انجمن سری اخوان صفا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انجمن سری اخوان صفا - نسخه متنی

کانون ایرانی پژوهشگران حکمت و فلسفه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انجمن‌ سرّي‌ اخوان‌ صفا

زمانه‌ اخوان‌ صفا

1-1- قرن‌ چهارم‌ هجري‌ قرني‌ است‌ كه‌ اين‌ فرهنگ‌ پرمحتوا به‌ اوج‌ شكوفايي‌ و درخشندگي‌ رسيده‌ است‌. در اين‌ قرن‌ و قرن‌ پنجم‌ شخصيتهاي‌ بزرگي‌ به‌ منصّه‌ي‌ ظهور و بروز رسيدند كه‌ از جهت‌ عمق‌ انديشه‌ و توانايي‌ در تفكر شگفت‌انگيز به‌ نظر مي‌رسند. در اين‌ عصر تعدد آراء و تنوّع‌ انديشه‌ فراوان‌ است‌ و هر كسي‌ مي‌تواند توان‌ فكري‌ خود را نشان‌ دهد.

ابو حامد غزالي‌ در تفسير و تأويل‌ آيه‌ي‌ شريفه‌ي‌ نور، مراحل‌ درك‌ و شعور انسان‌ را به‌ سه‌ كلمه‌ي‌ قرآني‌ مشكات‌ و مصباح‌ و كوكب‌ درّي‌ تشبيه‌ كرده‌ و به‌ نكات‌ ظريف‌ و مهمي‌ در اين‌ باب‌ اشاره‌ نموده‌ است‌. همه‌ي‌ كساني‌ كه‌ در مراحل‌ تطور فكر و فرهنگ‌ انسان‌ سخن‌ مي‌گويند اين‌ نكته‌ را نيز يادآور مي‌شوند كه‌ آنچه‌ در مورد فرد آدمي‌ صادق‌ است‌ در مورد يك‌ جامعه‌ نيز مي‌تواند صادق‌ باشد. براساس‌ همين‌ طرز تفكر است‌ كه‌ برخي‌ از اهل‌ انديشه‌ قرن‌ چهارم‌ و پنجم‌ هجري‌ را عصر تكامل‌ و شكوفايي‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ مي‌شناسند.

پيدايش‌ انجمن‌ سري‌

1-2- پيدايش‌ انجمن‌ سرّي‌ اخوان‌الصفا بدون‌ ترديد، يكي‌ از رويدادهاي‌ مهم‌ فكري‌ و فرهنگي‌ است‌ كه‌ در تاريخ‌ فلسفه‌ي‌ اسلامي‌ جايگاه‌ ويژه‌ دارد. كساني‌ كه‌ اين‌ انجمن‌ سرّي‌ را به‌ وجود آورده‌اند از افشاي‌ نام‌ و عنوان‌ و هويت‌ خود امتناع‌ كرده‌ و تا آنجا كه‌ ممكن‌ بوده‌ خود را پنهان‌ نگاه‌ داشته‌اند. در توجيه‌ اين‌ مسئله‌ كه‌ چرا اين‌ اشخاص‌ از افشاي‌ هويت‌ خود امتناع‌ مي‌كردند سخنهاي‌ بسيار گفته‌ شده‌ است‌. بسياري‌ از آنچه‌ گفته‌ شده‌ از روي‌ حدس‌ و گمان‌ بوده‌ و كمتر كسي‌ توانسته‌ با اتكا به‌ اسناد و مدارك‌ قطعي‌ علت‌ اين‌ استتار و پنهان‌ كاري‌ را آشكار سازد.

بي‌ترديد مسئله‌ اجتماعي‌ و سياسي‌ آن‌ عنصر در پيدايش‌ اين‌ انجمن‌ و سرّي‌ بودن‌ آن‌ مؤثر بوده‌ است‌. ولي‌ تعيين‌ دقيق‌ اين‌ مسئله‌ و روشن‌كردن‌ جزئيات‌ آن‌ چندان‌ آسان‌ نيست‌. بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ حكماي‌ بزرگ‌ جهان‌ درباره‌ي‌ مستور نگاه‌ داشتن‌ انديشه‌هاي‌ والا و عميقي‌ كه‌ از حدود ذهن‌ عامّه‌ي‌ مردم‌ دور است‌ همواره‌ سفارش‌ و تأكيد كرده‌اند ولي‌ آنچه‌ حكماي‌ بزرگ‌ مورد توصيه‌ و تأكيد قرار داده‌اند غير از آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ اكنون‌ در مورد اخوان‌الصفا و آثار آنان‌ مطرح‌ مي‌گردد.

اعضاي‌ انجمن‌ سرّي‌

1-3- كه‌ نام‌ چند تن‌ از جمعيت‌ اخوان‌الصفا از طريق‌ آثار ابوحيان‌ توحيدي‌ و ديگران‌ شناخته‌ شده‌ است‌. اشخاص‌ شناخته‌ شده‌ عبارتند از:

1- ابوسليمان‌ محمدبن‌معشربُستي‌ معروف‌ به‌ المقدسي‌،

2- ابوالحسن‌ علي‌بن‌هارون‌ زنجاني‌ و

3- ابواحمد مهرجاني‌.

(برخي‌ از مستشرقان‌ معتقدند كه‌ اين‌ شخص‌ محمدبن‌احمدنهرجوري‌ نام‌ دارد)؛

4- ابوالحسن‌ عوفي‌،

5- زيدبن‌ رفاعه‌.

