ارجوزه ابنابيحميده در تعليم صحافان
آدام گسك1 علي رضا عسگري چكيده:
متن حاضر تحقيقي است از تنها نسخه مخطوط ارجوزه نسبتا مفصلي در صنعت تسفير (صحافي) كه احتمالاً در سده نهم هجري تصنيف شده و در دارالكتب قاهره نگهداري ميشود. اين ارجوزه از حيث اشتمال بر مباني اين صنعت و واژه شناسي فني اختصاصي آن در خور توجه است. تحقيق و نشر چنين نسخهاي منحصر به فرد در مجله مخطوطات خاورميانه2با دقت زائدالوصفي كه آدام گسك در آن به كار بسته است. مجله مقالات و بررسيها را بر آن داشت تا ضمن انتشار متن عربي ارجوزه، نسبت به ترجمه مقدمهاي كه مصحح بر آن نگاشته اقدام كند. بدين وسيله از جناب آقاي نادر مطلبّي كاشاني كه تصوير تحقيق حاضر را در اختيار دفتر مجله نهادهاند سپاسگزاري ميشود.كليد واژه:
ارجوزه، نسخه مخطوط، تسفير، تعليم صحافان، واژه شناسي فني.اندكي پس از آنكه بررسي اثر اِشبيلي را براي نشر ارائه كردم، تصويري از [مخطوط [ارجوزه ابنابيحميده در تعليم صحافان، زير عنوان تدبير السفير في صناعة التسفير به دستم رسيد3. ظاهرا اين چهارمين نسخه عربي در صناعت تسفير (صحافي) است كه به دست آمده است4. شاعر در دو بيت نخست، كنيه پدر خود را بيآنكه به نام خود اشاره كند آورده است. او خود را «عبدالاله عابدالرحمن» ميخواند، حال آنكه عباس العَزّواي، احتمالاً بر اساس آگاهيهاي به دست آمده از فهرست دارالكتب، او را عبدالرحمن ميداند5.اين شيوه نام گذاري تنها در صورتي قابل قبول است كه عبدالاله را عبارتي وصفي بدانيم و نه اسم خاص، چرا كه استعمال آن به عنوان اسم خاص نادر است و غالبا «عبدالله» به صورت اسم خاص به كار ميرود. عابد الرحمن را نيز بايد عبارتي وصفي بدانيم، چرا كه بدين شكل به عنوان اسم خاص به كار نميرود. علاوه بر اين شايان ذكر است كه نسخه بردار، نام شاعر را «ابن ابي حُمَيده» ضبط كرده، حال آنكه «ابن ابي حَميده» رايجتر است.به رغم پژوهشي مبسوط، اطلاعي از زندگاني شاعر به دست نيامد، جز آنكه احتمالاً در سده نهم هجري / پانزدهم ميلادي ميزيسته و با سالم الزَواوي المغربي المالكي تماس داشته است. سالم الزواوي به نوشته محمد السخاوي، از قاضيان دمشق بود كه در صفر 873 ه··/1468م در مدرسه شرابِشيه در همان شهر در گذشت و در مقبره حميريه دفن شد. شاعر در بند ما قبل آخر اين ارجوزه(بيت 147 - 151) چنين اظهار ميكند كه در اين فن جز اشارات سالم الزَواوي 6هيچ معلمي نداشته است. از اين ارجوزه آگاهيهايي راجع به كتاب مدخل اثر ابن الحاج الفاسي (م. 737 ه··/ 1336م) نيز به دست ميآيد. شاعر در مقدمه شعرش (بيت 49-51) آن را كتابي حامل تمام آگاهيهاي لازم در صناعة التسفير ميداند7. بنابراين، اين ارجوزه احتمالاً در سده نهم هجري/ پانزدهم ميلادي تصنيف شده است.