در ترتيب متداول ابواب فقه، حج به عنوان پنجمين باب و يا رکن پنجم از ابواب و ارکان فروع احکام اسلام به شمار است، و بايد هر فرد مسلمان در صورت دارا بودن استطاعت، حداقل يکبار اين فريضه بزرگ را به جاي آورده و در اين گردهم آيي ـ که همه منافع فردي، سياسي، ديني و دنيوي امت اسلامي را ميتواند ضمانت کند ـ شرکت جويد. و مستطيعان و توانمندان در مال و بدن ميبايد با در پيش گرفتن چنين سفري پربار، مراتب طاعت خود را اعلام نموده و به اين آواي الهي پاسخ مثبت دهند؛ که فرموده است:«ولِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيْتِ مَن ِاْستَطاع اِلَيْهِ سَبيلاً»1و خداي راست بر مردم، عزم زيارت و ديدار خانهاش، هر که را توان آن باشد به سوي آن راه ميبرد.چنانکه در حديث آمده:«و هذا بَيْتٌ استَعْبَدَ اللّهُ بِه خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ طاعَتَهُمْ في اِتيانِه، فَحَثّهُمْ عَلي تَعْظيمِهِ و زيارَتِهِ»:اين خانهاي که خلق را از رهگذران به عبادت فرا خواند تا طاعت آنانرا درآمدن به اين مساجد بيازمايد، لذا آنان را به بزرگداشت اين خانه واداشته است2پيداست که استطاعت به مفهوم درخواست طاعت و فرمانبرداري است، گويا چنان است که نفس از رهگذر قدرت و توانمندي، خواهان طاعت براي خويشتن است3 و ميخواهد محيط خود را برابر خويش مطيع و رام گرداند؛ ليکن چنين نفسي که جوياي طاعت پديدههاي پيرامون خود ميباشد به انجام مناسکي فرا خوانده ميشود که طي آن قدرت و توان بيکران خداي مقتدر را باز يابد و به عجز و ناتواني خويش واقف گشته و به جاي آنکه به پيشه را مگري خود تداوم بخشد خويشتن را به طاعت از خدا مأنوس سازد و دريابد تواني را که در خود احساس ميکند نه از آن خود او است؛ بلکه از آن خدايي است که همه توانها و توانمنديها به او باز ميگردد؛ چون «لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم»: (تمام بازگشتها از گناه و همه توانمنديها در طاعت فقط به مدد الهي صورت ميپذيرد).با توجه به همين نکته است که ميتوانيم درست مفهوم «وللّه علي النّاس» : را باز يابيم مبني بر اينکه زيارت خانه خدا، حقي است واجب بر ذمه مردم که نميتوان از اداي اين حق سر باز زد؛4 چون آدمي براي خود از خود چيزي ندارد، پس به حکم وظيفه بايد از اعطاي اين قدرت، سپاس به عمل آورده و به مدد آن به طاعت از اين فرمان برخيزد، و سفري را که بهسان سفر آخرت است در پيش گيرد، و خود را در صحنه قيامت بيابد که در آنجا احدي را جز خداي واحد، حکومت و فرماني نشايد:«المُلْکُ يَوْمئِذٍ لِلّهِ يحکم بينهُمْ...»5«در آن روز فرمان، خداي را است که ميان آنها حکم ميراند.»«...لِمَنِ المُلْکُ اليَوْمَ لِلّهِ الواحِدِ القهار»6«در آنروز، فرمانروايي از آن کيست؟ از آن خداي يگانه چيره و فرو گيرنده است.»در چنين روزي همه استطاعتها از ميان برخيزد، و راهي جز طاعت از فرمان خدا نيابند، حتي استطاعت خاکساري و آسانترين خضوع بر گنهکاران ناممکن ميگردد:«يَوْمَ يُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَيُدْ عَونَ اِلَي السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ»:«روزي که شدائد و سختيها در آن پديدار ميگردد، و آنان را به سجده فرا ميخوانند؛ ليکن به خاطر هول انگيز بودن چنان روزي، حتي توانشان را در چنين کاري رام و آسان از دست مينهند.»سفر حج با آمادگيهاي و دشواريهاي مربوط به آن، شباهت فراواني با سفر آخرت دارد و بايد از رهگذر آن عبرتها براي سفر به سوي جهان ديگر اندوخت، و از طريق آن حيثيت و آبرويي در پيشگاه خداوند به دست آورد. امام راحل ـ قدس سره الشريف ـ در توصيه خود به حجاج بيت الله الحرام ميفرمود:«...بايد متوجه اعمال خودتان باشيد، پاسداري از خودتان بکنيد، و اين سفر را سفر «الي الله» حساب کنيد، و بدانيد که با اين سفر ممکن است يک آبروي بسيار زياد پيش خداي تبارک و تعالي پيدا کنيد، و ممکن است خداي نخواسته سقوط کنيد.»