البته‌ اين‌ نكته‌ را نيز بايد درنظر داشت‌ كه‌ ذكر نام‌ چند تن‌، مشكل‌ تاريخي‌ را حلّ نمي‌كند و كيفيت‌ حال‌ اين‌ گروه‌ همچنان‌ در هاله‌اي‌ از ابهام‌ باقي‌ مي‌ماند. آنچه‌ اهميت‌ دارد شرح‌ احوال‌ و شيوه‌ي‌ زندگي‌ آنهاست‌ و اين‌ چيزي‌ نيست‌ كه‌ تنها با ذكر نام‌ آنان‌ بتوان‌ آن‌ را معلوم‌ ساخت‌. آنچه‌ به‌ طور تقريب‌ معلوم‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ جماعت‌ با مكتبهاي‌ گوناگون‌ فلسفي‌ نيز آشنايي‌ داشتند.

راز مخفي‌ بودن‌ انجمن‌

1-4- از مطالعه‌ و بررسي‌ مجموع‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا تا حدودي‌ مي‌توان‌ دريافت‌ كه‌ چرا نويسندگان‌ اين‌ آثار، از افشاي‌ هويت‌ و آشكار ساختن‌ نام‌ خود در ميان‌ مردم‌ خودداري‌ مي‌كرده‌اند. نويسندگان‌ اين‌ رسائل‌ در خلال‌ مباحث‌ خود، گاهي‌ به‌ گونه‌اي‌ سخن‌ مي‌گويند كه‌ براي‌ جمهور مردم‌ مسلمان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ قابل‌ پذيرش‌ نيست‌. اين‌ نويسندگان‌ براي‌ اينكه‌ در جمع‌ ميان‌ فلسفه‌ و شريعت‌ توفيق‌ پيدا كنند نه‌ تنها به‌ تأويل‌ برخي‌ از آيات‌ و روايات‌ پرداخته‌اند بلكه‌ به‌ وسعت‌ مشرب‌ و نوعي‌ از تسامح‌ ديني‌ نيز توصيه‌ كرده‌اند. در نظر اخوان‌الصفا با هيچ‌ علم‌ و دانشي‌ نبايد دشمني‌ و خصومت‌ ورزيد، هيچ‌ گونه‌ كتابي‌ را نيز نبايد كنار گذاشت‌، در عين‌ حال‌ نسبت‌ به‌ هيچ‌ يك‌ از اديان‌ و مذاهب‌ نيز نبايد تعصب‌ نشان‌ داد. در نظر اين‌ گروه‌ رأي‌ و مذهبي‌ كه‌ آنان‌ انتخاب‌ كرده‌اند همه‌ي‌ مذاهب‌ و همه‌ي‌ علوم‌ را دربر دارد. زيرا ديدگاه‌ آنان‌ به‌ گونه‌اي‌ است‌ كه‌ مي‌توان‌ از آن‌ ديدگاه‌ به‌ همه‌ي‌ موجودات‌ اعمّ از حسّي‌ و عقلي‌، ظاهري‌ و باطني‌، پنهان‌ و آشكار با چشم‌ حقيقت‌ نظر كرد و همه‌ي‌ آنها را به‌ مبدأ واحد و علت‌ يگانه‌ وابسته‌ و پيوسته‌ دانست‌. در اين‌ ديدگاه‌، عالم‌ واحد و نفس‌ كلي‌ يگانه‌اي‌ كه‌ به‌ همه‌ي‌ جواهر و جزئيات‌ مادون‌ خود محيط‌ است‌ مورد مشاهده‌ واقع‌ مي‌شود. (1)

پلوراليسم‌ ديني‌ اخوان‌ صفا

1-5- همان‌ طور كه‌ مشاهده‌ مي‌شود طرح‌ اين‌ گونه‌ نظريات‌ موجب‌ شده‌ كه‌ نويسندگان‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا به‌ صحت‌ و درستي‌ همه‌ي‌ اديان‌ و مذاهب‌ تمايل‌ پيدا كنند و در نتيجه‌ علماي‌ اسلام‌ از آنان‌ رنجيده‌ خاطر گردند. جماعت‌ اخوان‌الصفا در قرن‌ چهارم‌ هجري‌ به‌ گونه‌اي‌ سخن‌ گفته‌اند كه‌ امروزه‌ درنظر برخي‌ از انديشمندان‌ مغرب‌ زمين‌ تحت‌ عنوان‌ «پلورالسيم‌» ديني‌ از آن‌ سخن‌ به‌ ميان‌ مي‌آيد. بي‌ترديد «پلورالسيم‌» ديني‌ يا آنچه‌ آن‌ را تسامح‌ مذهبي‌ ناميده‌اند براي‌ ارباب‌ اديان‌ و علماي‌ مذاهب‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ قابل‌ قبول‌ نيست‌. به‌ همين‌ جهت‌ كساني‌ كه‌ اين‌ نوع‌ انديشه‌ را ترويج‌ مي‌كنند از سوي‌ علماي‌ مذاهب‌ مطرود و مردود واقع‌ مي‌شوند. بعيد نيست‌ اگر گفته‌ شود جمعيت‌ اخوان‌الصفا نيز به‌ علت‌ داشتن‌ وسعت‌ مشرب‌ و نوعي‌ از تسامح‌ ديني‌ نمي‌توانستند هويت‌ خود را در ميان‌ جامعه‌ي‌ ديني‌ آن‌ روزگار آشكار كنند.