مخطوط حاضر در دارالكتب قاهره و در ضمن مجموعهاي مشتمل بر چند نسخه خطي ديگر نگهداري ميشود. اين متن مؤرَّخ نيست، و تشخيص ديگر متون همراه آن و اينكه آيا تاريخ تأليف دارند يا خير، ممكن نيست. با اين همه، با مشاهده نسخه خطي و تزيين ساده و ابتدائي عنوان آن، معلوم ميشود كه به نيمه سده نوزدهم ميلادي تعلق دارد؛ و تا جائي كه ميدانيم هيچ نسخه ديگري از آن هنوز يافت نشده است. اين نسخه خطي توسط حسن بن احمد بن محمد بن عبدالكريم الفَكّون به سبك مغربي استنساخ شده است. ارجوزه مشتمل است بر 181 سطر شامل حَمْدَله، تَصليه، عنوان، سرفصلها، و پيوستها و در چهار باب تنظيم شده است. هيچ نشانهاي از تصحيح و مقابله در اين نسخه ديده نميشود و به هيچ نسخه بدلي در آن اشاره نشده است. بخشي از متن اعراب گذاري شده، ولي اين اِعراب گذاري از حيث نحوي در همه جا درست نيست. قرائت اين ارجوزه به خاطر نقطههاي اضافي كه احتمالاً در اثر آسيب كرمها و حشرات در تصوير آن ايجاد شده، مشكلتر شدهاست. اين تصنيف ده صفحهاي، جدا از تعليم مباني اين حرفه، از حيث واژه شناسي فني نيز در خور توجه است. در اين متن مصطلحاتي يافت ميشود كه در سه متن ديگر ديده نميشود، از جمله: مِسْطَرَه (جلد، احتمالاً مقوايي) تَشفير(تراشيدن)، مِبْرَد (سوهان)، شَبيكه(شيرازه)، تَكريس (تنظيم)، اسفل الكتاب(عطف)، بَشْرَطْ(نخ ابريشمي رنگي كه در شيرازه بكار ميرود؛ شيرازه ابريشمي رنگي)، رِباع (كتابهاي قطع رحلي)، ثِمان (كتابهاي قطع وزيري)، تربيع (چهار گوشه كردن، شطرنجي كردن)، مَراشِم (نقشها)، مَواشِم (بخشهايي از طرح روي جلد كه حاصل ترشيم و نقش زدن است)، و نيز نصب، رفع، نقطه، سكون، يعني طرحهائي ظريف كه شبيه به خط تيره {-}، هلال { ) }، خال، و دايره است.راهنماي فني صحافان با فصلي در باب چسبها (غِراء، سطر 59-72) آغاز ميشود. مصنف 3 قسم چسب را برميشمرد. تركيب اين چسبها از آرد زرد رنگ (دقيق اصفر، احتمالاً آرد ذرت)، سبوس گندم (نُخالة القَمح)، يا ريشه بَرواق است. شيوه كار چنين است كه يكي از اين مواد با آب آميخته شده و حرارت داده ميشود تا قوام يابد. البته ريشه بَرواق بايد پيش از آن خشك و كوبيده شود. بند دوم (سطر 73-79) به آستر (بِطانه) و تجليد كتاب ([تركيب]المِسْطَرَه8)مربوط است. چرم آستر بايد نازك باشد. يك سوي آستر به چسب آغشته ميشود و بوسيله نخهايي (خَيْط) به كتاب متصل ميشود. سپس دو مقوا (مِسْطَرَتان) بر روي آستر قرار ميگيرد و به كناري گذاشته ميشود تا خشك شود. ابن ابي حميده، مرحله بعد را اصلاح و آراستن لبهها (تِحراف، قَصّ، سطر 80-86) ميداند. كتاب را بايد در دستگاهي چوبين (تَخت) زير فشار قرار داد و با استفاده از ابزاري چاقو مانند (شَفْره) زوائد آن را گرفت، سپس لبه بالا (الطُّرةالعليا)، لبه پائين و لبه جلو را بوسيله سوهان (مِبْرَد) صاف كرد.