گذري سريع بر مراسم حج
«بدانکه اين سفر حج بر مثال سفر آخرت نهادند، و هر چه در سفر آخرت پيش آيد ـ از احوال و اهوال مرگ و رستاخيز ـ نمودگار آن در اين سفر پديد کردند تا دانايان و زيرکان چون اين سفر پيش گيرند به هر چه رسند و هر چه کنند منازل و مقامات آن راه آخرت ياد کنند و عبرت گيرند، و زاد و ساز آن به دست آرند که صعب تر است و عظيم تر:
توديع با خانواده و خويشاوندان
چون اهل و عيال و دوستان را وداع کند بداند که اين مثال سکرات مرگ است، آن ساعت که بنده در نزع باشد و خويش و پيوند و دوستان گرد وي درآيند و او را وداع کنند.
زاد و توشه
و آنگه زاد سفر از همه نوع ساختن گيرد، و احتياط در آن به جاي آرد تا هر چيزي که به زودي تباه شود بر نگيرد، داند که آن با وي بماند، و زاد باديه [وفاني] نشايد...
راحله
و آنگه که بر راحله نشيند، مرکب خويش در سفر آخرت ـ که آن را نعش [وتابوت [گويند ـ ياد آورد:
راه پر مخاطره سفر:
و چون عقبهها و خطرهاي باديه بيند از منکر و نکير و حيّات و عقارب در گور ـ که شرع از آن نشان داده ـ ياد کند، و به حقيقت داند که از لحد تا حشر باديهاي عظيم در پيش است که بيبدرقه طاعت، بريدن [و در نورديدن] آن دشخوار است. اگر در اين باديه بدين آساني بدرقه به کار است پس در باديه قيامت ـ بي بدرقه طاعت ـ چون رستگار است.
لبيـک
و آنگه که لبيک گويد به جواب نداي حق تا از نداي قيامت بر انديشد که فردا به گوش وي خـواهد رسيد و نداند که آن نداي سعادت خـواهد بود يا نداي شقاوت، علـي بن الحسين ـ عليهماالسلام ـ در وقت احرام او را ديدند زرد روي و مضطرب و هيچ سخن نميگفت ، گفتند: چه رسد مهتر دين را ـ که به وقت احرام، لبيک نميگويد؟ گفت: ترسم اگر گويم لبيک، جواب دهند: «لا لبيک و لا سعديک» و آنکه گفت: شنيدهام که هر که حج از مال شبهت کند او را گويند: «لا لبيک و لا سعد يک حتي ترد مافي يدک»: (نه آري، مگر آنگاه آنچه را در اختيار خود گرفتهاي برگرداني، نظير اين حديث در بحارالانوار، ج 47،ص 16 آمده است.)
