آواي آزادي
غلامرضا گليزواره وطن و خانواده
در ناحيهاي سرسبز و خرم در غرب اراک، آبادي با صفاي سنجان آرميده است مردمان اين روستا از طريق زراعت و دامداري روزگار ميگذرانند و با زحمت و مشقت در تکاپوي رزق حلالاند. آنان در ضمن تلاش براي معاش، به امور مذهبي عنايتي ويژه دارند، و حرمت مؤمنين و اهل تقوا را پاس ميدارند. از جمله شخصيتهاي مورد احترام اين ديار، کشاورز پرهيزگاري بود که در کنار همسر خويش سيده علويه، در بين سکنه اين ناحيه، زندگي سالمي را آفريده بود. به همين دليل، مردم آبادي او را بزرگ داشته و احترامش را بر خود لازم ميدانستند . ولادت و دوران کودکي و نوجواني
سيده علويه که زن دانش دوست و مؤمني بود، نسبت به پرورش اخلاقي فرزندان خود توجه خاصي مبذول ميداشت. وي در سال 1290 ش صاحب فرزندي گرديد که به دليل علاقه بسيارش به حضرت اميرمؤمنان (ع) او را «علي» ناميد؛ تا در آينده از جرعه نوشان چشمه جوشان ولايت گردد و راه آن انسان والا و بزرگ را ادامه دهد. چون اين کودک دوران رشد اوليه خود را پشت سر نهاد، مادرش نخست او را براي تحصيل علم، به مکتب خانهاي در همان محل فرستاد. اين کودک نوخاسته، براي کسب مدارج علمي و فضيلتهاي انساني با ترغيب، تشويق و راهنماييهاي آموزنده و ارزنده آن بزرگ بانو به مسير هدايت رهنمون شد. اين مادر موجب آن گرديد تا يکي از نهالهاي ارزشها و فضايل، به شکوفايي برسد و در جهت تعظيم و تکريم باورهاي ديني بالنده گردد . نخستين کسي که علي هاشمي را با مقدمات ادبيات و علوم ديني آشنا ساخت، مرحوم حاج شيخ عطاء اللّه فقيهي سنجاني بود که در همان روستا ميزيست. هاشمي سنجاني در مدتي کوتاه، معارف و دانشهاي ابتدايي را به شايستگي نزد وي آموخت و براي ادامه تحصيل به شهرستان اراک عزيمت نمود.(1 ) تحصيلات در اراک و قم
هاشمي سنجاني در حوزه علميه اراک، دوره سطح را نزد اساتيدي چون مرحوم آيت اللّه سلطان آبادي و حجة الاسلام و المسلمين آقا شيخ جعفر (نماينده مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري) و... فرا گرفت، و با درجات عالي از عهده امتحانات مربوطه بر آمد، و براي تکميل اين دوره عازم قم گرديد . در حوزه بزرگ قم، شخصيتي چون آيت اللّه سيد محمد حجت کوه کمري، که انساني آراسته به صفاي معنوي بود، به تعليم و تربيت طلاب مبادرت ميورزيد، مرحوم علي هاشمي نيز به اين جويبار پرفيض راه يافت، و از محضر آن فقيه فقيد، در فقه و اصول بهره گرفت. چندي از خصوصيتهاي برجسته اين استاد سترگ به شاگردان مستعدش، از جمله هاشمي سنجاني نيز سرايت کرد. شيوه خاص حضرت آيت اللّه حجت، در تدريس و دسته بندي مطالب، موجب ميشد تا نوشتن و فراگيري درس، براي طلاب آسان شود. بعدها مرحوم هاشمي نيز اين روش را وقتي خود بر مسند استادي حوزه قرار گرفت، به کار برد. آيتاللّه حجت از تظاهر و خودنمايي ميگريخت، و به اطرافيان سفارش ميکرد تا از تبليغ کردن براي او بپرهيزند . او در واقع علم خويش را با فضيلت زينت داده بود. وي شرح صدري شگفت در برابر مخالفين داشت و نسبت به اهلبيت (ع) علاقهاي فوق العاده نشان ميداد، اين خصال پسنديده براي بهرهگيران محضر او، از جمله مرحوم هاشمي در خور توجه، عبرت و دقت بود. مرحوم هاشمي به درس اصول مرحوم آيت اللّه بروجردي نيز راه يافت و با شيوههاي عالي تحقيقي و پژوهشي اين مرجع عاليقدر، آشنا شد. بيان