پس از تراشيدن زوائد، نوبت به دوختن مجموعه گرد آمده و شيرازه بندي (شَبيكه، سطر 87-106)9 ميرسد. پيش از آن بايد مطمئن شد كه كتاب بدرستي مرتب شدهاست (تَكريس). نخست نخها دولا ميشوند. در شيرازه بايد از بهترين نخهاي رنگي ابريشمي (بَشْرَط)10 بهره برد. شيرازه با نخ دورنگ و دو سوزن كار ميشود. بلنداي نخ بايد به ضخامت (جِرم) كتاب باشد. شيرازه بندي با نخستين دفتر (كُرّاس) آغاز شده و به آخرين ختم ميشود. با استفاده از دو سوزن كه يكي پس از ديگري به كار ميرود تزئينات گوناگوني (تَزْويق) ايجاد ميشود.بند بعدي (سطر 107-124) مربوط به تجليد است. شاعر يكي از نخستين وظايف صحّاف را اندازهگيري زبانه كتاب (لِسان) ميداند. چرم جلد بايد به گونهاي اندازهگيري شود كه بخشي براي عَطف روئي (بالا) باقي بماند. چرم ضخيم بايد نازك شده (بَشْر)، سپس بر روي دو مقوا (مَساطِر) كشيده شود. اين كار از عطف زيرين كتاب (اسفل الكتاب) شروع شده، سپس به جلد روئين و زيرين امتداد يافته و به لبه كتاب ختم ميشود. عطفهاي روئين در آخرين مرحله و پس از آنكه پايين كتاب بخوبي به چرم جلد چسبيد ساخته ميشوند. پس از آن، كتاب و جلدهايي كه بر آن سوار شده در دستگاه فشار (تخت الزيار) قرار ميگيرد. شاعر در اينجا چنين ميافزايد كه صحاف بايد ابزارهاي مورد استفاده خود را بخوبي بشناسد،11مثلاً بداند كه كدام يك از الواح مناسب كتابهايي با قطع بزرگ (قالب كبير)، و كدام يك مناسب كتابهايي با قطع متوسط يا كوچك (رباع، ثِمان)12 است. او اين بند را با ذكر اين نكته به پايان ميبرد كه پهناي دستگاه فشار (تَخْت) بايد چنان باشد كه همه اين اندازهها را فرا گيرد.پس از تجليد كتاب، نوبت به نقش زدن (داغكاري) جلد (وَشْم، مراشِم، سطر 125 - 152) ميرسد13. پس از خشك شدن كتاب، چرم پرداخت ميشود (دَلَّكَ)14. چهار گوشههايي بوسيله گونيا رسم ميشود (تربيع)، تا به هنگام نقش زدن جلد (رَشْم) تقارن حفظ شود. آستر كتاب بنا بر ذوق هنرمند تزييين ميشود. داغكاريها (مَراشِم) ميتواند به اشكال گوناگون از جمله نَصْب {-}، رفع{(}، نقطه {.}، و سكون 15{0}، باشد. مُهري (طابع) به شكل ماهي (حوت) ميتواند به عنوان تزئينات مركزي (ترنج) به كار ميرود.ارجوزه با تلخيص مجدد آنچه صحاف در طول كار بايد در نظر داشته باشد به پايان ميرسد؛ از جمله اينكه:1 - درازا و ظرافت خيوط بايد مراعات شود و بَشْرَط محكم باشد.2 - نخ ابريشمي دورنگ باشد.3 - نوك سوزن شيرازه بندي (شَبيكه) بايد ضخيم باشد.4 - چاقوي تراش (تَشفير) بايد تيز باشد.5 - هر بند از اوراق كتاب بايد نشاندار شده باشد.6 - بندها بايد در دستههايي حفظ شوند تا هيچ يك مفقود نشوند.7 ـ در آستر كتاب بايد از چرم نازك استفاده شود.8 - پيش از داغكاري (تَرشيم)، چرم روي جلد بايد پرداخت شود، چرا كه اين يكي از مقدمات تَوشيم است.9 ـ ابزارهاي داغكاري (مراشِم) با آتش داغ شده و با موم (شَمع) خنك شود.10 - پس از نقش زدن چرم با مهرها و ابزارهاي داغكاري (لَفْحْ) آلودگيهاي بر جاي مانده را بايد با تكه كوچكي پارچه (خِرقه)زدود.