محبت، نیاز اساسی کودکان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محبت، نیاز اساسی کودکان - نسخه متنی

محمدرضا مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محبت، نياز اساسي كودكان

گروه هاي سني

مطهري، محمد رضا



محبت به كودكان

نياز به محبت و يا به عبارت كامل تر نياز به محبت متقابل (اينكه فرد هم بتواند مورد محبت واقع شود و هم بتواند به ديگران محبت نمايد) از نيازهاي اساسي انسان به شمار مي رود. بر اساس تحقيقات روانشناسي اين نياز در سراسر زندگي فرد، خصوصا در سالهاي اوليه زندگي نقشي مؤثر دارد. چنانكه رشد و سلامت شخصيت كودك همان اندازه كه به نيازهاي بدني مبتني است، نيازمند به محبت مي باشد.1

علاقه به فرزند يك امر طبيعي است، كمتر پدر و مادري پيدا مي شود كه قلبا فرزند خود را دوست نداشته باشند، ولي دوست داشتن تمامي كودكان داراي ارزش است. انسانهاي رشد يافته كه درجاتي از كمال را طي نموده اند تمامي كودكان را دوست دارند، چون تمامي هستي را جلوه هاي خداوندي مي دانند و كودكان نيز يكي از جلوه هاي خداوندي اند.

«كودكان به محبتي نيازمندند كه آثار آن را در رفتار والدين (بزرگترها) مشاهده و لمس نمايند. محبتهاي قلبي والدين نسبت به كودكان بايد در نوازشها، بوسه ها، در آغوش گرفتنها، تبسمها و حتي آهنگ محبت آميز


سخنان والدين مشاهده شود. ممكن است والدين فرزند خود را دوست داشته باشند، اما اين محبت را اظهار نكنند، اين نوع محبت تأثير چنداني ندارد و گاه اثر منفي دارد چون تفكر كودك در سطح عينيات مي باشد و هر چيزي را كه مشاهده و لمس كند برايش معني و مفهوم پيدا مي كند.»2

بنابراين والدين بايد دوست داشتن و علاقه خويش را در رفتار نشان داده و ابراز نمايند، محبت را بايد از دل به زبان و عمل آورد تا كودك آن را با تمام وجود احساس و لمس كند.

پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «هرگاه يكي از شما كسي را دوست دارد بايد او را آگاه گرداند.»3

امام صادق(ع) فرمود: حضرت موسي از خداي متعال سؤال كرد افضل اعمال چيست؟ فرمود: «دوست داشتن فرزندان بهترين اعمال است، زيرا آفرينش آنان بر توحيد است و اگر مرگشان فرا رسيد به رحمت من داخل بهشت خواهند شد.»4

و نيز امام صادق(ع) فرمود: «خدا بنده اش را به واسطه شدت محبتي كه نسبت به فرزند خود دارد، مورد مرحمت قرار مي دهد.»5

فضل بن عمر مي گويد بر امام كاظم(ع) وارد شدم ديدم آن حضرت فرزند [علي بن موسي الرضا [را در دامان خود نشانده او را مي بوسد و زبانش را مي مكد و گاه بر شانه اش مي گذارد و گاه او را در آغوش مي گيرد و مي گويد: پدرم فداي تو باد. چه بوي خوشي داري و چه اخلاق پاكيزه اي و چه روشن و آشكار است، فضل و دانشت.6

اظهار محبت و علاقه پيامبر(ص)


به كودكان

مهر و عطوفت رسول اكرم(ص) شامل همه كودكان مي شد، رسول اكرم(ص) وقتي از سفري مراجعت مي فرمودند و در راه با كودكان مواجه مي شدند به احترام آنان مي ايستادند، كودكان مي آمدند، حضرت بعضي را در آغوش مي گرفتند و بعضي را بر پشت و دوش خود سوار مي كردند و به اصحاب خويش نيز توصيه مي فرمودند كه چنين كنند، بچه ها از اين صحنه هاي مسرت آميز بي اندازه خوشحال مي شدند و اين خاطرات شيرين را هرگز فراموش نمي كردند.7

روزي پيامبر(ص) نشسته بودند، حسن(ع)


و حسين(ع) وارد شدند، حضرت به احترام آنها از جاي برخاستند و به انتظار ايستادند، كودكان در راه رفتن ضعيف بودند، لحظاتي چند طول كشيد، نرسيدند. آن حضرت به طرف كودكان پيش رفتند و از آنان استقبال نموده آغوش باز كرده و هر دو را بر دوش خود سوار نمودند و به راه افتادند و در همان حال فرمودند:

«فرزندان عزيز، مركب شما چه خوب مركبي است و شما چه سواران خوبي هستيد.»8

گاهي مادران، كودكان خردسال خويش را به پيامبر گرامي اسلام مي دادند كه براي آنها دعا كند، اتفاق مي افتاد كه احيانا آن كودكان جامه ايشان را در اثر ادرار آلوده مي كردند، مادران ناراحت و شرمنده مي شدند و حضرت به آنان مي فرمود: ادرارش را قطع مكنيد و كودك را به حال خود مي گذاشت تا ادرارش تمام شود، سپس برايش دعا مي كرد يا نامي براي او انتخاب مي نمود و بدين ترتيب باعث سرور و شادي پدر و مادر طفل مي گشت، و آنها احساس نمي كردند كه پيامبر از ادرار فرزندشان ناراحت شده باشد.9

محبت را بايد از دل


به زبان و عمل آورد


تا كودك آن را با تمام وجود


احساس و لمس كند.

علاقه و اظهار محبت امام خميني به كودكان

امام خميني كه الگوي مجسم اسلام در قرن معاصر بودند، در تمامي امور زندگي همانند جد بزرگوارش پيامبر گرامي اسلام(ص) عمل مي كردند، ايشان به لحاظ سلامت رواني داراي سلامت روان بوده و شخصيتي رشد يافته بودند و به دليل همين سلامت روحي و رواني به كودكان علاقه مند بوده و به آنان عشق مي ورزيدند.

در باره علاقه مندي امام به كودكان، خانم زهرا اشراقي نقل مي كند: گاهي من دخترم فاطمه را به منزل ايشان نمي بردم. يك روز وارد خانه امام كه شدم، ديدم دارند توي حياط قدم مي زنند. تا سلام كردم، گفتند:

يك روز وارد خانه امام كه شدم


ديدم دارند توي حياط


قدم مي زنند.

تا سلام كردم، گفتند:

«بچه ات كو؟» گفتم:

«نياورده ام. اذيت مي كند.»


به حدي ايشان ناراحت شدند


كه گفتند: اگر اين دفعه


بدون فاطمه مي خواهي بيايي


خودت هم نبايد بيايي.

«بچه ات كو؟» گفتم: «نياورده ام. اذيت مي كند.» به حدي ايشان ناراحت شدند كه گفتند: اگر اين دفعه بدون فاطمه مي خواهي بيايي، خودت هم نبايد بيايي.

اين نكته نشانگر روح ظريف امام است. از ايشان مي پرسيدم: آقا! شما چرا اينقدر بچه ها را دوست داريد؟ چون بچه هاي ما هستند دوستشان داريد؟


مي گفتند: نه، من حسينيه كه مي روم، اگر بچه باشد، حواسم دنبال او مي رود. اين قدر من دوست دارم بچه ها را! بعضي وقتها كه صحبت مي كنم، مي بينم كه بچه اي گريه مي كند يا دست تكان مي دهد و اشاره به من مي كند، حواسم پيش او مي رود.10

عيسي جعفري نيز از علاقه و محبت امام به كودكان چنين مي گويد:

آقا خيلي مهربان بودند. يك روز با علي به باغي رفتيم. يكي از محافظان، دختري داشت، علي به زور گفت:

بايد او را ببريمش پهلوي امام. سپس او را برد پيش امام. وقت ناهار بود. امام به علي گفت:

دوستت را بنشان، مي خواهيم ناهار بخوريم.

او هم بچه را نشاند تا ناهار بخورد. ما دو سه دفعه رفتيم كه بچه را بياوريم كه مزاحم امام نباشد، ايشان گفتند نه، بگذاريد ناهارش را بخورد.

بعد كه ناهارش را خورد، رفتيم و بچه را آورديم. امام پانصد تومان هم به بچه هديه داده بودند. اين قدر با بچه ها الفت داشتند و مهربان بودند، تنها با علي اين طور نبودند، بلكه همه بچه ها را دوست داشتند.11

يكي از برادران فيلمبردار در جماران مي گويد: وقتي امام از بيمارستان قلب به منزلشان آمدند، براي فيلمبرداري به اتاقشان رفتم. آن روز پسر كوچكم همراهم آمده بود. قبلاً به او گفته بودم كه توي اتاق بايد ساكت باشي و شلوغ نكني. من مشغول فيلمبرداري شدم و پسرم هم مشغول بازي شد. ديدم خيلي سر و صدا راه انداخته. او را صدا زدم و با عصبانيت گفتم: «مگر قرار نبود سر و صدا نكني؟ مگر نمي داني امام مريض هستند؟»


امام كه حرفهاي مرا شنيدند، به آرامي به من گفتند: «به بچه كاري نداشته باش، بچه ها آرامش قلب من هستند ...» از طرف امام شرمنده شدم. ديدم امام چه علاقه اي به بچه ها دارند و نمي توانند ناراحتي بچه ها را ببينند.12

دكتر فريده مصطفوي در باره علاقه مندي امام خميني چنين نقل مي كنند:

امام بچه هاي خردسال را خيلي دوست مي داشتند. آن قدر به بچه هاي كوچك علا قه مند بودند كه مي گفتند:

«در نجف از حرم كه برمي گشتم، بچه ها را با وجود اينكه كثيف بودند، خيلي دوست مي داشتم. بچه ها تا جلوي منزل دنبال آقا مي آمدند.»13

تأثير محبت بر روي كودكان

* محبت براي انسان يك نياز طبيعي است، چنانكه انسان به آب و غذا نياز دارد به محبت نيز نياز دارد. انسان نفس خويش را طبعا دوست دارد و دلش مي خواهد كه محبوب ديگران نيز باشد. كودك بيش از بزرگترها به اين آب حيات نياز دارد.

* محبت چون يك نياز طبيعي است وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تأثير فراوان دارد. كودكي كه در محيط گرم محبت پرورش مي يابد رواني شاد و دلي آرام و بانشاط دارد. به زندگي اميدوار و دلگرم است، خود را در اين جهان پرآشوب تنها و بي كس نمي داند، تا تعادل و آرامش نفساني خويش را از دست بدهد. در پرتو محبت صفات عالي انسانيت و عواطف و احساسات كودك به خوبي پرورش مي يابد و نتيجه آن، پرورش انساني متعادل خواهد بود.

* سلامت جسم؛ احساس محبوبيت، در آرامش نفس تأثير دارد و آرامش نفس نيز بدون شك در سلامت اعصاب و جسم تأثير فراواني خواهد داشت. جسم و جان كودكي كه از محبتهاي گرم پدر و مادر اشباع مي شود و از آرامش نفساني و اعتماد برخوردار است، بهتر از كودكي كه فاقد چنين نعمت بزرگي است، رشد و پرورش مي يابد.

* اظهار محبت را ياد مي گيرد؛ كودك در محيط گرم محبت، اظهار محبت را از پدر و مادر ياد مي گيرد، خوش قلب و خيرخواه و انسان دوست بار مي آيد، چون طعم شيرين محبت را چشيده در فرداي زندگي حاضر است اين آب حيات را بر ديگران نيز ايثار كند. چنين انساني وقتي بزرگ شد، همين اظهار محبت را نسبت به همسر خود، نسبت به فرزندان خود و نسبت به دوستان و معاشرين و همه انسانها انجام خواهد داد. با محبتهاي گرم خود همه را شاداب مي گرداند و در مقابل، از محبتهاي متقابل ديگران نيز برخوردار خواهد شد.

* به محبت كننده علاقه پيدا مي كند؛ چون انسان حب ذات دارد، علاقه مندان خود را نيز دوست مي دارد، نسبت به آنان خوش بين مي شود. وقتي كودك مورد محبت پدر و مادر قرار گرفت، متقابلاً به آنان علاقه مند مي گردد.

پدر و مادر را افرادي قدرشناس و خيرخواه و قابل اعتماد مي شناسد و به حرف آنان بهتر گوش مي دهد. چنين پدر و مادري بدون شك بهتر مي توانند در تربيت صحيح فرزندان خويش موفق باشند.

* مصونيت از انحرافات؛ اظهار محبت، كودك را از ابتلاء به عقده نفساني و احساس كمبود حقارت مصون مي دارد، برعكس كودكي كه از محبتهاي گرم پدر و مادر محروم بوده، يا نياز او درست اشباع نشده، در نفس خويش احساس محروميت مي كند. نسبت به پدر و مادر و ديگران كه او را دوست ندارند عقده نفساني پيدا مي كند، چنين انساني در معرض هر گونه انحراف و فسادي خواهد بود. به عقيده بسياري از دانشمندان اكثر تندخويي ها، خشونتها، لجبازيها، زورگويي ها، بدبيني ها، اعتيادها، افسردگي ها، گوشه گيري ها، نااميدي ها، ناسازگاري هاي افراد، معلول عقده حقارتي است كه در اثر محروميت از محبت به وجود آمده است. در اثر اين عقده حقارت ممكن است دست به دزدي يا قتل نفس يا طغيان بزند تا از پدر و مادر و مردمي كه او را دوست ندارند انتقام بگيرد. حتي ممكن است خودكشي كند تا از وحشت دردناك محبوب نبودن نجات يابد.

بسياري از كودكان و نوجواناني كه از منزل و شهر و ديار خود فرار كرده اند انگيزه فرار خود را كم مهري پدر و مادر معرفي كرده اند.14

پيامها و نتايج

* نياز به محبت از نيازهاي اساسي انسان است كه از ابتداي وجود تا زمان مرگ در انسان وجود دارد.

* محبت والدين به فرزند بهتر است كه در رفتار نشان داده و اظهار شود.