رسا و تقرير اين سيد الفقها براي امثال مرحوم هاشمي پرکشش و سرشار از نشاط علمي و لذت معنوي بود. با ارتحال اين دو بزرگوار، مرحوم هاشمي در جلسه بحث حضرت آيت اللّه العظمي امام خميني (ره) شرکت کرد و از افاضات آن روح قدسي، در فقه و اصول و نيز فلسفه و عرفان بهرهها برد. آنچه در درس امام براي او جالب و پرجاذبه مينمود، ويژگي محقق پروري او بود و دميدن روح نقادي و بررسيهاي علمي در انديشههاي علماي سلف، به جان و روان شاگردان. او مشاهده ميکرد که چگونه استادش ميکوشد تا حاضران در جلسهاش، علاوه بر حضور فيزيکي، يک شرکت پرتحرک علمي و فکري هم داشته باشند و در خصوص مطالب مطرح شده به بحث نشينند و با انديشه ورزي در امور مورد بحث با ابتکار و نوآوري، افکاري بديع بيافرينند. اين جلسات براي شاگردان شايستهاي چون علي هاشمي بسيار سازنده و رشد دهنده بود و با ارتقاي سطح علمي و فکري آنها، آنان را افرادي وسيع نگر، ژرف بين و کنجکاو ميپروراند. حضور در اين درسها نورانيت و شور فوق العادهاي ايجاد ميکرد. شاگردان با نصايح و اندرزهاي حضرت امام (ره) ، که خود، در زندگي آنها را پياده کرده و قلباً بدان معتقد بود، در کنار تحصيل و معارف دانشهاي مورد نياز به کسب اخلاق و مکارم انساني ميپرداختند و از خودخواهي و ديگر رذايل دنيايي ميرهيدند. شهيد هاشمي سنجاني در چنين فضايي به موازات کسب مدارج علمي، در طريق پرورشهاي اخلاقي و تعالي روحي خود گام بر ميدارد. او در کنار تحصيل فقه، اصول، ادبيات، منطق، فلسفه و ديگر علوم اسلامي و با توفيق در خودسازي و تهذيب نفس، ممتاز و برجسته ميگردد.(2 ) شهيد هاشمي سنجاني ضمن استفاده از محضر امام به يک ويژگي او، توجه ويژهاي داشت . او ميديد که اين استاد بزرگ چگونه در درس و بحث و تمام امور زندگي خود برنامه دار و بسيار منظم است؛ و همين برنامه سبب شده تا او بتواند در کمترين زمانها، بيشترين فعاليتها را انجام دهد، و لحظات عمر خود را با برکت و مفيد نمايد. نظم امام فرياد رساي اين حقيقت بود که هر گونه تلاش بيهوده، سخن نابجا، فکر بيمورد و کلّاً اموري که بعدها موجب ندامت ميشود، بايد از زندگي حذف گردد. شهيد هاشمي سنجاني از حوزه درسي آيت اللّه العظمي سيد محمد رضا گلپايگانيهم بهرهمند شد. درسهاي چنين استاداني از شهيد هاشمي يک روحاني متفکر و متعهد، عارفي عميق، شاعري توانا، انساني با تقوا و اهل فضيلت و عاشقي دل سوخته نسبت به خاندان ولايت و طهارت، ساخت.(3 ) آن شهيد سعيد موفق گرديد تا از حضرات آيات عظام: حجت، سيد ابوالحسن اصفهاني، بروجردي، حکيم، سيد عبداللّه شيرازي، امام خميني و گلپايگاني در امور شرعي و فقهي به کسب اجازاتي نائل گردد. وي پس از طي مراحل علمي در حوزه مقدس قم به عنوان مدرس علوم ديني، چند سالي را به تدريس پرداخت و شاگرداني متعهد و متقي را پرورش داد.(4 ) اخلاق و رفتار
شهيد هاشمي در طول دوران زندگي با برکت خويش، اين توفيق را به دست آورد تا به لطف خداوند و پرورشهاي خانوادگي و نيز تحت تأثير توصيههاي استادان خويش، در جهت کسب فضايل و خوبيها بکوشد و ذهن و روح خويش را به خصالي نيکو زينت دهد. اينک به برخي از صفات برجسته او اشاره ميکنيم : * 1 - علاقه به اهلبيت (ع) :
