محرم در تهران قديم
جلال فرهمند محرم آمد و عيدم عزا شد از نيمه هاي ماه ذي الحجه كودكان تهران با به راه انداختن علم و كتلهاي چوبي و يا ساخته شده از حلبي در شهر راه مي افتادند و با يكديگر اين شعر عاميانه را مي خواندند:
محرم آمد و عيدم عزا شد
حسينم وارد كرب و بلا شد
حسينم وارد كرب و بلا شد
حسينم وارد كرب و بلا شد
نمادهاي عزاداري
ماه محرم و صفر با نمادهايي شناخته مي شد كه ويژه همان دو ماه بود. قبل از شروع محرم مردم شروع به سياه كوب كردن مساجد و تكايا مي كردند و در حسينيه ها خيمه هاي عزا ــ يا خيمه هاي صحراي كربلا ــ برافراشته مي شد كه هر يك از آنها نمونه أي از هنر و جلال و شكوه بود. تكايا با كتيبه ها و اشعار جانسوز شعراي مرثيه سراي نامي مانند محتشم كاشاني صورت عزاخانه به خود مي گرفت كه اگر هيچ يك از تجملات ديگر در آن به كار نرفته بود همين كتيبه هاي سياه كافي بود تا آن را به صورت ماتم سرا درآورد. زيباترين و شيواترين شعار در اين كتيبه ها از آن محتشم بود كه از جهت استحكام و انسجام شعري قويترين آنها بود و هنوز كه هنوز است زينت بخش حسينيه ها و تكاياست. بندهايي از اين اشعار هميشه در ذهن و دل مردم باقي است:
باز اين چه شورش است كه درخلق عالم است
باز اين چه رستخيز عظيم است كز جهان
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
بازاين چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
آبي بنوش و لعنت حق بر يزيد كن
جان را فداي مرقد شاه شهيد كن
جان را فداي مرقد شاه شهيد كن
جان را فداي مرقد شاه شهيد كن
داد فتوا عاشقان را سر شكستن واجب است
چه بسا محمل شاهد اين ابتكار زينب است
چه بسا محمل شاهد اين ابتكار زينب است
چه بسا محمل شاهد اين ابتكار زينب است