مطلع عشق (7) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مطلع عشق (7) - نسخه متنی

سیدعلی خامنه ای؛ گردآورنده: محمد جواد حاج علی اکبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلع عشق

قسمت

هفتم

منبع

کتاب «مطلع عشق» ، بخشي از رهنمودهاي پدرانه و سرشار از مهر و محبت مقام معظم رهبري (مدظله) به زوج هاي جوان .

گردآورنده : محمد جواد حاج علي اکبري

کلام چهارم:

حقوق متقابل زن و شوهر

اشـاره

با اجراي صيغه عقد و قبول پيمان ازدواج ، دختر و پسر ديروز ، زن و شوهر امروز مي شوند. خانواده جديدي شكل مي گيرد و سلول تازه اي در پيكر جامعه مي رويد. گرچه در نگاه خالق حكيم ، زن و مرد در گوهر انساني و روح آسمان همتا و همسان اند و سهم هر يك از حقيقت آدميت به يك اندازه است ، ولي حكمت الهي اين گوهر ملكوتي را در دو صدف زميني با پيكره هاي متفاوت و سختي ممتاز و البته نيازمند به يكديگر جاي داده است.

اين «زوجيت» همان قانون فرازمند و سنت جامع و زيبايي است كه بر سراسر آفرينش اين جهان حكم فرما است و يكي از پر شكوه ترين نشانه هاي جمال معمار هستي به شمار مي رود.

«ازدواج» يعني به هم رسيدن دو ستون براي برافراشتن بناي خانواده و به هم پيوستن اين دو كفه براي فراهم آمدن ترازوي زندگي انساني !

حكمت تفاوتهاي طبيعي و اين جهاني در ساخت جسم و روان زن و مرد را در نقش مكمل هر يك براي تشكيل اين واحد نوين ـ يعني خانواده ـ مي توان يافت.

به راستي نقش هر يك از زوجين در ساختن خانواده چيست ؟ نقش كداميك مهم تر است ؟ آيا جاي هر يك را مي شود با ديگري عوض كرد ؟ حقوق متقابل آنان چگونه است ؟ و سهم هر يك از مواهب زندگي چه ميزان است ؟ و بالاخره ... زن سالاري خوب است يا مرد سالاري يا هيچ كدام ؟

و سئوالاتي از اين دست كه جز پاسخي استادانه ، ذهن نگران عروس و داماد جوان ما را آرام و آسوده نمي كند. در آغاز راه زندگي چشم اميدشان به كلمات راهگشاي «استاد » ي است كه آشناي راه است و محرم دل !

مثل دو نفر شريك ، مثل دو نفر رفيق

ما ديده بوديم كه گاهي مرد ، زن را موجود درجه دو حساب مي كرد ! اما موجود درجه دو نداريم . هر دو مثل هم هستند ، هر دو از حقوق برابري در زمينه امور زندگي ـ مگر در جاهايي كه خداي متعال بين زن و مرد فرقي گذاشته كه آن هم روي مصلحتي است و به نفع مرد و به ضرر زن هم نيست ـ برخوردارند. بايد مثل دو نفر شريك ، مثل دو نفر رفيق ، در خانه با هم زندگي كنند....

مرد قوام است و زن ريحان

اسلام مرد را قوام و زن را ريحان مي داند. اين نه جسارت به زن است نه جسارت به مرد. نه ناديده گرفتن حق زن است و نه ناديده گرفتن حق مرد ؛ بلكه ، درست ديدن طبيعت آنهاست. ترازوي آنها هم اتفاقاً برابر است ، يعني وقتي جنس لطيف و زيبا و عامل آرامش و آرايش معنوي محيط زندگي را در يك كفه مي گذاريم و اين جنس مديريت و كاركرد و محل اعتماد و اتكا بودن و تكيه گاه بودن براي زن را هم در كفه ديگر ترازو مي گذاريم ، اين دو كفه با هم برابر مي شود. نه آن بر اين ترجيح دارد و نه اين بر آن .

جابه جايي نقشها ممنوع !