رسائل‌ اخوان‌ صفا

1-6- كتب‌ و رساله‌هايي‌ كه‌ اين‌ جماعت‌ تأليف‌ كرده‌اند به‌ پنجاه‌ و يك‌ رساله‌ بالغ‌ مي‌گردد. البته‌ يك‌ رساله‌ي‌ جامع‌ نيز به‌ دست‌ همين‌ جماعت‌ تأليف‌ شده‌ كه‌ بر آن‌ پنجاه‌ و يك‌ رساله‌ اضافه‌ مي‌گردد. در برخي‌ از آثار غير از رساله‌ي‌ جامع‌ تعداد رساله‌هاي‌ اخوان‌الصفا پنجاه‌ و دو رساله‌ ذكر شده‌ است‌. از مجموع‌ اين‌ رسائل‌ چهارده‌ رساله‌ به‌ علوم‌ رياضي‌ اختصاص‌ پيدا كرده‌ است‌. هفده‌ رساله‌ نيز درباره‌ي‌ علوم‌طبيعي‌ به‌ رشته‌ي‌ تحرير درآمده‌ است‌. تعداد ده‌ رساله‌ به‌ علوم‌ عقلي‌ و مسئله‌ مربوط‌ به‌ نفس‌ اختصاص‌ يافته‌ است‌ و بالاخره‌ تعداد يازده‌ رساله‌ نيز به‌ علوم‌ شرعيه‌ مربوط‌ مي‌گردد. البته‌ رساله‌ي‌ جامع‌ غير از رساله‌هاي‌ ديگر است‌ و هويت‌ آن‌ با ساير رسائل‌ تفاوت‌ دارد.

گرايش‌ فيثاغوري‌ اخوان‌ صفا

1-7- اخوان‌الصفا در نوع‌ تفكر رياضي‌ خود به‌ انديشه‌هاي‌ فيثاغورث‌ نزديك‌ شده‌ و روي‌ اين‌ مسئله‌ كه‌ حقايق‌ اشياء از اعداد تشكيل‌ مي‌شود تكيه‌ كرده‌اند. دور از واقعيت‌ نيست‌ اگر ادعا كنيم‌ مضمون‌ و محتواي‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا نوعي‌ تخليص‌ جالب‌ و شامل‌ است‌ از مجموع‌ نظريات‌ علمي‌ و فلسفي‌ كه‌ نويسندگان‌ اين‌ رسائل‌ در آن‌ زمان‌ در اختيار داشته‌اند. به‌ عبارت‌ ديگر مي‌توان‌ گفت‌ نويسندگان‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا مجموعه‌ي‌ نظريات‌ علمي‌ و فلسفي‌ زمان‌ خود را خلاصه‌ كردند و به‌ صورتي‌ بديع‌ و زيبا و در قالب‌ عبارات‌ ادبي‌ آنها را به‌ رشته‌ي‌ تحرير در آوردند. به‌ همين‌ جهت‌ اگر اين‌ جماعت‌ را اصحاب‌ ادب‌ فلسفه‌ي‌ ادبي‌ بناميم‌ سخني‌ از روي‌ گزاف‌ نگفته‌ايم‌.

برادري‌ اعضاي‌ انجمن‌ و اساس‌ آنان‌

1-8- جماعت‌ از قالب‌ قصّه‌ نيز استفاده‌ كرده‌ و گاهي‌ مقاصد و مطالب‌ خود را به‌ صورت‌ داستان‌ بيان‌ مي‌كنند. در خلال‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا علاوه‌ بر مطالب‌ علمي‌ و مسئله‌ي‌ فلسفي‌، بسياري‌ از نكات‌ ظريف‌ ادبي‌ و تعدادي‌ از حقايق‌ عرفاني‌ نيز وجود دارد كه‌ نويسندگان‌ اين‌ رسائل‌، در زندگي‌ خود از آنها بهره‌مند بوده‌اند. جماعت‌ اخوان‌الصفا با يكديگر بسيار دوستانه‌ و برادرانه‌ زندگي‌ مي‌كرده‌اند و مي‌كوشيده‌اند از هر نوع‌ هواپرسي‌ و فريب‌ و نفاق‌ بركنار بوده‌ باشند. اين‌ جماعت‌ با همكاري‌ يكديگر به‌ نوعي‌ از يك‌ مذهب‌ يا مسلك‌ فكري‌ دست‌ يافتند كه‌ گمان‌ مي‌كردند از طريق‌ آن‌ مي‌توانند به‌ كمال‌ و سعادت‌ واقعي‌ نائل‌ شوند. اساس‌ مسلك‌ و مرام‌ آنان‌ اين‌ بود كه‌ بين‌ شريعت‌ اسلامي‌ و فلسفه‌ي‌ يوناني‌ هيچ‌گونه‌ تضاد و تعارض‌ وجود ندارد و شخص‌ مي‌تواند شريعت‌ اسلامي‌ و حكمت‌ يوناني‌ را به‌ طور متحد چراغ‌ راه‌ خويش‌ سازد.

