرزند همچون ديگر محنت‏هاي دوران مبارزه‏ي علمي و جهاد سياسي، بر صبر و صفا و وارستگي اين مرد بزرگ افزوده و اسوه‏يي براي فضلاي جوان و شاگردان و ارادتمندان ايشان پديد آورده بود. فقدان خسارتبار اين روحاني عالي مقام را به حضرت بقية اللّه روحي فداه و حوزه‏ي علميه‏ي قم و خاندان محترم و فرزندان مکرّم ايشان تسليت عرض مي‏کنم و علوّ درجات ملکوتي ايشان را از خداوند رحيم مسئلت مي‏نمايم.

سيّد علي خامنه‏اي

1379 / 6 / 22


1 - سيماي ميانه، خطه ولايت، عبدالرحيم اباذري، انتشارات نبوغ، قم، 1374، ص 197.

2 - همان، ص 208 و تاريخ انقلاب اسلامي شهرستان ميانه، عبدالرحيم اباذري، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1380 فصل اول.

3 - ر.ک: ستارگان حرم، جمعي از نويسندگان، انتشارات زائر، قم، 1379، ج 7 و سيماي ميانه.

4 - براي آگاهي از شرح حال مختصر ايشان ر.ک: سيماي ميانه، ص 213.

5 - آيت اللّه احمدي براي نگارنده نقل مي‏کرد: در اوايل، هرگز به منزوي و گمنام بودن علامه طباطبايي توجه نداشتم؛ چون ازموقعيت علمي وتقوايي ايشان آگاهي نداشتم و خيال مي‏کردم که آيت اللّه حاج شيخ لطفعلي زنوزي مرا به يک روحاني معمولي معرفي کرده است؛ اما وقتي بعدها در قم به خدمتشان رسيدم و استفاده علمي از محضرشان بردم، به گمنامي ايشان درتبريز پي بردم و همواره برايم سؤال بود و تأسف مي‏خوردم که چرا و چگونه عالمي به آن بزرگي و با آن همه معنويت، اين چنين منزوي به سر مي‏برد و از محضرش استفاده نمي‏شد!

6 - آيت اللّه سيد حسيني قاضي در آن وقت يکي از اساتيد معروف فقه و اصول در سطح عالي و مورد احترام و قبول بزرگان حوزه علميه قم بود. وي سال 1317 قمري در شهر تبريز به دنيا آمد. تحصيلات خود را در آن شهر پيش حاج ميرزا علي اصغر ملکي و آيت اللّه انگجي فرا گرفت. بعد به نجف اشرف هجرت کرد و در آن جا از محضر حضرات آيات عظام: کاشف الغطاء و آقا ضياء عراقي و ايرواني بهره برد. سپس در مشهد مقدس، در دروس حضرات آيات آقا سيد حسين قمي، آقازاده خراساني و ميرزا مهدي اصفهاني شرکت نمود و در سال 1354 ه . ق به قم وارد شد و در جوار کريمه اهل‏بيت (ع) براي خود مسکن هميشگي گزيد و ضمن اين که از محضر آيت اللّه حائري يزدي و آيت اللّه حجت کوه‏کمره‏اي استفاده مي‏کرد، تا آخر عمر به تدريس و تربيت شاگرد اشتغال داشت. وي در شب سه شنبه 26 ربيع الثاني 1393 چشم از جهان فرو بست و در قبرستان حائري قم به خاک سپرده شد. ر.ک: گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 2، ص 227.

7 - آيت اللّه ميرزا احمد کافي الملک نيز از مدرسين مبرز حوزه علميه قم در سطوح عالي و خارج اصول بود و در ميان حوزويان به زهد، کمال و تقوا شهرت داشت. او از روستاي کافي الملک از توابع تبريز بود. دروس مقدماتي را در مدرسه طالبيه تبريز خواند. از شاگردان حضرات آيات: ميرزا ابوالحسن انگجي و شهيدي در مکاسب و کفايه بود. فلسفه را هم از مرحوم آقا سيد عبدالعظيم در تبريز ياد گرفت. وي در سال 1350 ه . ق به شهر قم هجرت کرد. محضر حضرات آيات عظام: حائري يزدي، خوانساري، حجت را درک نمود و حدود هيجده سال نيز از محضر علمي آيت اللّه العظمي بروجردي کسب فيض کرد و به مراتب عالي از فقه و اصول رسيد. ر.ک: گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 240.

8 - مرحوم حضرت آيت اللّه حاج سيد محمد محقق، سال 1325 ه . ق، در احمد آباد اردکان به دنيا آمد. علوم مقدماتي را در همان محل آموخت. بعد به يزد رفت، از اساتيد بزرگ يزد استفاده‏هاي شايان برد. سال 1341 ه . ق به قم مهاجرت کرد و در خدمت اغلب بزرگان، مانند: حائري يزدي، خوانساري، حجت، رفيعي قزويني، سيد علي يثربي و... کسب فيض نمود و به مراتب والايي از علم و حکمت رسيد. او چون داماد حضرت آيت اللّه حائري بود، در ميان فضلا و طلاب به محقق داماد شهرت يافت. اويکي از شخصيت‏هاي بارز علمي در حوزه به حساب مي‏آمد و درس خارج معظم له از ويژگي‏هاي خاصي برخوردار بود و فضلايي مانند: شهيد بهشتي، امام موسي صدر، شهيد مطهري، شهيد مفتح، شهيد قدوسي، شهيد حاج آقا مصطفي خميني و آيات ديگر مانند: جوادي آملي، موسي زنجاني، مکارم شيرازي، حسين نوري همداني، حسين مظاهري، محمد مؤمن، طاهري اصفهاني و... مي‏توانستند در آن شرکت جويند.

او پس از سال‏ها تلاش، تعليم و تربيت شخصيت‏هاي بزرگ علمي و با تأليفات ارزشمند، روز چهارشنبه دوم ذي الحجه 1388 دار فاني را وداع کرد و در ضلع شرقي صحن مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد. ر.ک: ستارگان حرم، ج 2، ص 115.

9 - نقل به مضمون. اين مطلب در مواقع متعدد با عبارت‏هاي مختلف توسط نگارنده از ايشان شنيده شد.

10 - ر.ک: تاريخ انقلاب اسلامي در شهرستان ميانه، فصل پنجم.

11 - ر.ک: مجموعه پنج جلدي اسناد انقلاب اسلامي، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1374، ج 3، ص 507، 491، 450، 292، 272، 268، 521، 239 و 106.

12 - ر.ک: تاريخ انقلاب اسلامي در شهرستان ميانه، فصل پنجم.

13 - ر.ک: خاطرات آيت اللّه احمدي ميانجي، عبدالرّحيم اباذري، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1380 که در آنجا متن احکام ديگر نيز موجود است.

14 - براي آگاهي از متن اين حکم، ر.ک: روزنامه اطلاعات، 7 1371 / 10 / 9 ش 19806

15 - اسلام و مقتضيات زمان، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، تهران، ج 2، ص 83.

/ 1