مشاوره و تربیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مشاوره و تربیت - نسخه متنی

محمدصادق شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مشاوره و تربيت (حفظ فرهنگ و ارزش هاى دينى)

پويايى معنوى و سياسى يک جامعه به حضور بالنده ارزش هاى دينى و ملّى پذيرفته شده در آن جامعه و ميزان پاى بندى افراد جامعه به آن ها بستگى دارد. بنابراين، بهترين راه سالم سازى و افزايش آمادگى جامعه در برابر ترفندها و توطئه هاى پيچيده دشمن، تلاش براى حفظ، درونى سازى و گسترش ارزش ها در زندگى فردى و اجتماعى است.

خانواده، به عنوان نخستين کانونى که در اين زمينه مى تواند نقش آفرينى کند و پس از آن، مدرسه، آموزشگاه ها و دانشگاه ها بايد به اين امر مهم، عنايت ويژه داشته باشند و به فراخور نياز افراد در دوره هاى گوناگون سنى، آنان را يارى کنند; زيرا فراهم آوردن زمينه هاى سالم تغذيه فکرى براى نسل جديد، عبادت خواهد بود.

تشويق افراد، سازمان ها و صاحبان پايگاه هاى اجتماعى به گام نهادن در اين راه نيز يکى ديگر از راه هاى حفظ و گسترش ارزش هاى دينى در سطح جامعه است. تلاش برخى افراد، گروه ها و احزاب براى کم رنگ کردن يا از بين بردن پاى بندى به ارزش ها به ويژه در ميان نوجوانان و جوانان، خيانتى نابخشودنى، ستمى ناروا و بهترين راه ايجاد سلطه بيگانگان بر سرزمين اسلامى است; زيرا جامعه تهى از ارزش هاى دينى، بستر مناسبى براى تهاجم و شبيخون فرهنگى دشمن خواهد بود.

در اين ميان، وظيفه پاسخ گويى به شبهه هاى موجود در اين زمينه بر عهده همه انديشمندان، نويسندگان، رهبران فکرى جامعه و مرزبانان انديشه علوى است که بايد با بهره گيرى از سلاح انديشه و منطق، اين مهم را به انجام رسانند. پژوهشگران گروه تربيت و مشاوره مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه نيز چون خود را در اين امر خطير، مسؤول مى دانند، با شناسايى برخى شبهه ها و پرسش هاى قشر جوان، پاسخ گويى به آنها را در صدر کار خود قرار داده اند که اينک از نظرتان مى گذرد.

بهترين راه کار فرهنگ سازى دينى در جامعه چيست؟

محمدصادق شجاعى

فرهنگ سازى دينى به معناى «دادن نمود عينى و نهادينه کردن ارزش هاى دينى در رفتار افراد و صحنه هاى اجتماعى است» که در فرآيندى چندين مرحله اى تحقق خواهد يافت.

بهترين راه کارهاى فرهنگ سازى دينى بدين شرح است:

1. تعريف عملياتى از «دين»، «ارزش هاى دينى» و «فرهنگ دينى»

ابتدا بايد فرد يا افراد، اين توانايى را داشته باشند که ارزش ها و معارف دينى را از متن قرآن و سنّت استخراج کنند و تعريف دقيق و کاربردى از آن ارايه دهند.

2. پيرايش ارزش ها و مفاهيم دينى از پيرايه هاى محيطى و اجتماعى و ايجاد ديدگاه مشترک ميان بخش هاى فرهنگى نظام درباره آن

همه مى دانيم که حضرت امام خمينى(ره)در فرآيند نوسازى جامعه، مفاهيمى مانند معنويت گرايى يا آخرت گرايى، جدايى دين از سياست، تقابل دنيا و آخرت، نگرش سنّتى به توده مردم، نوع نگرش به قضا و قدر و زنان را در عمل و نظر، بازنگرى کرده[1] و بر اساس معيار اسلام و ديانت ناب، اين مفاهيم را معنا بخشيده است. اکنون نيز بايد ارزش هاى دينى به دور از پيرايه هاى اجتماعى بررسى شود تا بخش هاى فرهنگى نظام درباره آن به اشتراک نظر برسند.