1-9- نويسندگان‌ رسائل‌ با صراحت‌ تمام‌ مي‌گفتند: شريعت‌ اسلامي‌ از طريق‌ جهل‌ جاهلان‌ آلوده‌ گشته‌ و با ضلالت‌ و گمراهي‌ اشخاص‌ مخلوط‌ گشته‌ است‌. اين‌ جماعت‌ بر اين‌ عقيده‌ بودند كه‌ براي‌ زودن‌ آلودگيها و پاكيزه‌ كردن‌ شريعت‌ از انواع‌ جهالتها، راهي‌ جز حكمت‌ و فلسفه‌ وجود ندارد. زيرا درنظر آنان‌ فلسفه‌ نوعي‌ حكمت‌ اعتقادي‌ و مصلحت‌ اجتهادي‌ شناخته‌ مي‌شود و هنگامي‌ كه‌ حكمت‌ اجتهادي‌ يونان‌ با شريعت‌ الهي‌ تنظيم‌ و هماهنگ‌ شود راه‌ رسيدن‌ به‌ كمال‌ و سعادت‌ ميسر مي‌گردد. (2) به‌ نظر مي‌رسد آنچه‌ اخوان‌الصفا در باب‌ آلوده‌ شدن‌ شريعت‌ به‌ جهل‌ جاهلان‌ ابراز داشته‌اند خالي‌ از نوعي‌ موضع‌گيري‌ سياسي‌ نبوده‌ باشد. اين‌ جماعت‌ با دستگاه‌ خلاف‌ بغداد سرسازگاري‌ نداشتند و خلفاي‌ عباسي‌ را براي‌ اداره‌ي‌ امور مسلمانان‌ صالح‌ نمي‌شناختند. شايد بتوان‌ گفت‌ علت‌ اينكه‌ آنان‌ خود را مستور و پنهان‌ نگاه‌ مي‌داشتند نيز جز خوف‌ از عمّال‌ حكومت‌ بغداد چيز ديگري‌ نبوده‌ است‌. به‌ هر صورت‌ نويسندگان‌ رسائل‌ چنين‌ مي‌پنداشتند كه‌ از طريق‌ فلسفه‌ و حكمت‌ مي‌توان‌ جهالتها را زدود و دامن‌ شريعت‌ را از آلودگي‌ آن‌ پاك‌ كرد.

مخالفت‌ مكتب‌ اسماعيلي‌ با اخوان‌ صفا

1-10- مكتب‌ اسماعيلي‌ با اخوان‌ صفا، سرناسازگار داشتند. ابوحيان‌ توحيدي‌ در مخالفت‌ با اخوان‌الصفا با نقل‌ سخنان‌ حريري‌ عليه‌ نظريات‌ مقدسي‌، موضع‌ خود را عليه‌ جماعت‌ اخوان‌الصفا نقل‌ كرده‌ بلكه‌ به‌ نظريه‌ي‌ شيخ‌ و استاد خود ابوسليمان‌ منطقي‌ سجستاني‌ (از بزرگان‌ مكتب‌ اسماعيلي‌ ) نيز اشاره‌ كرده‌ و نظر نامساعد او را در مورد اين‌ جماعت‌ توضيح‌ داده‌ است‌. او مي‌گويد: تعدادي‌ از كتب‌ و رسائل‌ اخوان‌الصفا را به‌ محضر محمدبن‌بهرام‌ابوسليمان‌ سجستاني‌ بردم‌ و بر او عرضه‌ داشتم‌. استاد ابوسليمان‌ چند روزي‌ در آنها نظر كرد و سپس‌ آنها را به‌ من‌ باز گرداند و گفت‌: اين‌ جماعت‌ رنج‌ بسيار بر خود هموار كردند، ولي‌ چيزي‌ به‌ دست‌ نياوردند. آوازهاي‌ خوش‌ خوانده‌ ولي‌ طرب‌ برنينگيختند، به‌ موي‌ سر خود شانه‌ زدند ولي‌ به‌ پيچ‌ و تاب‌ موي‌ خود افزودند. اين‌ جماعت‌ گمان‌ كردند كه‌ مي‌توانند فلسفه‌ را در درون‌ شريعت‌ وارد كرده‌ و شريعت‌ را به‌ فلسفه‌ منضم‌ سازند. ولي‌ اين‌ كار مشكل‌ است‌ و همواره‌ با موانع‌ بسيار روبه‌رو بوده‌ است‌. كسان‌ ديگري‌ كه‌ از جماعت‌ نيرومند بودند قبلاً دست‌ به‌ اين‌ كار زده‌ بودند ولي‌ آنان‌ نيز به‌ مقصود خود دست‌ نيافتند و با پيامدهاي‌ سخت‌ و سهمناك‌ مواجه‌ گشتند. وقتي‌ سخن‌ ابوسليمان‌ سجستاني‌ به‌ اينجا مي‌رسد ابوالعباس‌ بخاري‌ او را مخاطب‌ قرار داده‌ و مي‌پرسد؛ اي‌ شيخ‌ چرا وضع‌ چنين‌ است‌ و چرا جمع‌ ميان‌ فلسفه‌ و شريعت‌ تا اين‌ اندازه‌ دشوار است‌؟!

1-11- اين‌ تنها ابوسليمان‌ سجستاني‌ نيست‌ كه‌ با انجمن‌ سرّي‌ اخوان‌الصفا سر سازگاري‌ ندارد بلكه‌ بسياري‌ از انديشمندان‌ ديگر نيز به‌ اين‌ انجمن‌ ديني‌ - فلسفي‌ روي‌ خوش‌ نشان‌ ندادند.

