عمادالدین کریمی، واعظ مبارز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عمادالدین کریمی، واعظ مبارز - نسخه متنی

غلامرضا گلی‏زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

کريمي‏، عمادالدين

واعظ مبارز

غلامرضا گلي‏زواره

زادگاه و خانواده

شهرستان نوشهر از مناطق غربي استان مازندران است که از شمال به درياي خزر، از مشرق به شهرستان نور، از جنوب و جنوب غربي به سلسله جبال البرز و شهرستان کرج و از مغرب به تنکابن محدود مي‏شود. اين شهرستان در نواحي کوهستاني واقع شده است و آب و هوايي سرد و خشک با زمستاني طولاني و پربرف دارد و در بخش کناره‏اي، آب و هوايي معتدل و مرطوب بر آن حاکم مي‏باشد. وسعت نوشهر تقريباً به 3695 کيلومتر مربع، بالغ مي‏گردد.(1) يکي از آبادي‏هاي آن، کشکک نام دارد(2) که شرايط ويژه جغرافيايي از قبيل نزديکي به ارتفاعات و مجاورت با دريا، طراوت و سرسبزي خاصي به اين سامان بخشيده است. اما آنچه موجب صفاي روحاني و معنوي آن شده، وجود خانواده‏هاي دين‏داري است که از قديم الايام مبلّغ فرهنگ قرآن و عترت بوده‏اند. محمد کريمي، روحاني مشهور همين ديار است که عمر با برکت خود را در جهت تشريح مسايل ديني و آموزش احکام به مردم علاقمند صرف مي‏کرد و براي احياي ارزش‏هاي مذهبي تلاش بسيار مي‏ورزيد. وي با وجود آن که از افراد سرشناس کشکک بود، اما وضع اقتصادي نامطلوبي داشت و روزگار را به مشقت و سختي مي‏گذرانيد. آن شهيد عزيز اين شيوه زندگي را با عزت و قناعت پي مي‏گرفت و اجازه نمي‏داد، براي تأمين نيازمندي‏هاي خود، زحمتي را براي ديگران، که خيلي هم مشتاق اعانت بودند، فراهم کند. در واقع زندگي اين مرد، سيره بزرگان دين را در اذهان زنده مي‏سازد.

پدر خانواده نيز تلاشگرانه مي‏کوشيد، با کسب و کار حلال خود، حداقل معيشتي را که مي‏توانست، براي عائله خود تدارک ببيند. وي در اين راستا دقت مي‏ورزيد که نه تنها اندک حرامي، بلکه حتي شبه ناک هم به زندگي او وارد نشود. اين کوشش‏ها و در کنارش، فعاليت‏هاي تبليغي جهت نشر تعاليم ديني، نوعي نورانيت را در اين خانواده آفريده بود که به خوبي مي‏توانست نهال اخلاص، پارسايي و صداقت را رشد دهد.

نهال ناب‏

در يکي از روزهاي سال 1311 ش، فرزندي در اين خانواده ديده به جهان گشود و پدرش او را عمادالدين ناميد تا چون به سنين رشد و شکوفايي رسد، در حفظ و پابرجايي «عماد دين» و پاسداري از معنويت بکوشد. پدر چون اين نوزاد را در آغوش گرفت، برايش دعا کرد و از پيشگاه پروردگار متعال خواست تا وي را در پرورش اين طفل در سايه فضايل و مکارم ياري دهد. عمادالدين همچون ديگر کودکان آبادي کشکک از نظر جسمي رشد مي‏کرد، اما چون زلال خداباوري در خانواده‏اش جريان داشت، جان و دلش از چنين سرچشمه‏اي تغذيه مي‏شد. بدين گونه دوران صباوت او به محيطي آکنده از صميميت سرشته و در محبت خاندان عترت، پيوند مي‏خورد. عمادالدين همچون شکوفه‏اي سبز و با طراوت در دامني پاک و بي آلايش شکل گرفت و فضيلت از همان اوان کودکي بر لوح پاک اين پسر نقش بست. اين ويژگي نه تنها عمادالدين را از گزند آفات و هرزه‏روي‏ها مصون مي‏داشت، بلکه وي را براي رسيدن به مراتب فکري، فرهنگي و روحاني مهيا مي‏کرد. او نخستين آموزه‏هاي ديني و قرآني را از پدر آموخت و نزد آن مربي خوش خو، نيل به فضايل اخلاقي و کرامت‏هاي انساني را تمرين مي‏کرد و نهال وجود خويش را از جرعه‏هاي ناب قرآن و حديث سيراب مي‏ساخت.(3)