3. برنامه ريزى

بايد دانست که فعاليّت فرهنگى از کجا و با چه روشى آغاز شود. هم چنين بايد راهى يافت که همواره درستى تصميم ها را تضمين کند. در برنامه ريزى بايد به اين نکته توجّه داشت که فرهنگ سازى دينى به برنامه ريزى دراز مدت و استراتژيک نياز دارد و بر پايه برنامه کوتاه مدت و انفعالى نمى توان فرهنگ جامعه را با دين هم آهنگ کرد.

مهم ترين روش هاى راهبردى در برنامه فرهنگ سازى دينى به شرح زير است:

الف) نخستين گام در برنامه ريزى، «خودسازى» است. رسالت بزرگ کارگزاران فرهنگى اين است که ابتدا خود را به ارزش هاى دينى مانند: ايمان، تقوا، شرح صدر و... آراسته سازند و در عمل به ارزش ها، از ديگران پيشى بگيرند.

ب) گام دوّم، «ديگرسازى» است که در قالب ارشاد و نصيحت، تبليغ و تعليم و تربيت اسلامى امکان پذير است. هدف از ارشاد و نصيحت، افزايش سطح تربيت و ترويج فضايل اخلاقى است. تکريم شخصيت ديگران، وفق و مدارا، برخورد محبت آميز و استفاده از روش هاى غيرمستقيم هم چون روش الگويى، در کارآيى نصيحت و ارشاد نقش بسيار مؤثرى ايفا خواهد کرد.

پيامبران نيز در دعوت خود از همين شيوه ها بهره برده اند. براى نمونه، رسول خدا(صلى الله عليه وآله)هنگامى که مأموريت يافت خويشان خود را به دين جديد دعوت کند، مجلسى تشکيل داد. سپس با غذايى که از گوشت گوسفند و شير فراهم آورده بود، از آنان به خوبى پذيرايى کرد. آن گاه آنان را به پذيرش دين الهى فراخواند.[2] اين شيوه برخورد، سيره پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت آن حضرت بود که با استفاده از همين روش، مردم را به سوى دين خدا و هدايت هاى دينى جذب مى کردند.

ج) فرهنگ سازى دينى و احياى ارزش هاى مذهبى در شرايط کنونى جامعه اسلامى، به فعاليت نظام يافته و هم فکرى و تلاش گروهى نياز دارد که از نظر ابزار و محدوده کار نيز به مراتب گسترده تر و پيچيده تر از گذشته است. لازمه فرهنگ سازى دينى در حال حاضر اين است که همه نهادهاى اجتماعى، کارگزاران فرهنگى، صدا و سيما، مطبوعات و... به صورت هم آهنگ و منسجم در نهادينه کردن ارزش هاى دينى، تلاش ورزند. در اين ميان، نقش خانواده، آموزش و پرورش، صدا و سيما و مطبوعات به مراتب از ديگر نهادها برجسته تر است.[3]

غيرت دينى با فرهنگ ايرانى چه رابطه اى دارد؟

محمدصادق شجاعى

در اين پرسش، دو مفهوم کلى وجود دارد; «غيرت دينى» و «فرهنگ ايرانى». ابتدا لازم است معنا و رابطه اين دو مفهوم را بررسى کنيم.

فرهنگ ايرانى

امروزه «فرهنگ ايرانى» همان «فرهنگ اسلام» است; چون فرهنگ ايرانى در دين و باورهاى مذهبى مردم ايران، ريشه دارد. به تعبير برخى پژوهش گران، «فرهنگ يک ملت به مثابه تجسّد مذهب آن ملت است.»[4] بنابراين، فرهنگ ايرانى به معناى همه باورها و ارزش هايى است که ريشه آسمانى دارند و رفتارهاى فردى و اجتماعى بر اساس آن شکل مى گيرند.

شايد اين پرسش مطرح شود که اگر «فرهنگ ايرانى» همان «فرهنگ اسلام» است، پس هر آن چه ميان مردم رواج دارد، مورد تأييد اسلام خواهد بود. در اين زمينه به چند نکته اشاره مى شود:

1. نفوذ تدريجى فرهنگ اسلام در ايران

ايرانيان به تدريج اسلام را پذيرفتند و اسلام آرام آرام به ويژه در دورههاى استقلال سياسى ايران بر کيش زرتشتى چيره شد.[5]

2. گزينش و جرح و تعديل فرهنگ ايرانى به وسيله اسلام

دين اسلام هنگام نفوذ به ايران، در اخلاق، مذهب، فرهنگ اجتماعى و نظام سياسى اين سرزمين، دگرگونى هاى بنيادى پديد نمى آورد. براى نمونه، مبلغان مسلمان، مردم را به انجام دستورهاى اسلامى مانند نماز و روزه فرامى خواندند، در حالى که اين سنّت ها پيش از آن در ميان مردم رايج نبود. برخورد اسلام با آداب و رسوم پيشين مردم ايران، گزينشى بود; نه ابطال يا پذيرش کامل.