بعضي از مسلكهاي غلط كه مخصوص زنها هم نيست ـ مردها هم گاهي همان مسلكها را دنبال مي كنند ـ دنبال اين هستند كه بگويند : نه ! بياييم اجناس اين ترازو (نقشهاي زن و مرد) را جا به جا كنيم. حالا اگر اين كار را بكنيم چه مي شود ؟ حز اينكه اشتباه مي كنيد و جز اينكه بوستان به زيبايي و نيكي پرداخته شده را خراب مي كنيد ؟ غير از اين ، كار ديگري نمي كنيد. فوايد همديگر را مي بريد ، محيط خانواده را هم بي اعتنا مي كنيد. زن و مرد را نسبت به هم دچار ترديد و دو دلي مي كنيد. آن محبت و عشقي را كه مايه اصلي كار است ، از دست مي دهيد.

گاهي اتفاق مي افتد مرد در خانه نقش زن را پيدا مي كند. زن حاكم مطلق مي شود و به مرد دستور مي دهد اين كار را بكن ، آن كار را نكن . مرد هم دست بسته تسليم است. خب چنين مردي ديگر نمي تواند تكيه گاه زن باشد. زن يك تكيه گاه خور را دوست مي دارد.

گاهي اوقات از اين طرف مرد چيزهايي را به زن تحميل مي كند ؛ فرض كنيد كه تمام خريد و كار و سر و كله زدن با مراجعان با خانم است. چرا ؟ چون من كار دارم ، وقت ندارم . مبنا وقت نداشتن است ! مي گويد بايد بروم اداره ، كارها را بايد آن خانم انجام دهد. يعني كارهاي بي جاذبه و سنگين براي زن . البته ممكن است چند صباحي سرگرمش كند ، اما كار او نيست.

زن ، گُل است نه كار پرداز شما

در روايات داريم «المراه ريحانه» ، زن گل است . حالا شما ببينيد ، اگر مردي با يك گُلي با خشونت و بي اعتنايي رفتار كند و پاس گُل بودن او را ندارد ، چقدر ظالم و بد است . مثل تحميل كردن ، زياده روي كردن ، زياده خواهي كردن مردها از زنها ، توقعات بي جا و زيادي .

« المراه ريحانه و ليست بقهرمانه » قهرمان ، يعني همين كارپرداز امروز زندگي ... اين زن ، كارپرداز شما نيست كه همه كارهاي زندگيتان را روي دوش او بگذاريد و بعد هم از او مواخذه كنيد. نه ! اين يك گُلي است در دست شما ... حتي اگر دانشمند يا سياست مدار باشد ، در بحث معاشرت خانوادگي ، او گُل است.

مرد بايد برود كار كند

قرآن مي فرمايد : « الرجال قوامون علي النساء» يعني سرپرستي امور خانواده به عهده مرد است. مرد بايد برود كار كند. معيشت خانواده به عهده اوست. زن هر چه ثروت دارد مال خودش است. اما معيشت خانواده بر دوش او نيست.

نه مرد سالاري و نه زن سالاري

اين طور هم نيست كه بگوييم همه جا خانم بايد از آقا تبعيت كند ؛ نخير . چنين چيزي نه در اسلام داريم و نه در شرع «الرجال قوامون علي النساء» معنايش اين نيست كه زن بايستي در همه امور تابع شوهر باشد. نه ! يا مثل برخي از اين اروپا نديده هاي بدتر از اروپا و مقلد اروپا ، بگوييم كه زن بايستي همه كاره باشد و مرد بايد تابع باشد . نه اين هم غلط است. بالاخره دو تا شريك و دو تا رفيق هستيد. يك جا مرد كوتاه بيايد، يك جا زن كوتاه بيايد. يكي اين جا از سليقه و خواست خود بگذرد ، ديگري در جاي ديگر ، تا بتوانيد با يكديگر زندگي كنيد.

تفاوت طبيعي زن و مـرد

خداي متعال طبيعت زن را ظريف قرار داده است. بعضي از انگشتها خيلي درشت و گنده هستند و براي كندن يك سنگ از زمين خيلي خوبند ، اما اگر بخواند يك جواهر خيلي ريز را لمس كنند ، معلوم نيست بتوانند بردارند.