در ميان‌ عواملي‌ كه‌ موجب‌ گشت‌ بسياري‌ انديشمندان‌ به‌ اين‌ انجمن‌ فلسفي‌ روي‌ خوش‌ نشان‌ ندهد به‌ دو عامل‌ عمده‌ مي‌توان‌ اشاره‌ كرد:

عامل‌ اول‌ چيزي‌ است‌ كه‌ مي‌توان‌ تحت‌ عنوان‌ «پلورالسيم‌» مذهبي‌ يا نوع‌ تسامح‌ ديني‌ از آن‌ نام‌ برد.

عامل‌ دوم‌ اين‌ است‌ كه‌ جماعت‌ اخوان‌الصفا به‌ معني‌ اصطلاحي‌ كلمه‌ و مطابق‌ موازيني‌ كه‌ فارابي‌ و ابن‌سينا را براساس‌ آن‌ مي‌توان‌ فيلسوف‌ شناخت‌ فيلسوف‌ خوانده‌ نمي‌شوند زيرا آنچه‌ اين‌ جماعت‌ در مجموع‌ رسائل‌ خود مطرح‌ كردند جز نوعي‌ تلخيص‌ و تركيب‌ ااز آنچه‌ قدما آمده‌ است‌ چيز ديگري‌ نبود. به‌ عبارت‌ ديگر مي‌توان‌ گفت‌ آنچه‌ در رسائل‌ اخوان‌الصفا آمده‌ نوعي‌ انديشه‌ي‌ التقاطي‌ است‌ كه‌ يك‌ نظام‌ فلسفي‌ واحد به‌ شمار نمي‌آيد.

1-12- نويسندگان‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا كوشيدند كليه‌ي‌ معارفي‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ به‌ دست‌ آنان‌ رسيده‌ بود در يك‌ مجموعه‌ گرد آورند و احياناً با زبان‌ قصه‌ و داستان‌ و در قالبهاي‌ فصيح‌ و بليغ‌ ادبي‌ آنها را توضيح‌ دهند. بي‌ترديد براساس‌ عامل‌ اول‌ هيچ‌يك‌ از علماي‌ دين‌ و انديشمندان‌ متعهد به‌ اسلام‌، نمي‌توانستند به‌ انجمن‌ اخوان‌الصفا علاقه‌ و اعتماد داشته‌ باشند زيرا تسامح‌ ديني‌ و نگرش‌ يكسان‌ نسبت‌ به‌ همه‌ي‌ اديان‌ و مذاهب‌، چيزي‌ نبود كه‌ علماي‌ اسلام‌ آن‌ را ناديده‌ بگيرند.

فرازي‌ از رساله‌ چهل‌ و چهارم‌

1-13- اگر كسي‌ بخواهد به‌ نوع‌ نگرش‌ اخوان‌الصفا نسبت‌ به‌ اديان‌، آگاهي‌ حاصل‌ كند بايد به‌ رساله‌ي‌ چهل‌ و چهارم‌ از مجموعه‌ي‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا مراجعه‌ كند و مندرجات‌ آ ن‌ را به‌ دقت‌ مورد بررسي‌ قرار دهد. خلاصه‌اي‌ از آنچه‌ در اين‌ رساله‌ آمده‌ به‌ ترتيب‌ زير است‌:

«آگاه‌ باش‌اي‌ برادر نيكوكار و مهربان‌، خداوند تو را و ما را روح‌ خود تأييد كناد. ما جماعت‌ اخوان‌الصفا كه‌ با يكديگر دوست‌ و مهربانيم‌ مدت‌ زماني‌ در غار پدر خودمان‌، آدم‌ به‌ خواب‌ رفته‌ بوديم‌ و دستخوش‌ دگرگونيهاي‌ زمانه‌ قرار مي‌گرفتيم‌ ولي‌ سرانجام‌ هنگام‌ ميعاد فرارسيد و شهر روحاني‌ خودمان‌ را كه‌ در فضاي‌ مرتفع‌ قرار داشت‌ مشاهده‌ كرديم‌. اين‌ شهر همان‌ شهري‌ است‌ كه‌ پدرمان‌ آدم‌ و همسرش‌ و فرزندانش‌ به‌ واسطه‌ي‌ اينكه‌ فريب‌ ابليس‌ را خورده‌ بودند از آنجا به‌ بيرون‌ رانده‌ شدند و به‌ سقوط‌ رتبه‌ و انحطاط‌ درجه‌ محكوم‌ گشتند. پس‌ از اين‌ فريب‌ بود كه‌ به‌ آدم‌ و همسرش‌ گفته‌ شد از اين‌ جايگاه‌ فرود آييد كه‌ زمين‌ تا مدتي‌ معين‌ محل‌ استقرار شما خواهد بود. در آنجا زندگي‌ خواهيد كرد و در آنجا خواهيد مُرد و البته‌ از همان‌ جايگاه‌ در روز حشر خارج‌ خواهيد شد. اين‌ هنگامي‌ خواهد بود كه‌ از خواب‌ ناداني‌ و جايگاه‌ غفلت‌ بيدار شويد. يعني‌ هنگامي‌ كه‌ در شما به‌ صور دميده‌ شود و قبرهاي‌ شما شكافته‌ گردد و از خاك‌ به‌ شتاب‌ بيرون‌ رانده‌ شويد و به‌ سوي‌ جايگاه‌ مخصوص‌ شتاب‌ گيريد. پس‌ اي‌ برادر آيا مي‌تواني‌ پيشاهنگ‌ شوي‌ و با ما در كشتي‌ نجاتي‌ كه‌ پدرمان‌ حضرت‌ نوح‌ آن‌ را ساخته‌ است‌ سوار شوي‌ و از طوفان‌ طبيعت‌ و امواج‌ درياي‌ هيولا رهايي‌يابي‌ تا در زمره‌ي‌ غرق‌شدگان‌ قرار نگيري‌؟ يا اينكه‌ اي‌ برادر آيا توان‌ اين‌ را داري‌ كه‌ با ما نظاره‌ كني‌ تا ملكوت‌ آسمانها را بدان‌گونه‌ كه‌ پدرمان‌ ابراهيم‌(ع‌) آنها را ديد مشاهد نمايي‌ و در زمره‌ي‌ اهل‌ يقين‌ بوده‌ باشي‌؟ يا اينكه‌ اي‌ برادر آيا مي‌تواني‌ ميعاد را به‌ اتمام‌رساني‌ و از جانب‌ راست‌ به‌ ميقات‌ درآيي‌. آنجا كه‌ گفته‌ شداي‌ موسي‌ امر به‌ تو ابلاغ‌ شد و تو از مشاهده‌كنندگان‌ هستي‌. يا اينكه‌ اي‌ برادر آيا مي‌تواني‌ از تاريكي‌ اهريمن‌ بيرون‌ روي‌ تا اينكه‌ اشراق‌ نور يزدان‌ را در فضاي‌ افريحون‌ مشاهده‌ نمايي‌. يا اينكه‌ اي‌ برادر آيا مي‌تواني‌ در معبد عاديمون‌ وارد شوي‌ و سپس‌ افلاكي‌ را كه‌ افلاطون‌ از آنها حكايت‌ مي‌كند مشاهده‌ كني‌؟ كه‌ البته‌ آنها افلاكي‌ روحاني‌ هستند و نه‌ آن‌ افلاكي‌ كه‌ منجمان‌ به‌ آنها اشاره‌ مي‌كنند. دليل‌ اين‌ امر آن‌ است‌ كه‌ علم‌ خداوند محيط‌ است‌ به‌ آنچه‌ عقل‌ به‌ آن‌ احاطه‌ دارد و عقل‌ محيط‌ است‌ به‌ آنچه‌ نفس‌ آنها را دربردارد و نفس‌ محيط‌ است‌ به‌ آنچه‌ در درون‌ طبيعت‌ نهفته‌ است‌ و طبيعت‌ محيط‌ است‌ به‌ آنچه‌ هيولا مي‌تواند حاوي‌ آن‌ بوده‌ باشد بنابراين‌ سخن‌ درباره‌ي‌ افلاك‌ روحاني‌ است‌ كه‌ برخي‌ محيط‌ بر برخي‌ ديگر است‌». (3)

دلايل‌ مخالفت‌ علماي‌ اديان‌ با اخوان‌ صفا

1-14- در نظر نويسندگان‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا به‌ همان‌ معني‌ كه‌ حضرت‌ آدم‌(ع‌) و حضرت‌ نوح‌(ع‌) و حضرت‌ ابراهيم‌(ع‌) و حضرت‌ موسي‌(ع‌) منشأ هدايت‌ و مصدر راهنمايي‌ مردم‌ بوده‌اند. اشوزردشت‌ پيغمبر ايراني‌ و افلاطون‌ فيلسوف‌ يوناني‌ مي‌توانند مردم‌ را به‌ طريق‌ حقيقت‌ و راه‌ نجات‌ هدايت‌ نمايند. در نظر جماعت‌ اخوان‌الصفا، خداي‌ پيغمبران‌ بني‌اسرائيل‌ همان‌ خدايي‌ است‌ كه‌ اشوزردشت‌ آن‌ را اهورامزدا مي‌خواند. اهورامزداي‌ زردشت‌ نيز همان‌ مبدئي‌ است‌ كه‌ افلاطون‌ يوناني‌ تحت‌ عنوان‌ خير اعلي‌ از آن‌ سخن‌ مي‌گويد.

بي‌ترديد آنچه‌ جماعت‌ اخوان‌الصفا در اين‌ باب‌ گفته‌اند به‌ هيچ‌ وجه‌ مورد رضايت‌ علماي‌ هر يك‌ از اديان‌ و مذاهب‌ مزبور نيست‌. به‌ اين‌ ترتيب‌ بسيار طبيعي‌ است‌ كه‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا در ميان‌ علماي‌ اسلامي‌ تا حدودي‌ مهجور و متروك‌ مانده‌ باشد.

