جلال الدين مي رود، ميرداماد مي آيد 1-1- در نيمه ي اول قرن دهم هجري هنگامي كه دولت نو ظهور صفويان دوره ي جديدي را در ايران اسلامي پايه گذاري مي كرد انديشمندي بزرگ از سلسله ي فيلسوفان اسلامي ديده از جهان فروبست . جلال الدين دواني علاوه بر آثار بسيار و پرارزشي كه در فلسفه و كلام از خود به جاي گذاشت شاگردان بزرگي را نيز پرورش داد كه هر يك از آنان به نوبه ي خود در نشر مباحث فلسفي نقش قابل ملاحظه اي را به عهده داشت . در نيمه ي دوم همين قرن انديشمند بزرگ ديگري به منصّه ي ظهور و بروز رسيد كه علاوه بر مقام فكري و فلسفي از موقعيت معنوي خاصّي نيز برخوردار است . ميرمحمدباقر داماد حسيني استرابادي ( مشهور به ميرداماد) علاوه بر اينكه در مسائل عقلي و فلسفي سرآمد روزگار خويش شناخته مي شود در علم فقه و حديث نيز تسلط و احاطه دارد و كتابهايي در اين باب به رشته ي تحرير در آورده است . تاريخ تولد اين حكيم عالي مقام به طور دقيق بر ما معلوم نيست ولي سيد طباطبايي مصحح كتاب نخبة المقال في اسماء الرجال در صفحه 98 كتاب مزبور مي گويد: تاريخ تولد محقق داماد را در سال 969 يافتم . فاصله ي زماني ميان مرگ محقق دواني و تولد ميرداماد بيش از مدت نيم قرن را شامل مي گردد. در اين مدت پرچم داران فلسفه و كلام اسلامي بيشتر كساني بودند كه به حوزه ي فلسفي شيراز تعلق داشتند. در ميان استادان ميرداماد كسي را نمي شناسيم كه به طور مستقيم و بدون واسطه در زمره ي شاگردان جلال الدين دواني محسوب گردد. البته اين سخن به معني اين نيست كه ميرداماد به هيچ وجه از انديشه هاي جلال الدين دواني اثر نپذيرفته است . زيرا همان گونه كه ذكر شد شاگردان متعدد دواني در بيشتر شهرهاي كشور حضور داشتند و در كار تدريس و تأليف كوشش مي نموند . ميرداماد شخصيت خود را با كساني مانند ابن سينا و فارابي قابل مقايسه دانسته و در برخي موارد آنان را شريك خود در صناعت تعليم معرفي كرده است . هر چه در اين باب گفته شود و به هر معني كه اين سخن او را تفسير كنيم در اين مسئله ترديد نيست كه ميرداماد يك فيلسوف توانا و يك متكلم طراز اول به شمار مي آيد. جاي هيچ گونه شبهه نيست كه اگر ميرداماد نبود، حوزه ي فلسفي اصفهان به اين صورت كه اكنون شناخته شده است شكل نمي گرفت .
ويژگي حوزه فلسفي اصفهان
1-2- حوزه ي فلسفي اصفهان نمايشگر نوعي از انديشه است كه با روايات و احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بسيار نزديك و هماهنگ است . انديشمندان بزرگي كه در اين حوزه ي فكري پرورش يافته اند علاوه بر اينكه با قرآن كريم و تفاسير آن انس و الفت بسيار دارند با روايات ائمه ي معصومين عليهم السلام نيز از آشنايي كامل برخوردارند .
ميرداماد و شاه عباس
1-3- پيدايش حوزه ي فلسفي اصفهان با آن نوع انديشه و نگرشي كه در آن رشد يافت و شكوفا شد بسيار طبيعي و به هنجار است زيرا اين حوزه ي فلسفي در زماني به منصّه ي ظهور و بروز مي رسد كه سلاطين صفوي زمام امور را به دست گرفته و به عنوان يك حكومت شيعي در صحنه ي سياست جهاني ظاهر گشته اند. ميرداماد يكي از كتابهاي مهم و پرمحتواي خود را كه تحت عنوان جذوات به رشته ي تحرير درآمده براي شاه عباس صفوي و به دستور او نوشته است . شايد اگر حمايت سلاطين صفوي نبود ميرداماد نمي توانست به اين آساني سفره مسائل فلسفي را بگستراند و در راه ترويج حكمت تا اين اندازه كوشش نمايد. البته اين حكيم عالي مقام چتر فقاهت را نيز در بالاي سر خود نگاه داشته بود و زير سايه ي آن چتر مي توانست در نشر انديشه هاي فلسفي كوشش نمايد. او در فقه و علم اصول فقه نيز صاحب نظر بود و در برخي موارد آراء بديع و جالب توجه خود را ابراز داشته است .