غيرت دينى

«غيرت» به معناى «حميت» و «تعصب»[6] و از لوازم محبت است. غيرتمند نيز به کسى گفته مى شود که در حفظ ناموس، آبرو و شرف خود بکوشد.[7] بنابراين، «غيرت دينى»به معناى دفاع و پاسدارى از ارزش هاى دينى است.

پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، غيرت را جزء ايمان[8] و قرآن کريم، آن را نشانه ايمان دانسته است.(فتح، 29).غيرت گونه هاى متفاوتى دارد که يکى از آن ها غيرت دينى است. غيرت دينى را بايد از ديگر گونه هاى غيرت، بهتر و نکوتر دانست; چون به معناى دفاع از حريم اسلام است که از مهم ترين واجبات اسلام به شمار مى رود.

دفاع از حريم اسلام ممکن است به دو صورت زير تحقق يابد:

1. مبارزه در ميدان جنگ(جهاد).

2. مبارزه در عرصه فرهنگى (که امروزه از آن به «مقابله با تهاجم فرهنگى» تعبير مى شود).

مقتضاى غيرت دينى اين است که همه ما به اصول و ارزش هاى دينى اسلام پاى بند باشيم و به صورت آگاهانه و منطقى، از فرهنگ خودى که همان فرهنگ اسلام است، پاسدارى کنيم. هم چنين اگر ديديم بيگانگان به ارزش هاى دينى و فرهنگى ما تعرض مى کنند، با تعصب و جديت کامل در برابر آنان بايستيم.

بر اين اساس، مى توان گفت غيرت دينى با فرهنگ ايرانى مغاير نيست، بلکه غيرت دينى يکى از اصول و ارکان اساسى فرهنگ ايرانى است; چون فرهنگ ايرانى به معناى فرهنگ اسلام و غيرت دينى به معناى دفاع و پاسدارى از دين است که درباره پاسدارى از دين و ارزش هاى دينى نيز آيات و روايات بسيارى وجود دارد.(توبه، 24) براى نمونه، اميرمؤمنان على(عليه السلام) به اهل کوفه که از حريم اسلام دفاع نمى کردند، چنين خطاب فرمود: «يا اشباه الرجال و لا رجال...;[9] اى نامردهايى که شبيه مردان هستيد...».

نتيجه

به يقين، جامعه ما از فرهنگ سنتى ريشه دار و ژرفى برخوردار است که در تاريخ و مذهب ما ريشه دارد. به طور طبيعى، هر پديده اى با چنين ويژگى هايى ممکن است با روح زمان و دگرگونى هاى اجتناب ناپذير عرصه هاى دانش و فن، سازگارى نداشته باشد. به ديگر سخن، چه بسا ممکن است عادت ها و رسوم خرافى پيشين در ميان گروهى از مردم دوباره زنده شود يا نمودهايى از فرهنگ بيگانه به شيوه هاى گوناگون درجامعه به ويژه ميان نسل جوان و نوجوان رواج يابد. در اين وضعيت، اقتضاى غيرت دينى ما اين است که از فرهنگ اصيل ايرانى که همان فرهنگ اسلام است، پاسدارى کنيم و جوانان و نوجوانان را با فرهنگ اسلامى آشنا سازيم. به اين ترتيب، مى توان به هويت فرهنگى و ملّى خود پى برد و غيرت دينى را که بر پايه شناخت آگاهانه از دين استوار است، در وجود يکايک مردم ايران زنده نگاه داشت.

راه هاى پيش گيرى از انحراف فکرى جوانان چيست؟

محمدصادق شجاعى

همان گونه که در تأمين سلامت جسمى افراد جامعه، اولويت با پيش گيرى و ايمن سازى افراد است، در تأمين سلامت فکرى و اعتقادى جامعه نيز بايد پاک سازى محيط از آلودگى هاى فکرى، روانى و اعتقادى و پيش گيرى از گسترش آن را در اولويت قرار داد. به همين دليل سياست گذارى هاى فرهنگى بايد به گونه اى باشد که محيط خوب و سالمى براى جوانان و نوجوانان فراهم آيد.