1-15- اخوان‌الصفا مسائل‌ ديگري‌ را نيز در آثار خود مطرح‌ كرده‌اند كه‌ اهل‌ شريعت‌ نمي‌توانند نسبت‌ به‌ آنها خرسند باشند. مثلاً در باب‌ دعا و نيايش‌ به‌ گونه‌اي‌ سخن‌ گفته‌اند كه‌ با آنچه‌ در كتب‌ ادعيه‌ي‌ اسلامي‌ آمده‌ چندان‌ سازگار نيست‌. اين‌ جماعت‌ عبادت‌ و دعا را به‌ دو قسم‌ شرعي‌ و فلسفي‌ تقسيم‌ كرده‌اند. عبادت‌ و دعاي‌ شرعي‌ عبارت‌ است‌ از انقياد و اطاعت‌ نسبت‌ به‌ اوامر و نواهي‌ خداوند و پيروي‌ از سيره‌ و سنّت‌ پيغمبر(ص‌) و همچنين‌ تضرع‌ و توجه‌ به‌ درگاه‌ الهي‌ در اجتماع‌ مسلمانان‌ و در ايام‌ عيد و روزهاي‌ جمعه‌ و هنگام‌ ظهور آيات‌. كه‌ در اين‌ صورت‌ دعا مستجاب‌ مي‌شود و قرباني‌ نيز مقبول‌ مي‌گردد. اما عبادت‌ و دعاي‌ فلسفي‌ عبارت‌ است‌ از اقرار به‌ توحيد پروردگار ذوالجلال‌. اين‌ جماعت‌ معتقدند مقرون‌ ساختن‌ عبادت‌ و دعاي‌ شرعي‌ به‌ عبادت‌ و دعاي‌ فلسفي‌ بسيار مشكل‌ است‌. زيرا مقرون‌ ساختن‌ اين‌ دو عبادت‌ و دعا در غالب‌ اوقات‌ مرگ‌ جسم‌ و منع‌ نفس‌ از رسيدن‌ به‌ خواسته‌ها و وصول‌ به‌ ادراك‌ حقايق‌ موجودات‌ را به‌ دنبال‌ خواهد داشت‌.

1-16- اخوان‌الصفا پس‌ از تقسيم‌ دعا به‌ دو قسم‌ شرعي‌ و فلسفي‌ گفته‌اند در آيين‌ اسلام‌ افضل‌ انواع‌ دعاهاي‌ شرعي‌ دعايي‌ است‌ كه‌ در شب‌ قدر و عيد فطر و عيد قربان‌ و در خانه‌ي‌ خدا بين‌ ركن‌ و مقام‌ و هنگام‌ مشاهده‌ي‌ هلال‌ فطر و هنگام‌ دادن‌ زكات‌ به‌ اشخاص‌ مستحق‌ انجام‌ پذيرد. اين‌ جماعت‌ سپس‌ به‌ بيان‌ معني‌ عبادت‌ و دعاي‌ فلسفي‌ پرداخته‌ و درباره‌ي‌ آن‌ به‌ تفصيل‌ سخن‌ گفته‌اند.

اخوان‌ صفا و نيايش‌ فلسفي‌

1-17- در نظر اخوان‌الصفا حكماي‌ باستان‌ و فلاسفه‌ي‌ قديم‌ يونان‌ به‌ فرزندان‌ و شاگردان‌ خود عبادت‌ و دعايي‌ را تعليم‌ مي‌دادند كه‌ اين‌ عبادت‌ در روز اول‌ و روز وسط‌ و روز آخر هر ماه‌ انجام‌ مي‌پذيرفت‌. تشريفات‌ و مراسم‌ و كيفيت‌ انجام‌ اين‌ ادعيه‌ در روزهاي‌ معين‌ بسيار طولاني‌ و مفصّل‌ است‌ و ما براي‌ رعايت‌ اختصار از ذكر آن‌ در اينجا خودداري‌ مي‌كنيم‌. (4) همين‌ اندازه‌ يادآور مي‌شويم‌ كه‌ در مراسم‌ روز اول‌ نيايش‌، پس‌ از پايان‌ ثلث‌ دوم‌، از دعاي‌ افلاطوني‌ و توسل‌ ادريسي‌ و مناجات‌ ارسطاطاليسي‌ سخن‌ به‌ ميان‌ مي‌آيد. براساس‌ آنچه‌ اخوان‌الصفا در آثار خود آورده‌اند ايام‌ سه‌ گانه‌اي‌ كه‌ نيايش‌ فلسفي‌ در آن‌ انجام‌ مي‌پذيرد ايامي‌ است‌ كه‌ روز عيد و شادماني‌ به‌ شمار مي‌آيد. كساني‌ كه‌ اين‌ نيايشها را انجام‌ مي‌داده‌اند در روز اول‌ از شادي‌ بيشتر برخوردار مي‌گشته‌اند و در روز دوم‌ ميزان‌ شادي‌ و سرور آنان‌ كمتر بوده‌ است‌ و بالاخره‌ در روز سوم‌ شادي‌ و سرور آنان‌ از روز دوم‌ نيز كمتر بوده‌ است‌. آنچه‌ در اينجا بايد مورد توجه‌ قرار گيرد اين‌ است‌ كه‌ در مراسم‌ نيايش‌ فلسفي‌ روز آخر، روز حزن‌ و غم‌ خواهد بود تا اينكه‌ در بازگشت‌ خورشيد به‌ آغاز برج‌ حمل‌، دور زمان‌ تجديد گردد.

