گل عفاف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گل عفاف - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گل عفاف

جواد محدثى

هيچ باغبانى را سرزنش نمى‏كنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچين كشيده است، چون باغ بى‏ديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولى براى باغبان نمى‏ماند .

هيچ كس هم با نام «آزادى‏» ديوار خانه خود را برنمى‏دارد و شب‏ها در حياطش را باز نمى‏گذارد، چون خطر رخنه‏ى دزد، جدى است .

هيچ صاحب گنج و گوهرى هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد رهگذران نمى‏گذارد تا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل بربايد، چون خود جواهر ربوده مى‏شود .

هر چيز كه قيمتى‏تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مى‏رود .

هر چه كه نفيس‏تر باشد، بيم ربودن و غارت بيشتر است و مواظبت، لازمتر .

اگر در شيشه‏ى عطر را باز بگذاريد، عطرش مى‏پرد .

اگر رشته‏ى مرواريدت را در كمد و صندوق نگذارى و در آن را نبندى، گم مى‏شود .

اگر در مقابل پنجره‏ى خانه‏ات، تورى نزنى، از نيش پشه‏ها و مزاحمت مگس‏ها در امان نخواهى بود .

وقتى راه ورود پشه‏ها را مى‏بندى، خود را «مصون‏» ساخته‏اى، نه «محدود» و زندانى .

وقتى در خانه را مى‏بندى، يا پشت پنجره‏ى اتاقت پرده مى‏آويزى، خانه خود را از ورود بيگانه و نگاه‏هاى مزاحم در پناه قرار داده‏اى، نه كه خود را در قيد و بند و حصار افكنده باشى .

اگر براى ايمنى از خطرها و آسودگى از مزاحمان، خود را بپوشانى، نه كسى ايراد مى‏گيرد و نه اگر هم ايراد بگيرد، اعتنا مى‏كنى، چرا كه سخنش را بى‏منطق و ناآگاهانه مى‏دانى و مى‏بينى .

اينكه «دل بايد پاك باشد»، بهانه‏اى براى گريز جاهلانه از همين مصونيت است و آويختن به شاخه‏ى «لاقيدى‏» وگرنه از دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك برخيزد .

ظاهر، آينه‏ى باطن است و . . . «از كوزه همان برون تراود كه در اوست‏» .

زن، به خاطر ارزش و كرامتى كه دارد، بايد محفوظ بماند و خود را حراج نكند و در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهاى چند نامه و نگاه و لبخند نفروشد .

زن به خاطر لطافتى كه دارد، نبايد در دست‏هاى خشن كامجويان ديو سيرت، كه نقاب مهربانى و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آن كه گل عصمتش را چيدند، او را دور اندازند، يا زير پاشان له كنند .

زن به خاطر عصمتى كه دارد و ميراث‏دار پاكى مريم است، نبايد بازيچه‏ى هوس و آلوده‏ى به ويروس گناه گردد .

گوهر عفاف و پاكى، كم‏ارزش‏تر از طلا و پول و محصول باغ و وسايل خانه نيست .

دزدان ايمان و غارتگران شرف نيز فراوانند .

سادگى و خامى است كه كسى خود را در معرض ديد و تماشاى نگاه‏هاى مسموم و چشم‏هاى ناپاك قرار دهد و به دلبرى و جلوه‏گرى بپردازد و خيال كند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمى‏اندازد و از زهر نگاه‏ها و نيش پشه‏هاى شهوت در امان مى‏ماند!

خراب كردن همه‏ى ديوارها و برداشتن همه‏ى پرده‏ها و باز گذاشتن همه‏ى پنجره‏ها، نشانه‏ى تيره انديشى است، نه روشنفكرى! علامت جاهليت است نه تمدن !

مى‏گويى نه؟ به طومار كسانى نگاه كن كه پس از رسوايى و بى‏آبرويى، با دو دست پشيمانى بر سر غفلت‏خويش مى‏زنند و بر جهالت‏خود لعنت مى‏فرستند .

كسى كه از «جماعت رسوا» نگريزد «رسواى جماعت‏» مى‏شود!

آنكه ايمان را به لقمه‏اى نان مى‏فروشد،

آنكه يوسف زيبايى را با چند سكه‏ى قلب عوض مى‏كند، آنكه «كودك عفاف‏» را جلوى صدها گرگ گرسنه مى‏برد و به تماشا مى‏گذارد، روزى هم «پشت ديوار ندامت‏» اشك حسرت بر دامن پشيمانى خواهد ريخت، در آخرت هم به آتش بى‏پروايى خود خواهد سوخت .

از اول كه جامه‏ى عفاف سفيد و شفاف است، نبايد گذاشت چركابه‏ى گناه بر آن بپاشد .

از اول بايد مواظب بود اين كاسه‏ى چينى نشكند و اين جام بلورين ترك بر ندارد .

از اول نبايد به پاى بيگانه، اجازه‏ى ورود به مزرعه نجابت داد، كه بوته‏هاى نورس عصمت را لگدمال كند .

ولى . . . گريه بى‏حاصل است و بى‏ثمر، وقتى كه شاخته شكست و گل چيده شد!!

/ 1