اما بعضي انگشتها ظريف و باريك اند ، آن سنگ را نمي توانند بردارند اما آن خرده جواهر و خرده طلا را مي توانند از روي زمين جمع كنند. زن و مرد اين طورند. هر كدام يك مسئوليتي دارند. نمي شود هم گفت كداميك مسئوليتش سنگين تر است. مسئوليت هر دو سنگين است. هر دو لازم است.

روح زن چون لطيف تر است ، احتياج به ارامش بيشتري دارد. او نياز به آسايش و تكيه كردن به يك جاي مطمئن دارد. اين تكيه گاه كيست ؟ او شوهر است. خدا اينها را اين طور كنار هم قرار داده است.

دو نگاه متفاوت ، هر دو زيبـا

نوع نگاه زن به مرد با نگاه مرد به زن بطور طبيعي مختلف است ، بايد هم مختلف باشد، ايرادي هم ندارد. مرد به زن به صورت يك الگوي زيبايي ، الگوي ظرافت ، الگوي حساسيت نگاه مي كند. او را لطيف مي بيند. اسلام هم همين را تاكيد كرده : «المراه ريحانه» يعني زن گُل است. در اين نگرش ، زن ، يك موجودي است رقيق ، مظهر زيبايي و لطفات و رقت و مرد به اين چشم به او مي نگرد. محبت او را در اين قالب ترسيم و مجسم مي كند.

مرد در چشم زن ، مظهر اعتماد ، نقطه اتكا و اعتماد است و محبت خودش را به او در اين قالب ترسيم مي كند.

اين دوتا ، دو نقش جداگانه است از يكديگر و هر دو نقش لازم است. زن وقتي به مرد نگاه مي كند ، با همان چشم محبت و عشق ، او را در نقش يك تكيه گاه مي بيند كه مي تواند از نيروهاي جسمي و فكري او براي پيشبرد كار زندگي استفاده كند ؛ مثل يك موتور . مرد وقتي به زن نگاه مي كند ، به چشم مظهر انس و آرامش مي نگرد كه مي تواند به انسان آرامش بدهد. اگر مرد نقطه اتكا در زمينه مسائل ظاهر زندگي است ، زن هم به نوبه خود نقطه اتكار است براي مسائل روحي و معنوي زندگي . دريايي است از انس و محبت . مي تواند مرد را در اين فضاي سرشار از محبت ، از همه غصه ها و غمهاي خودش خارج كند. اينها تواناييهاي مرد و زن است . تواناييهاي روحي آنهاست.

حق واقعي ، حق خيالي

حق ، يك منشاء طبيعي دارد. حق واقعي آن است كه منشاء طبيعي داشته باشد. اين حقوقي كه در بعضي محافل تعريف مي شود ، بر اساس توهمات و خيالات است. آن حقوقي كه براي زن و مرد وجود دارد ، بايد متكي باشد به طبيعت زن و مرد ، به قواره و ساخت زن و مرد.

اين فمينيستهاي امروز دنيا كه همه جور مرد و زن در آنها هست و با ادعاي دفاع از حقوق زن وارد مي شوند ، اصلاً به نظر من حقوق زن را نمي شناسند . چون حق ، يك امر انتزاعي نيست. حق يك منشاء طبيعي دارد...

بـازي غرب

اين غريبهايي كه مي بينيد اين قدر جنجال مي كنند و سر مساله زن اين قدر بازي در مي آورند ، همين جا گرفتارند. مي گويند ما احترام زن را نگه مي داريم . بله ، احترام زن را توي مجالس رسمي و توي فروشگاهها و خيابانها نگه مي دارند آن هم به معناي تلذذ از او . اما توي خانواده هم شوهر با زنش همين طور است ؟ چقدر زن آزاري ، چقدر كتك زدن زنها به دست مردها ، چقدر فاجعه آفريني در داخل خانه ، قلدرمآبي و ...

مرد بايد ضرورتهاي زن را درك كند

از طرف مرد وظيفه اين طور است كه ضرورتهاي زن را درك كند ، احساسات او را بفهمد ، نسبت به حال او غافل نباشد و خود را صاحب اختيار مطلق العنان او در خانه نداند.

زن و شوهر دو نفرند ، دو شريك اند ، دو رفيق اند ، هر كدام يك وسعي از لحاظ فكري و روحي دارند.