از آنجا كه در حال حاضر هيچ گونه امكان مقابله و تصحيح مخطوط حاضر با نسخهاي ديگر وجود ندارد، نسخه موجود به شكلي كه به دست ما رسيده بي آنكه شَكل و اعرابگذاري شده باشد چاپ شده است. به بيان ديگر، همه مفردات غريب آن به همان شيوه كه نگاشته شده حفظ شده است؛ علاوه بر اين كه، براي آسان شدن مراجعه به نسخه مخطوط، هر سطرِ آن شمارهگذاري شده است. 1 الحمد لله صلي الله علي سيدنا محمد و علي اله و سلم 2 هذا نظم تدبير السفير3 في صناعة التسفير4 يقول راجي رحمة المنان عبد الاله عابد الرحمان 5 ابن ابي حميدة الغريق في بحر اثم ما به طريق 6 الحمد للّه الذي قد علما من شاء من عباده والهما 7 و يسر الاسباب والارزاقا و لم يزل لخلقه خلاقا 8 الهم من شاء للاحتراف كي ما يكون الكسب منه صلف 9 فخير كسب و طعام يوكل ما كانت الايدي بذالك تعمل 10 قد كان من كان علي الديانه يعمل لاسعد المكانه 11 و كان داوود النبي يعمل و قدره في الانبياء لا يجهل 12 فسادة الانام الانبياء كانت لهم صنايع تشاء 13 اذ هي كنز من كنوز الله و سنة من سنن الاواه 14 لاثر الحكمة في التسبب واليمن جاء في قوي التسبب 15 والخير فيها كائن ولازب لكونها من اطيب المكاسب 16 قد جاء من بات علي شغل وكد يبيت مغفورا له كما ورد 17 فهي من حيث الصفاء بركه في غير ما سكنه و حركه 18 وهي للرزق الخفي واسطه واليد لي تقذوا وهذي باسطه 19 وهي رحمة من الكريم و نعمة من اكبر النعيم 20 لا عيب في الصنايع المباحه اذ كلها جاءت بها الاباحه 21 ما العيب الا في معاصي الله او عيب في شريعة الاواه 22 فدع هديت قول من قد قالا ببعضها رذيلة و مالا 23 بل كلها من اجل ما كد اليمين حسنة ثم كذا عرق الجبين 24 و خالص النية فيالاتقان من كامل الايمان والايقان 25 و رحم الله امرء قد صنع ا(كذا) شيأ واتقن الذي قد وضعا 26 هذا الذي تطلبه الشريعه ذات البها والرتبة الرفيعه 27 عاملنا الله بما نقضيه و بالذي من حكم تمضيه 28 ثم انتبه لحكمة القدير العالم المدبر الخبير 29 اذ خلق الخلق علي ما قدره و وسع الرزق لهم وقدره 30 و رفع البعض علي البعض لكي لا يتساووا حيث لا يلجا حي 31 و بين التعليل والترفيع في قل او لم جيتكم الزخرف 32 و جاء ان امة قد سالت نبيها تسرية فانفعلت 33 و عاد كل الناس في حال القنا بحيث لا يلجا ذالك غنا 34 فاختلت الاحوال والاشغال تعطلت لذلك الاعمال 35 واختلط الامر عليهم والتبس اذ منهج الاشغال بالقنا يبس 36 فسالوا ايضا نبيهم ان يدعوا الاله الاوب للحال الحسن 37 فردهم و جعل الارزاق في ما بينهم تداولا بالحرف 38 فجعل الحرفة في اهل الحرف لكي تنال قصدها اهل الترف 39 وجعل السبب رزقا للمقل و منهجا به الي الرزق يصل 40 لطفا و رحمة بنا علينا و منة منه اتت علينا 41 نحمده سبحانه و نشكره علي جميع صنعه و نذكره 42 ثم الصلاة والسلام تتريان علي الذي اتا الينا بالبيان 43 محمد خير نبي عدنان واله و صحبه الاعيان 44 و بعد ان افضل الصنايع واجمل