* محبت به كودك موجب سلامت جسمي، رواني، قدرشناسي، اعتماد به نفس و


امام صادق(ع):

خدا بنده اش را


به واسطه شدت محبتي كه


نسبت به فرزند خود دارد


مورد مرحمت قرار مي دهد.

مصونيت از انحراف كودك مي شود.

رسول خدا(ص) مي فرمود: «من بچه ها را به جهت پنج خصوصيت دوست دارم:

آنكه بسيار گريه مي كنند و ديده گريان كليد جنت است؛


آنكه با خاك بازي مي كنند (متكبر و پرنخوت نيستند)؛


آنكه با يكديگر دعوا مي كنند اما زود آشتي كرده و كينه به دل نمي گيرند؛


آنكه چيزي براي فرداي خود ذخيره نمي كنند، چون آرزوي دور و دراز ندارند؛


آنكه خانه مي سازند و بعد خراب مي كنند، دلبسته و وابسته به چيزي نيستند.»15

* دكتر فاطمه طباطبايي در باره علاقه امام به كودكان مي گويد: علاقه حضرت امام به كساني زيادتر بود كه به خدا نزديكتر بودند. مثلاً بچه ها را خيلي دوست داشتند. وقتي علي مرا مي بوسيدند، مي گفتند اين بچه جديدالعهد و ملكوتي است، اين بچه به مبدأ نزديكتر است، اين بچه پاكيزه تر است.16

* همان طور كه بيان شد دوست داشتن فرزند و نوادگان و نزديكان امري طبيعي و فطري است، ولي دوست داشتن همه كودكان داراي ارزش است، يكي از معيارهاي سلامت رواني، دوست داشتن همه انسانها خصوصا كودكان است، و كساني كه همه كودكان را دوست دارند به سلامت روحي و رواني نزديكترند و به تعبير ديگر به كمال و رشد خويشتن نزديك شده اند.

امام خميني با سن بالا و حجم كار فراوان اوقاتي از زندگي خويش را با كودكان سپري مي كردند و در مقابل سر و صدا، جست و خيز و ديگر كارهاي كودكان اظهار ناراحتي نكرده و به اطرافيان نيز سفارش مي كردند اين گونه رفتارهاي كودكان طبيعي بوده و بزرگترها بايد با سعه صدر و صبر و حوصله رفتار آنان را بپذيرند.

* پرخاشگري، گوشه گيري و بسياري از اختلافات ديگر كودكان معلول كمبود امنيت، محبت و شادي است كه كودكان در زندگي تجربه كرده اند.

* همه نظريه پردازان آسيب شناسي رواني بر عقيم گذاشتن نياز به محبت به عنوان اصلي اساسي در تصوير مربوط به ناسازگاري تأكيد داشتند.17

منابع:

* ميرزا بيگي، علي. نقش نيازهاي رواني در بهداشت رواني و آموزش و پرورش، انتشارات اطلاعات، 1367.

* ستوده، اميررضا. پا به پاي آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگي امام خميني(ره)، ج1، نشر پنجره، 1373.

* گروه تعليمات ديني دفتر تحقيقات و برنامه ريزي درسي، آشنايي با شيوه زندگي پيامبر اسلام(ص) (سيره نبوي)، شركت چاپ و نشر ايران، 1368.

*فرلو، آبراهام. به سوي روان شناسي بودن، ترجمه: احمد رضواني، انتشارات آستان قدس رضوي، 1371.

* ستوده، اميررضا. پا به پاي آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگي امام خميني(ره)، ج2، نشر پنجره، 1373.

* گروگان، حميد. امام و بچه ها، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي.

* اميني، ابراهيم. اسلام و تعليم و تربيت، ج2، انتشارات انجمن اولياء و مربيان، 1372.


15 ـ آشنايي با شيوه زندگاني پيامبر اسلام(ص)، ص39.

11 ـ پا به پاي آفتاب، ج2، ص66.

13 ـ پا به پاي آفتاب، ج1، ص107.

14 ـ اسلام و تعيلم و تربيت، ج2، ص194 و 193، اميني.

16 ـ پا به پاي آفتاب، ج1، ص194.

17 ـ انگيزش و شخصيت، ص81.

10 ـ سروش، شماره 476.

1 ـ نقش نيازهاي رواني در بهداشت رواني و آموزش و پرورش ـ علي ميرزابيگي.

2 ـ اسلام و تعليم و تربيت، ج2، ص197، ابراهيم اميني.

3 ـ بحارالانوار، ج71، ص182.

4 ـ مستدرك الوسائل، ج2، ص615.

5 ـ وسائل، ج15، ص98.

6 ـ محجة البيضاء، ج3، ص366.

7 ـ همان.

8 ـ بحارالانوار، ج43، ص285.

9 ـ مكارم الاخلاق، ص25.





/ 1