طواف و سعي
و چون طواف و سعي کند قصه وي به قومي بيچارگان ماند که به درگاه ملوک شوند نيازي را و حاجتي را که دارند، و گرد سراي ملک ميگردند و اندر ميدانِ درِ سراي تردد ميکنند، و کسي را ميجويند که از بهرايشان شفاعت کند و اميد ميدارند که مگر ناگاه خود چشم ملک بر ايشان افتد و ببخشايد و کار ايشان سره شود.
وقوف در عرفات:
اما وقوف در عرفه، و آن اجتماع اصناف خلق در آن صحراي عرفات، و آن خروش و تضرع و زاري و گريه ايشان، و آن دعا و ذکر ايشان به زبانهاي مختلف به عرصات قيامت ماند که خلايق همه جمع شوند، و هر کس به خود مشغول، در انتظار رد و قبول.در جمله اين مقامات که بر شمرديم هيچ مقام نيست اميدوارتر و رحمت خدا به آن نزديکتر از آن ساعت که حجاج به عرفات بايستند، در آثار بيارند که:ـ درهاي هفت طارم پيروزه برگشايند آن ساعت.ـ و ايوان فراديس اعلي را درها باز نهند.ـ و جانهاي پيغامبران و شهيدان اندر عليين به طرب آرند.ـ عزيز است آن ساعت، بزرگوار است آن وقت که از شعاع انفاس حجاج و عُمّار روز مدد ميخواهد، و از دوست خطاب ميآيد: «هَلْ مِنْ داعٍ؟ هَلْ مِنْ سائل؟».7پس از گذري سريع و سيري اجمالي بر پارهاي از مراسم حج و با رقههايي از حکمتهاي آن، با تفصيلي هر چند گرفتار اجمال، گفتار را پي ميگيريم، نخست به بررسي واژه حج پرداخته، آنگاه سوابق تاريخي اين مراسم و سپس سر گذشت کعبه و در پي آن حکمتهايي از برخي مراسم حج را به گونهاي فشرده و کوتاه مطالعه ميکنيم:
حـج چيست؟
مفهوم لغوي حج:
در فرهنگها و معاجم لغوي، حج به قصد و آهنگ نمودن و روي آوردن به سوي امري مهم تفسير شده است: «رَجُلُ مَحْجوُج»؛ يعني مردي که انسان آهنگ او را دارد و مراد و مقصود است، اينکه راه را «مَحجّة» ميگويند از آنرواست که انسان با گذر از آن، آهنگ مقصود خود دارد، و حجت و احتجاج نيز از همين باب است.ازهري مي گويد: «اِنَّما سُمَيَّتْ حُجّةً ِلاءنَّها تُحَجُّ، أيْتُقْصَد؛ لأنّ الْقَصْدَ لَها وَالَيْها»:«حجت را از آنروي «حجت» گويند چون آدمي بدان روي ميآورد و مقصود خود را از آن به دست ميآورد؛ زيرا قصد و آهنگ، براي حجت و به سوي آن است.»8
معناي اصطلاحي حج:
حج اصطلاحا از تناسب و پيوند با مفهوم لغوي آن برخوردار است؛ زيرا حج در اصطلاح به معني قصد و توجه به خانه خدا در مکه ـ توأم با نيت تقرب به خدا و امتثال امر او ـ است که نوعي از عبادات در اسلام ميباشد، و اين عبادت با مراسم و مناسک ويژهاي انجام ميگيرد.ابن منظور ميگويد: «الحَجُّ: قَصْدُ التَّوُجُهِ اِلَي البَيْتِ بِالاَعْمالِ المَشْروعَةِ فَرْضا وَ سُنَّةً».«حج،آهنگ توجه و روي آوردن به خانه خدا توأم با اعمالي است که به عنوان اعمال واجب و مستحب از سوي شارع مقرر شده است».از نظر کسائي ميان «حَج» (به فتح حا) و «حِج» به (کسر حا) تفاوتي وجود ندارد؛ اما عدهاي ميگويند: «حَج» (به فتح حا) آهنگ خانه خدا، و «حِج» به (کسر حا) عمل سنت است؛ و لذا «حِجه» (به کسر حا) به مفهوم سنت استعمال شده است و «ذوالحجة»؛ يعني ماهي که اين سنت در آن انجام ميگيرد»9 سنت نيز به معني طريق و راه است؛ و چنانچه اشارت رفت راه نيز گذرگاه آهنگ به سوي مقصود ميباشد، و در نتيجه «حج» و همه مشتقات آن بايد با مفهوم قصد ـ که معناي لغوي حج را تشکيل ميدهد ـ در مد نظر باشد. و سر انجام به اين نتيجه ميرسيم که مفهوم اصطلاحي «حج» با معني لغوي آن داراي تناسب و خويشاوندي نزديک ميباشد.