شهيد هاشمي سنجاني که از همان اوان نوجواني به پالايش درون، ميپرداخت، به موازات آن نيز نسبت به ساحت قدس الهي و فرستادگان و اولياي امر بصيرت مييافت و رايحه محبت توحيدي از قلبش عطري جانفرا ميتراواند . رابطه او با خاندان عصمت و طهارت بر اساس يک پيوند قلبي بر پايه شوق و علاقهاي که در شناختي عميق و آگاهي گسترده ريشه داشت، استوار گرديده بود.(5) او با وجود پيمودن مسيرهاي علمي، خود را از ارتباط قلبي با ستارگان فروزان آسمان ولايت و امامت بي نياز نميديد. وي چون از امامان شيعه سخن به ميان ميآورد، عشق به ساحت مقدس آن رادمردان عالم بشريت که مشعل هدايت و ولايت را به دست دارند، از تمام وجودش لبريز ميشد. در تدريس، سخنراني، وعظ، خطابه و هر زمينهاي که وي لب به سخن گفتن ميگشود، نخست کلامش را با آيات قرآني و روايات اهلبيت (ع) زينت ميداد. او در مناسبتهاي سالروز ولادت يا شهادت ائمه، مجلس را، نسبت به اين خاندان، سرشار از عشق، شور و هيجان ميکرد و با سخن گفتن از مکارم آن بزرگواران و نيز مصائبي که بر آنان رفته است، اشعار مدح يا مرثيهاي را که خود سروده يا از ديگر شاعران بود، بر فراز منبر با التهاب خاصي ميخواند و با بهرهگيري از شيوه زندگي امامان، خود و مردم را به کرامتهاي عالي انساني فرا ميخواند، و با الهام از سيره سياسي آن ستارگان درخشان، به روشنگري و افشاگري در خصوص رژيمهاي طاغوتي ميپرداخت.(6 )* 2 - امر به معروف و نهي از منکر:
شهيد سنجاني در صحنههاي گوناگون اجتماعي - سياسي با نصايح سودمند و سخنرانيهاي آموزنده خود، مردم را به نيکيها ره مينمود و از آنان ميخواست، تا از رذايل و گناهاني که پرونده زندگي جاويدشان را تباه ميسازد، اجتناب کنند. بخشي از شيوه او در ستيز با ظلم و ستم آشکار شد. او در طول سالهاي سياه اختناق و ديکتاتوري و فشارهاي سياسي رژيم استبدادي، در خطابههاي کوبنده خود، مبارزه با طاغوت را جزئي از برنامه هايش قرار داد، و با شجا عت و شهامتي وصفناپذير، پرده از سيماي کريه رژيم شاه برگرفت، و او و اربابانش را رسوا کرد. به همين دليل چندين بار تحت تعقيب ساواک قم و اراک قرار گرفت، و سالها «ممنوع المنبر » بود و اجازه نداشت در محافل و مجالس به سخنراني بپردازد.(7 )* 3 - غيرت ديني:
اين شهيد به خون خفته، در تمام مراحل تبليغي و مواجهههاي فردي و اجتماعي تنها براي خدا و حمايت از حريم دين و پاسداشت مقدسات، غضب مينمود، و چون اين گونه بود، خداوند دريچههاي کاميابي معنوي را به رويش ميگشود. او هر کجا که ميديد قوانين اسلامي يا موازين شرعي پايمال ميشوند، سخت برميآشفت و دمي نميآسود، تا آن که مطمئن شود جلو اين خلاف گرفته شده است. او حتي وکالت مجلس شوراي اسلامي را هم بر حسب وظيفه شرعي پذيرفت، و از اين سنگر مهم و سرنوشتساز، به انجام وظايف ديني و دفاع از قلعه و باروي باورها مبادرت ورزيد. وي با آنان که نسخههاي غربزدگي را براي شيعيان تجويز ميکردند، مبارزهاي بيامان را پيش ميگرفت و نيز با افرادي که تحت تأثير مکاتب شرقي و بياطلاع از اعتقادات مردم، ميخواستند انديشههاي فاني مادي گرايي را بر جامعه ديني تزريق کنند، به مخالفت برميخاست. او در راه همين مقاومتها و استواريها براي دفاع از حقايق مسلّم مکتب قرآن و عترت، توهينها و زخم زبانهاي زيادي را از نااهلان شنيد؛ اما از اين حرکات و تهديدهاي دشمنان نهراسيد، و ثابت قدمتر بر جاي ماند؛ تا آن که آماج توطئه منافقان کوردل شد.(8 ) شهيد هاشمي در ايام وکالت در مجلس شوراي اسلامي و فعاليت در کميسيون امور اوقاف و کميتههاي امداد و خيرات از برخي مسايل رنج ميبرد؛ چنانچه خودش به اين نکته اشاره کرده و ميگويد : « در اين اوقات بسيار رنج ميبرم، و هر روز مقداري کتب فقهي، به خصوص تحرير الوسيله امام، را به همراه خود به کميسيون ميبرم، و مسايل مورد نظر را براي آنان که لازم است ميخوانم.»(9 )* 4 - زهد و پارسايي:
آن شهيد عزيز، تعلقات دنيايي را از صفحه ذهن و دل محو کرد، و تنها يک تعلق را بر جاي نهاده بود، و آن پيوستگي به حق بود. او از دنيا و وابستگي هايش، روي برتافت و براي گذران زندگي خود به حداقل امکانات بسنده کرد. وي با اين روش توانست هم به مقام حق تقرب يابد و راه تقوا و ايمان را مطمئنتر بپيمايد، و هم موقعيت افراد مستمند و نيازمند را بهتر درک کند و خود را به اين افراد نزديکتر سازد. اعراض از دنيا هم او را از معنويات بهرهمند ساخت و ياد خدا را در قلب او زنده نگه داشت، و هم زندگي ساده و بي آلايشي را براي او تدارک ديد تا آنجا که فريب جاه و مقام و مظاهر فناپذير آن را نخورد.(10) به دليل وجود همين حالات اخلاقي بود که شهيد در مقابل ستمگران، پرصلابت و بي اعتنا، و در برابر بندگان شايسته و مؤمن، فروتن و خاضع بود.(11 ) بانگ بيداري
شهيد هاشمي سنجاني در جلسات گوناگوني که با ديگران داشت، و حتي در مجلس شوراي اسلامي ميکوشيد افراد را متوجه حساب آخرت و ياد معاد نمايد؛ تا بر اساس اين آگاهي و بصيرت، در اصلاح اعمال و رفتار خود بکوشند. به عنوان نمونه وي در هشتاد و پنجمين جلسه علني مجلس شوراي اسلامي، اظهار داشت : « ميل داشتم اين تذکر را بدهم که تقريباً در جلسه دوم يا سوم بود که وارد شدم، جزوههايي که مذاکرات جلسه سابق را [ نشان ] ميداد، به دست من دادند. وقتي نگاه کردم، ديدم تمام مذاکرات جلسه سابق در آن جزوه هست. ياد آياتي افتادم در قرآن، که از آن جمله، اين آيه بود: «و کل انسان الزمناه طائره في عنقه و نخرج له يوم القيامة کتاباً يلقيه منشورا اقرا کتابک کفي بنفسک اليوم عليک حسيباً.» اين جزوه گزارش يک مجلس را ميدهد؛ لکن آن نامهاي را که روز قيامت به دست آدم ميدهند، گزارش تمام زندگي هفتاد و هشتاد ساله انسان را ميدهد و لذا بايد بيدار شد.»(12 ) از آزادي تا آزادگي
سوء استفاده از واژههاي خوب و مردم پسند از جمله مسائلي بود که اين شهيد را سخت ناراحت و آزرده ميساخت، به عنوان مثال، وقتي عدهاي آزادي را، پديدهاي جداي از اسلام و ديانت مطرح ميکردند، ايشان آزادي را به عنوان يکي از اهداف اصلي تمامي اديان آسماني، بر ميشمرد و ميفرمود : « اميرمؤمنان (ع) به فرزندش ميفرمايند: ولا تجعل نفسک عبداً لغيرک و قد جعلک اللّه حراً. امام صادق (ع) در يک روايت ميفرمايد: خمس خصال من لم تکن فيه خصلة منها فليس فيه کثير مستمتع: پنج خصلت است که هر که ندارد، بهرهاي در وجودش نيست : اولها الوفاء و الثانيه التدبير و الثالثه الحياء و الرابعه حسن الخلق و الخامسه و هي تجمع هذه الخصال، الحرية(13) وفا، تدبير، حيا و خوش خلقي و پنجمين آنها که اگر در انسان پيدا شود، ريشه همه خصال حسنه است، آزادي است و بسياري از خصال ناپسند و رفتارهاي ناروا در انسان، نشانگر آن است که روح آزادي ندارد. بعد آزادي را دو نوع ميداند: آزادي در عمل، که آدم هر چه دلش ميخواهد، انجام دهد و آزادگي از بندگي ديگران، که کجروان از هر دو نوع آن