نوآوريهاي ميرداماد
1-4- برخي از مسائل فلسفي هست كه ميرداماد خود را در مورد آنها مُبدع و مبتكر مي شناسد . بايد توجه داشت كه ابداع و ابتكار در حوزه ي مسائل فلسفي كار چندان آساني نيست و كمتر كسي مي تواند از انديشه هاي بديع و بي سابقه در زمينه ي مباحث فلسفي سخن بگويد. البته از اين مسئله نيز نبايد غفلت داشت كه بديع و بي سابقه بودن تنها به اين معني نيست كه يك انديشه يا يك شي ء از كتم عدم و نيستي به صحنه ي وجود و هستي درآيد. بلكه انديشه ي كهن و فكر گذشته نيز وقتي به صورت تازه و در چهره ي جديد مطرح شود مي تواند به عنوان يك امر بديع مورد ارزيابي قرار گيرد. اگر بديع و بي سابقه بودن به اين معني گرفته شود، مي توان ادعا كرد كه ميرداماد در برخي از مسائل مبدع و مبتكر به شمار مي آيد . ابن حكيم عالي مقام نه تنها در مورد برخي از مسائل فلسفي و كلامي به نوعي ابداع و ابتكار دست يافته بلكه در انتخاب اسم و نامگذاري براي بسياري از آثار خود نيز از هنر نوآوري برخوردار است . او براي تعدادي از نوشته هاي خود عناويني مانند جذوات ، و قبسات و الرواشح السماويه انتخاب كرده كه در عالم نامگذاري بسيار زيبا و دلربا شناخته مي شود. از عنوانهاي ديگري كه ميرداماد براي مطالب و كتابهاي خود انتخاب كرده نبايد غافل ماند. عنوانهاي زير را مي توان از آن جمله به شمار آورد: ايماضات ، تشريفات ، مشرق الأنوار ، افق المبين ... بيش تر عنوانهايي كه اين فيلسوف براي آثار خود انتخاب كرد بر نوعي روشنايي و نور دلالت دارد .
ميرداماد؛ مشايي و اشراقي !
1-6- اين حكيم متأله در سرودن اشعار نيز به كلمه ي «اشراق » تخلص مي نمود. و با نور و فلسفه ي انوار سهروردي بسيار مأنوس بوده است . آنچه جالب توجه است اين است كه ميرداماد مهمترين كتاب خود يعني كتاب القسبات را نيز با دعاي نور به پايان مي رساند . البته او در بسياري از مسائل فلسفي مشّايي مشرب است و زير سيطره ي انديشه هاي شيخ ابوعلي سينا قرار دارد ولي با اين همه از نوعي نفوذ و تأثير شخصيت سهروردي بركنار نيست . مكتب اصفهان براي غرب شناخته شده نيست 1-6 - انديشمندان و متفكراني كه در طريق حكمت معنوي تشيع گام برداشته و حوزه ي فلسفي اصفهان را به وجود آوردند، نگذاشتند چراغ فلسفه بر اثر تندباد حوادث خاموش گردد. وابستگان به حوزه ي فلسفي اصفهان انديشه هاي خود را در قالب سخنان ابن سينا و پيكر عبارات سهروردي ابراز داشته و از بيانات بديع ابن عربي نيز غافل نبوده اند. آنچه در حوزه ي فلسفي اصفهان انجام پذيرفت التقاط و تلفيق (Synthetic) نبود بلكه تأليفي و نتيجه انس و الفت با روايات و آشنايي با معارف اهل بيت عصمت و طهارت عليم السلام ، بود كه افقي از معرفت برابر چشم انديشمندان اين حوزه ي فلسفي گشود كه مي توانستند بين ابن سينا و سهروردي نوعي هماهنگي مشاهده نمايند . حكمت معنوي تشيع در حوزه ي فلسفي اصفهان يك جريان فكري است كه براي بسياري از مردم جهان ناشناخته مانده است . شرق شناسان مغرب زمين در ابعاد مختلف فرهنگ اسلامي به بررسي و پژوهش پرداخته اند ولي اين اشخاص از حكمت معنوي تشيع غفلت يا تغافل كرده اند و مسائل اين جريان فكري را در گستره ي بررسيهاي خود قرار نداده اند . ميرداماد يك فيلسوف بزرگ اسلامي است كه در خارج از كشور ايران شناخته نشده است . آنچه مايه ي تأسف بيشتر مي گردد اين است كه انديشمندان كشورهاي اسلامي نيز با انديشه هاي فلسفي ميرداماد آشنايي ندارند .