لازم است کارگزاران تربيتى، نهادهاى فرهنگى و خانواده ها با برنامه ريزى منظم، افراد آسيب پذير را شناسايى و براى ايمن سازى آنان اقدام کنند. هم چنين افرادى که مورد تهاجم فرهنگى بيگانه قرار گرفته اند، بايد شناسايى شوند تا با استفاده از روش هاى پيش گيرانه، آنان و ديگران از آلودگى بيشتر برحذر باشند. گفتنى است در ارايه راهکارهاى پيش گيرى از فريب خوردن جوانان و نوجوانان و افتادن آنان در دام افراد و جريان هاى منحرف، بايد به شرايط سنى، تفاوت هاى فردى، شرايط زمانى و مکانى و پايگاه فرهنگى و اجتماعى جوانان و نوجوانان توجه کرد. اينک شمارى از اين روش ها را بر مى شماريم:

1. نهادينه کردن شناخت و باورهاى دينى

بنيادى ترين روش براى پيش گيرى از فريب خوردن جوانان، گسترش زمينه هاى شناخت معارف الهى و درونى سازى باورهاى مذهبى است. از آن جا که «مذهب» و «خداپرستى» در آيينه فطرت انسان، نقش بسته و «کمال جويى» در نهاد انسان نهفته است،(روم،29) کافى است پدران و مادران و کارگزاران فرهنگى با برنامه هاى تبليغى و هدايتى، فطرت خداجوى جوانان و نوجوانان را شکوفا سازند. افزايش آگاهى ها به همراه دست يابى به معرفت و باورهاى دينى بايد به گونه اى باشد که جوانان در برابر تبليغات دشمنان، ايمن شوند.

2. بسترسازى براى حضور جوانان در مکان هاى مذهبى

فراهم آوردن زمينه حضور جوانان و نوجوانان در مساجد، نماز جمعه و بهره گيرى آنان از برنامه هاى سازنده و روح بخش مذهبى، جوانان را با خدا مأنوس مى سازد[10] و به زيور خوبى ها و زيبايى ها آراسته مى گرداند.[11]

3. تشويق جوانان و نوجوانان به مطالعه کتاب هاى سازنده

ممکن است برخى جوانان به دليل تبليغات رسانه هاى گروهى، نسبت به آگاهى از مسايل دينى احساس بى نيازى کنند و انگيزه اى براى مطالعه نداشته باشند. در اين صورت، بايد بکوشيم اين احساس کاذب از ميان برود و انگيزه مطالعه در جوانان ايجاد شود.

4. تشکيل جلسه هاى مذهبى و سرگرمى مناسب

با تشکيل جلسه هاى آموزش مسايل دينى، سياسى و اجتماعى، گردش هاى دسته جمعى و جلسه هاى دعا و نيايش که از هدف هاى رفتارى مشخص و دراز مدت برخوردارند، مى توان علاقه هاى جوانان را به اين امور جلب کرد. در اين زمينه از هنر و ادبيات نيز در انتقال باورهاى دينى بايد بهره برد. نمايش فيلم هاى سودمند با درون مايه مذهبى، گزارش هاى مستند جنگ تحميلى و بازديد از مناطق جنگى در تقويت دين باورى نسل جوان مؤثر هستند. [12]

5. تشکيل جلسه هاى پرسش و پاسخ و گفتوگو

با بهره گيرى از آموزگاران و مربيان علاقه مند و با تجربه مى توان بحث هاى آزاد عقيدتى و سياسى درباره مسايل روز و مورد علاقه جوانان برپا کرد.

6. فراهم آوردن محيط گرم و خانوادگى و برخورد دوستانه با جوانان

نوجوانان در سن بلوغ بيش از حد حساس هستند و به همين دليل، نبايد با آنان با سختى و خشونت برخورد کرد. اگر افراد خانواده به ويژه پدر و مادر، به نيازهاى عاطفى و روان شناختى جوانان و نوجوانان در محيط خانواده توجه داشته باشند، آنان ديگر انگيزه اى نخواهند داشت که با افراد ناباب، رفت و آمد و دوستى کنند. پس پدران و مادران بايد بکوشند محيطى آرام و سرشار از محبت و احترام براى جوانان شان فراهم آورند.[13]

