نقش حج در حیات سیاسی امت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش حج در حیات سیاسی امت - نسخه متنی

محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقش حج در حيات سياسي امّت

محمدتقي رهبر

حج از بُعد سياسي و اجتماعي نيز داراي ويژگي است. دربارة آن مطالبي خواهيم آورد.

باري، كعبه معظمه، بيت عبادت و معرفت و حج كانون هدايت، دعوت، رحمت، مغفرت، بركت و مظهر عدالت، عزت، عظمت، حريّت، حرمت، امنيت، قداست، قدرت، جلالت، هويت، امامت، ولايت، محبت، برائت، ديانت، سياست، مقاومت، نهضت، معيشت، آخرت، ماديت و معنويت است. و شايد بتوان همة اين مفاهيم را در واژة «قياماً» كه در آية كريمه آمده است، يافت. از اين رو نبايد از اين واژه به سادگي گذشت.

«قيام‌» يعني چه؟

راغب گويد:

«القيام ما يَقُوم به الشيءُ كالعماد وَالسّنادِ لما يُعمدُ به و يُسندُ اليه».[1]

«قيام چيزي را گويند كه چيز ديگري بدان قوام گيرد و به اتكاي آن بايستد...».

اگر به ژرفاي اين واژه و مشتقات و هم خانواده‌هايش در قرآن بنگريم، نتيجه مي‌گيريم كه همة مسؤوليت‌ها و ارزشها در پرتو قيام است؛ «قيام لِلّه» و اين هر نوع قيامي را كه براي خدا باشد دربر مي‌گيرد؛ مانند قيام رسالتداران توحيد براي دعوت و هدايت؛[2] «يا أيّها المدثر قم فأنذِر»، «وأنه لما قام عبدالله».[3]

قيام، براي «تفكر و انديشه» و رهايي از بردگي فكري و تقليدهاي كوركورانه در پيام آسماني قرآن: «قل انما أَعِظكم بواحدهٍ أن تقوموا لِلّه مَثنَي و فُرادي ثم تَتَفكروا».[4]

قيام، براي «قسط و عدل» كه فلسفة رسالت پيامبران خدا بوده است: «لِيقوم الناسُ بالقسط»[5] و شاهد عدل و داد بودن: «كونوا قوامين لِلّه شُهداء بالقسط».[6]

قيام، براي برپا داشتن نماز: «رَبّنا ليقيموا الصلاه».[7]

قيام، براي احياي دين و پابرجا ساختن وحدت در پرتو دين و پرهيز از تفرق و اختلاف: «وَ أن أقيموا الدَّينَ ولا تَتَفرقوا فيه».[8]

قيام و استقامت در توحيد و يكتاپرستي: «أنما الهكُم اله واحِد فَاستقيموا اليه».[9]

و قيام در مناسك حج و طواف و نماز و خضوع و پرستش: «وَ طَهَّر بيتي لِلطّائِفينَ والقائِمينَ والركعِ السُّجود».[10]

آري حج مشتمل بر همة اينها و يادآور قيام ابراهيم است؛ «فيهِ آيات بينات مقامُ ابراهيم»[11] و كسي كه در مقام ابراهيم مي‌ايستد بايد به همة اينها و تمام آنچه ابراهيم براي آن قيام كرد، قيام كند و پاي استوار دارد.

جالب است كه «قياماً للناس» در كعبه و حج، به طور مطلق آمده و مقتضاي آن اين است كه: قيام و مقاومت انسانها، در تمام آنچه بايد براي آن بپا خيزند و ايستادگي كنند، در پرتو قيام كعبه و برپايي حج ميسر است. و بالاخره قيام تا برپايي «قيامت» استمرار دارد؛ تا آن هنگام كه همة خلايق از گورها بپاخيزند.

باري، اين ويژگي است كه از حج چهره‌اي ممتاز و منحصر به فرد در ميان ديگر فرايض مي‌سازد و به دليل همين گستردگي مفهوم است كه حج و فلسفة اسرار آميز آن، همچنان پويا و زايا و شگفتي آفرين مي‌باشد، هر چند براي بسياري ناشناخته مانده است.

