بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدیدورود آرياييها به فلات ايران (به روايت استادهاشم رضي) آرياييها و گروههاي هند و ايراني 1-1- نژاد هند و اروپايي بر اثر حوادثي كه شايد عللي چون كمبود غذا، مسكن، نامساعدبودن زمين و يا وضع طبيعي باشد، بيشتر مسكن اوّليهي خود را در جنوب روسيه ترك گفتند و جانب آسياي مركزي روان شدند و از هند تا اروپا پراكنده شده و تفوّقي به نژاد سامي و آسياني به دست آوردند. گروههايي را كه در ايران و هندوستان مستقر شده و مسكن گزيدند، هند و ايراني مينامند، امّا به طور كلّي از لحاظ نژادي آرين Arien خوانده ميشوند. خاطره و شرحِ خط سيرِ اين مهاجرت در فَرْگْرد اوّل ونديداد (ونديدا بخشي از كتاب اوستا است كه احوالات ديني و فرهنگي پيش از تاريخ را در خود جاي داده است)، آمده است. نيز در فرگرد دوم دربارهي شكل مهاجرت و اوضاع اقليمي و اقوام مهاجر و فرمانروايِ گروهي از مهاجران هند و ايراني شرح شده است. نگاه كنيد به ترجمه و شرح ونديداد، جلد اوّل - فردگرد يكم و دوم. اين آرياييها در آغاز داراي زباني مشترك، فرهنگ و آداب و رسوم و شيوهيي در پرستش يكسان بودند. امّا از همان آغاز مهاجرت افتراق، پراكندگي و انشعاب ميانشان رخ داد. بزرگترين انشعابي كه رخ داد، ميان گروههايي بود كه در هندوستان ساكن شدند، و گروههايي كه در فلات استقرار يافتند. امّا بايستي گفته شود كه مقارن با افتراق در اين سرزمينها ساكن نشدند، بلكه زمانهايي بسيار دراز گذشت تا ايرانيان در ايران و هنديان در هندوستان سكونت پيدا كردند. سيطره كامل مهاجران بر ايران 1-2- نفوذ ايرانيان در ايران از آغاز هزارهي اوّل به شكلي گسترده انجام شد. در اينجا قابل تذكّر است كه دو عامل مهم از آغاز اين دوره در تاريخ ملل آسياي غربي سخت مؤثّر بوده است، يكي همين هجوم هند و اروپاييان است و ديگر استفادهي بسيار از آهن كه رو به تزايد بود و تحوّلاتي فراوان در زندگي صنعتي و كشاورزي فراهم كرده بود كه در اوستا با آن و شروحي دربارهي استفاده از آن اشاراتي هست. نگاه كنيد به «دانشنامهي ايران باستان ذيل مدخل اَيَنْگْه/آهن». نفوذ ايرانيان اين بار كه از آغاز هزارهي اوّل شروع شد، به شكلي مداوم و مثبت ادامه يافت. اين بار ديگر ميان آسيانيها مستهلك نشدند، بلكه به زودي بر آنها فايق آمده و عناصر اصلي را تشكيل دادند. ايرانياني كه در اين دوره به جانب فلات آمده بودند، ديگر نميتوانستند به طرف جنوب هند و كش گسترده شوند، چون چنان كه در صفحات گذشته ملاحظه كرديم، در دوران قديم، ضمن تهاجم هند و ايرانيان، گروههايي از آنان در آن حدود مستقر شده و زندگي براي خودشان ترتيب داده بودند. به همين جهت اين مهاجمان بعدي كه از همان خاستگاه برخاسته بودند، پس از تعقيب همان خط سير مجبور شدند تا در فلات، به سوي مركز آن پيش روند. امّا آنچه اين بار موجب تفوّق مهاجمان آريايي شد، چيست، و آنچه كه سبب توقّفشان گشت كدام است؟. موجب توقّف، سلسله جبال زاگْرّوس Zagros بود كه عبور از آنها بسيار مشكل محسوب ميگشت. در اين نواحي از ايّامي بسيار دور، تمدّنهايي وجود داشته است، كه تا حدودي پيشرفته بودند و اين مهاجمان لازم بود از اين مناطق گذشته و با اين تمدّنها بر بخورند. در آغاز ايرانيان آن قدرت و نيرو را نداشتند تا