1-18- براساس‌ آنچه‌ در رسائل‌ اخوان‌الصفا آمده‌ مي‌توان‌ دريافت‌ كه‌ مراسم‌ نيايش‌ فلسفي‌ در يونان‌ باستان‌ در روزهايي‌ انجام‌ مي‌پذيرفته‌ كه‌ نسبت‌ سير خورشيد با برخي‌ از برجها و ستارگان‌ منظور ملحوظ‌ مي‌شده‌ است‌. يكي‌ از كوششهاي‌ نافرجام‌ جماعت‌ اخوان‌الصفا اين‌ است‌ كه‌ در صدد برآمده‌اند ايّام‌ عيد در شريعت‌ اسلامي‌ را با ايام‌ عيد و نيايش‌ در يونان‌ باستان‌ منطبق‌ سازند. سخن‌ آنان‌ در اين‌ باب‌ به‌ اين‌ ترتيب‌ است‌ كه‌ گفته‌اند: در شريعت‌ اسلامي‌ سه‌ روز وجود دارد كه‌ هر يك‌ از اين‌ روزها يك‌ عيد بزرگ‌ شناخته‌ مي‌شود:

ü روز اول‌ عيد فطر است‌ كه‌ بهترين‌ شاديها و سرورها در اين‌ روز تحقق‌ مي‌پذيرد زيرا مردم‌ از ماه‌ صيام‌ خارج‌ گشته‌ و به‌ روز عيد كه‌ به‌ مثابه‌ي‌ فصل‌ بهار است‌ دست‌ يافته‌اند.

ü روز دوم‌ عيد قربان‌ است‌ كه‌ در آن‌ از طريق‌ ذبح‌ حيوان‌ خون‌ ريخته‌ مي‌شود و در عين‌ اينكه‌ روز شادي‌ و سرور است‌ با نوعي‌ غم‌ و حزن‌ نيز همراه‌ خواهد بود. به‌ اين‌ ترتيب‌ شادي‌ در اين‌ روز كمتر از شادي‌ در روز عيد فطر تحقق‌ مي‌پذيرد. چنان‌ كه‌ در روز دوم‌ نيايش‌ فلسفي‌ در يونان‌ باستان‌ نيز وضع‌ به‌ همين‌ منوال‌ بوده‌ است‌.

ü روز سوم‌ روز عيد غدير است‌ كه‌ پيغمبر اسلام‌(ص‌) در بازگشت‌ از حجة‌الوداع‌ وصيت‌ خود را اعلام‌ داشت‌ و حضرت‌ علي‌بن‌ابيطالب‌ عليه‌ السلام‌ را به‌ خلافت‌ و جانشيني‌ خود معرفي‌ كرد. اين‌ روز نيز در عين‌ اينكه‌ روز عيد و شادي‌ و سرور شمرده‌ مي‌شود از جهت‌ اينكه‌ از سوي‌ مردم‌، نوعي‌ نفاق‌ و خدعه‌ صورت‌ گرفت‌ با غم‌ و حزن‌ ممزوج‌ گشت‌ و با عيد سوم‌ فلسفي‌ در نيايش‌ فلاسفه‌ي‌ يونان‌ مشابهت‌ پيدا كرد. زيرا در عيد سوم‌ فلسفي‌ در ميان‌ فلاسفه‌ي‌ يونان‌ زمان‌ از تابستان‌ به‌ پاييز تغيير مي‌پذيرد و در اين‌ دگرگوني‌ است‌ كه‌ ميوه‌ها نابود مي‌شود و درختان‌ رو به‌ نقصان‌ و خشكي‌ مي‌رود.

اخوان‌الصفا در شريعت‌ اسلامي‌ روز چهارمي‌ را نيز در نظر گرفته‌اند كه‌ آن‌ روز، روز غم‌ و مصيبت‌ است‌. اين‌ روز همان‌ روزي‌ است‌ كه‌ حضرت‌ ختمي‌ مرتبت‌ صلي‌اللّ'ه‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌ رحلت‌ مي‌كند و امت‌ اسلامي‌ در غم‌ و مصيبت‌ بزرگ‌ فرو مي‌روند. البته‌ اين‌ روز از جهت‌ اينكه‌ حضرت‌ پيغمبر (ص‌) به‌ ملاقات‌ حق‌ تبارك‌ و تعالي‌ مي‌شتابد در عين‌ حال‌ روز عيد و سرور نيز محسوب‌ مي‌گردد. بي‌ترديد جماعت‌ اخوان‌الصفا در تعيين‌ اين‌ روز به‌ عنوان‌ عيد چهارم‌، مي‌خواسته‌اند اعياد اسلامي‌ را با اعياد چهار گانه‌ي‌ فلاسفه‌ي‌ يوناني‌ منطبق‌ سازند ولي‌ همان‌گونه‌ كه‌ ذكر شد كوشش‌ اين‌ جماعت‌ در اين‌ باب‌ نافرجام‌ است‌ و مناسباتي‌ كه‌ براي‌ تطبيق‌ اعياد اسلامي‌ با اعياد فلاسفه‌ي‌ يونان‌ مطرح‌ كرده‌اند سست‌ و بي‌اساس‌ است‌.

پانوشتها

1. رسائل‌ اخوان‌الصفا، جلد اول‌، ص‌ 10.

2. رسائل‌ اخوان‌الصفا ، چاپ‌، 1405 قمري‌، قم‌، ج‌ 1، ص‌ 6.

3. رسائل‌ اخوان‌الصفا ، جلد چهارم‌، ص‌ص‌ 18-19.

4. براي‌ اطلاع‌ بيشتر درباره‌ي‌ اين‌ مراسم‌ مراجعه‌ شود به‌ رسائل‌ اخوان‌الصفا و خلان‌الوفاء ، جلد چهارم‌، ص‌ ص‌ 264-274.

/ 1