برخي تحليل گران، احكام را به دو دستة «محكم» و «متشابه» تقسيم كرده‌اند (همانند قرآن كه آيات محكم و متشابه دارد)، براي «احكام محكم» مثال جهاد را مي‌آورند كه انگيزه و هدف و نتيجه آن روشن و سهل الوصول است. و براي «احكام متشابه» حج را، بدين معنا كه حج همانند قرآن بطون هفتگانه و يا هفتاد گانه دارد، گنجينه‌اي است با زواياي بيشمار كه هر كس بقدر فهم و دانش خود آن را درك مي‌كند و با اين همه، حقايق آن تمام ناشدني است و پابپاي حركت زمان و رشد انديشة بشر رو به شكوفايي است و هر اندازه به بحث و بررسي فلسفه حج بپردازند نكات تازه‌تري را خواهند يافت. روايات نيز به اين ژرفاي فناناپذير حج اشاره دارد:

زراره بن اعين گويد: «خدمت امام صادق(ع) عرض كردم: فدايت شوم! حدود چهل سال است كه مسائل حج را از شما مي‌پرسم و شما فتوا مي‌دهيد... (و تمام نمي‌شود) حضرت فرمود: زراره! خانه‌اي كه دو هزار سال پيش از آدم، فرشته‌ها آن را زيارت كرده و بدان حج گزارده‌اند، تو انتظار داري مسائل آن طي چهل سال پايان پذيرد؟!»؛ «زُراره قال قُلتُ لابي عبدالله(ع) جَعَلَني الله فداك أسألك في الحج مُنذُ اربعينَ عَاما فَتُفتيني فقال يا زُرارهُ بيت يُحَج قبل آدم(ع) بِألفَي عام تريد أن تفني مسائله في «اربعين عاما».[12]

آري خانه‌اي كه مطاف فرشتگان قبل از آدم، كانون جمع پيامبران(ع) از آدم تا خاتم و از آن پس محور امامان و اولياي خدا بوده و طي قرون بيشماري ميلياردها انسان موحد؛ از نسلهاي مختلف و شرايع گوناگون رو به سوي آن به نماز و نيايش ايستاده‌اند و در طواف آن به تضرع نشسته‌اند و حيات و مماتشان به سوي آن است و خداوند آن را قبله گاه اهل ايمان و مركز دايرة اخلاق و ماية قوام انسان‌ها قرار داده و محور و كانون جمع مسلمانان جهان است.

مسائل و مباحث چنين آيت بزرگي نبايد با سير زمان پايان پذيرد، بويژه آن كه مسلمانان جهان، عليرغم گستردگي و جامعيت فريضة حج و تأثير آن در ابعاد زندگي معنوي، اخلاقي، فرهنگي، اعتقادي، فردي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي آنان، كمتر دربارة آن به بحث و گفت‌وگو پرداخته‌اند و فرصت طلبان نخواسته و مجال نداده‌اند اين رود پرخروش حيات، بر بستر جامعة اسلامي و تاريخ بشري جاري باشد و مانع آن شده‌اند كه حج چنانكه بايد نقش احياگر خود را ايفا كند.

به بيان حضرت امام خميني(ره):

«حج عرصة نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادي و معنوي مسلمانان است، حج بسان قرآن است كه همه از آن بهره مند مي‌شوند ولي انديشمندان و غواصان و دردآشنايان امت، اگر دل به دريا معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياست‌‌هاي اجتماعي آن نترسند، از صدف اين دريا، گوهر هدايت و رشد و حكمت و آزادگي را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت و همان اندازه كه آن كتاب زندگي و كمال و جمال در حجاب‌هاي خودساختة ما پنهان شده است و اين گنجينة اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج فكري‌هاي ما دفن گرديده است، حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است.