الاشيا تزين الصانع 45 صناعة التفسير فهي من اجل ما يعجعل الاجربه و يوتجل 46 حرفته ترقي باعلي الرتب لاخذها تمسكا بالكتب 47 لا سيما ان قرنت بنسخ ولا اعترت عقدتها بفسخ 48 و كيف لا والحفظ فيه واقع والامر مما يتوقي تابع 49 والفصل فيه ليس بالخفي علي الاديب الالمعي الذكي 50 و قدوة في مدخل ابن الحاج كاف و كن منه علي ابتهاج 51 وانني اتيت فيه برجز مقربا له بلفظ موتجز 52 ثم سميته بتدبير السفير في صنعة التفسير والمولي نصير 53 لعلي من نظر فيه يدرب من يعتني به اذا يجريب (كذا) 54 ملتسما فيه البيان الشافيا المهيع الاوضح والمصافيا 55 جعلته مبوبا مفصلا ليحفظوا القانون من ذاك الولا 56 والله ربي اسال العون علي ما قد قصدته نظما ان يكملا 57 ثم صلاة الله تترا ابدا من بعد بدي دايما مسرمدا 58 ما دام ملكه علي محمدا والال والصحب الكرام الممجدا 59 باب في ذكر الغراء و فيه وجوه 60 من احسن الوجوه في ذكر الغرا ما ها انا اذكره بلا امترا 61 فخذ اخي من احرش الدقيق الاصفر المغربل الرقيق 62 واغمر بالماه (كذا) وجيد مرسه واعصره بعد ما يلين مسه 63 و ماجرا مثل الحليب يعقد علي لهيب النار حتي يجمد 64 فذلك الغراء الاجود الذي به اعتني من اعتني بماخذي 65 وجه ثان 66 او اغمر من نخالة القمح و ما عصرت منه كالحليب يحتما 67 واعقده بالنار كما تقدما واحفظه من كثرة ماه فاعلما 68 فذاك وجه في مستحسن و غيره من الوجوه احسن 69 وجه ثالث 70 ثم من المسموع اصل البرواق يسحق بعد اليبس كل الاسحاق 71 ثمت يعجن بماه داف قالوا فذا من الغراء كاف 72 و فيه ايضا غير ما ذكرنا الاول المختار حيث اخترنا 73 فصل في البطانة و تركيب المسطرتين 74 فخذ بطانة من الجلد الرقيق فهو بالتسفير والحسن يلق 75 و قدر الكتاب عنها قدرا من بعد ما تاخذ منها بشرا 76 و غر ما غريت في التحت فقط و قدره من البطان لا شطط 77 و شدها اعانة بخيط و لا عليك حرج في الحط 78 و بعد ذاك ركب المسطرتين واجعلهما علي بطان الجبهتين 79 ودعهما لكي يجفان ولا تعجل عليهما تشين العملا 80 باب في التحراف و هو القص 81 باب و ما قد جاء في التحراف و ما به بدا من الاطراف 82 فركب الكتاب في التخت علي ما ترضاه العين وذا حلل الملا 83 ثم اجهز الشفرة باليمين يتبعها اليسار بالتليين 84 وادلك بعد الجهاز تابع برا بمبرد او غيره كما جرا 85 بالطرة العليا يكون الابتدا ثم التي اسفلها علي اهتدا 86 ثم التي تجمعها من فوق فها كذا التحراف يا ذا الحذق 87 باب في حكم الشبيكة 88 ففي الشبيكة من الصناعة ما تبدا عن صانعها البراعه 89 فانها هي العماد الارفع والقول فيها واسع موسع 90 لاكن الاختصار يكفي من عقل و يكتفي عن الكثير بالاقل 91 قد قال فيها حاكم و صانع تكريسها الحسن هو النافع 92 تفعل في تكريسها كالتكريس و في احتراص الوهم مثل التحريص 93 لاكن سيرا بتخلل الخيوط و هو هنا يعد في الشروط 94 تبرمه برما مثل برم الخيط يبلغ فيه القصد