پيشينه مراسم حج قبل ازاسلام
بيت عتيق يا کعبه، اولين کانون پرستش توحيدي:
نخستين کانوني که براي پرستش توحيدي در جهان بنا شد، کعبه يا همان خانهاي است که هم اکنون مسلمين در موسم حج بدان روي ميآورند:«اِنَّ اَوِّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِنّاسِ لَلَّذي بِبَکّةَ مُبارَکا وَهُدَيً لِلْعالَمينَ»«اولين خانهاي که (صرفا براي پرستش خداي يگانه) نهاده شد همان خانهاي است که در مکه بنا شده، خانهاي که مبارک و فرخنده و مايه هدايت براي جهانيان است.»اين خانه که به دست آدم ابوالبشر معماري شده، کانوني توحيدي بوده، و به مرور زمان ـ چنانکه بعدا گزارش خواهيم کرد ـ دگرگونيهايي نه درخور، به کيفيت اداي مراسم پيرامون آن راه يافت.اصولاً حج ـ به مفهوم زيارت امکنه مخصوص ـ در ميان ملل و اقوام مختلف رايج بود، و اين امر به منظور تقرب به معبودشان صورت ميپذيرفت. حج با چنين مفهومي نموداري کهن از يک نوع مراسم عبادي است که جوامع مختلف آن را به عنوان رمز و اشارتي در تجليل و بزرگداشت معبود خود انجام ميدادند. ملتهاي کهن هند و يونان و ايران و مصر و ژاپن و جز آنها داراي معابد و پرستشگاههايي بودهاند که در موسمهاي ويژهاي به ديدار آنها ره ميسپردند و بايد گفت مراسمي که اين ملّتها در اين معابد اجرا ميکردند دگرگونيهايي را تصوير ميکند که در مراسم توحيدي مربوط به کعبه يا بيت عتيق پديد آمده بود، و در نتيجه بايد گفت مراسمي که در خور توحيد بوده و در چنان معابدي اجرا ميشده، يادگاري تحول يافته از مراسم توحيدي است که حول بيت عتيق و کعبه انجام ميگرفته است. هر ملتي راجع به حج، متناسب با تخيلات و طرز تفکر منطقهاي روشها و کيفيتهاي گوناگوني را در انجام مراسم آن در پيش ميگرفتند و کانونهايي را بنياد ميکردند؛ آنان حتي گور بزرگان و مقابر و مجسمهها و بتها را طوري مورد تکريم قرار ميدادند که از نوعي عبوديت و پرستش بازگو ميکرد؛ و هر ساله و يا هر چندي يکبار با مناسک خاصي به زيارت آنها ميپرداختند، و روزهايي را که اين ديدار را برگزار ميکردند «زاد روز» يا «عيد» و يا «روز جشن» ميناميدند.مراسمي که در برخي از اعصار در اينگونه معابد اجرا ميشد با توحيد سازگار نبود، بلکه آلوده به شرک و بت پرستي برگزار ميگرديد. مراسم توحيدي حج که از هر گونه شوائب شرک عاري بوده و با شايستهترين وجه انجام ميگرفت و از هر خرافهاي پاکيزه بود از عهد آدم ابوالبشر آغاز شده و داراي سابقهاي ديريه تا زمان حضرت ابراهيم ـ عليهالسلام ـ بوده است.