سرنوشتي كه ميليون‌ها مسلمان هر سال به مكه ‌ميروند و پا جاي پاي ابراهيم و اسماعيل و هاجر مي‌گذارند ولي هيچ كس نيست از خود بپرسد ابراهيم و محمد كه بودند و چه كردند؟ و چه هدفشان بود، از ما چه خواستند؟ گويي به تنها چيزي كه فكر نمي‌شود همين است.

مسلّم حج بي روح و بي تحرك و قيام، حج بي برائت، حج بي وحدت و حجي كه از آن هدم كفر و شرك برنيايد حج نيست.»[13]

با اين همه، نبايد نسبت به آنچه گذشته است صرفاً تأسف خورد و از آنچه بايد بشود غفلت ورزيد كه درنگ و تسامح در آن خسارت و ندامت افزون‌تري را در پي خواهد داشت و بدين ترتيب بايد اذعان كرد آنچه تاكنون محققان دربارة حج و آثار آن بحث كرده‌اند، ما را از تحقيق و كاوش بيشتر در شناخت آثار عظيم جهانشمول آن بي نياز نمي‌سازد؛ زيرا اين سرچشمة زمزم حيات و عشق، بايد همواره جوشان بماند و بركاتي را بر حسب نياز بشر و تحول زمان و پيشرفت دانش و تكامل انسان همراه آورد.

حج شعار جاودانه‌اي است كه خداوند عزت و شوكت مسلمانان را بدان مرهون ساخته است و بدين مقياس مي‌بايست مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد و آثار عرفاني و اخلاقي و اجتماعي و سياسي آن هر يك جداگانه مورد مداقه و بررسي عميق واقع شود كه در هر بررسي و تحقيق، نكته‌هاي ناشناختة جديدي از آن رخ مي‌نمايد و عظمت اين فريضة متشابه را آشكارتر مي‌سازد.

فريضه‌اي كه از بُعد انسان‌سازي و تكامل معنوي، تجديد ذكر خدا، تذكاري از قيامت، عامل پيوند انسان‌ها به مبدأ و معاد، تجلي روح تعبد و تسليم است. صبر و كفّ نفس را تمرين و تعليم مي‌دهد و انفاق و از خودگذشتگي را مي‌آموزد. خضوع و تذلل انسان را، در برابر قدرت مطلقة جهان هستي، به نمايش مي‌گذارد. رضوان و غفران خداوند را در پي مي‌آورد و از اين بابت در تربيت اخلاقي و معنوي انسان نقش سازنده دارد و در يك سخن، حج مي‌تواند نقطه تحول حج گزاران باشد كه پيمودن طريق سير و سلوك آن، رهتوشه‌اي براي همة عمر و سرچشمه‌اي زايا و پويا و همراه با بركات و نعمات الهي است و اگر حج گزار به اين سرماية غنيِ معنوي دست يافت و با چنين سنگ محكي از آزمايش الهي درست بيرون آمد، مي‌تواند به قبولي مناسك و اعمال خود چشم اميد ببندد وگرنه چه بسيارند نغمه سرايان حج و چه اندكند حج گزاران واقعي و به فرمودة امام صادق(ع) «ما اكثر الضجيج و أقل الحجيج».[14]

همچنين از بُعد سياسي و اجتماعي، حج فرصتي است بي مانند براي حضور امت و همبستگي و معارفه و ارتباط مسلمانان جهان و رشته ارتباطي است باگذشتة تاريخ موحدان تا اعماق تاريخ عالم؛ حركتي كه روح جمعي را در قالب آحاد امت مي‌دمد و قلب‌ها را به يك كانون توجه مي‌دهد و عوامل تفرّق و تشتّت و تجزيه و تحزب را نفي مي‌كند.