7. انتخاب دوستان خوب و شايسته

گاه ديده شده است که همه عوامل تربيتى براى يک فرد فراهم بوده، ولى رفت و آمد با دوستان ناباب، او را منحرف کرده و از هدايت و رشد بازداشته است.[14] ممکن است چنين تصور شود که چه بسا جوان، فردى را خوب و شايسته تشخيص دهد، در حالى که وى، فردى مشکل دار و وابسته به جريان هاى ضدمذهبى باشد. پدر و مادر نيز نمى توانند براى فرزند جوان شان، دوستان خوب و شايسته برگزينند. پس مراد از اين موضوع چيست؟ در اين زمينه بايد گفت پدر و مادر مى توانند از همان دوران کودکى فرزندان شان، دوستانى خوب و شايسته براى آنان انتخاب کنند; چون تجربه نشان داده است که معمولاً جوانان و بزرگ سالان دوستى خود را با افرادى ادامه مى دهند که در دوران کودکى با آنان دوست بوده اند.

نتيجه

خانواده، مدرسه، کارگزاران تربيتى و سياست گذاران فرهنگى، هرکدام به سهم خود مى توانند در پيش گيرى از فريب خوردن جوانان و افتادن آنان در دام افراد و جريان هاى ضدمذهبى، نقش مؤثر ايفا کنند.

نقش خانواده در تربيت، از همان دوران کودکى پديدار مى شود که به ايجاد فضاى گرم و صميمى در خانواده بر مى گردد. هم چنين مدرسه با ارايه برنامه هاى سالم و تقويت باورهاى دينى دانش آموزان مى تواند نسلى مذهبى و غيروابسته به جريان هاى ضدمذهبى، به جامعه تحويل دهد. سياست گذاران فرهنگى نيز مى توانند با ايجاد فضاى مناسب و ساخت مراکز فرهنگى، ورزشى و تفريحى، اوقات فراغت جوانان را پرسازند و از انحراف آنان پيش گيرى کنند.

چگونه در پرتو يک زندگى معتدل مى توان به ايمان حقيقى دست يافت؟

احمدى

دست يابى به ايمان واقعى و برخوردارى از پى آمدهاى آن در دنيا و آخرت، در گرو پاى بندى به آموزه هاى موجود در دين است. بهترين پاسخ به اين پرسش را بايد در سخن جامع و کامل هفتمين پيشواى شيعيان امام موسى کاظم(عليه السلام)جست. ايشان در سخنى کوتاه، زندگى متعادل يک انسان با ايمان را چنين تشريح فرموده است:

اجتهدوا فى ان يکون زمانکم اربع ساعات ساعة لمناجاة الله و ساعة لامر المعاش و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثقات الذين يعرّفونکم عيوبکم و يخلصون لکم فى الباطن و ساعة تخلون فيها للذّاتکم فى غير محرّم و بهذه الساعة تقدرون على الثلاث ساعات.[15]

بکوشيد اوقات خود را به چهار بخش تقسيم کنيد. بخشى را به مناجات و ارتباط با خداوند متعال، بخش ديگر را به کار و زندگى، بخش سوم را به ارتباط با دوستان و افراد با اعتمادى که با دلسوزى، عيبت تان را به شما گزارش مى دهند و بخش چهارم را به لذت بردن از امور حلال اختصاص دهيد. با توجه به بخش چهارم، خواهيد توانست سه بخش ديگر را به درستى به انجام برسانيد.

بنابراين، اگر کسى با ميانه روى براى اين چهار بخش از زندگى خود برنامه ريزى کند، خواهد توانست:

1. اعمال عبادى را به خوبى انجام دهد

2. از آسايش مادى نسبى برخوردار باشد.

3. پيوند اجتماعى خويش را با ديگران سامان دهد.

4. در پرتو برنامه اى متعادل، سلامتى جسمى و روانى خويش را حفظ کند.

سخن امام کاظم(عليه السلام) بيانگر نيازهاى گوناگون جسمى، روانى، اجتماعى و معنوى آدمى است که تنها با داشتن برنامه اى هم آهنگ و جامع براى فراهم آوردن مناسب، به هنگام و همه جانبه آن ها، انسان به تعادل جسمى روانى خواهد رسيد. مناجات با خدا و برقرارى ارتباط عبادى با هستى بخش جهان به نياز اصيل کمال جويى و گرايش به حقيقت مطلق انسان، پاسخ مى دهد. با کار و تلاش براى به دست آوردن روزى، نيازهاى فيزيولوژيک و مادى انسان برآورده مى شود. برقرارى ارتباط با دوستان و نزديکان، شکوفايى جنبه اجتماعى و نيازهاى روانى انسان را در پى دارد. با استراحت، سرگرمى و لذت جويى حلال آدمى مى تواند سستى و خستگى را از خود دور کند و بيش از پيش براى انجام فعاليت هاى سازنده تر، آماده شود.