سابقه آئين حج در اديان آسماني:
قرآن کريم در پارهاي از موارد به اشارت، و در برخي موارد ديگر به صراحت ياد آور شده است که اکثر مناسک و آئينها و شعائر اسلامي ـ از قبيل نماز، روزه، زکوه، حج، و امثال آنها داراي سوابقي ديرينه و بسيار طولاني در ميان پيروان انبياي سلف و اديان ديگر آسماني بوده است اگر چه از لحاظ کيفيت و زمان و موسم برگزاري آنها با آنچه در اسلام پيشنهاد شده متفاوت بوده است.يکي از عبادات در اسلام عبارت از روزه است و اين عبادت طبق بيان قرآن کريم بر پيروان اديان ديگر نيز مقرر شده بود، و پيروان اديان ديگر نيز به اجراي اين آئين عبادي ـ ليکن با تفاوتهايي ـ موظف بودهاند:«يا اَيُّهَاالَّذين آمَنوُا کُتِبَ عَلَيْکُمُ الصِّيامُ کَما کُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»10«اي گروه با ايمان! روزه ـ همچنانکه بر مردمي که پيش از شما به سر ميبردند مقرر شده بود ـ بر شما نيز مقرر شده است تا شما تقوا را در پيش گيريد.»و نيز قرآن کريم اشارت به آن دارد که مناسک و آئينهاي ديگر براي پيروان اديان آسماني پيشين وجود داشته، و مردم خوشتن را موظف به اجراي آن احساس ميکرده و بدانها پاي بند بودهاند؛ آئينهايي که خداوند متعال آنها را مقرر فرموده بود:«لِکُلِّ اُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکا هُمْ ناسِکُوهُ فَلا يُنازِ عُنَّکَ فِي الاَمْرِ وَادْعُ اِلي رَبَّکَ اِنَّکَ لَعَلي هُدَيً مُستَقيمٍ. وَ اِنْ جادَ لُوکَ فُقُلِ اللُّه اَعْلَمُ بِما تَعْمَلوُنَ»:11«براي هر امتي آئيني مقرر کرديم که طبق آن عمل کنند؛ لذا نبايد با تو در اين کار به ستيز برخيزند، و مردم را به سوي پروردگارت فرا خوان؛ زيرا تو تحقيقا به راه راست رهنمون شدهاي، اگر با تو به جدال برخيزند و پرخاش کنند بگو خدا به کار شما آگاهتر است.»اما از آنجا که اسلام ديني جاويدان و ماندگار است، و سر انجام همه پيروان اديان ديگر ناگزير بايد زير سايه چنين آئيني کامل احساس امنيت کنند، و درمان همه آلام خود را در آن جستجو نمايند انجام مراسم حج را بر تمام مردم الزامي ساخت (وَلِلَّهِ عَلِي النَّاسِ) تا به اين آئين در آيند و همه مستطيعان در بزرگترين گردهم آيي شرکت جويند؛ لذا انجام مراسم حج را به زمان و مکان خاصي محدود ساخت تا پيروان اسلام در يک کانون مشخص و مرکزي مقدس در فرصتي معين فراهم آيند و با هم به تبادل افکار پرداخته و به حل معضلات اجتماعي و سياسي خويش توفيق يابند.
بناي کعبه
سابقه تاريخي کعبه:
چنانکه قبلاً ياد کرديم خانه خدا در مکه به «بيت عتيق» و کهنترين بنيادي نامبردار است که بناي آن طبق روايات ديني به زمان حضرت آدم ابوالبشر ـ عليه السلام ـ باز ميگردد و او بود که پيريزي کعبه را آغاز کرد.