همچنين مسلمانان را از مسائل و مشكلات جهان اسلام آگاه مي‌سازد تا در پي چاره‌جويي برآيند. چهرة شرك و مشركان و الحاد و ملحدان و دشمنان توطئه گر را افشا مي‌كند و درس برائت از آنچه جز رنگ خدايي دارد مي‌آموزد. فرهنگ اجتماعي اسلام را پيش روي نمايندگان ملل مسلمان مي‌گشايد و تبادل افكار و انديشه‌ها را در جهت بهروزي و عظمت مسلمين و تشريك مساعي در ترويج و تبليغ معارف جاويدان اسلام باعث مي‌گردد. امت را با امامتِ حق و رهبريِ الهي آشنا مي‌سازد و به مستضعفان جهان مي‌آموزد كه چگونه غل و زنجيرهاي اسارت و بردگي و استضعاف را بگسلند و ابراهيم وار بر نمروديان زمان شورش و عصيان كنند و به سر سپردگان اقطاب شرك و كفر «نه» بگويند و به هويت اسلامي و الهي خود بازگردند تا اسوه و شاهد براي ديگر امت‌ها باشند:

«وكذلك جعلناكم أُم‍ه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شَهِيداً».[15]

«و اين چنين شما را امتي ميانه قرار داديم تا بر مردم گواهاني باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.»

با توجه بدانچه گفته شد، تصديق خواهيم كرد كه سخن‌هاي ناگفته دربارة فلسفه حج، اين فريضه جهانشمول اسلامي، بسيار است و دريغ كه اين كانون معارف اسلامي رنگ ببازد و چهرة ناشناخته و يا تحريف شده باقي بماند و تنها به يك حركت بي روح تبديل گردد و گنجينه‌هاي سرشار آن در اختيار امت اسلام و نسل‌هاي كاوشگر و تشنه‌كامان حقيقت قرار نگيرد.

اين رسالت محققان آگاه و شيفتگان معارف الهي است كه در تحليل و بررسي اين موضوع حياتي، تدبر و تلاش بيشتر كنند و امت اسلامي را با معارف گوناگون حج، بويژه ابعاد سرنوشت ساز آن در صحنة سياسي- اجتماعي جهان آشنا سازند.

به فرمودة حضرت امام(ره):

«همه مسلمانان بايد در تجديد حيات حج و قرآن كريم و بازگرداندن اين دو به صحنة زندگيشان كوشش كنند و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسيرهاي صحيح و واقعي از فلسفة حج، همة بافته‌ها و تافته‌هاي خرافاتي علماي درباري را به دريا بريزند.»[16]

آري، برخي از ابعاد مهم و حياتي حج؛ مانند بُعد اجتماعي و سياسي و همچنين بُعد فرهنگي و اقتصادي آن، نسبت به ديگر ابعاد كمتر مورد توجه قرار گرفته است. و اين همان چيزي است كه دشمنان اسلام و اذناب و سرسپردگان آنها نخواسته و نمي‌خواهند براي مسلمانان تبيين گردد و گاه آن را متناقض و منافي با معنويت حج مي‌دانند! و روي اين تفكر انحرافي و القايي كه از سوي دشمنان قسم خورده و ديرين اسلام ديكته شده پافشاري كرده و تبليغ مي‌كنند و اين يكي از دردهاي بي درماني است كه حضرت امام(ره) به آن هشدار مي‌دهند:

«بزرگترين درد جوامع اسلامي اين است كه هنوز فلسفة واقعي بسياري از احكام الهي را درك نكرده و حج با آن همه راز و عظمتي كه دارد هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت بي حاصل و بي ثمر باقي مانده است.»[17]

1. المفردات في غريب القرآن.

2. مدثر: 2.

3. جن: 19.

4. سبأ: 46.

5. حديد: 25.

6. مائده : 8.

7. ابراهيم: 37.

8. شوري: 13.

9. فصلت: 6.

10. حج: 26.

11. آل عمران: 97.

12. من لا يحضره الفقيه، ج 2. ص 306 باب نوادر الحج؛ وسائل؛ ج 8، ص 7.

13. صحيفه نور، ج 20، ص 229.

14. مجمع البحرين ماده ضج، از بصائر الدرجات.

15. بقره: 143.

16. صحيفه نور‍، ج 20، ص 229.

17. صحيفه نور، ج 20، ص 228.

/ 1