عند المط 95 ثمت قدره بقدر الجرم وانقص قليلاً منه عند الصرم 96 لاكن يكون السير في التوسط مكفنا يمنع من تخبط 97 فاقبل من اجود الحرير خطين من لونين فافهمن البشرطين 98 واجمعهما بعقدة واسلكهما في ابرتين ماكن راسهما 99 و غرز الابرة في الكراس مبدءا بمكنه القياس 100 والقط بكل ابرة خيطا الي ان تنتهي فاعكس لبدء اولا 101 فها كذا من اليمين الي اليسار و من يسار لليمين بالخصار 102 و باختلاف الابرتين تختلف صناعة التزويق والعقد خلف 103 اجرهما معا بخيطي الحرير دابا فلا يختلفان في المسير 104 وان كملت اغرز الابرة في كراسك الاخير بالبدء انتفي 105 واوقع عليها حسنا دلكا لها يكون بالرفق مزينا لها 106 و هذه شبيكة صنيعة جاءت علي وفق المني بديعة 107 باب في الجلد و ما يتعلق به 108 ما جاء في الجلد و ما به اعتلق من المهمات علي حكم النسق 109 من المهمات اقتدارك اللسان علي اعتدل (كذا) و لو يحتك ثان 110 فقدر الجلد بقدر اللطف وزد علي التقدير قدر العطف 111 والجلد ان كان غليظا تبشر والبشر فيه واجب مشتهر 112 و ان يكن ذا رقة غيتا لاكن في حواشيه رعيتا 113 و ركب الجلد علي المساطير (كذا) وكن بفعلك القويم شاطر 114 والابتدا من اسفل الكتاب عند الشبيكية من الصواب 115 و شد جلده وكن دليكه لتمزج الجلد علي الشبيكة 116 و ارجع الي اليمين في التركيب ثم الي اليسار بالتقريب 117 ثم اقطع الجلد من المسطرتين عند الشبيكة لعطف الجبهتين 118 والعطف لا يكون الا اخرا بعد الشبيكة التمس مفاخرا 119 و ختمه يكون في اللسان و قد كملت السفر بالاتقان 120 فاجعله في تخت الزياركي ما يلين بين لوحتين حتما 121 و ذاك من اجمل ما يحسنه و ما به ناظره يستحسنه 122 و كن بحفظ ما يخصك يا صاح من كل الة كمثل الالواح 123 للقالب الكبير لوحتان كذا الرباع و كذا الثمان 124 و عرض تختك لذاك كاف عن جملة الالواح والاوصاف 125 فصل في الوشم والمراشم 126 فصل و ما قد جاء في المراشم و ما تراه العين من المواشم 127 اذا تجفف الكتاب فادلكن جميعه و ليس شيئا تتركن 128 ثم ربعه علي التربيع بما اردته من التصنيع 129 و ذاك بالسطر و هو المبدا فالرشم كله اليه يلجا 130 و زين العطف من التبطين بما يرا العقل من التزيين 131 واحضر المراشم الموجوده اوصافها ليست هنا محدوده 132 و ليس للحصر فيها ما يحصر و حسبنا منها الذي سنذكر 133 نصب و رفع ثم نقطة وان زدت السكون بعد هذافقمن 134 و طابع كشكل حوت للوسط ان شئت ام اتركنه للنقط 135 و هي هذه اذا مسطوره وضعتها مفردة منثوره 136 تدري بها الاشكال لاغناها و قصدها في الوضع لا سواها 137 تبدا بالنصب يليه الرفع والنقط والسكون هذا الوضع 138 فها كذا علي مثال فيه وضعته للعاقل النبيه 139 فالعاقل الاذكي بهذا يقنع و يحسن الرشم اذا يرصع 140 و غير ذي اللب فزده علما و عقله يذكي اليه فهما 141 اذ ليس يحصر الصنايع نظام لاكنها يراها عن كهل المرام 142 تحضرها طبايع الفراسه و