شرک ستيزي حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ
در عصر حضرت ابراهيم عقايد و مراسم خرافي و بويژه شرک و بت پرستي رواج گستردهاي در گستره جهان يافت. خداوند متعال ابراهيم ـ عليه السلام ـ را به بت شکني و نجات دادن مردم از خرافات و رهايي آنان از اعمال بيهوده و ساخته و پرداخته تخيلات و توهمات مأمور ساخت؛ چون مردم از عبادت خداي يگانه روي گردانده، و در مشکلات و حوائج خود به بتها و بتکدهها پناه ميآوردند؛ ابراهيم سوگند ياد کرد که وظيفه الهي خود را در بت شکني و شرک زدايي آغاز و اجرا نمايد:«وَتَاللَّهِ لاَکيدَنَّ اَصْنامَکُمْ بَعْدَ اَنْ تُوَلُّوا مُدْبِريَن»:12و سوگند به خدا درباره بتهاي شما سخت بينديشم و براي از ميان بردن آنها ـ پس از آنکه از شهر بيرون رفته و بدان پشت کنيد ـ چاره سازي کنم .»آن حضرت به موقع سراغ بتها رفت، و وظيفه خويش را درست به کار بست؛ چنانکه خداوند متعال به اين رويداد مهم تاريخي اشاره کرده و فرموده است:«فَجَعَلَهُمْ جُذا ذا اِلاَّ کَبيرا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ اِلَيْه يَرْجِعُونَ»:13«ابراهيم ـ جزبت بزرگ ـ همه بتها را قطعه قطعه و سرنگون ساخت تا شايد بت پرستان درباره واقعه نابودي بتها به آن بت بزرگ مراجعه کرده و اوضاع نا به سامان بتها را از او بپرسند!»پيداست که بت را احساس و شعوري نيست تا با او سؤالي در ميان گذارند، اما ابراهيـم ـ عليهالسلام ـ خواست از اين طريق و بطور ضمني آنان را به جهالتشان آگاه ساخته و هدايتشان کند.
تجديد بناي کعبه:
پس از آنکه ابراهيم توفيق يافت گروه زيادي از مردم را بيدار سازد، و توحيد را در افکار آنها نفوذ بخشد از شام؛ يعني سرزمين آباء و اجداد خويش کوچيد، و همراه همسر خود هاجر، و فرزند خويش اسماعيل رهسپار جنوب گشت و به سرزمين حجاز و بياباني که از مردم بت پرست به دور بوده درآمد تا با آسودگي و آرامش خاطر به مناجات و راز و نياز با خداي خود سرگرم شود.وقتي اسماعيل پا به سن گذارد و جواني کار آمد و تا حدودي کامل شد خداوند متعال ابراهيم ـ عليه السلام ـ را مأمور ساخت پرستشگاهي را با همکاري فرزندش اسماعيل در همين سرزمين بنياد کند تا مردم پيرامون آن گرد هم آمده و به ذکر و عيادت خداي يکتا بپردازند:«وَ اِذْ يَرْفَعُ اِبْراهيمُ القَواعِدَ مِنَ الَبيْتِ وَ اِسْمعيلَ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّميعُ العَليمُ»:14«به ياد آور زماني را که ابراهيم با همکاري اسماعيل ستونهاي خانه خدا را بر ميافراشتند (و به خدا عرضه ميداشتند): پرودگارا از ما بپذير که تو شنواي دانايي.»ابراهيم و فرزندش موظف گشتند اين خانه را از هر گونه پليديهاي مادي و معنوي پاکيزه سازند:«وَعَهِدْ نا اِلي اِبراهيمَ وَ اِسْمعيلَ اَنْ طَهِّرا بَيْتي لِلطّائفينَ والْعاکِفينَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ».15«و به ابراهيم و (فرزندش) اسماعيل سپرديم که خانه مرا براي طواف کنندگان و معتکفان. وکوع کنندگان سجده گذار پاکيزه نگاه داريد.»و همانگونه که قرآن کريم يادآور شده ابراهيم را فرمان رسيد که مردم را به حج خانه خدا فرا خواند تا از هر ناحيه و منطقه، سواره بر هر وسيله و مرکب و يا پياده به اين خانه روي آورند:«وَاَذِّنْ فيالنّاس بِالْحَجِّ يَأْتُوکَ رِجالاً وَ علي کُلِّ ضامِرٍ يَأتينَ مَنْ کُلِّ حَجٍ عَميقٍ»:16«و در ميان مردم براي حج گزاران بانگ بر آور که پياده و سواره بر هر شتر لاغر از هر دره ژرفي به سوي تو آيند.»