اگر هر يک از اين بخش هاى چهارگانه با انگيزه نزديک شدن به الله و به دست آوردن خشنودى الهى انجام شود، آن کار، رنگ الهى به خود مى گيرد و ارزشمند خواهد بود. در روايت آمده است که تلاش در راه به دست آوردن روزى براى زن و فرزندان همانند جهاد در راه خدا، اهميت دارد رسول الله(صلى الله عليه وآله) فرموده است:

الکاد على عياله کالمجاهد فى سبيل الله.[16]

بنابراين، با سرلوحه قرار دادن اين دستور امام موسى کاظم(عليه السلام) مى توان در سايه يک زندگى متعادل به ايمان واقعى دست يافت.

هر گاه هنگام عمل به دستور الهى با ريشخند ديگران روبه رو شويم، بايد چه کنيم؟

الله رضا اکبرى

ريشخند کردن دينداران و اولياى الهى و جبهه حق از سوى دشمنان حق، پيشينه اى طولانى دارد. اين کردار ناشايست از آغاز زندگى بشر و در زمان پيامبران پيشين و پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله) وجود داشته است و تا هنگامى که حق و باطل وجود دارد، ادامه مى يابد. در قرآن کريم آمده است:

ان الذين اجرموا کانوا من الذين ءامنوا يضحکون و اذا مروّا بهم يتغامزون. واذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فکهين و اذا رأوهم قالوا انّ هولاء لضالّون.(مطففين، 32 - 29)

همانا بدکاران (در دنيا)پيوسته به مؤمنان مى خنديدند و هنگامى که از کنار آنان مى گذشتند، ايشان را با اشاره هاى خود مسخره مى کردند. هنگامى که بدکاران به سوى اهل خود برمى گشتند، مسرور و خندان بودند (و تمسخرهايى را که نسبت به مؤمنان روا داشته اند، براى يکديگر تعريف مى کردند; يعنى براى آنان، لطيفه مى ساختند و مى خنديدند) و هنگامى که مؤمنان را مى ديدند، مى گفتند: اينان گمراهانند.

بنابراين، استهزا و تمسخر، حربه اهل باطل در برابر روش حق و مستدل اهل ايمان است. آنان چون دليلى براى رد کردن راه و روش مؤمنان نمى يابند و از آوردن منطق و استدلال باز مى مانند، دست به کارهاى جاهلانه ميزنند. به کارگيرى حربه استهزاء نشان دهنده سستى، حقارت و زبونى گمراهان در برابر مؤمنان است.

با همه اينها، واکنش ما بايد چه باشد؟

1. بهشت را به بها مى دهند نه به بهانه.

خداوند متعال در همين سوره به پاره اى از نعمت هاى بى پايان خود اشاره کرده و فرموده است:

همانا نيکان از انواع نعمت ها برخوردارند. به تخت هاى زيباى بهشتى تکيه کرده اند و به زيبايى هاى بهشت مى نگرند. در چهره آنان، طراوت و نشاط نعمت را مى بينى . از شراب زلال، دست نخورده و سربسته اى سيراب مى شوند; مهرى که بر آن نهاده شده، از مشک است. خواهندگان اين نعمت هاى بهشتى بايد بر يکديگر پيشى بگيرند. اين شراب (طهور) با تسنيم درهم آميخته است; همان چشمه اى که مقربان از آن مى نوشند.[17]

به يقين، اين نعمت هاى ارزشمند بهايى دارد و بهاى آن، پايدارى در راه حق و بردبارى در برابر تمسخر گمراهان است.