تحصيلات‏

عمادالدين کريمي دوران کودکي و نوجواني را در فقر گذرانيد. وي تحصيلات دوره ابتدايي را در شهرستان نوشهر به اتمام رسانيد و در تهران موفق به اخذ ديپلم گرديد.(4) او به شوق بارگاه پاک و مطهر حضرت علي بن موسي‏الرضا (ع) ، به جوار آن حضرت شتافت و با استمداد از فضاي ملکوتي مشهد مقدس به کمالاتي نايل آمد. شهيد کريمي دوران تحصيلات حوزوي خود را در مدارس علميه اين شهر آغاز کرد و استعداد و قريحه سرشارش سبب گرديد تا بتواند در مدتي کوتاه ادبيات، لمعه، قوانين و مقداري از رسائل را در آنجا فرا گيرد. او مدت پنج سال در حجره‏هايي تنگ و تاريک در اوج فقر و تنگدستي به کسب معارف و علوم اهل‏بيت (ع) پرداخت و سرانجام به پايگاه فقه و حديث شيعه يعني شهر مقدس قم روي آورد.(5)

مهاجرت به قم‏

اقامت در شهر قم براي شهيد کريمي با مشکلاتي توأم بود؛ اما چون تحصيل معارف و مکارم را در نظر داشت و به جلوه‏هاي معنوي بارگاه مطهر بي‏بي فاطمه معصومه (س) توجه مي‏کرد، به اين سختي‏ها وقعي نمي‏نهاد و هر گونه عسرت و ناملايمت را، حکمتي براي رسيدن به موفقيت‏هاي بزرگ تلقي مي‏کرد.

در آن زمان، مرجع عالي قدر جهان تشيع، حضرت آيت اللّه العظمي بروجردي (1292-1381ق) با بياني رسا و دانشي گسترده درقلمرو فقه و اصول، حوزه درس پرکششي را در قم بنيان نهاده بود؛ به همين دليل بسياري از طلاب فاضل به محضرش مي‏شتافتند و از خرمن دانش و انديشه وي بهره مي‏گرفتند. شهيد کريمي هم فرصت به دست آمده را غنيمت شمرده، مشتاقانه از انوار پرفيض اين عالم عامل و جامع معقول و منقول، بهره‏ها برد.(6) و تحت تأثير افکار روشن و نظريه‏هاي مستدل اين مجتهد پرآوازه، ضمن فراگيري دروس خارج فقه و اصول، خود به ابتکارات و نوآوري‏هايي دست يافت.

استادش، حضرت آيت اللّه بروجردي، شاگرد آخوند خراساني بود که در همان ايام اقامتش در نجف، بر کفاية الاصول آخوند حاشيه‏اي نگاشت و از اين طريق بر شهرت علمي خود افزود. شهيد کريمي مي‏نگريست که چگونه برخي طلاب در فراگيري اين کتاب به مشکل بر مي‏خورند و متن عربي و دشوار آن را نمي‏توانند بخوانند؛ لذا تصميم گرفت اين اثر را به زبان پارسي برگرداند تا براي علاقه‏مندان بيش از گذشته قابل فهم باشد و در اين مسير به توفيقاتي نيز دست يافت.(7) يکي ديگر از استادان وي، فقيه فرزانه، استاد پرآوازه و دانشمند والا مقام، حضرت آيت اللّه العظمي حاج ميرزا هاشم آملي (1322-1413 ق)، يکي از مفاخر عالي‏قدر کاروان فقاهت است. مرحوم ميرزا هاشم آملي در پرتو الطاف الهي و کوشش‏هاي مستمر و بهره‏مند شدن از محضر اساتيد حوزه‏هاي علميه شيعه، به آن چنان مقامات علمي دست يافت که جز براي اندکي از فرهيختگان، چنين برجستگي ميسر نمي‏شود. حلقه درس اين عالم فرزانه صفاي زائد الوصفي داشت، جلسات علمي وي محفل انسي بود که فضاي معنوي آن، براي هميشه در ذهن شاگردانش مي‏ماند؛ زيرا تدريس اين استاد گرانمايه به فراگيران جان مي‏داد و فصاحت بيان و طلاقت کلامش لذتي معنوي مي‏آفريد که نمي‏توان آن را به منبر بيان کشيد. او به خصوص در تدريس اصول، مهارت خاصي داشت و زواياي گوناگون و نقاط مبهم اين رشته از دانش‏هاي اسلامي را به سرپنجه تفکر و توانايي‏هاي علمي خود روشن مي‏کرد.(8) شهيد کريمي اين سعادت را به دست آورد تا به چنين محفلي راه يابد و تابشي از آن فروغ فقاهت را دريافت کرده و ذهن و فکر خويش را غنا بخشد. به برکت همين جلسات پرمايه بود که او موفق گرديد در کنار فراگيري علوم گوناگون، خود به تدريس برخي دروس حوزه، خصوصاً اصول عقايد، بپردازد و با شاگردپروري در زمينه فقه و اصول(9) خود نيز آگاهي‏هاي نسبتاً گسترده‏اي را به دست آورد.(10)