بازسازي مراسم حج ابراهيمي پس از دگرگوني:
ابراهيم در انجام مأموريت خويش موفق و کامياب گشت، و مردم را به سوي اين کانون جلب کرد، و خاندان خود را نيز در آنجا قبلاً سُکني داد که همزمان با دعوت مردم به حج، در آنجا مقيم بودهاند. مردم در اين زمان مراسم حج را طبق دستور الهي با مناسکي درست برگزار ميکردند که آئين پاک و يکتاپرستي را کاملاً ترسيم ميکرد و کمترين شائبه شرک در آن ديده نميشد.ولي در طول قرنها دگرگونيهايي در انجام مناسک حج پديد آمد، و بسياري از مراسم و شعائر الهي ـ که از زمان حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ رايج و معمول بود نابسامان گشته و مسائلي در امر حج راه يافت که آلوده به شرک مينمود:عربهاي قبل از اسلام بتهايي به ديوار کعبه آويختند، و به جاي خدا به بتها پناه ميجستند، و آنها را وسائطي براي قرب به خدا بر ميشمردند، و قربانيها براي آنها پيشکش ميکردند. تا اينکه سر انجام مناسک حج را با هوسها و موهومات در آميختند، و با بدني برهنه به طواف ميپرداختند، و در حالي که دست به دست هم ميدادندصفير و نعره و فريادهاي مهمل سر ميدادند، و کف زنان گرد خانه خدا به گردش در ميآمدند. خداوند در قرآن کريم در مقام انتقاد از اين راه و رسم جاهلي در انجام مراسم حج ـ که آلوده به هوس و شرک بوده ـ ميفرمايد:«وَ ما کانَ صَلوتُهُمْ عِنْدالبَيْتِ اِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِيَةً»:17«عبادت و نماز مردم جاهلي در کنار خانه خدا جز فرياد و دست به هم کوبيدن چيز ديگري نبود.»حتي عدهاي از عربهاي جاهلي به خاطر تکبر از وقوف در عرفات خودداري ميکردند و نميخواستند همراه توده مردم به اين وظيفه قيام کنند و با اين برخورد منفي به برتري کاذب و تفوق موهوم خود تظاهر ميکردند، و نميخواستند در سطح عموم و توده مردم قرار گيرند، و زير سايه يک قانون و يک ضابطه با همه مردم به سر برند، در يک کانون با شرايط يکنواخت با مردم باشند.ملل و اقوام ديگر نيز قبل از اسلام، خرافات و شرک و موهومات را به مراسم حج راه دادند که اسلام با همه آنها به مبارزه برخاست، و حج ابراهيمي را با وضع شايستهاي تجديد کرده و بتهاي کنار کعبه را سر نگون نموده، و توحيد را جايگزين ساخت.