سوء استفاده ميکنند، و به همين دليل نه حسابي و ارزشي براي بندهاي از عباد خدا قائلند، و نه مرزي براي خودشان قائلند، و چقدر قلبها از اين دغل آزاديها که اعمال ميکنند، ناراحت است؛ اما آن آزادي که دين تجويز ميکند، شناخت خدا و عبادت براي اوست، که آدمي را از قيد طاغوتها ميرهاند، و چون به بندگي خدا محدود ميشود، و اعتقاد پيدا ميکند که خداوند از روي حکمت، مصلحت و لطف برنامهاي برايم قرار داد تا طبق آن رفتار و عمل کنم، از هر گونه تعلق اسارتآور، رهايي يافته و از روي آوردن به منکرات و خلافهايي که خداوند منع کرده، پرهيز ميکند و با اين روش پسنديده، آزادي به معناي حقيقي، ديني، عقلي و شرعي پديدار ميشود .» در پايان اين سخنان، شهيد هاشمي سنجاني ميگويد : « اين همه دعواي آزادي که به راه انداختهاند، لغو ميباشد و آزاد آن کسي است که در خط بندگي خدا و قرآن و رهبر عالي مقام، امام، ميباشد، و ساير نحوهها و روشها همه بندگي طاغوت است.»(14 ) به سوي قدسيان
شهيد هاشمي سنجاني در نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي، با احساس مسؤوليت براي اسلام و جامعه و نظام جمهوري اسلامي، با اکثريت آراء، از سوي مردم شهرستان اراک انتخاب شد. وي براي دفاع از ارزشهاي ديني، حفظ دستاوردهاي انقلاب اسلامي، رسيدن مردم به حقوق اجتماعي و اقتصادي و حل مشکلات آنان و مبارزه با گروهکهاي منحرف و تشکيلات مليگرا، در اين سنگر مقدس، اهتمام ويژهاي ميورزيد و با پشتکاري شگفتي در جهت تحقق اين شعائر گام بر ميداشت و فعالانه وظيفه خويش را ايفا ميکرد؛ تا آن که در هفتم تير ماه 1360، در جلسهاي مشورتي درباره اوضاع سياسي کشور، همراه با عدهاي از دوستان و همسنگران خويش، به دست عمال شيطان بزرگ به شهادت رسيد، و با شهادت خويش چهره جنايتکار استکبار را بيش از پيش رسواتر ساخت و به آرزوي ديرينه خود دست يافت .
در محفل عاشقانه فرزانه و مست
ناگاه زخيل ناکثان دستي پست
هفتاد و دو پيمانه به يک سنگ شکست
ميگشت سبوي کربلا دست به دست
هفتاد و دو پيمانه به يک سنگ شکست
هفتاد و دو پيمانه به يک سنگ شکست
1 - يادنامه شهداي مجلس شوراي اسلامي، روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي، ص 102 و 101. 2 - شهداي روحانيت شيعه در يکصد ساله اخير، علي رباني خلخالي، ج 1، ص 534 . 3 - پيشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص 160 . 4 - يادنامه شهداي مجلس شوراي اسلامي، ص 102 . 5 - شهداي روحانيت شيعه، ج اول، ص 534 . 6 - « يادنامه شهداي هفتم تير»، روزنامه جمهوري اسلامي، چهارشنبه هشتم تير 1362، ص 9 . 7 - « يادنامه سومين سالگرد شهداي هفتم تير»، قسمت ششم، روزنامه جمهوري اسلامي، تير 1363، ص 15 . 8 - شهداي روحانيت شيعه، ج اول، ص 534: به نقل از يادداشتهاي حاج شيخ محمد باقر ملبوبي . 9 - از يادداشتهاي محمد باقر ملبوبي . 10 - شهداي روحانيت، ج اول، ص 534 . 11 - « يادنامه شهداي هفتم تير»، روزنامه جمهوري اسلامي، هشتم تير 1362، ص9 . 12 - نطق قبل از دستور آن شهيد، درتاريخ 26 آذر 1359 . 13 - خصال صدوق، ص 256، حديث 29، (باب خصال پنجگانه) چاپ تهران، اسلاميه، 1366، چاپ پنجم . 14 - شمعها از گرمي مجلس حکايت ميکنند، ص 374 و 375 . 15 - يادنامه شهداي مجلس شوراي اسلامي، ص 103؛ پيشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص 160.