ناگفته نماند که شهيد کريمي بسان گوهرشناسي ماهر به توانمندي استادش، آيت اللّه ميرزا هاشم آملي، در تدريس اصول پي برده بود و مي‏دانست که حيف است اين دُرهاي منثور منقح نگردد؛ لذا با دقت و کنجکاوي به تقرير فرمايشات استاد خويش همت گماشت. اين اثر که از جمله دست نوشته‏هاي آن شهيد است به ظاهر هنوز هم به زيور طبع آراسته نگرديده است.(11)

گوهر افشانِ افشاگر

شهيد کريمي ضمن آن که خود را به فضل و دانش مي‏آراست و از بوستان عطرآگين حوزه علميه قم مشام جان خويش را نوازش مي‏داد، با غنا بخشي به دانسته‏هاي خود در زمينه معارف ديني و احکام شرعي و تزکيه درون، همه ساله در ايام ماه مبارک رمضان، محرم و صفر جهت تبليغ مسايل اعتقادي و افزايش آگاهي مردم، به بخش علمده از توابع شهرستان نوشهر(12) مي‏رفت و نصايح آموزنده‏اي را از زلال چشمه معرفت به کشتزارهاي تشنه جاري مي‏کرد. آري، آن شهيد والامقام با آن ابعاد علمي و انديشه‏هاي ارزنده، مهياي ارشاد جامعه دين‏دار نوشهر از طريق وعظ و خطابه گرديد. موعظه او با حکمت همراه بود و گفته‏هايش مخاطبين را بيدار مي‏ساخت. او اين مسؤوليت را احساس مي‏کرد که بايد زمينه‏هاي تربيت ذهن‏هاي مستعد را با خطبه‏ها و حرکت‏هاي تبليغي خود پديد آورد؛ چه، نيک آموخته بود که مواعظ آموزنده‏اي که از قرآن و عترت الهام گرفته باشد، دل‏ها را از زنگار خشم و شهوت مي‏شويد، و با تسکين اميال نفساني، موجب صفاي قلوب مي‏گردد. اين ويژگي هم تأثير افزونتري در اتحاد و همبستگي مردم براي ياري رساندن به يکديگر دارد و هم مي‏تواند آنان را براي زدودن آثار شرک، ستم و نفاق بسيج کند.

شهيد کريمي اجراي اصل سازنده امر به معروف و نهي از منکر را نيز با همين شيوه در پيش گرفت؛ زيرا چنين روش موجب مي‏شد تا مردم از بدي‏ها، نيکي‏ها، عواقب زيان بار گناهان و مزاياي درخشان خوبي‏ها آگاهي يابند. بيان او از فصاحت و بلاغت بهره‏مند بود و چون سخنش از دل بر مي‏آمد، در ژرفاي جان‏ها مي‏نشست و با برگرفتن حجاب وابستگي‏هاي دنيايي از سيماي جان و روان افراد، آنها را متوجه فضيلت‏هاي اخلاقي و مکارم انساني مي‏ساخت. علاقه‏هاي پست و حقير را فرو مي‏ريخت و چون در گفته‏هاي خود به مقتضيات زمان و موقعيت پيش آمده براي جامعه اشراف داشت، در سخنراني‏هايي که در مجامع مختلف ايراد مي‏کرد، از يک سو به ارشاد مردم نسبت به مباني راستين اسلام مي‏پرداخت و حقايق ناب را که با غواصي در درياي معارف ديني به دست مي‏آورد، به آنان مي‏سپرد و از سوي ديگر به اصلاح باورها و اخلاقيات شنوندگان خويش توجه داشت. سالم سازي جامعه‏اي را که آنان در آن مي‏زيستند، در نظر مي‏گرفت و تيرگي‏ها و تاريکي‏هاي پيش آمده را براي مستمعين باز مي‏گفت.