فطنه تعضدها الكياسه 143 و مكنة فيها من الرياسه و غبطة تنيلها الحراسه 144 و بالعيان يظهر البيان و يوضح المعني لها اللسان 145 لاكنه بالشيخ تعرف الاصول و تدرك العقول بعده الفصول 146 من لم يكن شيخا فشيخه عقل رصين هاهنا ولبخه 147 فانني من الذي قد الهما لهذه الصنعة لا معلما 148 الهمني الله لذلك و ما رايت عالما و لا معلما 149 غير اشارة خلت فيما مضي اشارنيها (كذا) السيد الحبر الرضي 150 السالم الصدر الزواوي سالم الحبر ذالفضل العليم العالم 151 من وافق الاسم المسمي سالما و كان من كل العيوب سالما 152 رحمه الله واسقي تربته و زاده فضلا واسني رتبته 153 فصل في الختم بذكر بعض الشروط154 فصل و ما قد جاء في بعض الشروط ضبطا والابتدا فيها بالخيوط 155 طول ورقة بها يطرد و قوة بشرطها تنفرد 156 ثم الحرير شرطه شرطان بان يكون لونه لونان 157 و ان يكون ذاك من تفريع ليكمل الحسن لدا التبليغ 158 والغلظ في راس الابرة يسْترط عند صناعة الشبيكة فقط 159 ثم شحوذ شفرة التحراف ليحسن التشفير في الاطراف 160 ثم علامة التكاريس يرا في كلها والحكم فيها قد جرا 161 و حفظ عدة الكراريس لكي لا يقع الغلط في اهمال شي 162 ورقة الجلد من الشرط القوي كذاك في التبطين ايضا بالسوي 163 والدلك في الجلد لدي التركيب من واجبات الشرط للترطيب 164 والدلك في الجلد لدي الترشيم من واجبات الشرط للتوشيم 165 والنار من شرط المراشم تعد والشمع للاطفا كذالك يعد 166 و خرقة معدودة للمسح يلقي بها الدرن عند اللفح 167 هذا الذي امكنني ذكرته و من يزيد غير ذا شكرته 168 فانني لا شيخ له اترت غير الاشارة التي ذكرت 169 جعلته تذكرة للمحترف و وجهت لدعوة اذ يعترف 170 بيوته بسمي النجوم الزهراه اذ هي بالتعريف شمسا باهره 171 و قد بذلت الجهد في النظام ملتمس الاجر من السلام 172 والله اسال دوام الصنع و رحمة تكون يوم الجمع 173 ثم الصلاة والسلام والاكملان والطيبان الابركان الاجملان 174 علي محمد رسول الثقلين الطاهر الازكي في الحرمين 175 واله و صحبه الايمه الانجم الزاهر خيار الامه 176كمل بحمد الله و حسن عونه علي يد العبد177الفقير المقر بالعجز والتقصير178حسن بن احمد بن محمد179بن عبدالكريم 180الفكون 181 كان الله له في الحركات والسكون1. Adam Gacek 2. Manuscripts of the Middle East 6 (1992) P.41 3 . از آقاي اميل وَهْبه [Emile Wahba]كه در به دست آوردن تصويري از اين نسخه مخطوط به من كمك كرد سپاسگزارم. در انجام اين كار مرهون آقاي رشيد خير [Rashid khayr]نيز هستم كه در فهم برخي واژهها و عبارات مبهم مرا ياري كرد. 4 . رجوع كنيد به مقاله مصحح تحت عنوان «كتاب سازي در تمدن اسلامي و واژهشناسي آن، چنانكه اشبيلي در التيسير في صناعة التسفير آورده است.» مجله مخطوطات خاور ميانه، شماره 5 (91-1990)، ص 106-113. نام اثر ابن ابي حميده، چنانكه در بيت 52 آمده، تدبير السفير في صنعة التسفير است. رك