2. بايد دانست روز تمسخر اهل باطل نيز به زودى فرا مى رسد. «روز قيامت، روزى است که مؤمنان به کافران مى خندند. اين در حالى است که مؤمنان بر تخت هاى آراسته بهشتى نشسته اند و نگاه مى کنند«. (مطففين 34 و 35) پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد:

در آن روز، درى از بهشت به روى کافران گشوده مى شود و آنان به گمان اين که فرمان آزادى از دوزخ و ورود به بهشت داده شده است، به سوى آن حرکت مى کنند. هنگامى که به آن رسيدند، ناگهان در بسته مى شود و اين کار چند بار تکرار مى شود و مؤمنان که از بهشت نظاره گر آنند، مى خندند.[18]

اگر ما زندگى زودگذر دنيا را با زندگى جاويد آخرت بسنجيم، درخواهيم يافت که تحمل تمسخر دنيا بسيار آسان تر از تحمل تمسخر قيامت است.

3. اهل ايمان وظيفه دارند زبان خود را از آلودن به سخنان زشت نگاه دارند و به گمراهان با سخنانى سالم و به دور از لغو و گناه، پاسخ دهند:

و عباد الرحمن الذى يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما. (فرقان، 63)

و بندگان خداى رحمان کسانى هستند که روى زمين به نرمى گام برمى دارند و چون نادانان، ايشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملايمت پاسخ مى دهند.

پس نادانى نادانان را با نادانى نمى توان پاسخ داد.

4. مؤمنان بايد باورهاى خود را نيرومند سازند. کسى که به حقانيت آيين حيات بخش اسلام، يقين پيدا کرد، ديگر وعده و وعيد ديگران ذره اى در او اثر نمى گذارد. براى نمونه، مشرکان در آغاز رسالت پيامبر، با وعده و وعيد بسيار از حضرت ابوطالب(عليه السلام)خواستند که به محمد بگويد اگر از آيينش دست بردارد، هر چه بخواهد به او مى دهيم. آن حضرت به چنان يقينى رسيده بود که در پاسخ فرمود:

يا عم والله لو وضعت الشمس فى يمينى و القمر فى شمالى ما ترکت هذا القول حتى انفذه او اقتل دونه.[19]

عموجان، به خدا سوگند! اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، از آيين خود دست بر نمى دارم تا اين که آن را برپا دارم يا در راه آن کشته شوم.

هنگامى که انسان به حقانيت راه و روش خود که روش پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام)است، يقين پيدا کرد، از ملامت سرزنش کنندگان نمى هراسد و مصداق اين آيه شريفه مى شود که:

يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافون لومة لائم. (مائده، 54)

در راه خدا جهاد مى کنند و از ملامت سرزنش کنندگان نمى هراسند.

[1]. نوسازى جامعه از ديدگاه امام خمينى، محمد حسن حسنى، نشر عروج، 1377، ص 248.

[2]. الارشاد، شيخ مفيد، ص 29.

[3]. جامعه فرهنگ، محسن خودرو و همکاران، انتشارات آرون، ص 193.

[4]. درباره مفهوم فرهنگ، تى اس، اليوت، برگردان: حميد شاهرخ، نشر مرکز 1369، ص 35.

[5]. مجموعه آثار (14)، خدمات متقابل اسلام و ايران، مرتضى مطهرى، ص 102.

[6]. فرهنگ فارسى، محمد معين، انتشارات اميرکبير، 1362، ج 2، صص 2460 2461; فرهنگ زبان فارسى، مهشيد مشيرى، سروش، 1371، ص 747.

[7]. فرهنگ معين، ص 2461.

[8]. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 71، ص 342.

[9]. نهج البلاغه، خطبه 27.

[10]. عنکبوت، 45.

[11]. آموزش نماز، ويژه نوجوانان و جوانان، محسن قرائتى.

[12]. مسايل نوجوانان و جوانان، محمدخدايارى فرد، تهران، انتشارات انجمن اولياء و مربيان، 1372، فصل 4، مذهب و جوانان و نوجوانان.

[13]. خانواده و مسايل نوجوان و جوان، على قائمى، شفق، 1370، صص 207-204.

[14]. ميزان الحکمة، محمد محمدى رى شهرى، ج1، صص51 - 43; ج 2، ص 61; با جوانان در ساحل خوشبختى، سيدحميد فتاحى، نشر الهادى، 1377، صص281 ـ 314.

[15]. بحار الانوار، ج 75، ص 321، باب 25، ح 3.

[16]. ميزان الحکمة، محمد محمدى رى شهرى، انتشارات دارالحديث، ج 5، ص 258.

[17]. مطففين، 32 - 31.

[18]. تفسير نمونه، ج 26، ص 288، برگرفته از: درالمنثور، ج 6، ص 328.

[19]. بحارالانوار، ج 9، باب 1، ص 143.

/ 1