مرد بايد به زن كمك كند تا عقب ماندگيهايي را كه در جامعه ما دارند ، جبران كند. البته مراد از اين عقب ماندگيها ، آن چيزهايي نيست كه امروز به تقليد از فرنگيها در جامعه ما مطرح مي شود. بلكه مراد معرفت است. مراد تحصيلات است. مراد پيدا شدن روح انديشه و تامل و فكر در زن است. مراد اينهاست كه هر چه مرد بتواند بايد در اين زمينه به همسرش كمك كند. اگر زن مي خواهد كاري انجام بدهد يا در فعاليتهاي اجتماعي سهيم باشد ، در حد اقتضاي وضع زندگي خانوادگي ، مانع او نشود.

مرد نبايد خيال كند چون مي رود توي كوچه و بازار و با اين و آن سر و كله مي زند و يك شاهي صنار پول مي آورد خانه ، همه چيز ديگر مال اوست ، نه ! آنچه او مي آورد ضعف موجودي همه اين خانواده است. نصف ديگر اين خانم است. اختيارات خانم ، كدبانويي خانم ، راي و نظر و نيازهاي روحي خانم ، اينها را بايد رعايت كند.

اين طور نباشد كه مرد چون در دوران مجردي ، ساعت ده شب مي آمده خانه پدر و مادرش ، حالا هم كه زن گرفته اين طور ادامه بدهد ، نه ! حالا بايد ملاحظه همسرش را بكند.

در قديم ، بعضي مردها خود را مالك زن مي دانستند ... نه ! همان قدري كه شما در محيط خانواده ذي حق هستيد او هم ذي حق است. نبايد به زن زور بگوييد و تحميل كنيد ، چون به حسب جسم ، او ضعيف تر است ، بعضيها خيال مي كنند كه بله ، حالا بايد زور بگويند ، صدايشان را كلفت كنند و دعوا كنند و تحميل كنند...

زن هوشمند ، مرد را اداره مي كند

زن بايد ضرورتهاي مرد را درك كند و بر او فشار روحي و اخلاقي وارد نسازد. كاري نكند كه او در امر زندگي مستاصل شود و خداي ناكرده متوسل به راههاي خلاف و نادرست شود. بايد او را به ايستادگي و مقاومت در ميادين زندگي تشويق كند و اگر چنانچه كار او مستلزم اين است كه مثلاً نمي تواند يك مقداري به وضع خانواده رسيدگي كند ، اين را مرتب به رخ او نكشد.

اگر مرد خانه ، فعاليتي چه علمي و چه جهادي و سازندگي و چه براي كسب روزي و چه براي كارهاي عمومي دارد ، زن سعي كند فضاي خانه را براي او مساعد كند كه او بتواند با روحيه خوب سر كار برود و با شوق به خانه بر گردد.

همه مردها دوست دارند وقتي وارد خانه شدند ، خانه به آنها آرامش و امنيت بدهد و احساس راحتي و آسودگي كنند. اين وظيفه زن است.

زن يك وظايفي دارد كه عاقلانه بايد آن وظايف را تشخيص دهد. زنها بدانند كه اگر زني ، عقل و هوشمندي به خرج دهد ، مرد را اداره خواهد كرد. درست است كه مرد از لحاظ هيكل قوي تر است ، اما خداي متعال طبيعت زن را طوري آفريده كه اگر زن و مرد ، طبيعي و سالم باشند و زن عاقل باشد ، كسي كه در ديگري بيشتر نفوذ دارد ، زن است كه البته با زرنگي به خرج دادن و رندي كردن و تحكم و زورگويي نمي توان به آن رسيد. بلكه با ملايمت ، استقبال خوب ، خوشرويي ، يك مقدار تحمل كردن ـ البته اندكي ؛ خيلي هم لازم نيست تحمل كند ـ كه خداي متعال در طبيعت زن ، اين تحمل را قرار داده است ... زن بايد با شوهر خود اين طور برخورد كند ...

بعضي از زنها نسبت به مردها سخت گيري مي كنند. مثلاً بايد اين را حتماً بخري ! بايد اين جور خانه اي حتماً فراهم كني ! فلان كس اين طور خريده ، من اگر نخرم مايه سرشكستگي مي شود. با اين حرفها شوهر خود را اذيت مي كنند كه اين درست نيست.

/ 1