او مظالم رژيم ستم شاهي و توطئه‏هاي استکبار را افشا مي‏کرد و در ساماندهي مردم عليه حکومت طاغوت تلاش بسياري از خويشتن نشان مي‏داد. غالب اين سخنراني‏هاي سازنده در شهرستان نوشهر و اطراف آن خصوصاً علمده انجام مي‏گرفت. چندين مرتبه ساواک به وي اخطار کرد که از اين شيوه خود دست بردارد؛ اما او با بي‏اعتنا به تهديد کارگزاران ستم، راه درستي را که آگاهانه برگزيده بود، مي‏پيمود. بار نخست که آن شهيد را احضار کردند تا از او تعهد بگيرند که اين‏گونه سخن نگويد و ضمن مواعظ خود به افشاي سيماي ستم نپردازد، حاضر نشد بپذيرد. لذا دو مرتبه به ساواک نوشهر احضار گرديد و دو روز متوالي تحت شديدترين بازجوئي‏ها قرار گرفت؛ اما موفق نشدند از او مدرکي و اعترافي دال بر فعاليت‏هاي سياسي به دست آورند تا به اين بهانه او را محکوم کرده و روانه زندانش نمايند. از اين جهت در پايان اين بازجويي آزاد شد. او به جاي آن که از اين تهديدها هراسي به دل راه دهد، به فعاليت خود عليه رژيم شاه شتاب بيشتري بخشيد. به همين دليل مکرر مورد آزار و هتک و شتم ساواک مازندران قرار مي‏گرفت و چندين بار ناگزير شد تا شبانه منطقه را ترک کند.(13)

در آن ظلمتکده طاغوت که زبان‏ها را به تيغ سياست بريده بودند و قلم‏ها را بشکسته و توان فريادها را گرفته بودند، مردان راه خدا را به بنده کشيده، نامردمان را به مسند نشانيده و زر و زور و تزوير بر جامعه حاکم و جرأت و شجاعت را در محبس تنگ طاغوت و رذالت به هجر وا داشته بودند، تواني براي رفتن نمانده بود؛ اما امثال شهيد کريمي به مبارزه برخاستند و خروش رعد اسلام را در شب بيداد ستم و صحراي خشک ظلم برآوردند. سخنراني‏هاي او که با افشاي طاغوتيان توأم بود، 24 سال(14) بيداري و آگاهي مردم را از پي داشت. در يکي از همين سال‏ها، در تاريخ ششم بهمن (روز انقلاب سفيد!) مصادف با دوازدهم محرم، عوامل استبداد از وي دعوت کردند تا براي دعا کردن به جان شاه ملعون در مجلسي که به اين منظور تدارک ديده شده، حضور به هم رساند؛ اما وي بهانه آورد که در آن زمان بايد درقم باشد و نوشهر را ترک نمود. چون مأموران متوجه غيبت او در منطقه شدند، به ساواک گزارش کرده و آنان نيز دستور دادند تا اين روحاني مورد تعقيب قرار گيرد و سرانجام موفق شدند او را دستگير کنند. در اين حال شديدترين اهانت‏ها را متوجه او ساختند؛ شکنجه‏اش کردند و سخت تحت فشارش قرار دادند که چرا از خواسته آنان روي برتابانده است؛(15) وي با بي‏توجهي به اين وضع آشفته، مصمم‏تر از گذشته، براي محو آثار شرک و ظلم مسير خود را ادامه داد و هر گونه تهديد و فشاري را به جان خريد.

فضايل و مکارم‏

شهيد کريمي بر اثر تربيت‏هاي خانوادگي و تأثيرپذيري از خلق و خوي استادان خود در حوزه و نيز مجاهدت با نفس اماره و ارتباط با خداوند، مجموعه‏اي از صفات نيک را در خود پرورده بود که به برخي از آنها اشاره مي‏کنيم:

1 - تواضع و فروتني:

او نسبت به مردم بسيار برخورد خودماني داشت و در جلسات، رفتاري عادي و نازلتر از منزلت خود بروز مي‏داد تا افراد را جذب نمايد. اگر کسي به او اهانتي مي‏کرد، با کرامت از وي در مي‏گذشت و سعي مي‏کرد پاسخ بدي را با نيکي بدهد. خشم خود را فرو مي‏خورد و مهار نفس را در دست مي‏گرفت. اگر کسي حتي يک مرتبه با ايشان در يک جلسه هم‏نشين مي‏گرديد، شيفته اخلاقش مي‏گشت. برخي از اشخاص رفتار هايي نابخردانه با اين شهيد داشتند و حتي از اهانت نسبت به وي هم ابا نمي‏کردند؛ اما وي نه تنها در مقابل آنان عکس العمل منفي نشان نمي‏داد، بلکه وقتي به اين گونه افراد مي‏رسيد، در سلام کردن پيشقدم مي‏شد و با موج نشاط و شادماني در رفتارش اهانت آنان را ناديده مي‏گرفت و بدين وسيله شيوه نامطلوب آنان را اصلاح مي‏کرد و آنها را به خوبي فرا مي‏خواند.

2 - خوش خويي:

شهيد کريمي در برخورد با مردم بسيار نرم‏خو و ملايم بود. اين حلم و متانت موجب مي‏شد تا چون پروانه بر گرد شمع وجودش جمع گردند و از سخنان او بهره‏مند شوند. همين عامل، سبب موفقيت او در بسيج مردم عليه ظلم و طاغوت مي‏گشت.

3 - استقامت و پايداري:

صلابت آن شهيد در عرصه‏هاي گوناگون کم نظير بود. هر چه از سوي مأموران رژيم فشار و شکنجه و ناملايمات مي‏ديد، مقاوم‏تر مي‏شد و بر شدت و سرعت مبارزات خود مي‏افزود. وي هر مصيبتي را که در اين راه به سويش مي‏تاخت، سکّويي براي تلاش‏هاي بعدي خود قرار مي‏دادو با توکل به خداوند و استعانت از پيشگاه پروردگار بلاها را به جان مي‏خريد، ابتلائات را بر خويشتن هموار مي‏ساخت و هراسي به دل راه نمي‏داد.

4 - سخاوت:

شهيد کريمي بر اساس تربيت خانوادگي خود، دست پرورده سخاوت بود و در ميهمان نوازي و پذيرايي از افرادي که به خانه‏اش مي‏آمدند، اهتمام وافري داشت. او از بذل آنچه در اختيار داشت بر نيازمندان، اکراه نداشت و بر حسب توانايي‏ها و امکانات خويش، حاجت اين گونه اشخاص را برطرف مي‏کرد و براي رفع مشکلاتشان با تمام همت مي‏کوشيد. وي چون بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مسؤوليت‏هاي اجتماعي را پذيرفته بود، به اين ويژگي اهتمام خاصي ورزيد.

5 - مسؤوليت پذيري:

از ويژگي‏هاي بارز آن شهيد به خون خفته، همين احساس مسؤوليت بود. اين خصوصيت وي را از گوشه خلوت و انزوا، به سوي يک زندگي اجتماعي پرتکاپو سوق داده بود و پيوندي عميق بين سعادت او با سرنوشت ديگران ايجاد کرده بود. به همين دليل وقتي مشاهده مي‏کرد، مردم به لحاظ ناآگاهي از معارف ديني مشکلاتي دارند و نسبت به اوضاع زمان در بي خبري نسبي به سر مي‏برند، به منطقه نوشهر آمد و در فرصت‏هاي پيش آمده، به افزايش آگاهي آنان در اين زمينه‏ها پرداخت و وظيفه سنگيني چون مبارزه با ستم و از ميان برداشتن موانع موجود بر سر راه نشر حقايق را به دوش مي‏گرفت. او در امر به معروف و نهي از منکر، اهتمام به امور مسلمين منطقه و پيکار با دشمنان لحظه‏اي آرام نگرفت و به عنوان خطيبي توانا و سخنوري بليغ در اين مسير گام نهاد.(16) وي همچنين براي افزايش اطلاعات مردم، به تدوين جزواتي در خصوص اصول عقايد اسلامي مبادرت ورزيد.(17)

در سنگر مجلس‏

با پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي، شهيد کريمي در جهت حفظ دستاوردهاي اين عطيه الهي و هديه غيبي به سازندگي پرداخت و چون مسئله انتخابات مجلس شوراي اسلامي مطرح گرديد، به اصرار اهالي نوشهر و چالوس و با آگاهي کامل به اين مسؤوليت خطير و وظايف سنگين يک نماينده در راه صيانت از ارزشها و دفاع از نظام اسلامي، نامزدي مجلس شوراي اسلامي را پذيرفت. او براي پرهيز از تبليغات کاذب براي کسب رأي بيشتر، به کساني که برايش فعاليت تبليغاتي مي‏کردند، مي‏گفت:

«پس فردا نکند بگويند بايد خواسته هر کدام از ما بايد برآورده شود، خدمت دراين سمت بايد به تمامي افراد منطقه صورت گيرد و رسيدگي به امور گروهي خاص، با ارزشهاي اسلامي و اهداف نظام اسلامي مغايرت دارد و با روح اين جانب نيز سازگار نمي‏باشد.»

سرانجام اين روحاني آگاه و مبارز با رأي قاطبه‏مردم، به سنگر مجلس راه يافت و در موقعيت پيش آمده جديد، به فعاليت‏هاي خود ادامه داد و خدمات ارزنده‏اي را به مردم محروم منطقه تقديم کرد.(18) يک سال کوشش و تلاش صادقانه وي همت والاي اين روحاني وارسته را مي‏نماياند.(19) البته او در کنار اين برنامه‏ها از امور سياسي نيز غافل نمي‏ماند و به افشاي چهره نفاق و رسوا کردن ارتجاع منطقه مي‏پرداخت. تلاش چندين ماهه او در دوران پس از پيروزي را مي‏توان دراين محورها خلاصه کرد: دفاع از انقلاب اسلامي؛ مقابله با استکبار و اعوان و اذناب او؛ نفي جهالت و از بين بردن نارسايي‏هاي فرهنگي منطقه نوشهر و چالوس؛(20) خدمت به جامعه خصوصاً محرومان و ساکنين روستاها و مناطق عشايري.

دفاع از ارزش‏ها

شهيد عمادالدين کريمي انقلاب اسلامي را بر سه اصل و يک محور متکي و استوار مي‏دانست. از آن سه اصل، دو مورد آن منفي و يک مورد هم مثبت است: نخست شعار طرد الهه‏ها و خدايان مصنوعي و نفي ارتباطات و سلطه ابرقدرت‏هاي خارجي است -که از صدر اسلام هم شعار مسلمانان چنين بود: لا اله الا اللّه.- سوم اتکا به خداي يکتا و قادر متعال. وي در نطق پيش از دستور خود مي‏گويد:

«... دشمنان خارجي و داخلي ما در جبهه‏هاي گوناگون، دارند با انقلاب مي‏جنگند و مبارزه مي‏کنند و عوامل و ايادي زيادي هم دست به دست هم داده‏اند. همان هايي که در گذشته رقيب و دشمن هم بودند و امروز ملت قهرمان ايران آن چنان وحشت و ترس و رعب در دل آنها ايجاد کرده که خصومت‏هاي چندين ساله خود را کنار گذاشتند و دست به دست هم دادند تا آن که انقلاب ما را از حرکت باز دارند...»(21)

چون جنگ تحميلي عراق عليه ايران شروع گرديد و برخي حکومت‏هاي منطقه به دفاع از متجاوزين پرداختند، ايشان آنها را به شدت مورد حمله قرار داد و از اين روش رژيم‏هاي به ظاهر اسلامي انتقاد کرد و معتقد بود:

«بايد اين دولت‏هاي وابسته به ابرقدرت‏ها تحقير شوند.»

به عنوان مثال وقتي که اردن به دفاع از صدام پرداخت، شهيد کريمي گفت:

«همين اردن که 27 سال است شاه حسين دارد بر آن حکومت مي‏کند، ببينيد دراين مدت بر آن چه گذشته است. سال 1967 م بود که اسرائيل يک مرتبه، حمله کرد عليه سه کشور اسلامي اردن، سوريه و مصر و از مجموع اين سه کشور حدود 68000 کيلومتر مربع زمين را اشغال کرد و به تصرف در آورد و اين‏ها خاموش نشستند و در سال 1973 م چون اسرائيل در مقابل مصر و سوريه ايستادگي کرد و مشغول جنگ شد، همين اردن که حدود 5900 کيلومتر از سرزمينش توسط غاصبان صهيونيستي اشغال شده بود خودش را به خواب خرگوشي زد. اگر جمعيت عربي بود، تو که عرب بودي! و اگر تعصب مذهبي و مکتبي بود، تو که مسلمان بودي! چرا نفس نکشيدي و حتي يک تير هم به سوي اسرائيل شليک نکردي! و امروز داد عربيت و اسلاميت مي‏زني که آقا، عرب در خطر افتاده است بيائيد از عراق حمايت کنيد! تو نه غيرت عربي داري و نه تعصب مکتبي. براي آنکه تاريخ گذشته تو، تو را معرفي کرد.»(22)