حکمتهاي پارهاي از مناسک حج
حج ـ يا ـ مظهر و تجليگاه توحيد:
براي بشر امکان پذير نيست مصالح و علل واقعي احکام فرعي يا فروع احکام را شناسايي کند؛ و جز شارع مقدس و واضع اين احکام کسي نميتواند به چنان مصالحي واقف گردد؛ اگر دانشمندان مزايا يا حکمتهايي براي احکام شرع خاطر نشان ميشوند بايد آنها را صرفا حکمتهاي احکام ياد شده تلقي کرد نه علتهاي واقعي.مسأله حج چنانکه ديديم با سوابق ممتدي که در اديان ديگر آسماني دارد در اسلام با کيفيتي عالي امضا شد، هيچکس حتي دشمنان اسلام نميتوانستند و نيز نميتوانند فوايد و سازندگي مادي و معنوي حج را ناديده گرفته و يا آنها را انکار کنند. حتي مخالفان اسلام نوشتهاند: حج عاملي مؤثر براي ايجاد وحدت و همبستگي، و فرصتي است بسيار عالي براي اينکه ميان پيروان قرآن پيوندي مبارک به هم رسد و آنان را به هم مربوط سازد.حج عبارت از اجتماع و گردهم آيي شمار بسيار زيادي از مسلمين و پيروان قرآن کريم که در عصرما از رقم ميليوني متجاوز است، بيش از يک ميليون مسلمان از نواحي مختلف گيتي از پنج قاره دنيا به سرزمين مکه در موسم حج روي ميآورند که از نژادهاي گوناگوني هستند. همه در يک سرزمين و يک کانون در کنار خانه خدا با جسم و جان و تمام وجود به نداي پروردگار خود لبيک ميگويند، در حاليکه همگي آنها تمام چيزهايي را که ممکن است دستاويز مباهات بر ديگران باشد رها کرده با پوشاکي ساده و يکنواخت و با نوعي تساوي و برابري مادي و معنوي دقيق در کنار هم قرار ميگيرند که نميتوان نظير آن را در هيچ گردهم آيي، در هيچ سرزميني جستجو کرد. مساوات و برابري در همه چيز که فرمانروا و فرمانبر، ثروتمند و فاقد ثروت، عرب و ترک، افغاني و ايراني، هندي و سوداني، حبشي و چيني، اروپايي و آفريقايي، آمريکايي و آسيايي همه وهمه را در يک رده قرار داده و ميان سفيد پوست و رنگين پوست کمترين تفاوتي در اعمال و مناسک آنها ديده نميشود، و وحدت شگفت آوري بر تمام اوضاع و احوال دروني و بيروني آنها حاکم است. همه آنها ـ عليرغم چنان تفاوتهايي منطقهاي و چهره و قيافه و اندام و اختلاف طبقاتي ـ چشم و دل را به يک نقطه ميدوزند. اينان از خانواده و ميهن و زاد بوم و ثروت و مقام و منصب و کليه تعلقات گسستند، درياها را درنورديدند، بيابانها را پيمودند، سينه فضا را شکافتند و رنج سفري بس دشوار را بر خود هموار ساختند، و از رسوم و عادات و تشريفات بومي و محلي و منطقهاي دست نهادند، و از خواب و خوراک و لباس خود کاستند، و بالاخره روابط خود را از دنياي ماديت بريدند، و همچون روز محشر با پوششي بسان کفن گرد هم آمدند.بي ترديد با چنان کيفيت، شعاع نورانيتي که از باطن و جان و درون آنان برميخيزد و اين نورانيت را متوجه نقطه مشترک مينمايد آنهم در حاليکه با اوضاع و شرايط و هيئتي هماهنگ و در عين حال ساده و بي آلايش توأم است مسلما ميتواند امت و ملتي را بيافريند که بنيانگذاران مجد و عظمت براي بشريت باشند.در چنين نقطهاي است که بشر ميتواند معناي «اللّهاکبر» را درک کند و بازيابد که قدرت خدا از هر قدرتي قويتر و خدا از هر چيزي بزرگتر و حتّي بزرگتر از آن است که بگوييم او بزرگتر است.در اين نقطه و در ميان چنان جمعيت انبوه و اجتماع عظيم هر ناظري به خوبي ميفهمد که حج بزرگترين و قويترين شعار توحيد، و ضامن انسانيت و آزادي از هر گونه قيد و بند مادي، و مهمترين عامل ارتباط و پيوستگي، و مآلاً ايجاد همبستگي ميان مسلمين شرق و غرب عالم است