نوآوري ميرداماد در قضيه حدوث و قدم عالم
1-7- كساني كه با تاريخ فلسفه و كلام اسلام آشنايي دارند به خوبي مي دانند كه مسئله ي حدوث و قدم جهان از قديم الأيام مطرح بوده و متكلمان يا فلاسفه در مورد آن ، به بحث و جدل پرداخته اند. بي ترديد براساس آنچه در ظواهر كتب آسماني آمده عالم و همه ي موجوداتي كه در آن به ظهور رسيده است حادث بوده و هستي آنها مسبوق به عدم و نيستي است . به عبارت ديگر مي توان گفت همه ي ارباب اديان در اين امر اتفاق نظر دارند كه خداوند تبارك و تعالي عالم را آفريده و آفرينش نيز به معني اين است كه جهان ، موجود نبوده و خداوند به آن هستي بخشيده است . متكلمان بر اين عقيده اند كه تقدم نيستي بر هستي عالم ، از نوع تقدم زماني است و به اين تربيت ، زماني را بايد در نظر گرفت كه در آن زمان ، جهان موجود نبوده است . فلاسفه ي اسلامي در عين اينكه به مسئله ي خلق باور دارند و پيدايش جهان را از نيستي ، مي پذيرند نظريه ي متكلمان را در قول به حدوث زماني جهان مردود مي شمارند. اين فيلسوفان چنين مي انديشند كه تقدم زمان موهوم بر پيدايش جهان جز يك امر موهوم چيز ديگري نيست و با امر موهوم نمي توان به توجيه و تقسير معقول جهان پرداخت . ميرداماد در آغاز كتاب القبسات خود با تأكيد بسيار مي گويد: اقامه ي برهان عقلي بر اثبات حدوث جهان از مشكلات امور بوده و پاي فكر و انديشه دراين راه لنگ مانده است . او معتقد است هيچ يك از حكماي بزرگ در تمام طول تاريخ نتوانسته از عهده ي حل اين مسئله برآيد، تا جايي كه حتي بزرگترين فيلسوف جهان اسلام شيخ الرئيس ابوعلي سينا نيز به جدلي الطرفين بودن اين مسئله اعتراف كرده است . (جدلي الطرفين بودن يك مسئله به معني اين است كه براي هيچ يك از دو طرف مسئله ي برهان قاطع اقامه نشده است و اداله ي اعتبار يكي از دو طرف به همان اندازه استحكام دارد كه ادله ي اعتبار طرف ديگر از استحكام برخوردار است ). ميرداماد به طور مكرر درباره ي «حدوث دهري » سخن گفته و با عبارات مختلف آن را توضيح داده است . سخن اين فيلسوف متأله در باب حدوث دهري خالي از نوعي ابهام و پيچيدگي نيست (و به طور كلي مي توان گفت پيچيدگي و مغلق گويي يكي از ويژگيهاي ميرداماد به شمار مي آيد .) معني سخن ميرداماد در باب حدوث دهري اين است كه اين جهان مسبوق به وجود عالم ملكوت است و عالم ملكوت در وعاء دهر كه به منزله ي ظرف آن شناخته مي شود قرار دارد. به اين ترتيب سبق و تقدم عالم ملكوت براين جهان كه عالم ناسوت شناخته مي شود از نوع سبق و تقدم دهري به شمار مي آيد، اكنون اگر به اين نكته توجه داشته باشيم كه هر يك از موجودات اين جهان در سلسله ي عرضيه عدم يا معني دهنده به عدم موجودات ديگر، در مرتبه ي وجودي خود به شمار مي آيد در مورد سلسله ي طوليه ي هستي نيز اين سخن را صادق مي دانيم و مي گوييم هر دو مرتبه از مراتب وجود در سلسله ي طوطي عدم يا معني دهنده به عدم ساير مراتب در اين مرتبه شناخته مي شود. يعني همان گونه كه در سلسله ي عرضيه ، عدم تحقق يك موجود در مرتبه ي يك موجود ديگر يك عدم واقعي و فكي به شمار مي آيد. در سلسله ي طوليه نيز عدم تحقق مرتبه ي مادون در مقام و مرتبه ي مافوق يك عدم واقعي و فكي شناخته مي شود. به عبارت ديگر مي توان گفت هر گونه وعاء و ظرفي كه براي يك مرتبه از مراتب وجود درنظر گرفته مي شود همان وعاء و ظرف مي تواند ظرف عدم تحقق مراتب ديگر در آن مرتبه به شمار آيد. به اين ترتيب در نظر ميرداماد هستي جهان مسبوق به عدم واقعي دهري است و به همين جهت عالم را مي توان حادث دهري به شمار آورد .
ميرداماد و اصالت ماهيت
1-8- مسئله ي ديگري كه در آثار ميرداماد اهميت پيدا كرده و در طرح ساير مسائل اثر گذاشته است مسئله ي اصالت ماهيت و تقدم آن بر وجود را بايد نام برد. او درباره ي اين مسئله داد سخن داده و در بسياري موارد روي آن تأكيد گذاشته است . البته اين مسئله را چندين قرن قبل از ميرداماد، فيلسوف بزرگ اشراقي شيخ شهاب الدين سهروردي مطرح كرده و اهميت آن را مورد تأكيد قرار داده است . صدرالمتألهين شيرازي نه تنها در مورد مسئله حدوث دهري روي خوش نشان نداده و با سردي از كنار آن عبور كرده است ، بلكه درباره ي مسئله ي اصالت ماهيت نيز موضع مخصوص اتخاذ كرده و با شدت هر چه بيشتر با نظريه ي ميرداماد مخالفت مي نمايد؛ اگر چه در همه حال حرمت استاد عظيم الشان خود را حفظ نموده است .