آن شهيد تأکيد داشت:

«در مقابل توطئه ابرقدرت‏ها و فعاليت‏ها و تبليغات عوامل استکبار، ما بايد متحد شويم و اگر ملت همان وحدت را حفظ کند، و از موضعش خارج نشود، به هيچ وجهي نمي‏توانند ابرقدرت‏ها، با اسلام و ايران و مکتب ما بجنگند.»

همچنين او در اين نطق خود از آنان که اظهار مي‏داشتند آزادي نيست، به شدت انتقاد کرده و فرمود:

«اين نعمت، مولود انقلاب اسلامي است؛ اما حد و مرزي دارد و بايد کسي که از آن استفاده مي‏کند، حريم‏ها را بشناسد و ازاهانت به مقامات، نهادها و مردم پرهيز کند و حقوق آحاد جامعه را محترم بشمارد.»(23)

در جوار عرشيان‏

وي سرانجام در روز هفتم تير ماه سال 1360 درکربلاي سرچشمه، به دست مزدوران استکبار به آرزوي ديرينه خود، يعني شرف شهادت، دست يافت و در جوار عرشيان آرام گرفت و پيکر پاکش در قبرستان شيخان قم در کنار مزار عالمان و شهيدان اين ديار، به خاک سپرده شد.




  • آنان که نداي حق شنيدند همه‏
    بر تن کفني زاطلس خون کردند
    در سنگر سرخ آرميدند همه‏



  • با شوق به سوي حق دويدند همه‏
    در سنگر سرخ آرميدند همه‏
    در سنگر سرخ آرميدند همه‏



از آن شهيد چهار فرزند به نام‏هاي محمد (متولد 1342)، محمدتقي (متولد1344)، محمود (متولد 1345)، مصطفي (متولد 1359) و دو فرزند دختر به نامهاي فاطمه (متولد 1351) و معصومه (متولد 1356) بر جاي مانده است.(24)

1 - جغرافياي کامل ايران، گروهي از نويسندگان تهران، وزارت آموزش و پرورش، ج دوم، ص‏1140.

2 - در پرونده آن شهيد به شماره 315، بنياد شهيد قم، اين آبادي از توابع تنکابن تلقي شده که صحّت ندارد.

3 و 4 - «يادنامه شهداي هفتم تير»، روزنامه جمهوري اسلامي، 8 تير 1362، ص 8.

5 - شهداي روحانيت شيعه در يکصد ساله اخير، علي رباني خلخالي، ج اول، ص 536.

6 - پيشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص 141.

7 - شهداي روحانيت در يکصد ساله اخير، ج اول، ص 538.

8 - نک: مقاله «فروغ فروزان»، مجله نور علم، شماره، 53-52.

9 - به نقل از پرونده شهيد کريمي، موجود در بنياد شهيد قم.

10 - شهداي روحانيت در يکصد ساله اخير، ص 536.

11 - به نقل از پرونده شهيد در بنياد شهيد قم.

12 - در پرونده آن شهيد، اين ناحيه از توابع نور تلقي شده که درست نمي‏باشد.

13 - يادنامه شهداي مجلس شوراي اسلامي، روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي، ص 87 و 88.

14 - به نقل از پرونده آن شهيد.

15 - همان و نيز پيشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص 141.

16 - با استفاده از مطالب مندرج در پرونده آن شهيد.

17 - شهداي روحانيت شيعه در يکصد ساله اخير، ج اول، ص 536.

18 - «يادنامه شهداي هفتم تير»، روزنامه جمهوري اسلامي، 8 تير 1362، ص 8.

19 - پيشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص 142.

20 - شهداي روحانيت در يکصد ساله اخير، ص 537.

21 - از نطق شهيد کريمي در هفتاد و سومين جلسه علني مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 5 آذر 1359.

22 - شمع‏ها از گرمي مجلس حکايت مي‏کنند (سخنان شهداي مجلس هفتم تير)، ص 331.

23 - همان.

24 - به نقل از پرونده آن شهيد.


/ 1