به اين موانع پيروز آيند، امّا اين حادثه در طي چهار قرن كمكم و به تدريج عملي شد. ايرانيان در آغاز آنچه را كه جريان طبيعي امور ايجاب ميكرد پذيرفتند، يعني تمدّن، فرهنگ و ديانتشان تحت تأثير ملل و اقوام همجوار و همسايه قرار گرفت. كساني كه راه او را به سوي مغرب سد كرده بودند، امّا در واقع دشمني برايش محسوب نميشدند. ليكن ايرانيان كمكم غالب شدند، نه بر آنكه به زودي آن شئون فرهنگي و تمدّنيِ اخذ شده را ترك كردند، بلكه موفّق شدند تا فرهنگ، ديانت و تمدّني آن چنان عالي را پيافكنند كه در جهان گسترده گردد. تصويري از نخستين هزاره پيش از ميلاد در ايران 1-3- نيمهي اوّل از هزارهي يكم پيش از ميلاد، مرحلهيي است كه در تاريخ بشر دوراني به شمار است قاطع. در اين نيمه است كه نقل و انتقالي از لحاظ مناطق تمدّن خيز انجام ميشود و مراكز تمدّنهاي رودخانهيي به مراكزي ديگر، با شرايط متفاوت و متضاد منتقل ميشود. اين نقل و انتقال از كرانههاي رود نيل كه مركز مصريان بود، و دشتهايي كه به وسيلهي رودهاي فرات و دجله سيراب ميشد، به جانب شمال، يعني مناطقي كه از لحاظ آب و هوا اعتدال كمتري داشت و شرايط زندگي در آنجاها سخت ميبود، منتقل شد و مركز جنگها، رقابتها، ستيزها و پيكارهايي قرار گرفت براي ملل و اقوامي كه سرِ جهان خوارگي و تسلّط بر كشورهاي اطراف را داشتند. در اين منطقه سه گروه به صورت سه دشمن در سركسب قدرت سرگرم ستيز بودند: نخست آشوريان كه از نژاد سامي بودند با شاهنشاهي وسيع و قدرت نظامي شگرفشان، دوم اورارْتو Urartou ] آرارات [ كه تشكيل دولتي مقتدر را ميدادند از اصل آسياني كه حريفي سرسخت بودند از براي آشوريان؛ و سرانجام آرياييان يا ايرانياني كه پس از كشمكشهايي شديد و سخت بر دو حريف كهن و زورمند خود پيروز شده و بزرگترين شاهنشاهي جهان باستان را تشكيل دادند. البته پژوهش و گفتگو دربارهي علل مهاجرت اين آرياييها نيز چون گفتگوهايي دربارهي منشأ و مكان اوّليهشان سخت مغشوش و از محدودهي مورد كاوش خارج است. اين مردمان به واسطهي ازدياد احشام و گلههاي خود، و عواملي كه استپهاي جنوبي روسيه را به دوراني يخبندان ميكشيد، و احتمالاً ورود اقوام و مللي ديگر به مهاجرت پرداختند. اينان مردماني بودند جنگجو كه در طي سالياني بسيار، تجارب فراواني اندوخته بودند، تمدّن و فرهنگي داشتند و قرنها طول كشيد تا به طور كامل خود را به بوميان تحميل كرده و رقباي خود را برانداخته و سرانجام بر جهان آن روزگار تسلّط يافتند. البته در اينجا آن قانوني كه در روم وجود داشت و به موجب آن براي ورود و شايد حق تبعيت پروانهي اقامتي براي بيگانگان صادر ميشد وجود نداشت. سواران ايراني همراه زنان و بچّهها و احشام خود گروه گروه وارد فلات شده و به اقامت و زندگي پرداختند. اينان چون سواراني كارآزموده در جنگ بودند، ابتدا به خدمت امراي محلي به شكل سربازان روز مزد در آمدند، يعني همان امرايي كه در زمان نزديكي ميبايستي جانشينشان شوند. امّا همان گونه كه تذكّر داده شد، اين جانشيني و انتقال قدرت از بوميان به مهاجمان كمكم و به تدريج حاصل شد. در نقاط مختلف فلات با تفاوت شدّت و ضعف آثار اين تسلّط پديد آمد و ايرانيان چنان قدرت يافتند كه ساكنان بومي خود به خود مجبور بودند قدرت و متصرّفاتشان را به آنان واگذار كنند.